310 likes | 525 Views
مطالعات استراتژی کار آفرینی در نفت. دکتر کامبیز طالبی عضو هیئت علمی دانشکده کار آفرینی. واژه كارآفرين ي : از كلمه فرانسوي Entreprendre به معناي متعهد شدن Undertake نشات گرفته است. ژوزف شومپيتر Josep Schumpeter 1934.
E N D
مطالعات استراتژی کار آفرینی در نفت دکتر کامبیز طالبی عضو هیئت علمی دانشکده کار آفرینی
واژه كارآفريني : از كلمه فرانسوي Entreprendreبه معناي متعهد شدن Undertake نشات گرفته است
ژوزف شومپيتر Josep Schumpeter 1934 طبق نظروي كارآفرين نيروي محركه وموتور توسعه اقتصادي مي باشد . وي مشخصه كارآفرين رانوآوري مي داندوفرايندكارآفريني را“تخريب خلاق“ (Creative Destruction) مي نامد . بعبارت ديگر ويژگي تعيين كننده در كارآفريني همانا انجام كارهاي جديد و يا ابداع روشهاي نوين در انجام كارهاي جاري است . روش نوين همان “ تخريب خلاق “ مي باشد . از نظروي نوآوري در هر يك از زمينه هاي ذيل كارآفريني محسوب مي شود . • - ارائه كالاي جديد • - ارائه روشي جديد در فرايند ها • - گشايش بازاري تازه • - يافتن منابع جديد • - ايجاد هرگونه تشكيلات جديد در صنعت
کار آفرینی از نظر شومپیتر كارآفرين نيروي محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است و نقش وی عبارتست از نوآوری يا ایجاد تركيب هاي تازه از مواد. عامل متمايز کننده مديرو كارآفرين ، مخاطره پذيري است.
کارآفرینی از نظر دراکر • كارآفرينان در واقع ارزش ها را تغيير مي دهند و ماهيت آنها را دچار تحول مي نمايند. • كارآفرينان يك ويژگي مشترك دارند و آن اينكه مخاطره پذيرند. • كارآفرينان براي فعاليت خود به سرمايه نياز دارد، اما لزوما سرمايه گذار نيستند. • كساني كه بتوانند به درستي تصميم گيري نمايند، مي توانند كارآفرين باشند.
چرخه کارآفرينی جامعه شرکت خروجی ورودی تسهیل گرها • حرفه ها • نيروی کار ماهر • سرمايه • حامیان مالی • شرکا • حمایت • قانون • بودجه • خدمات • تجارت • ثروت • رشد • شکوفایی شرکت شرکت شرکت صنايع
سير تطور كارآفريني در دنيا دوره اول قرون 15 و 16 ميلادي صاحبان پروژههاي بزرگ دوره دوم ( قرن 17 ميلادي بازرگانان، صنعتگران و ديگر مالكان خصوصي دوره سوم( قرون 18و 19 ميلادي فردي كه مخاطره می کند دوره چهارم ( دهههاي مياني قرن بيستم ميلادي نوآوري به عنوان جزء اصلي تعاريف كارآفريني دوره پنجم(دوران معاصر از اواخر دهه 1970 تاكنون كارآفريني به عنوان تسريعكننده سازوكارشکل گیری شرکتهای SME
انواع كارآفريني: • كارآفريني مستقل • كارآفريني سازماني • سازمان های كارآفرين
تعریفهای ارائه شده در خصوص کارآفرینان سازمانی • کارآفرینان سازمانی به وجود آورنده پروسه نوآوری در سازمان و پیشتاز و حامی ( champion ) توسعه محصولات جدید هستند و گاهی از ابتدای ایده تا انتهای نوآوری ( انتشار تجاری محصول ) را خود شخصاً اجرا و یا نظارت می کند. • شومپیتر، ترکیب جدیدی از وسائل تولید و اعتبار را بنگاه اقتصادی ( enterprise ) می نامد و ره کس که چنین وظیفه ای را انجام می دهد کارآفرین می داند، چه درون سازمانی و چه به صورت مستقل و آزاد. به عبارت دیگر کارآفرین کسی است که با معرفی محصولات و خدمات جدید، ایجاد شکلهای جدیدی از سازمان، یا بهره برداری از مواد اولیه جدید، وضع ( نظم ) اقتصادی موجود را به هم می ریزد.
ادامه • کار آفرین سازمانی : شخصی که در سازمانی بزرگ به عنوان کار آفرین فعالیت می کند و با تولید و معرفی محصولات، خدمات و پروسه های جدید، شرکت را برای کسب رشد و سود بیشتر توانمند می سازد. • نقش کارآفرینان سازمانی، که روی دیگر سکه کار آفرین است، نقشی نسبتاً نو می باشد. کارآفرینان بیشتر به ایده های نو، تعیین استراتژی، طراحی فرآورده، معرفی تکنولوژی نوین و راه انداختن کار می پردازند؛ از آن به بعد بنا به سرشت این افراد که نسبت به سیستمهای منظم کار بی حوصله اند و به جزئیات توجهی ندارند، به عهده کارآفرینان سازمانی ( کار سازان ) است که بیشتر متوجه محیط درونی سازمان، فرآیندهای کارآمد، همسازی نیروی انسانی با وظایف، آموزش و برپایی حواشی و راهنما ها باشند؛ کسانی که تمام ترتیبات لازم برای برپایی و اداره سیستم منظم عملیات و کار را به عهده دارند. معمولاً سازمانها پس از دستیابی به نوآوریهای لازم از نقش کار آفرین به نقش کارساز ( entrepreneur) یا کار آفرین سازمانی تغییر جهت می دهند و دوباره به هنگام نیاز به نوآوری، به کار آفرینی باز می گردند.
مشخصات کارآفرینان سازمانی • کارآفرینان گرایش دارند تا سازمان را به خاطر پی گیری و اجرای ایده ای ترک کنند. • کارآفرینان، تحقیقات بازارشان را خودشان انجام می دهند ( بصیرانه) • کارآفرینان تصمیم گیران خوبی هستند، حتی در شرایطی که اطلاعات کافی وجود ندارد، ترسی از تصمیم گیری ندارند. • ارتباطات کارآفرینان اغلب غیررسمی و مخالف سلسله مراتب سازمانی است. • کارآفرینان نمی توانند به راحتی از کنار مسائل و مشکلاتی که می بینند بگذرند، چون حلال مشکلات ( problem solver ) هستند. • کارآفرینان ارتباط شان با افرادی که خوب کار می کنند، بسیار خوب و نزدیک است. • کارآفرینان به منابع، تکنولوژی، افراد و دانش سازمانها به منظور توسعه محصول و... احتیاج دارند، همینطور به اعتماد و حمایت آنها برای ادامه و سعی بیشتر • پیوند کارآفرین با سازمان به ندرت اتفاق می افتد ( حتی در سازمانهای کارآفرین)، چون در واقع آنها با ایده ها، کارشان، و آرمانشان ( vision) پیوند می خورند.
کارآفرینی درون سازمانی مفهوم: از اوائل دهه هفتاد، محققان صحبتهایی راجع به کارآفرینان سازمانی و مستقل به میان می آورند. اما از سال 1985 که پینکات از ترکیب واژه های entrepreneurship و intra، واژه intrapreneurship را ابداع کرد، کارآفرینی درون سازمانی رسماً تعریف و در ادبیات کارآفرینی وارد شد. پینکات می گوید: کارآفرینی درون سازمانی فرآیندی است که کارآفرینان سازمانی از طریق آن سبب تغییر می شوند و کورن وال و پرلمن معتقدند که کارآفرینی درون سازمانی پروسه ای است که از آن طریق محصولات، فرآیندها و ایده های جدید در سازمان به اجرا گذاشته می شود و توسعه می یابند. او می افزاید پروسه کارآفرینی درون سازمانی به کلی با پروسه کارآفرینی مستقل فوق دارد و تفاوت در وضعیت محیطی ( context) آنها برای هر یک مزیتها و اشکالاتی به وجود می آورد. اساساً کارآفرینی درون سازمانی و به الطبع کارآفرینان سازمانی، در سازمانهایی که شرایط و بستر سازمانی کامل و مناسبی برای کارآفرینیوجود نداشته باشد، مورد تحسین مدیریت قرار نمی گیرند و خوشایند آنها نیستند.
بستر سازمانی مناسب بوروکراسی تهدید گرایی ارتباطات رسمی افق زمانی کوتاه مدت ارزیابی براساس نتیجه کار آفرینی درون سازمانی اجرای تعداد اندکی فعالیت کار آفرینانه فردی که با زحمت فراوان حاصل شده تعداد محدودی کار آفرین سازمان ( ناراضی ) سازمان سنتی عوامل محیطی مناسب ثبات سیاسی دسترسی به منابع مالیات کم امنیت سرمایه گذاری نبودن مقررات سخت کار آفرینی مستقل اجرای سریع و راحت فعالیت کار آفرینانه کار آفرینان مستقل سازمان کوچک کارآفرینی سازمانی اجرای سریع و راحت تعداد زیادی فعالیت کارآفرینانه فردی، گروهی و مستمر کارکنان بستر سازمانی مناسب ساختار تخت فرصت گرایی ارتباطات غیر رسمی افق زمانی بلند مدت ارزیابی براساس عملکرد سازمان کارآفرین
مقایسه سازمانهای کارآفرین و سنتی از لحاظ توانمندی کارکنان
مراحل کارآفرینی درون سازمانیمقایسه سازمانهای کار آفرین و سنتی از لحاظ مراحل کار آفرینی درون سازمانی
چشم انداز وزارت نفت • حفظ جايگاه دومين توليد كننده نفت در اوپك كه مستلزم حفظ فاصله مناسب از نظر ايجاد ظرفيت توليد با ساير رقباي اين جايگاه مي باشد؛ • دستيابي به جايگاه دوم جهاني در توليد گاز طبيعي با توجه به ضرورت استفاده از مخازن مشترك؛ • دستيابي به جايگاه اول منطقه از لحاظ ارزش توليد مواد و كالاهاي پتروشيميايي به منظور ايجاد بالاترين ارزش افزوده از منابع هيدرو كربوري كشور؛ • نيل به جايگاه اول فناوري نفت و گاز در منطقه؛
مراحل کاميابي چشمانداز • آسانسازي • آمادگی براي تغيير • عيني کردن نقش و تأثير چشمانداز در زندگی اجتماعی • شناخت موانع چشمانداز • تأمین منابع مورد نیاز براي تحقق اهداف چشمانداز • روشهاي اجرايی کردن چشمانداز • ایجاد شرایط بهبود براي اجرا و پایش چشمانداز
مسائل و مشكلات در اجراي چشمانداز تدوين چشمانداز خوب بد خوب اجراي چشمانداز بد
الگوی اجرايی چشمانداز 4 5 3 1 چشم انداز 20 ساله وضع موجود اجراي تغييرات انتخاب مسيرها و سياستها 2 برنامههاي توسعه آينده B.W.P
نیازهای محوری صنعت نفت و گاز در راستای توسعه بلند مدت کشور • استفاده بهينه از ذخاير هيدروكربوري كشور و داراي ظرفيت كافي توليد به عنوان پشتوانه و محرك قوي توسعه پايدار؛ • تنظيم بازار انرژي كشور از سوي عرضه و تقاضا بطوريكه شدت انرژي كشور معادل متوسط كشورهاي صنعتي بشود؛ • دستيابي به بيشترين ارزش افزوده در زنجيره توليد محصولات با پايه هيدروكربوري؛ • محرك اصلي رشد و توسعه صنايع كشور اعم از صنايع پشتيبان نفت و گاز (مشاوران، سازندگان و پيمانكاران)، صنايع پايين دستي نفت و گاز (پتروشيمي- پالايش) و صنايع انرژي بر (فولاد، آلومينيوم، سيمان و غيره) و نيل به جايگاه مناسب فناوري در صنايع نفت و گاز در جهان؛
هدف گذاريهاي صنعت نفت در راستاي سند چشماندازكشور بر مبناي برنامه وزير نفت • شناسايي كلّ منابع هيدروكربوري در پهنة سرزمين با اولويت مخازن مشترك؛ • افزايش ظرفيت توليد نفت و گاز با هدف افزايش سهم ايران در بازار جهاني نفت و ارتقاي جايگاه آن در اوپك؛ • حداكثر بهره وري از مخازن هيدروكربوري از طريق افزايش ضريب بازيافت مخازن و استفاده از فناوريهاي نوين؛ • تغيير رويكرد از صادرات نفت خام به صادرات فرآورده هاي باارزشِ افزودة بالا؛ • ايجاد ظرفيت هاي جديد پالايشي به ويژه براي پالايش ميعانات گازي و نفت خام بسيار سنگين؛ • حداكثرسازي ارزش افزودة صنعت نفت و گاز كشور از طريق هم افزايي زنجيرة ارزش با توسعة سرمايه گذاري در منابع و صنايع نفت و گاز اعم از بالادستي و صنايع پايين دستي، صنايع انرژي بر و صنايع و خدمات مهندسي پشتيبان آنها؛
هدف گذاريهاي صنعت نفت در راستاي سند چشماندازكشور- ادامه • استفاده از سرمايه هاي انساني كشور در مشاركت و توسعة همكاريهاي منطقه اي و بين المللي در بخشهاي مختلف صنعت نفت و حضور در طرح هاي سرمايه گذاريِ مختلف بالادستي و پايين دستي در خارج از كشور؛ • تبديل شركتها و بنگاههاي صنعت نفت به شركتها و بنگاه هاي كارآمد، صاحب فناوري و فعال در عرصة بين المللي؛ • تقويت رويكرد برون گرايي صنعت نفت و استفاده از توانمندي هاي داخل كشور جهت فعاليت در خارج از مرزها؛
يك ضربالمثل چيني به دنيا آوردن بچه كار سادهاي است. بزرگ كردن بچه مشكل است.
چرا بايد رشد كرد؟ • يك عبارت جا افتاده: رشد كنيد و يا هيچ • دستيابي به منابع موجود در بازار مالي • اقتصاد مقياس / اقتصاد ميدان در فعاليتها • دستيابي به قدرت بازار (Market Power) • دستيابي به حداقل سهم بازار مورد نياز براي پايدارسازي • جلوگيري از خريد شركت توسط رقبا • تمايل دروني كارآفرينان • ساير موارد؟
نشانههاي رشد • شركت بيش از اينكه سود محور باشد، فروش محور است. • كاركنان در برخي بخشها لبريز از كار هستند. • کارکنان وقت زيادي را صرف فعاليتهاي كوتاهمدتي ميكنند كه از • فقدان برنامهريزيراهبردي و بلندمدت ناشي ميشود. • در شركت به تعداد كافي مدير وجود ندارد. The Key to Success is being at the right place at the right time with the right capabilities and the right resources.
شاخصهاي رشد • حجم فروش • تعداد كاركنان • سودآوري • حجم فيزيكي شركت • تعداد محصولات / مشتريان و كانالهاي توزيع
مورد كاوي: شركتPeople Express • افزايش حجم تقاضا، سودآوري و رشد قيمت سهام شركت • بروز مشكلات: دشواري در ذخيره جا، تاخيرهاي طولاني، كاهش بازده نيروي كار، بد شدن رفتار كاركنان با مشتريان • پايان كار: 133 ميليون دلار زيان در سال 1986 و خريداري شدن توسط كمپاني هوايي تگزاس
زنجيره ارزش؛ مولفه اصلي در اقتصاد دانايي محور زنجيره ارزش ( value chain ) بعنوان مولفه اصلي و يا بعبارتي طلاييترين كليه موفقيت در اقتصاد دانايي محور ميباشد. مايكل پورتر ( M.porter ) فاكتورهاي اساسي در زنجيره ارزشي را به شرح زير ميداند: • انتشار دانش انحصاري • انباشت تجربه و مهارت • گسترش يا كاهش بزرگي حرفه ساخت • تغيير در هزينه درون دادهها و هزينههاي پولي • نوآوري در بازرايابي • نوآوري در فرآيند • تغيير ساختاري در ريز – فرآيندها ( نظير ارتباط با مشتري، زنجيره تامين و ....) • تعيين اندازه و سطح حجم تولید کالا و زمان ورود به بازار و كنار كشيدن از بازار