420 likes | 588 Views
تعلیم و تربیت در دوره قاجاریه. استاد ارجمند : جناب آقای دکتر مجتبوی تهیه کننده : حسین عرفانی حسین زاده گرو دانشجوی کارشناسی علوم تربیتی اردیبهشت 92. فهرست. مقدمه مکتب خانه ها مدارس جدید مشروطیت و مدارس جدید منابع. مقدمه.
E N D
تعلیم و تربیت در دوره قاجاریه • استاد ارجمند : جناب آقای دکتر مجتبوی • تهیه کننده : حسین عرفانی حسین زاده گرو • دانشجوی کارشناسی علوم تربیتی • اردیبهشت 92
فهرست • مقدمه • مکتب خانه ها • مدارس جدید • مشروطیت و مدارس جدید • منابع
مقدمه نخستین جایگاه آموزشی در اسلام مساجد بودند. در دوره قاجار علاوه برمساجد بیشتر مکتب خانهها در سرگذرها، دکانها، خانههای شخصی آخوندها و غیره برپا میشد. تعلیم و تربیت در عصر قاجار را در دو مقطع باید بررسی کرد: 1. مقطعی که هنوز تعلیم و تربیت به صورت سنّتی و در مکتب خانهها بر پا بود. 2. مقطعی که مدارسی جدید در پی تحولّات اجتماعی و فکری و آموزشی تأسیس شدند.
مکتب خانه ها واژه مكتب خود اسم مكان است و احتياج به الحاق «خانه» ندارد ولی در زبان فارسی اين نوع كلمات مستعمل است (فرهنگ معين).
مکتب خانههای دوره قاجار 1. مکتب آخوند باجیها ۲. مکتب خانه های عمومی ۳. مکتب خانههای خصوصی YOUR COMPANY NAME | LONG AND INTERESTING PRESENTATION TITLE | VERSION NO. XX | 06/06/2012
1. مکتب آخوند باجیها : «آخوند باجی» یا «میرزا باجی» یا «ملا باجی» یا «خان باجی» و یا «شاه باجی» به خانم معلمی میگفتند که دانش مختصری داشت و بیشتر در زمینههای دینی بود. وظیفه آنان آموزش کودکان چهار تا هفت ساله بود. برخی از اینان واقعاً «عالمه» بودند. امّا برخی دیگر که بیشترین این افراد را تشکیل میدادند، سواد و آگاهیهای در حد آموزش خواندن قرآن داشتند. YOUR COMPANY NAME | LONG AND INTERESTING PRESENTATION TITLE | VERSION NO. XX | 06/06/2012
۲.مکتبخانههایعمومی : این مکتب خانهها در حقیقت، مقطع پس از مکتب خانههای آخوندباجیها بود. ولی لزومی نداشت که حتماً کسانی که وارد مکتب خانه میشوند نخست دوره ی آخوند باجیها را گذرانده باشند.تأسیس این مکتب خانهها تابع هیچ گونه محدودیت یا به اصطلاح قانون و مقررات ویژهای نبود. هر کس با هر میزان دانشی که داشت میتوانست، مکتبی دایر و مکتبداری کند.ورود به این مکتب خانهها نیز شرایط خاصی نداشت، هر کسی و در هر سطحی میتوانست وارد مکتب خانه شود در این مکتب خانهها مراحل تحصیل در حقیقت به سه دوره تقسیم می شد.
۱- اگر کودک، فرزند تاجر و یا بازاری بود، هدف از تحصیل او این بود که قرآن یاد بگیرد و با خط و انشا آشنایی پیدا کند و خود را برای نوشتن محاسبات آماده کند تا بعداً از آن بهره گیرد.۲- هرگاه کودک از گروه فرودستان و محرومان جامعه بود، پدر وی علاقهمند بود فرزندش قرآن را ختم کند و یا دست کم بتواند سورههای مخصوص و بیشتر سورههای کوچک و ساده را یاد بگیرد.۳- کسانی که میخواستند به مراحل عالیتری از تحصیل برسند (که البته تعداد این افراد چندان زیاد نبود) مراحل اول را پشت سر گذاشته و در پی مراحل تحصیلات بالاتری بودند، اینان فرزندان امراء، مستوفیان، دیوانیان، علمای متنفذ یا افرادی بودند که میخواستند روحانی و یا مجتهد شوند. این افراد وارد مدرسهها و یا حوزههای عالمان و دانشمندان عصر خود میشدند که مطالب درسی آنجا، با درسهای مکتب خانهها، متفاوت بود و یا برای ادامة تحصیل در خارج و یا داخل کشور پیش استادان بنام میرفتند.
۳. مکتب خانههای خصوصی: کودکان اعیان و اشراف و روحانیون درجه اول به مکتب نمی رفتند، زیرا معلم سرخانه داشتند. که آن هم به دو صورت بود:1- هر روز در ساعت معینی در خانه های آنان حاضر می شدند و به آموزش آنها میپرداختند.2- یا اینکه در بیرونی منزل آنان مسکن میگزیدند و در آن محل هم آموزش میدادند و هم زندگی میکردند.برنامههای آموزشی این مدارس از نظر موارد درسی و مطالب آموزشی فرقی با مکتب خانههای عمومی نداشت و مطالب و کتاب های یکسانی داشتند، فقط میتوان گفت که کیفیت آن با مکتب خانههای عمومی فرق میکرد.
آداب ورود به مکتب خانه های خصوصی: YOUR COMPANY NAME | LONG AND INTERESTING PRESENTATION TITLE | VERSION NO. XX | 06/06/2012 ورود به اين مکتب خانه ها با آداب ويژه اي انجام مي گرفت. مستوفي نمونه اي از اين آداب را اين چنين بيان مي کند: «کم کم موقع درس خواندن من هم فرا رسيد. يک روز ساعت خوش کردند و مرا با يک کله قند و يک توپ قدک براي آخوند به مکتب فرستادند ... همين که چشم آخوند به من و بعد از آن به سيني محتوي قند و قدک افتاد، بعد از جواب سلام چند کلمه اي راجع به هوش و شعور من و اين که ان شاء الله پسر کار کن و معقولي خواهم شد و آقاي سنگين و رنگيني بار خواهم آمد، اداء کرد و مرا پهلوي برادرم نزديک خود نشاند».
سن شاگردان: معمولاً سن دانشآموزان مكتبخانهها بين چهار تا هفت سالگی بوده ولي گاهی اوقات دانشآموز ده، دوازده ساله هم در مكتبخانه مشغول به تحصيل بودهاست.
وسايل رفاهي و امكانات آموزشي: هر دانشآموزي كه وارد مكتبخانه ميشده لوازم مشروحة زير را با خود ميآورده است: 1- يك جعبه يا چيزي شبيه به آن كه به عنوان ميز در جلو خود بگذارد و آخر وقت پس از تعطيل درس، قرآن و لوازم خود را داخل آن بگذارد. 2- يك جزوه يك جزئي قرآن كه جزء سيام قرآن بوده است. 3- فرش، بيشتر بچهها از يك پوست گوسفند باز شده و خشكيده كه اصطلاحاً به آن پوسُو ميگفتند استفاده ميكردند. 4- خَطْ بر، يك تكه چوب نازك به اندازة مغزخودكار براي نشان دادن حروف و كلمات و جلوگيري از كشيده شدن دست به روي خطوط قرآن.
حقوق ملا: مبلغي از پيش تعيين شده نبود كه ماهانه يا روزانه پرداخت شود، هركس بنا به وضعيّت مالي خود مبلغي ميپرداخت و در مواقعي نيز هديهاي ميداد. شروع بعضي از سورهها نيز بنا به عرف هديهاي را ميطلبيد مثل سوره يس. تعداد دانشآموزان: از يك نفر تا ده، پانزده نفر، دختر يا پسر و يا مختلط
هر دانش آموز در بدو ورود به مكتبخانه يكي دو روز آزاد بود كه با محيط آشنا شود و فرار را بر قرار ترجيح ندهد. پس از آن، دانشآموز بدون اينكه حروف را بشناسد اين سه عبارت را ميآموخت؛ البته، از روي شكل عبارت و ريز و درشتي حروف كه اين سه، عبارت بودند از: هوالفتاح العليم، بسم الله الرحمن الرحيم، ربي يسّر ولا تعسر. تعليم عبارات فوق دست كم دو سه روز وقت ميگرفت، پس از آن نوبت حروف ( صامتها) بود. براي اينكه دانشآموز علاوه بر يادگيري حروف، ترتيب آنها را نيز ياد بگيرد و شكل آنها را كاملاً بشناسد حروف به صورت نامرتب در جزوه نوشته شده بود كه دانشآموز ميبايست (الف) را پيدا كند و سپس بگويد: « الف سرگردون (ب) را به كجا داري؟»
بعد حرف «ب» را پيدا كند و بگويد: « بِ سرگردون (ت) را به كجا داري؟» به همين ترتيب تمام حروف را پيدا كند. براي آموزش مصوتها نيز شيوه خاصي معمول بودهاست. اولاً فتحه را (سُر)، ضمه را (بُر) و كسره را (زير) ميناميدند و به همين ترتيبتنوين را نيز« دو سر»، « دو بر» و « دو زير» ميگفتند و براي تعليم آنها هر كدام را جداگانه با حروف بكار ميبردند و تعليم ميدادند. مثلاً براي ياد دادن فتحه (سُر) اوّل حرف و پس از آن مصوت را نام ميبردند و در آخر تلفّظ آن دو را با هم: اَ = الف سُر اَ بَ = ب سُر بَ اُ = الف بُر اُ بُ = ب بُر بُ براي آموزش تنوين نيز بدين صورت عمل ميشد: اً = الف دو سر اً (اَنْ) بٌ = ب دو بر بٌ (بُنْ) تٍ = ت دو زير تٍ (تٍنْ)
آموزش کلمات: هر كلمه به روش هجي كردن تدريس ميشده و هجي كردن عبارت از اين بود كه هر بخش از كلمه جداگانه حروف و مصوتش تلفّظ ميشده و نوبت بخش بعدي ميرسيده است. مثلاً براي ياد دادن كلمههاي «كَلَمنْ – اَلْحمْدُ» چنين عمل ميكردند: كاف سر كَ لام سر لَ : كَلَ - ميم نون سر من كلمن الف لام سر اَلْ حِ ميم سر هم، الحم دا(دال) بر د الحمد دست كم چندين سوره بدين طريق تدريس ميشد و پس از آن كلمات بدون هجي كردن تدريس ميشده است مگر در مواردي كه كلمات مشكل را نيز به همين روش تدريس ميكردهاند.
تنبيه مراتب و درجات خاصي داشت، كتك با تركههاي چوب انار و کلیلو كه به كف دست يا پشت دستهاي دانشآموزان ميزدند.
ساعات كاري مكتبخانه: ساعات درس مكتبخانه حدود نيم ساعت پس از طلوع خورشيد شروع ميشده تا ظهر. دانشآموزاني كه خانههايشان به مكتبخانه نزديك بوده براي صرف ناهار و رفت و برگشت يك ساعت فرصت داشتند و بقيه ناهارشان را كه همراه آورده بودند در همان مكتبخانه صرف ميكردند. و بعد از ظهر نيز تا حدود يك ساعت به غروب مانده كلاس درس داير بوده است.
مکتب خانهها گرچه از قرنها پیش از دورة قاجاریه فعالیت داشتند. اما آنچه در این دوره، به نام مکتب یا مکتب خانه عمل میکرد مورد انتقاد بسیاری از صاحبنظران و فرهنگ دوستان و آزادیخواهان قرار گرفت و به دنبال همین انتقادها بود که فکر ایجاد مدارس جدید در اذهان برخی از روشنفکران و فرهنگپژوهان جوانه زد.علاوه بر منتقدان داخلی، خارجیان نیز که به بهانههایی گوناگون وارد ایران میشدند، در سفرنامههایشان به وضع تعلیم و تربیت دورة قاجار اشارههایی کردهاند و از این به بعد بود که مدارس جدید آرام آرام پا گرفت و گسترش یافت.
از اواسط سلطنت فتحعلی شاه (۱۲۵۰ ـ ۱۲۱۲ هـ . ق) به بعد بود که آشنایی ایرانیان با تمدن و فرهنگ اروپایی گسترش یافت. مسافران، بازرگانان، مأموران حکومتی که به هندوستان و یا کشورهای اروپایی میرفتند به انتقال پارهای از اصول تمدن جدید اروپایی به ایران، پرداختند که یکی از اصول تمدن جدید آن تأسیس مدارس به شیوه ی غرب بود که در آنها علوم گوناگونی تدریس میشد و دارای نظام و قوانین خاصی بودند.
همچنین در زمان محمدشاه، هیئتهایی برای درخواست از دولت فرانسه جهت فرستادن عدهای کارشناس و متخصص نظامی و اقتصادی به ایران به فرانسه اعزام شدند، این هیئتها به چشم خود میدیدند که فرنگیان اطفال خود را به نوعی ترغیب مینمایند که دقیقهای از تعلیم و تربیت غفلت نورزند.
عوامل مؤثر برای رویآوردن دولت قاجار به ایجاد مدارس جدید ۱. اعزام محصّل به خارج: از این راه بود که دولت قاجار به صورت رسمی، مظاهری از تمدن جدید اروپا را پذیرفته و در فکر ایجاد مدارس به سبک جدید در ایران افتاد، نخستین مدرسه جدید ایران یعنی دارالفنوندر این دوره توسط معلمان اروپائی و ایرانیان فرنگ دیده آغاز به کار کرد که موسس اصلی آن صدراعظم بزرگ عهد ناصری امیر کبیر بود.
در این مدرسه علومی چون: شیمی، طب، حساب و هندسه، فنون نظامی، ریاضیات، معدنشناسی، زبان فرانسه، آلمانی و غیره تدریس میشد.
يكي از كارهاي نافعي كه معلمين و مترجمين و فارغ التحصيلان دارالفنون كردند ترجمه و تاليف كتب درسي بود كه در چاپخانه مدرسه بطبع مي رسيد و ميان محصلين كساني كه شائق بودند توزيع مي گرديد. از جمله : • كتب ميرزا زكي مازندراني راجع به توپخانه _ حكمت طبيعي _ مكانيك _ حساب _ جغرافيا. • كتاب جراحي دكتر پلاك (Polak) اتريشي • جبر و مقاله _ رياضي _ دژسازي و توپخانه توسط ستوان كرزيز (Krziz) اتريشي • تشريح دكتر علي رئيس الاطباء _ طب دكتر ابوالحسن خان • اصول شيمي ميرزا كاظم محلاتي • فيزيولوژي دكتر البو (Albu) اتريشي _ فرهنگ لغات طبي دكتر شليمر (Schlimmer) هلندي • حساب و هندسه و جبر و جغرافيا و تاريخ طبيعي ميرزا عبدالغفارخان نجم الدوله • كتب راجع به تعليم زبان فرانسه و لغت فارسي و فرانسه تاليف ميرزا علي اكبرخان مزين الدوله كتب مذكور در اشاعه فرهنگ جديد اروپا در ايران تاثير فراواني داشت.
۲. روزنامهها و گسترش مدارس جدید: در روزگار قاجار روزنامهها سهم بسزایی در بیداری اجتماعی و گسترش مدارس جدید داشتند. از همان آغاز پیدایش روزنامه، یعنی از سال ۱۲۵۳ ق : ۱۸۳۷ م،که نخستین روزنامه را میرزا صالح شیرازی در ایران انتشار داد، اغلب روزنامهنگاران برای آگاهسازی و گسترش اندیشه و فرهنگ نو در میان مردم پیوسته تلاش کردند.
با ايجاد و گسترش مدارس نوين، پاي دختران به مدرسه باز شد. در نظام سنتي نيز، شماري از دختران مي توانستند چند سال به مکتب يا به مدارس علميه بروند. اما در نظام جديد تربيتي محدوديتي براي اين امر وجود نداشت و رفته رفته، دست کم به صورت نظري، راه علم آموزي به روي نيمي از مردم کشور باز شد.
مدرسه رشديه در سال 1291 ه.ق به همت حاج ميرزاحسن در شهر تبريز مدرسه رشديه تاسيس شد كه در آن زبانهاي فارسي، عربي و فرانسوي تدريس مي شد. در اين مدرسه علاه بر كودكان به سالمندان در كلاسهاي اكابر خواندن و نوشتن مي آموختند.
اولين مدير و معلم: شيخ حسين بهزادی « شريعتمدار» مردي روحانی، روضه خوان و عاقد بود. در اموری كه مسئوليت داشت منضبط، سختگير و بی اغماض بود. به نظم و انضباط دانش آموزان و پشتكار آنان بسيار اهميت می داد. در مورد غيبت، تأخير و تعجيل همكارانش بسيار وسواس به خرج می داد، كه گاهی به جر و بحث میكشيد و موجب بروز اختلاف می شد. اعمال و رفتار دانشآموزان را در مدرسه و خارج از مدرسه زير نظر داشت و در مواردی كه لازم بود از آنان بازخواست می كرد.
انقلاب مشروطیت که پس از این دوران به وقوع میپیوندد با مدارس جدید تأثیرات متقابلی بر یکدیگر داشتند در روزگار قاجار مدارس جدید علاوه بر مکان آموزشی، سنگر مبارزه بر ضد کهنهپرستی و خودکامگی بودند. مدارس جدید پس از مشروطه روز به روز رو به افزایش بود و علاوه بر تهران در ولایات دیگر، به ویژه در تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان که مرکز نشر جنبش مشروطیت بود، مدارس تأسیس شد. در عرض پنج سال علاوه بر مدارسی که پیش از انقلاب موجود بود (حدود پانزده مدرسه) نزدیک بیست مدرسه فقط در تبریز تأسیس شد.
تأسیس وزارت معارف و علوم اکثر مدارس جدید توسط افرادی فرهنگ دوست بر پا میشدند و با حمایت اقشار مختلف مردم و افراد خیّر اداره میشدند و تحت نهاد خاصی نبودند به غیر از اندکی از مدارس که در مقاطع مختلف تحت حاکمیت موجود اداره میشد از جمله مدرسه دارالفنون تهران، مدرسه همایون اصفهان و مدرسه فیوضات، در آذربایجان (تبریز) که اول دولتی نبود، ولی بعدها دولتی شد و ماهی دویست تومان از دولت کمک خرجی میگرفت.
این مدارس دولتی تحت ادارة معارف به کار خود ادامه میدادند و بالاخره در سال ۱۲۷۲ ق : ۱۸۵۵ م، نخستین وزارت علوم تشکیل یافت و علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه وزیر علوم شد وی قبلاً ریاست دارالفنون را بر عهده داشت و بیش از آنچه به فرهنگ برسد کارش رسیدگی به تلگراف و دو مدرسه دارالفنون تهران و تبریز بود.
نخستین بار که وزیر علوم برای مدارس برنامه ای تنظیم کرد در سال ۱۳۲۳ ق : ۱۹۰۵ م، بود در این سال علاءالملک وزیر علوم بود.
پس از استقرار مشروطیت در ایران وزیر علوم اهمیتی پیدا کرد و در کابینه علی اصغر خان اتابک، مخبرالسلطنه (مهدی قلی خان هدایت) وزیر علوم شد ولی چندان توجهی به برنامه و گسترش مدارس نکرد.
نخستین بار که مجلس شورای ملی نسبت به معارف توجه ویژه مبذول داشت و قوانینی وضع نمود در سال ۱۳۲۵ ق : ۱۹۰۷ م بود. در همین سال بود که وزارت علوم و تلگراف و معادن تغییر یافت و وزارت معارف و علوم و اوقاف از تلگراف و معادن جدا شد طبق مادة مصوبة ۱۵ میزان۱۲۸۶ در تأسیس مدارس باید مطابق قانون وزارت معارف و علوم مقرر شود.»در۲۷ شعبان ۱۳۲۸ ق : ۱۹۱۰ م، مجلس شورای ملی ایران قانون اداری وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه را تصوب کرد و رسیدگی به امور تمام مدارس و تعلیمات مملکت به این وزارتخانه سپرده شد.
در سال 1911 م. قانون اساسي معارف در 28 ماده به تصويب رسيد که تعريف مکتب و مدرسه، ضرورت پروگرام مدرسه و مکاتب توسط وزارت معارف، اجباري بودن تعليمات ابتدائيه در خانه يا مدرسه، انواع مدارس رسمي و غير رسمي با لزوم اطاعت دولت از ايجاد مدارس توسط اشخاص و شرايط بانيان مدارس، ممنوع بودن تنبيه بدني و ... از مهم ترين عنوان هاي اين مواد بود. از پيامدهاي مثبت رواج آموزش و پرورش نوين، ترويج نسبي بهداشت و روش هاي پيشگيري از ابتلا به امراض و تأسيس بيمارستان نظامي و عمومي براي نخستين بار در تاريخ کشور را مي توان نام برد.
منابع: • مرتضی راوندی، سیر فرهنگ و تاریخ تعلیم و تربیت در ایران و اروپا • تاريخ فرهنگ ايران، از آغاز تا زمان حاضر، عيسي صديق/ دانشگاه تهران، 1354. • اقبال قاسمی، مدارس جدید در دوره قاجاریه، بانیان و پیشروان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول،1377 • www.Kouhbanan.ir • تاريخ آموزش و پرورش در اسلام و ايران، دكتر منوچهر وكيليان، تهران، دانشگاه پيام نور، 1381