250 likes | 417 Views
توسعه پایدار در روند فرایند مشمولیت زبان و فرهنگ مردم بومی. امیلیا نرسیسیانس گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران enerciss@ut.ac.ir. چکیده
E N D
توسعه پایدار در روند فرایند مشمولیت زبان و فرهنگ مردم بومی امیلیا نرسیسیانسگروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعیدانشگاه تهران enerciss@ut.ac.ir
چکیده • مسائل مربوط به انحطاط محیط زیست بی ارتباط با نادیده گرفتن زبان ها و فرهنگ های اقوام حاشیه ای و فرودست نیست. این بررسی فراتر از یک پژوهش در باب نقش زبان و فرهنگ در برنامه ریزی های توسعه است. عدم ارتباط صحیح کلامی و ضعف در فرایند بحث و تبادل افکار بین دو گروه زبانی مبدأ و مقصد، مانعی جدی از درونی کردن و بومی شدن ایده توسعه تولید در گروه مقصد است. به عنوان مثال، به کارگیری تکنولوژی و فن شناسی مدرن با هدف ارتقاء کارایی، منجر به تهدیدهای جدی و ایجاد شرایط شکننده و ضعیف بوم شناختی در منطقه دریای خزر شده است. نادیده انگاشتن دانش بومی نهفته در زبان و اذهان مردم منطقه همچنین بلا استفاده گذاشتن تجارب و ناشنیده انگاشتن روایات، افکار و عادات و سنن مردم بومی در ارتباط با بهره برداری از محیط زیست همه دست به دست هم داده اند تا منطقه را به بهانه توسعه پروژه های عمرانی با شکست و زندگی مردم را با خطر جدی مواجه کنند. در حالیکه با مشمولیت (inclusion) افراد بومی و ارج نهادن به دانش ضمنی (implicit knowledge) و ارتقاء دانش صریح (explicit knowledge) می توان به توسعه پایدار دست یافت. • واژگان کلیدی: مشمولیت، دانش ضمنی، دانش صریح، توسعه پایدار.
موضوعات مورد بحث • زبان و توسعه • دیدگاه های نظری • سرمایه های جدید • همبافت (شمال ایران) • زبان های بومی و فرهنگ • نتیجه گیری
زبان و توسعه: دیدگاه های نظری (1) • اهمیت زبان در روند توسعه مورد غفلت قرار می گیرد. • نظرات بدبینانه و منفی در مورد تکثر زبانی (language diversity) وجود دارد. • سیاست هایی در قبال یادگیری زبان غیر بومی وجود دارد از قبیل : • دستیابی به معلومات جدید و خلاق از طریق فراگیری زبان استعمارگران میسر است. • حتی مطالعات انتقادی در مورد توسعه روستایی که سعی در پذیرش دیدگاه اقلیت محور (minority center) دارد که قاعدتاً باید به نقش زبان بومی در مباحثات توسعه صحه گذارد گاه زبان مبدأ را در تقابل با زبان مقصد در امر توسعه می داند. • برقراری ارتباط یک سویه در القاء ایده های نوین به خصوص در مناطق کمتر توسعه یافته هنوز هم حال و هوای سنت گرایی و استعمار را دارد.
زبان و توسعه: دیدگاه های نظری (2) • تحقیقات اخیر انسانشناسی زبانشناختی مزایای تکثر زبانی را توضیح می دهد. • آنها معتقدند از طریق پذیرش تکثر زبان ها، مشارکت بیشتر بومیان منطقه در پروژه های توسعه را می توان انتظار داشت. • این موضوع منجر به نتایج بهتری می شود. • پس می توان ادعا کرد: توسعه پایدار در گرو توسعه ارتباطات است.
فراتر از کنترل بومی توسعه روستایی • باید به اهدافی فراتر از تحت کنترل گرفتن جمعیت مقصد در روند توسعه فکر کرد. • باید شرایطی که مشمولیت اجتماعی (social inclusion) را افزایش می دهد و باعث شنیده شدن صداهای خاموش و حاشیه ای در امر توسعه می شود را مورد مطالعه قرار دهیم. مشمولیت اجتماعی پیش شرط موفقیت در پروژه های توسعه روستایی است.
ارتقاء پایداری ارتباطی (1) (communicative sustainability) • آگاهی از مباحث، مشکلات و خواست های محلی، امر توسعه در منطقه را آسان می کند. • امور مربوط به توسعه بدون بیان ایده به زبانی که قابل درک برای اهالی منطقه باشد، نمی تواند مفید به نظر آید یا کارایی لازم را داشته باشد. • حتی اگر ناهمگنی در زبان (language heterogeneity) دارای تاثیرات سو در توسعه پروژه ها داشته باشد، باز هم استفاده از زبان قابل درک (زبان بومی) توصیه می شود. • باید خاطر نشان کرد که تصور ناهمگنی زبان به عنوان یک مانع در امر توسعه در تقابل با همگونی زبانی و تاثیر مثبت آن در توسعه موضوعی است مربوط به گذشته که در دنیای امروز طرفداران خود را از دست داده است.
ارتقاء پایداری ارتباطی (2) (communicative sustainability) • ناهمگونی و تنوع زبانی را باید به عنوان یک ثروت ملی تلقی کرد. • خلاقیت اجتماعی در گرو ارزش گذاشتن به تنوع و تکثر است. • در مطالعات زبانشناسی انسانشناختی ثابت شده است که چندزبانگی افزایشی (به عنوان یک پدیده مثبت) حاصل چندزبانگی اجتماعی است. • استفاده از زبان عامیانه (vernacular language) و زبان بومی موضوعی است که باید به جد به آن پرداخت. • بیان پروژه های توسعه به زبان محلی/بومی برای فائق آمدن بر موانع، حیاتی است.
مفاهیم دیگر روش شناسی • توسعه در ارتباط نزدیک با روند خلق معنی (sense making) است. • چندزبانگونگی (multiglossia) و دوزبانگی (diglossia) مربوط به حضور چندین گونه زبانی استاندارد است که از وجهه های (پرستیژهای) اجتماعی متفاوت بهره مند می شود. • برخورد دوگانه با دوزبانگی و چندزبانگی در سطوح منزلت و انسجام حکایت از مقایسه دو نوع استاندارد در زبان دارد. • هر کدام از استانداردها (منزلت یا انسجام) بنابر موقعیت می تواند جنبه زبان غالب را در جامعه به خود بپذیرد.
Symbolic Capital Knowledge Capital Natural Capital Language Capital RURAL DEVELOPMENT Cultural Capital Social Capital Human Capital
سرمایه فرهنگی • بنابراین مؤلفه های تشکیل دهنده سرمایه فرهنگی عبارتند از: • نمادها و زبان • دانش بومی • طرق به دست آوردن این دانش • ارزش ها • کنش ها و رفتارها • تشخیص مشکلات و مسائل میراث باقیمانده از گذشتگان (در زمینه های گوناگون) حفظ و ارج نهاده می شود. • انعکاس گر طرقی است که انسان ها دنیای خود را درک و رفتار و کنش های خود را بر اساس آن سازگار و تنظیم می کنند. • آن مشمول احساس های ما نسبت به کسانی که ما آنها را می شناسیم و در کنار آنها احساس آسایش می کنیم نیز می شود. • ارزش ها، همکاری ها، قومیت و نسل هم آن چیزهایی هستند که می توان آنها را جزء سرمایه فرهنگی دانست.
سرمایه انسانی • بنابراین سرمایه انسانی شامل مؤلفه هایی است از قبیل: • تحصیل • کسب مهارت • سلامت • عزت نفس • احساس سودمندی • مشمول مهارت ها و قابلیت های مردم در توسعه و ارتقاء منابع خویش و همچنین قابلیت دستیابی به دانش به منظور ارتقاء ادراک، تشخیص آن چیزهایی را که انتظارش را دارند و دستیابی به داده ها است.
سرمایه اجتماعی • بنابراین مؤلفه های تشکیل دهنده اجتماعی عبارتند از: • اعتماد متقابل • رابطه متقابل • عمل متقابل • هویت جمعی • درک و احساس آینده مشترک • زمینه همکاری با یکدیگر • انعکاس گر ارتباط بین مردم و آن پدیده هایی است که باعث انجام امور می شود. • ایجاد رابطه مابین گروه های ویژه در ارتباط با سرمایه اجتماعی ملزم به داشتن ارتباط گروه های متفاوت با یکدیگر است.
سرمایه های جدید • با در نظر گرفتن آنچه که ارائه شد می توان گفت سرمایه های جدید بیشتر به مثابه یک روند هستند تا یک پدیده ایستا. • این سرمایه مانند سرمایه مالی قابل انباشت است. • همراه با انباشت، قشربندی اجتماعی، استثمار و حاکمیت هم به وجود می آید. • بنابراین آنچه برای سرمایه مالی گفته می شود در مورد سرمایه های جدید نیز قابل اعمال است. • نقش سرمایه های جدید در بازتولید شکاف در جامعه حاضر و ایجاد شکاف های جدید قابل پیش بینی است. • با آگاهی از مکانیسم سرمایه های جدید می توان مدل های بهتری در توسعه روستایی ارائه داد.
همبافت: شمال ایران • 40% مراتع و 5/8% زمین های کشاورزی در شمال ایران هستند. • همانطور که می دانید، این منطقه منبع اصلی محصول چای و برنج ایران است. • مورد توجه توریست های ایرانی است. • مرکز ماهیگیری است. • جنگل های آن در سطح کشور استثنایی است و حلال یکی از مشکلات اصلی ایران یعنی آلودگی هوا می باشد. • اهمیت جغرافیایی خزر بسیار مهم است. • هر مشاهده گری، تفاوت بین دریای خزر و کویر در مناطق جنوب و مرکز ایران را به عینه می تواند تجربه کند. • مناطق ساحلی بین کوه های البرز و دریای خزر، 7/3% جمعیت کشور را در خود جای می دهد.
تأثیرات خطرناک رویه توسعه فعلی در منطقه جبال البرز و دریای خزر (1) • تنوع جغرافیایی و وفور منابع طبیعی، الگویی استثنایی از اسکان مردم (اقوام) و فضای داد و ستد اقتصادی در این منطقه به وجود آورده است. • امکانات وسیع اقتصادی، باعث جذب افراد می شود (هر کیلومتر مربع، 90 نفر یعنی سه برابر میانگین جمعیت ایران زندگی می کنند). • مناطق جنگلی بر حسب نیاز ساکنین تبدیل به زمین های مزروعی، باغ های میوه و مراتع می شود. • جنگل به سرعت در حال فروپاشی و اضمحلال است (سیل، رانش زمین، ذخایر آب، گرم شدن هوا، تخریب زمین و از بین رفتن زیستگاه جانداران و گونه های آنها و .....).
تأثیرات خطرناک رویه توسعه فعلی در منطقه جبال البرز و دریای خزر (2) • علل اصلی تغییرات در اکولوژی منطقه • رشد جمعیت، رشد شهرها و شهرک ها، افزایش ترافیک، تأسیس کارخانه ها • مرتع سازی جنگل ها برای تأمین خوراک دام • عدم استفاده صحیح از تکنیک های آبیاری • تأثیرات کاربری های جدید در سیستم گیاهی منطقه
زبان های بومی و فرهنگ پروژه های توسعه روستایی • پروژه های توسعه روستایی به خصوص در ده سال گذشته توسط شماری از نهادهای داخلی و بین المللی طراحی و اجرا شده است. • بعضی از نهادها و NGO ها نگرشی پیشرو داشته اند. به عنوان مثال، مرکز توسعه پایدار (CENESTA) که یک نهاد غیر انتفاعی است، سعی در ارتقاء وضعیت روستائیان بر اساس طرح های فرهنگ پایه و همیاری و مشارکت افراد محلی با تأکید بر بهره گیری از دانش بومی و تنوع زیست شناختی داشته است. • جهاد نیز به عنوان یک نهاد دولتی با بدنه ای از نیروهای مخلص و داوطلب و با ایدئولوژی انقلابی سعی در یاری رسانی به جامعه روستایی داشته است.
در کارگاهی (first IPPM workshop) که محققین و خبرگان CENESTA و جهاد حضور داشتند، تسهیلگران و شرکت کنندگان بومی، دودلی و تردید خود را از شرکت در جلسات و کلاس های اولیه که به نظر آنها بی ربط، بیهوده و منطبق با واقعیات به نظر نمی رسید اظهار داشتند. • انگیزه پذیرش و حضور در کلاس ها، استفاده از فرصتی بود که این نهادها به آنها می دادند تا موقعیت خود را به عنوان کارشناس ارتقاء دهند. • با تبدیل شدن به کارشناس و حمایت نهادها، آنها تبدیل به افرادی متشخص، قدرتمند و قابل احترام در جامعه خود می شدند. • انگیزه آنها، به کارگیری راهنمایی های متخصصین نهادها در بهتر کردن وضعیت کشاورزی نبود بلکه از اینکه کنترل اجرای پروژه ها را در دست داشته باشند، انگیزه اصلی آنها بوده است. • سرمایه زبانی و فرهنگی، راهی بود برای انتخاب شدن افراد به عنوان تسهیلگر و مشارکت کننده در نهادهای فوق الذکر • به محض تبدیل به تسهیلگر و مشارکت کننده آنها تبدیل به کنترل کنندگان جامعه می شدند. • بعضی از این افراد صریحاً اذعان داشتند که اهداف پروژه ها برای آنها مهم نبوده بلکه موقعیت جدید آنها به عنوان یک فرد قدرتمند که قادر به کنترل افراد دیگر نیز هست برای آنها جالب تر بوده است.
برای توضیح و توصیف بیشتر توسعه روستایی در ارتباط با نقش زبان و فرهنگ، معرفی وضعیت اقوام تاتی و تالشی می تواند به عنوان اقوامی که زمانی بومیان منطقه محسوب می شدند و گونه زبانی آنها گونه حاکم در منطقه بود و اکنون محدود به چند روستا و منطقه شده اند، یاری رسان باشد. • زبان تاتی، زبان قوم تات که زمانی در منطقه به صورت وسیع کاربرد داشت نام خود را احتمالاً از ترکان قدیم که به بیگانگان مقیم سرزمین خود اطلاق می کردند، برگرفته است. تات به معنی “دیگری” ، “ناخودی”، “رعایا” و “یکجانشین” است. • نتایج بررسی وضعیت قومی، فرهنگی و زبانی این اقوام می تواند در مورد اقوام دیگر ایران نیز صحیح و قابل تعمیم باشد. • باید پذیرفت که تنوع قومی یکی از مشخصات گرانبهای شمال کشور است.
زبان و قومیت (1) • زبان های متعددی در منطقه مورد استفاده قرار می گیرد. • زبان های بومی و زبان هایی که نتیجه مهاجرت گروه های زبانی متفاوت از قبیل فارسی، آذری، کردی و .... است. • زبان های بومی در بعد انسجام و حیات قومی کاربرد دارد. • زبان هر چقدر حاشیه ای تر باشد، سخنوران آن هم از دیالوگ های توسعه دور و کنار (exclude) گذاشته می شوند. • به عنوان مثال، قدرت اثرگذاری زبان تالشی به صورت مشخص بعد از مشروطیت و مدرنیزاسیون ایران به صورت چشمگیری در منطقه افول کرد. • هویت تالشی هم تحت تأثیر سخنوران فارسی زبان و زبان فارسی به عنوان زبان جامعه بزرگ تر، غالب و رسمی و وجهه دار، زبان های دیگر از قبیل گیلکی، آذربایجانی، کردی و .... را مورد تهدید قرار داد.
زبان و قومیت (2) • تالشی ها که در کوهپایه ها گندم می کاشتند، کشت برنج را از گیلک ها فرا گرفتند و خود تبدیل به برنج کاران عمده شدند. • دامپروری مشغله اصلی تالشی های کوه نشین بود. • تات ها به نسبت تالشی ها پراکندگی بیشتری در منطقه دارند. • روستاهای آنها در مجاورت شهرها و روستاهای گروه های قومی دیگر است. • بر خلاف تالشی ها، کمتر درگیر فعالیت های شهرنشینی و تجارت هستند. • شاید بتوان نتیجه گیری کرد که تقسیم قومی کار یکی از جنبه های مهم حفظ فرهنگ قومی است. • تحت تأثیر فشار جمعیت فزاینده و مهاجر و همچنین تغییر الگوی بهره مندی زمین، زمینه کافی برای ایجاد تضادهای قومی مهیا می شود. • کنار گذاشتن اقشار محروم اقوام متفاوت از دیالوگ های توسعه باعث عدم آگاهی طراحان پروژه های توسعه از دیدگاه کوچوران و یکجانشینان می شود. • هنگامی که نظر مردم بومی بخصوص اقشار ضعیف اعمال نمی شود، آنها یا باید زندگی خود را با شرایط حاکم سازگار و یا برای حفظ منافع خود وارد رابطه تضاد و آشوب شوند. • بنابراین توسعه پایدار از دیدگاه یک گروه معنی کاملاً بر عکس آن چیزی می شود که توسعه پایدار مدعی آن است.
دانش ضمنی (ناگفته)Tacit Knowledge • بومی های تاتی و تالشی، وارث دانش فراوانی هستند که از طریق سرمایه های زبانی و فرهنگی به آنها رسیده است. • در کنار چنین ارثیه ای آنها به صورت غیرمستقیم وارث خاطرات، کدهای رفتاری و عاطفی درباره خیلی از موضوعات هستند. به عنوان مثال، می دانند که: • خانه را در چه مکانی و با چه مصالحی باید ساخت. • چه محصولی را در چه زمان و بر چه نوع زمینی باید کاشت. • از چه کارها و اعمالی باید اجتناب و پرهیز کرد. • چگونه باید با آفات نباتی جنگید. • و .... که از چشم کشاورز غیربومی پنهان می ماند. • مانند بدنی سست و ضعیف، محیط زیست نیز نمی تواند عوامل خارجی، از قبیل اختصاص زمین به کشت بی رویه محصول و یا پذیرش توریست ها باشد. • شیب زمین های مزروعی، وضعیت بحرانی برای برنج کاران به سبب مصرف زیاده از حد آب بوجود می آورد. • شهرنشینی سریع، ایجاد شهرک ها در کنار جاده ها و احداث ویلا برای توریست ها، همه در کنار هم باعث اتلاف منابع طبیعی می شود. • سوء استفاده از زمین، مصرف افراطی منابع آب، تغییر الگوهای بهره گیری از زمین، همه دست به دست یکدیگر می دهند تا منطقه را با خطرهای بزرگ دیگری در راستای ویران سازی محیط زیست روبرو کند.
نتیجه گیری • گفته شد که با کنار گذاشتن و مورد غفلت قرار دادن زبان ها و فرهنگ های بومی، پروژه های توسعه روستایی نمی توانند آن طور که باید، به اهداف خود برسند. • گفته شد اهمیت دادن به موضوع فرهنگ و تنوع زبان، یکی از پیش شرط های دسترسی به پایداری است. • گفته شد که تنوع را باید ارج گذاشت (آن یک نعمت است و نه یک مسئله). • سعی شد بر نقش سرمایه های جدید در روند توسعه معاصر تأکید شود. • و نیز گفته شد اهمیت سرمایه زبانی و فرهنگی، محدود به طرح های توسعه نیست بلکه اهمیت آن در روابط اجتماعی و روند انباشت سرمایه های جدید نیز صادق است. • توسعه، کنشی است بر اساس تولید معنی (sense making). با این دیدگاه می توان به اهمیت نقش زبان در طرح های توسعه پی برد. • با انکار زبان و فرهنگ بومی، جهان بینی، اندیشه، ایدئولوژی، ادراک، دانش ضمنی و زنجیره وسیعی از بایدها و نبایدها، به عبارت دیگر، تجاربی که از نسل های گذشته به مردم بومی رسیده است مورد غفلت قرار می گیرد.