320 likes | 592 Views
موضوع تحقيق:آموزش و پرورش در مشروطه استاد مربوطه:آقاي مجتبوي تهيه كنندگان:رضا مداح امامقلي وسيد مجيد معظمي. تاریخجه اموزش و پرورش در دوران مشروطه.
E N D
موضوع تحقيق:آموزش و پرورش در مشروطه • استاد مربوطه:آقاي مجتبوي • تهيه كنندگان:رضا مداح امامقلي وسيد مجيد معظمي
تاریخجه اموزش و پرورش در دوران مشروطه • حدود يك قرن است كه ايران رو به زوال بي سوادي پيش ميرود و هنوز موفق به اين امر نشده است! از نظر پژوهش گران ، جامعه ي ايراني با پيشينه ي تاريخي آموزشي بيش از 4 هزار ساله آريايي و تاسيس دانشگاه جندي شاپور كه دانش پژوهان ملل ديگر را به ايران مي آوردند ، امروزه بايد داراي بهترين نظامهاي آموزشي و بي سوادي در آن نزديك به صفر باشد. در اين نوشته به تاريخچه اي از چگونگي تحولات نظام آموزشي از مشروطه تا به حال و ساختار نوين آموزش در ايران مي پردازيم و همچنين دلايل توفيق نيافتن كشورمان در زوال بي سوادي را، مورد بررسي قرار مي دهيم
مي دانيم آموزش و پرورش نوین ایران از مهد كودكها، دبستان ها، مدارس راهنمایی، دبیرستان ها، دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی تشکیل شده است كه فرايند ابتدايي ایجاد این نظام، در زمان تأسیس دارالفنون در سال 1268 ه. ق و وزارت علوم در 1272 ه. ق بود و پس از انقلاب مشروطه به تدریج سازمان و تشکل یافت. تا زمان مشروطیت و حتی چند دهه بعد از آن، مکتب خانه های سنتی عوامل عمده ی آموزش و پرورش محسوب می شدند. پس از تعلیمات مکتبی، خانواده های مرفه به وسیله ی معلمان خصوصی، زمینه ی آموزش بیشتر فرزندان خود را فراهم می کردند
. چنین آموزشهايی بيشتر غیر دینی بود.در انقلاب مشروطه،با صدور فرمان و تدوین قانون اساسی و متمم آن در سال های 1324 و 1325 هجری قمری، زمینه ی پيشرفت نظام آموزش و پرورش را فراهم آمد و تقاضاهای اجتماعی برای آموزش و پرورش افرادجامعه نیز فزونی گرفت. اصل 18 متمم قانون اساسی مشروطیت، تحصیل و تعلیم علوم و معارف و صنایع را (مگر غيرشرعيها) آزاد اعلام کرد و اصل 19 به تمرکز بودن آموزش و پرورش و مسئولیت دولت در تأسیس و اداره ی مدارس : «تأسیس مدارس با مخارج دولتی و ملی و تحصیل اجباری باید مطابق قانون وزارت علوم و معارف مقرر شود و تمام مدارس و مکاتب باید تحت ریاست و مراقبت وزارت علوم و معارف باشد» اشاره داشت
در سال 1298 ه. ش، قانون اداری وزارت معارف و به دنبال آن قانون اساسی فرهنگ تصویب و سازمان، وظایف و فعالیت های آن معین شد كه تحصيل اجباري،تربيت معلم،آمار آموزشي،اعزام محصل به خارج ،پرداخت هزينه هاي مدارس ابتدايي كشور توسط وزارت علوم و تاسيس مؤسسات تحقيقاتي و كتابخانه دستاوردهاي آن بود. چون در سال 1300 ه. ش شورای عالی فرهنگي تشكيل شدو مقرر شد: 1. دولت مسئولیت کنترل و اداره ی تمام سطوح آموزشی را عهده دار است. 2. تأسیس مدارس در شهر و روستا بر عهده دولت است. 3. استخدام و تربیت معلم و تدوین و تصویب برنامه های آموزشی از وظایف دولت است. 4. آموزش و پرورش ابتدایی اجباری و رایگان است .
ویژگی مهم نظام، برخورداری از کنترل دولتی و سازمان متمرکز آن بود. با روي كار آمدن رضا شاه پهلوي در 1304 و با استقرار يك حكومت مركزي ارتشي و كنترل دولت بر تمامي مدارس جهت وحدت ملي ،آموزش و پرورش در سايه قرار گرفت و آموزش به تحويل مستخدمين كشوري و بروكراتها انجاميد و اكثريت مردم از آن بهره اي نبردند . البته در اين دوره برنامه 6 سال ابتدايي و 6 سال متوسطه پايه گذاري گرديد و دانشسراهاي مقدماتي و سپس در سال 1313 ه.ش دانشگاه تهران تاسيس شد
در سال 1322 دولت طبق قانون تعليمات اجباري ، وزارت فرهنگ را موظف به اصلاح محتواي كتب و تعميم سواد طي 10 سال به اقصي نقاط كشور كرد.در سال 1345 نظام آموزشي متحول گرديد و بر سواد آموزي روستائيان ، پرورش ذوق هنري و جسمي،پرورش سياسي جهت احترام به قانون و پرورش نيروي انساني ماهرتاكيد شد.در اينجا بود كه سيستم 5 سال ابتدايي ، 3 سال راهنمايي و 4 سال متوسطه حاكم شدو سپاه دانش مسئول ترويج آن گرديد.
در سال 1345 جمعیت 7 ساله و بالاتر ایران قریب 18180000 نفر بود. از این تعداد فقط 5/5 میلیون نفر باسواد بودند. یعنی 3/13 میلیون (حدود 6/70 درصد) بی سواد وجود داشت. در سال 1355 رقم جمعیت افراد بالاتر از 7 سال به 26 میلیون می رسد و 12/12 میلیون نفر آن (1/47 درصد) باسواد و 18/13 میلیون یعنی (9/52 درصد) از بی سوادی رنج می برده اند. آمار توزیع تعداد بی سوادان در مناطق شهری و روستایی و بین مردان و زنان بعد فاجعه را بیشتر نمایان می سازد. در سال 1345 جمعیت 7 ساله به بالا در شهرهای ایران 6/7 میلیون نفر بود (مرد و زن) از این تعداد قریب 18/3 میلیون نفر (یعنی 4/50 درصد) باسواد بوده اند و 6/49 درصد بی سواد
از تعداد با سوادان در شهرها در سال 1345 قریب 39/1 میلیون نفر زن (یعنی 3813 درصد) و 7/61 درصد از با سوادان مرد بوده اند. در مناطق روستایی ظلم بر کل جمعیت و ظلم مضاعف بر زنان در سال 1345 به وضوح معلوم است. در این سال 2/11 میلیون نفر در روستا زندگی می کرده اند که فقط 7/1 میلیون نفر آن ها سواد داشته اند (یعنی 1/15 درصد) و بقیه ی روستاییان یعنی (9/84 درصد جمعیت) از نعمت سواد بی بهره بوده اند. نصف جمعیت روستایی کشور را در این سال مردان و قریب نصف دیگر را زنان تشکیل می دادند.
از 67/5 میلیون نفر مردان روستایی در سال 1345 قریب 4/1 میلیون (4/25 درصد) باسواد بودند و بقیه (6/74 درصد) مردان روستایی سواد نداشتند. در همین سال جمعیت زنان روستایی 47/5 میلیون نفر بود و فقط 236 هزار نفر از این زنان یعنی 3/4 درصد باسواد و بقیه ی زنان روستایی بالاتر از 7 سال، در سال 1345 (قریب 7/95 درصد زنان) در بی سوادی و جهل به سر می بردند.
با بررسي عملكرد از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامي نتيجه مي گيريم كه در اين مدت طولاني علي رغم مشكلات عديده از نظر تنوع و كميت ، توسعه داشته ايم ولي دولتهاي وقت از نظر كيفيت و ساير جنبه ها ي آموزش و پرورش از جمله فلسفه ، سياست ، خط مشي ها ، برنامه ها و مديريت اقبال چنداني نداشتند. در اين مدت دولتها با ايجاد سازماني متمركز و با توزيع نامناسب امكانات بين شهر و روستا و ناهماهنگي اقتصاد با آموزش و پرورش و انتقال صرف معلومات و توجه نكردن به خلاقيت و ناكارامدي در تربيت معلم نتوانستند سبب دست يابي ايران به جايگاه واقعي خود در جهان شوند
. البته در اين مورد نقش بيگانگان پر رنگ است زيرا در استعمار نو، استعمارگر مانند شیوه ی کهن استعمار، حضور صریح و آشکار ندارد. او توسط سازمان فراماسونری و کلوپ روتاری، مدیران دلخواه را روی کار آورده و توسط آنان به اهداف خود دست می یابد. اجراي ايدئولوژي فراماسونرها سبب گسيختگي فرهنگي ، ناهماهنگي آموزش و پرورش با ساير تشكلها ، مقبول نبودن نظام آموزشي بين توده هاي مردم ، بلعيدن جوانان به دبيرستان و تحويل ديپلمه هاي بيكار و ... گرديد.
سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد "يونسكو" 17شهريور برابر با 7 سپتامبر را روز جهاني مبارزه با بيسوادي نامگذاري كرد • . • با شکل گیری جمهوری اسلامی، در7 دي۱۳58 به دستور آیت الله خمینی«سازمان نهضت سوادآموزی» تشکیل شد. برنامه هاي نهضت آنگونه كه برآورد شده بود پيش نرفت .در سال ۶۱ طرح ضربتی سوادآموزی، یک سال بعد طرح آموزش فرد به فرد (خانوادگي) و در ادامه برنامه هایی چون «سرباز معلم»نيز توفيق چنداني نيافت. طرحهای دیگرنیز راه چاره نشدند...
هرچند مسئولان گاهی برای نشان دادن پیشرفت برنامه ها آمارهاي متفاوتی اعلام می کنند، اما از آمار رسمی و سخنان پراکنده ی برخی از آنها می توان دید که تعداد بیسوادان در فاصله ی ميان دو سر شماری سال ۷۵ و ۸۵ کاهش نيافته است. همچنين روند كاهش ادامه تحصيل پس از ابتدايي نيز نمايانگر تعداد بيشتر كم سوادان بسيار بيشتر از بي سوادان است. خبرگزاری ایسنا در ۱۱ آبان ماه ۸۷، از قول عليرضا علیاحمدی وزير آموزش و پرورش نوشت: «طی چهار سال آینده جشن پایان بیسوادی را در شهرهای مختلف برگزار خواهیم کرد!
خبرگزاری فارس 18 در اردیبهشت ۸۷ از قول ابراهیمیان معاون آموزشي نهضت سواد آموزي تعدادبیسوادان و کمسوادان ایران را ۲۸ میلیون نفر اعلام کرد. او میگوید: «آمار باسوادی باید تعریف عملیاتی داشته باشد و این از وظایف آموزش و پرورش است.» . البته خبرگزاری مهردر 10دی ۸۷ به نقل از ابراهیمان جمعیت بیسواد و کمسواد را ۲۰ میلیون نفر گزارش کرده. اين يعني يك سوم جمعيت فعال ايران توانايي كافي براي خواندن و نوشتن ندارند!
در زير درصد با سوادان كشور آمده است: • سال 1335 : 15 درصد • سال 1345 : 28 درصد • سال 1355 : 47 درصد • سال 1365 : 61 درصد • سال 1375 : 75 درصد • . سال 1385 : 84 درصد • كه با احتساب روند رشد هر ده سال خيلي هم جالب نيست . ضمن اينكه تعريف عملياتي درستي از بي سواد نشده است. از طرفي بايد ايران با كشورهاي ديگر قياس شود: • بانک جهاني در گزارش سال 86 ، به وضعيت تحصيلي مردم منطقهي آسياي جنوب غربي پرداخت
در اين گزارش، وضعيت کليهي مقاطع تحصيلي (از ابتدايي تا دانشگاه) مردم کشورهاي منطقه با هم مقايسه شده و در بخشي ديگر، اين آمار، با کشورهايي نظير کره جنوبي و چين تطبيق داده شده است. • 1. کويت و اردن بهترين سيستم آموزشي در منطقه را دارند.2. عراق و يمن بدترين سيستم آموزشي در منطقه را دارند.3. ايران، مصر، لبنان و فلسطين در حدود رتبه متوسط مي باشند.4. حتي بهترينهاي منطقه از کره جنوبي عقبترند.
5. وضعيت تحصيلي در کره جنوبي به مراتب از وضعيت تحصيلي ايران بهتر است. در حقيقت در کليه شاخصهاي اين گزارش کرهي جنوبي عملکردي بهتر از ايران دارد.7. نرخ بيسوادي در ايران حدود پنج برابر نرخ بيسوادي در ژاپن در سال 1905 است. نرخ بيسوادي در ژاپن در سال 1905 کمتر از 5% بوده است.8. بانک جهاني توصيه کرده است که اصلاحات در سيستم آموزشي در خاور ميانه در اولويت اول اقدامات دولتها قرار گيرد.9. رابطه بين رشد اقتصادي و سطح تحصيلات در کشورهاي خاور ميانه وجود ندارد
از طرفي انتظار مي رفت پس از انقلاب اسلامي نظام آموزشي به طرف نيمه متمركز و حتي غير متمركز پيش رود . انتظاري كه هرگز محقق نشد . مديريت متمركز با برنامه ريزي در راس عملا مديران ابزار برآورده كردن اهداف راس شده و فارغ از روابط انساني بين اعضا هدف سازمان را ارجح مي دانند. هر عضو تا زمان فرسايش موظف به پيروي است. چيزي كه در سخنان وزير آموزش و پرورش (مظفر) در مردادماه 78 نمود داشت : با گذشت 20 سال از انقلاب هنوز نتوانسته ايم ساختار ناكارآمد و متمركز حاكم بر آموزش و پرورش را تغيير دهيم!
البته برخی از مشکلات آموزش در ایران ساختاری هستند و به سادگی برطرف نمیشوند. وضعیت مدرسه ها نمونه ای از این مشکلات است. نیمی از دانش آموزان در كلاسهاي غیرمقاوم و محتاج بازسازی درس میخوانند. هنوز تعدادي دانش آموز در چادر ، آغل و مدارس كپري تحصيل مي كنند. بسياري از مدارس استيجاري هستند. در مناطق عشايري كمبود نيروي انساني داريم
. وزیر سابق آموزش و پرورش، علیرضا علیاحمدی، بهمن ماه سال 87 در نشستی با فراکسیون فرهنگیان مجلس در مورد بودجهی سال ۸۸ گفت: «من برای کسری بودجه آموزش و پرورش چند بار بغض کردهام و ذلیل شدهام و استیصال من را به این روز انداخت.» چنین اظهاراتی را از وزیران سابق آموزش و پرورش نیز میشد شنید.به گزارش خبرگزاری مهر علیاحمدی گفته است، ۹۵ درصد بودجهی آموزش و پرورش پرسنلی است. با این همه این وزارتخانه به بسیاری از معلمان بدهکار است و توان انجام تعهدات مالی خود را ندارد.
منابع : سايت آفتاب – همشهري آنلاين – روزنامه كيهان 23 .5 .78 – خبرگزاري مهر –نور پرتال –خبر گزاري جمهوري اسلامي- سايت وزارت آموزش و پرورش- بررسي عوامل و ارزيابي سواد آموزي ايران، سازمان برنامه و بودجه در 1371 –نشريه مركز آمار ايران– مهارتهاي آموزشي و پرورشي حسن شعباني ج 1 ،انتشارات سمت-سايت نهضت سواد آموزي – ويكي پديا –كلوپ اتحاد سبز انديشان- همشهري آنلاين