270 likes | 571 Views
به نام خدا مركز تحقيقات فلسفه و تاريخ پزشكي موضوع بحث. كاربرد فلسفه در آموزش بيمار و پزشك با رويكرد بيمار محوري. مقدمه. Complexity Science and Translational Medicine ( Holistic Health State needs Metacognition and Metcognition needs Translational Medicine)
E N D
به نام خدا مركز تحقيقات فلسفه و تاريخ پزشكيموضوع بحث كاربرد فلسفه در آموزش بيمار و پزشك با رويكرد بيمار محوري
مقدمه • Complexity Science and Translational Medicine ( Holistic Health State needs Metacognition and Metcognition needs Translational Medicine) • Complexity worldview a deeper and a structural worldview not linear • Holistic Medicine Needs Transitional Medicine
واژه نامه • برنامه تخصص بيمار : يك دوره دو هفته كلاسهاي مراقبت از خود بين متخصصين و بيماران مي باشد كه رويكرد تخصصي در موضوعات بيماريهاي مزمن دارد. ( براي اولين بار در دانشگاه استانفورد طراحي شده است.) • توانمند سازي افراد : ارتقا خود تنظيمي مستقل افراد در مديريت فردي • رويكرد بيمار محور : در مقابل رويكرد بيماري محور تعريف شده و محور قرار دادن الويتهاي بيمار جزو اساسي ترين اهداف اين رويكرد مي باشد. • تن زيسته : (Lived body): ايده مرلو پونتي براي رفع كاستي هاي سه ايده (بدن ابژه-بدن سوژه-بدن انعكاسي) ارائه نموده و ميان ابژه و سوژه قرار داده شده و از به هم تنيدن اين دو به وجود ميايد.
واژه نامه • پدیدارشناسی : معادل واژهی لاتین فنومنولوژی(Phenomenology) مرکب از دو واژهی فنومن به معنای پدیده یا پدیدار و لوژی به معنای شناخت، مکتبی است که با تاکید بر وجوه التفاتی ذهن و با هدف منظم ساختن فلسفه بهطورکلی و فلسفه شناخت بهطور اخص توسط ادموند هوسرلپایهگذاری شد. این مکتب در پی آن است که با تفکیک آگاهی با واسطه و بی واسطه از یکدیگر، آگاهی انسان را از پدیدارهای ذهنی که بدون واسطه در ذهن وی ظاهر میشوند و ممکن است حتی عینیتی هم نداشته باشند، مورد مطالعه قرار دهد.
پديدار شناسي • هوسرل معتقد است که هر فعالیت ذهنی "وجه التفاتی" خاصی دارد، یعنی چیزی که ذهن ما در موردش به تفکر میپردازد در یک لحظه خاص به دلیل التفات ذهنی موجود میشود، حال آنکه ممکن است آن وجود ذهنی، موجودی عینی نباشد.
ضرورت نيازبه كاربرد فلسفه در آموزش • متا آناليزها نشان داده اند كه روند كلاس محوري و ارائه اطلاعات شفاهي تاثير بسيار اندكي در آموزش بيماران دارد. • جايگزين شدن روند بيمارمحوري به جاي بيماري محوري • جايگزين شدن روند تفكر پيچيدگي به جاي تفكر خطي در بالين بيمار • عدم تابعيت بيمار از روند آموزش كلاس محوري و ارائه اطلاعات شفاهي • عدم انعكاسي بودن (Non reflective learning) آموزش سنتي امروزه • عدم تطابق مطالب و شواهد و آموزش با نيازهاي بيمار در مدل پيچيدگي • عدم انعطاف پذيري(Flexibility) روند آموزش سنتي بر اساس مختصات متغير بيمار (Life Long Learning)اموزش مبتني بر منوي از قبل تهيه شده به جاي منوي سفيد
نياز به رويكرد فلسفي در مراقبت از خود • مراقبت از خود (Self care) داراي يك مفهوم مركزي در سيستم بهداشت ودرمان داشته و وسيله اي است براي حفظ ف باز سازي و ارتقا سلامت مي باشد. • مراقبت از خود اگر به خوبي انجام شود باعث يكپارچگي سازه سلامت و نمو و دسترسي فرد به يك حالت هوليستيك سلامت خواهد شد.
نياز به رويكرد فلسفي در مراقبت از خود • مراقبت از خود به عنوان يك مفهوم باليني براي متخصصان سلامت بوده و نيازمند يك رويكرد فلسفي و بررسي استادانه تر ميباشد. • تن زيسته (Lived body) به عنوان مركز درك فرد و محوريت رويكرد مراقبت از خود مي باشد.
تن زيسته • تن زيسته : (Lived body): ايده مرلو پونتي براي رفع كاستي هاي سه ايده (بدن ابژه-بدن سوژه-بدن انعكاسي) ارائه نموده و ميان ابژه و سوژه قرار داده شده و از به هم تنيدن اين دو به وجود ميايد. • تن زيسته يك آگاهي تجسم يافته كه درگير با جهان مي باشد. • در كارهاي روز مره فرد آگاهي از بدن خود ندارد. • تن زيسته در سكوت عبور مي نمايد.(سارتر ) . • بيماري باعث از هم گسيختگي تن زيسته (Lived body) و تبديل Lived body به object body مي شود. • dis-appearance and dys-appearance
تن زيسته • تجربيات انسان اغلب تجسم مي شود.. • در زندگي روزمره بندرت تجربيات ما موضوعي (Thematic) مي شود. • وقتي فرد در زندگي روزمره با ديگران تعامل و واكنش دارد به بدن خودش فكر نمي كند. • بدن اغلب ناپديد از التفات ذهن مي شود. • به بدن ناپديد از التفات ذهن تن زيسته گفته ميشود.
تجسم خود آگاهي • تجسم خود آگاهي ، يك روند خود شفادهي (خود ترميمي) است كه مستلزم خود پژوهشي، خود مشاهده گي ، ودانش خود شناسي مي باشد. • تاكيد اصلي تجسم خودآگاهي بر چگونگي توجه (التفات نمودن ) به تجربيات ذهني مان در آن لحظه ميباشد. • روند پزشكي سنتي ( تاكيد بر جدائي ذهن از بدن) بر جدا بودن تجربيات بدن از تجربيات ذهن مي باشد.
تن زيستهتجسم خودآگاهي • روند درمان روانپزشكي طب بيو مديكال بر شناخت نوع تجربه هيجاني ، در مان داروئي ، ودرمان مشاوره ائي جهت بهبودي مي باشد. • اين نوع روند در ايجاد خودآگاهي و توانمند سازي عميق در خود مديريتي بسيار نا كارآمد مي باشد. • در واقع روند درمان سنتي غربي نماد Fire وكنترل مركزي ميباشد. • F= Fragmentation • I =Impersonal • R=Reaction • E=Episodic
تجربه • جامعترين تعريفى که تاکنون از يادگيرى ارائه شده، تعريف هيلگارد (Hilhgard) و مارکوئيز (Marquiz) است. اين دو روانشناس، يادگيرى را بدينگونه تعريف کردهاند:يادگيرى عبارت است از فرايند تغييرات نسبتاً پايدار در رفتار بالقوهٔ فرد، بر اثر تجربه. • تجربه(Experience): آزمودگی در مفهوم عمومی به همه مهارتها و دانستهها، از برخی پدیدهها و موضوعات که ناشی از برخورد با آن موضوع و درگیری با آن پدیده در خلال دورانی معین است، اطلاق میشود.
تجربه - Experience • انواع تجربه : • تجربيات فيزيكي : زماني كه يك شي يا محيط تغيير نمايد(خواص فيزيكي ) • تجربيات ذهني (رواني-منتال):تجربه ذهنی شامل جنبه ای از عقل و آگاهی، تجربه به عنوان ترکیبی از اندیشه، ادراک، حافظه، احساسات، خواهد شد و تخیل، از جمله تمام فرایندهای شناختی ناخودآگاه. • تجربيات احساسي (عاطفي) : مفهوم تجربه احساسی نیز در مفهوم همدلی به نظر می رسد.(احساسات مربوط به عاشق و معشوق و يا مهر مادري ) • تجربيات روحي (مذهبي يا معنوي) • تجربيات اجتماعي
تجربه • تجربه ـ درواقع نوعي (مواجهه)يا(آگاهي بي واسطه) است. • تجربه، گويانوعي رهيافت روحي وگونه اي درگيري مستقيم وآگاهي دروني از يك موضوع و وضعيت مي باشد. • 1-تجربه دريافت زنده و پويايي است و متن حادثه هرگز براي فاعل تجربه فراموش نخواهد شد.2) تجربه به انسان احساس «همدلي» مي دهد. فردي كه در متن حادثه بوده است فرد مشابه خود را خوب درك مي كند.3) تجربه آزمايش شخصي و غير قابل انتقال به غير است.
مرلوپونتي • اين افق معناداري ، كه هر تجربه ائي را فرا مي گيرد و آن را به لحاظ محتواي توصيفي اش از هر تجربه ديگري متمايز مي سازد حتي زماني كه چنين تجربه هايي عين يكساني دارنند.
شناخت همان تجسم است • يكي از هيجان انگيز ترين تئوريهاي علوم شناختي اين موضوع مي باشد كه شناخت همان تجسم است. • مرلو پونتي معتقد بود كه درك و درج ( بودن)ما در دنيا توسط تجسم صورت مي گيرد. • ادراك ناشي از تجسم ذاتا مشاركتي است ، يك مشاركت فعال ميان بدن درك كننده وآن چيزي كه درك شده. • يك رابطه متقابل بين ” من“ بدن“ وجهان ميباشد.
تجسم تجربه • مرلو پونتي معتقد بود كه اگر تجربه و معنا به طور كامل هماهنگ باشند باعث تسهيل مسئوليت پذيري فرد در زندگي مي شود. • مرلو پونتي در بحث تجسم يك راديكاليسم (افراط گرا) بود. • مرلو پونتي از تجسم خودآگاهي به بودن بين جسمي و استدلال نمود كه انعكاس درون جسمي باعث حذف دوگانگي فرضيه ابژكتيو و سابژكتيو مي شود. • فلاسفه پديدار شناسي بر افق جهاني تجربه تمركز نموده اند.
خود آگاهي بدني • سارتر توجه ما را به ابعاد هستي شناسي سومي از بدن بنام خودآگاهي بدن هدايت نمود. • سارتر مي گويد من با ديدن بدن ديگران متوجه بدن خود مي شوم. • مرلو پونتي : تنها ابزاري كه براي درك و فهم انسان دارم بدن خودم است.
مرلو پونتي و بدن • بدن ماشيني است كه از طريق آن من در دنيا استقرار يافته ام .(مرلو پونتي) • بدن افقي نهان براي تمام تجربيات من ميباشد و مقدم بر تمام افكار تعيين كننده ميباشد. • درك ودرج ما (Insertion) در دنيا ار طريق تجسم صورت مي پذيرد . (مرلو پونتي) • تجسم حضور اساسي و فراگير در دنياي زندگي ما دارد.
embodied self-awarenessتجسم خود آگاهي • embodied self-awareness’ - I reflect on my own body as a researcher and analyzing embodied experience for access a Conceptual experience and perception and cognition.
Patient ‘detective work’ • there are three contrasting types of headache: • 1- a hyperglycaemic headache is very severe and ‘you can actually feel your arteries pumping’. • 2- A hypoglycaemic headache is ‘like a hangover and your eyes feel heavy’. • 3- A common-and-garden headache is different again: a tight band at temples and neck.
تن زيسته وبيماريهاي مزمن همراه • four distinct types of fatigue each linked with different ‘silent’ organs or body systems. • 1-With CKD, ‘you’re sleeping a lot, that sort of tiredness’. • 2-With getting over a cold, ‘it's tired, a bit like weary-tired’ ‘You don’t want to get up. • 3-When her blood sugars are high, it's more like lethargy. You don’t want to do anything’. • 3-When her blood sugars are very low: ‘You float away into this sleep, and you’re like you’re on air’.
براي دسترسي به ذهن مجسمeSelf & PHBN • پذیرش خود • ارتقا دانش خود شناسي • خود تحقیق و خود مشاهده • تجزيه و تحليل انعكاسي در خود • توجه باز؛ شاهد آگاهی و در حال حاضر آگاهی لحظه ای • تعلیق هر گونه قضاوت نسبت به خود • پذیرش و هماهنگ پاسخ • فراگیر از حواس بدن، احساسات، افکار، توانایی های ادراکی گسترش یافته و تجربیات معنوی، حس عمقی و interoceptiveاحساس حس
مزاياي ذهن مجسم در بيمار • مزایای آگاهی تجسم خود چه هستند • احساس توانمندی در ظرفیت خودشناسی( توانمند سازي) • پذیرش بزرگ خود (افزايش كاپاسيتي) • تجدید خود و ترمیم انرژی(خود سازماندهي و وتسخير توان مراقبت از خود) • رهایی از تنش های جسمی و روانی • وضوح ذهنی • عادات تنفس سالم • آرامش ذهن ، پیدا کردن سکون ، تجربه ذهن بدون تنش • قوی تر و مثبت تر ، اتصال به اعتماد به نفس به خود • آرامش عمیق تر • حس درونی از دانستن • بیشتر احساس پایه و در حال حاضر در جهان • پتانسیل برای تجربه روح به عنوان ساکن در زندگی گنجانده شده است. • احساس بیشتری از اتصال به زندگی است. ( چنگ زدن بهتر به دنيا با معنا و مفهوم والا)
Lived BodyEmbodied Self Awareness • تجسم خود آگاهي ماحصل بينش و نگرش در هم تنيده شدن و يكي بودن ذهن و بدن (مرلوپونتي) مي باشد و در تلاش در به آغوش كشيدن ظرفيت خود شفادهي ذاتي انسان (خصيصه خود سازماندهي علم پيچيدگي) ميباشد. • اين رويكرد خود شفادهي (تجسم خود آگاهي) به ما مي آموزد كه چگونه و در كجا افسردگي ، اضطراب ، تروما، استرس و بيماريهاي مزمني كه در حال تجربه آنها هستيم چگونه مديريت و باعث كاهش ديسترس شويم. • در حالی که درمان است که اغلب در حوزه طب غربی مرسوم است، شفا (Healing)مفهومي ذهني و مربوط به تجربيات ذهني ما ميباشد.
Lived BodyEmbodied Self Awareness • تجسم خود آگاهي در عين حال و به طور همزمان شامل شاهد تجربه مفهومی بسیار متفاوت است .تجربه مفهومی یک فرایند شناختی است که شامل تفاسیر از تجربه ما، با تمرکز بر مفاهیم، نظریه ها، فرضیه ها، افکار، طبقه بندی، برنامه ریزی، استدلال، و قضاوت است. • تجسم خود آگاهيبا این حال، شامل بودن و توجه به زمان حال کامل ذهنی، که قادر به احساس درد می کند، شادی، غم، بی حسی، حضور فیزیکی و تفکر مفهومی و بدون قضاوت و یا تلاش برای اجتناب از آن.