250 likes | 755 Views
مادسیج یعنی دهکده علم و دانش ایران!!. مادسیج، شبکه آموزشی پژوهشی دانشجویان ایران. Madsg.com. مهم ترین مراکز علمی در تمدن اسلامی. مائده نخعی.
E N D
مادسیج یعنی دهکده علم و دانش ایران!! مادسیج، شبکه آموزشی پژوهشی دانشجویان ایران Madsg.com
مهم ترین مراکز علمی در تمدن اسلامی مائده نخعی
هنگامي كه اعراب شروع به فتوحات تاريخي خود كردند تمدن ايران و روم در جهان پرتو افشاني مينمود و تمدن در قسمتهايي كه اعراب آنرا فتح كردند نظرشان را به خود جلب كرد و آنها با همان اشتياقي كه كشورها را فتح كردند شروع به فرا گرفتن علوم و آداب و فنون مختلف كردند و طولي نكشيد كه در تمام شهرهاي بزرگ دانشگاهها و مراكز علمي مهمي تأسيس نمودند و به هر دانشمندي كه قادر به ترجمه كتابهاي مختلف به خصوص يوناني بود دست يافتند و آنرا نزد خود گرد آوردند.
همت و كوششي كه اعراب در بحث و تحقيق به كار بردند جاي شگفت و حيرت است و اگر ملتهايي يافت شوند كه در اين جهت با اعراب برابري كرده باشند ولي نميتوان ملتي را يافت كه برآنها پيشي گرفته باشد، آنان در هر شهري كه قدم ميگذارند همت خود را در آنجا صرف ساختن مسجد و مدرسه مينمود و اگر شهر بزرگ بود به جاي يك مدرسه چند مدرسه بنا ميكردند و از آن جمله در اسكندريه 20مدرسه وجود داشته است و اين به غير از دانشگاههاي مهم بغداد و طليطله و قرطبه و ساير شهرها بوده كه هر كدام داراي كتابخانه و رصدخانههاي بسيار بزرگ و ساير آلات و وسايل تحقيقات علمي بوده است و تنها در كشور اسپانيا اعراب داراي هفتاد كتابخانة عمومي بودهاند و در كتابخانه شخصي خليفه دوم ششصد هزار جلد كتاب موجود بوده است. به طور كلي مهمترين مراكز علمي در تمدن اسلامي شامل: مساجد، مدارس، كتابخانهها، بيمارستانها، رصدخانهها، و خانقاه ميباشد:
1.مساجد قرآن اساس علوم اسلامي بود و تعليم قرآن اساس تعليمات اسلامي به شمار ميآمد و نخستين درس قرآن قرائت صحيح آن بود در نتيجه پيغمبر اكرم اولين معلم عالم اسلام است. چه آن بزرگوار قرآن را به صحابه ميآموخت و آنان قرآن و علوم تابعة آن را به ديگران آموختند و از آن رو همانطور كه مدارس مسيحيان كليسا و دير بود مدارس مسلمانان هم مسجد آنان شد و شاگرداني كه در مسجد دور استاد جمع ميشدند به حلقه موسوم گشتند.
به طور مطلق مشهورترين مسجدها جامع از هر قاهره بود. اين جامع در اواسط قرن چهارم هجري با شهر قاهره نباشد و از همان موقع قرآن و فقه در آنجا تدريس ميشد. عدهاي از طلاب به نام مجاور در ازهر ميماندند و از دورترين نقاط ممالك اسلامي به ازهر رو ميآوردند و هر دستهاي رواق مخصوص داشتند مثل رواق شاميان، ايرانيان، مغربيان و... در اوايل قرن 9هـ شمارة شاگردان ازهر به 750 نفر رسيد كه از ممالك مختلف اسلام بودند كه بيشتر فقه و حديث و تفسير و نحو و منطق را ميآموختند.
2.مدارس: خدمتي كه اعراب به ترقي علوم كردند تنها به همان اكتشافات علمي ايشان نبوده بلكه اعراب با تاسيس مدارس و تأليف كتب علمي سبب انتشار علم شدند. عنوان مدرسه در خلافت عمر آغاز شد كه خطيباني براي مساجد شهرهايي چون كوفه و بصره و دمشق تعيين كرد تا قرآن و احاديث نبوي را براي مردم فرو بخوانند. رفته رفته تعلم صرف و نحو و ادبيات عربي نيز وارد اين شكل ابتدايي تعليم و تربيت شد و از همين مركز قديمي، مدرسه عمومي ابتدايي (مكتب) تولد يافت و هم مراكز پيشرفته كه بعدها به صورت نخستين دانشگاههاي اسلامي درآمد. هدف مكتب (مدرسه) آشنا كردن كودكان با خواندن و نوشتن و مخصوصاً تعليم اصول دين بوده است و نخستين مردمي كه در اسلام مدارس تأسيس كردند بزرگان (اُمراء) ايران بودند.
1- خلفاي اسلامي و امراء نسبت به علما توجه خاصي داشتند زيرا دين و سياست با هم مربوط بود و علما نگهبان دين محسوب ميشدند و طبعاً با خلفا در ادارة امور كشور شركت داشتند و نزد مردم محترم ميزيستند. همينكه خلفا ضعيف شدند كار مملكت بدست سلاطين و امراي ترك و فارس و كرد و... افتاد و اينان براي تقويت خود و تقرب نزد مردم وسيلهاي ميخواستند كه بهترين راه نيكويي به فقرا و گرامي داشتن عالمان و فقيهان بود و براي خشنودي آنها و مردم مسجد، بيمارستان و مدارس و غيره بنا ميكردند و براي عالمان مقرري تعيين ميكردند كه علاوه بر ثواب آخرت، مردم را به خود جلب كنند.
2- از طرفي همين كه امراء (بزرگان) ميمردند سلاطين اموال آنها را مصادره ميكردند بنابراين اينان پيشدستي نموده و اموال خود را مدرسه و مسجد و موتوفات ميساختند و توليّت آن را به فرزندان خود مي دارند تا با اين حيله شرعي اموالشان را تا حدي از مصادره محفوظ كنند. 3- هواخواهي از مذهب و مسلك هم موجب تأسيس مدارس ميشد و هر پادشاه يا امير يا فرمانروايي براي ترويج مذهب خود مدرسهاي بنا ميكرد.
نظامیه ها : نخستين مدرسه اسلامي به امر خواجه نظامالملك طوسي وزير ملكشاه سلجوقي در اواسط قرن 5هـ در بغداد و اصفهان و نيشابور و هرات و غيره تأسيس شد و همة اين مدارس را به نام وي مدرسة نظاميه ميخواندند. اين مدرسه از مراكز مهم علماي اسلام گشت و رجال بزرگي از آن مدرسه بيرون آمدند. اولين استاد اين مدرسه شيخ ابواسحاق شيرازي بود و بعد ابونصر صباغ و ابوالقاسم وبوس، ابوحامد غزالي، شاشي، كياالهراسي و سهروردي و كمالالدين انباري و... بودند. در اين مدرسه علوم ديني و فقه و نحو تدريس ميشد.
ساير سلاطين و امراء نيز به نظامالملك اقتدا كرده و در اطراف واكناف ممالك اسلامي مدارس مجاني داير كردند كه مشهورترين آنها عبارتست از: 1- مدارس نورالدين زنگي (ترك) فرمانرواي شام، در دمشق، حلب، حمص، بعلبك، منبوگ و رحبه 2- مدارس سلطان صلاحالدين ايوبي (كرد)، در مصر و اسكندريه و بيتالمتدرس و...3- مدارس و يتيمخانهها و تيمارستانهاي ملكالمعظم مظفرالدين، فرمانرواي اربل4- مدارس فرمانروايان ممالك در مصر كه تا 45 مدرسه ميشد.
تدریس در مدارس: مدارس اسلام متنوع بود: پارهاي به شكل حلقه در مساجد و خانقاهها و تكيهها و خانهها تشكيل ميشد در مدارس سُنتي اساساً فقه و علوم اسلامي تدريس ميشد ولي در مدارس شيعه علاوه بر علوم اسلامي، علوم اوايل (علوم پيش از اسلام) نيز تدريس ميشد هر قدر استادي مشهورتر بود شاگردانش زيادتر بودند مثلاً در حلقه فارسي صدها نفر جمع ميشدند و گاه هم شاگردان استاد در همان حلقه شاگرداني داشتند.
ميگويند ابوبكر رازي (پزشك نامي) هرگاه براي درس مينشست شاگرداني دور او جمع ميشدند. شاگرداني هم دور شاگردان مينشستند، مردي كه شكل داشت به ترتيب از شاگردان حلقه اول ميپرسيد و اگر مشكلش حل نميشد به حلقة دوم ميرفت و اگر آنجا هم حل نميشد خدمت استاد ميرسد. ابواسحاق شيرازي، فارابي، رازي، ابنخطيب رازي، ابنسينا، غزالي از حيث زيادي شاگرد سرآمد استادان بودند. تمام طبقات مسلمانان از سياه و سفيد، زن و مرد، خواجه و كنيز و غلام، آزاد و بنده همه ميتوانستند تا آنجا كه ميلشان باشد بدون هيچ گونه هزينهاي تحصيل كنند. از طرفي انتقال معرفت پيوسته جنبه شخصي داشته است بدين معني كه طلب علم نظر به شخص مدرس داشته نه به مدرسهاي كه در آنجا درس ميخوانده و خود را از ته دل در زير فرمان استاد انتخابي خويش قرار ميداده. رابطه ميان استاد و طالب علم رابطهاي صميمانه بوده و دانشجو به استاد خود به چشم پدري ميديده و حتي در مسائل شخصي خويش كه هيچ ارتباطي با درس رسمي او نداشته از وي فرمانبرداري ميكرده است.
3.کتابخانه ها : نخستين فرمانروايان مسلمان كه به كار تاسيس كتابخانه عمومي مبادرت كردند خلفاي عباسي بودند: آنها در دوره نهضت كه به ترجمه و نقل علوم پرداختند طبعاً به تاسيس كتابخانه عمومي مبادرت كردند و نخستين كتابخانههاي عمومي را در بغداد داير كردند كه بيتالحكمه ناميده ميشد. احتمال قوي ميرود كه هارون مؤسس آن كتابخانه بود و ترجمههاي عربي كتب طبي و علمي و تأليفات اسلامي را در آنجا جمع كرده بود. در زمان مأمون كه دارترجمه متعدد داير گشت كتابهاي يوناني، سرياني، فارسي، هندي، قبطي بر كتابهاي عربي بيتالحكمه افزوده شد. او صدبار شتر كتاب به بغداد حمل كرد.
در بيتالحكمه شعبه مخصوص براي ترجمه و استنساخ كتاب و تأليف يافت ميشد، عدهاي در گوشهاي مينشستند و براي خود يا براي ديگران كتاب استنساخ ميكردند دستهاي ديگر مشغول مطالعه يا ترجمه ميشدند. بيتالحكمه مديري داشت كه آنرا صاحب بيتالحكمه ميگفتند. پس از تأسيس بيتالحكمه ديگران هم در بغداد كتابخانه داير كردند از آن جمله كتابخانة شاپور بن اردشير كه بيش از دههزار كتاب در آنجا گزارد. مأمون از نظر تأسيس كتابخانه عمومي و نهضت علمي براي ساير فرمانروايان اسلام سرمشق شد به خصوص خلفاي اموي اندلس مثل حكمبن ناصر و دومين خليفه فاطمي مصر به نام العزيز باا... وي در كاخ اختصاصي خود كتابخانه بزرگي داير كرده و آنرا خزانه الكتب ناميد.
دارالحکمه: دارالحكمه به امر ا... بن العزيز با... در سال 395 هجري در قاهره تأسيس كرد. منظور از تأسيس آن اين بود كه در آنجا مثل بيتالحكمه عباسيان عامة مردم مجاناً به مطالعه و مباحثه و استنساخ كتاب بپردازند و چون در زمان قديم قيمت كتاب گران بود لذا دولتهاي معارفخواه اين طور مؤسسات عامالمنفعه را تأسيس ميكردند و نمونه آن يكي بيتالحكمه بغدا و ديگري كتابخانه اسكندريه و همين دارالحكمه قاهره ميباشد.
مشهورترين كتابخانه دورة تمدن اسلامي نام كتابخانه تعداد كتابها بيتالحكمة بغداد 4000000 كتابخانه شاپور در بغداد 10000 كتابخانه الحكمه در قرطبه 400000 كتابخانه سلطنتي و خاندان سلطنتي در قاهره 1000000 كتابخانه دارالحكمه در قاهره 100000 كتابخانه طرابلس شام 3000000 كتابخانه مراغه 400000
4.رصدخانه ها: تأسيس رصدخانهها به عنوان سازمان شخص علمي كه در آن رصد ستارگان صورت ميگرفته و نيز مركز تعليم و تعلم علوم نجوم و علوم وابسته به آن بوده است، ريشه اسلامي دارد نخستين رصدخانه اسلامي رصدخانه شماسيه است كه مأمون در بغداد بنا كرد و دو منحم نامدار: فضل ابن نوبخت و محمدبن موسي الخوارزمي برآن رياست داشتند. در پي اين رصدخانه، رصدخانههاي ديگر هم ساخته شد كه هر يك به نام منجمي پيوسته بود همچون رصدخانة تباني در رقه درصدخانة عبدالرحمان صوفي در شيراز. ولي پس از قرن چهارم رصدخانهها رفته رفته جنبه عمومي پيدا كرد و معمولاً به شاهان و اميران بستگي داشت. مثلاً رصدخانة همدان را علاءالدوله براي ابوعليسينا تأسيس كرد.
. بعد ملكشاه سلجوقي نخستين رصدخانة شاهي را بنا كرد كه عمر طولاني پيدا كرد و در آن چندين منجم از جمله عمرخيام تقويم جلالي را طرحريزي كردند. تكامل رصدخانهها با تأسيس رصدخانه مراغه به اوج رسيد. آن به فرمان هولاكو، نوة چنگيزخان بنا شد و بيش از 400.000 جلد كتاب ضميمه آن بود. اين رصدخانه تنها مخصوص رصدستارگان نبود بلكه يك سازمان مفصل علمي بود كه در آن تقريباً همه شاخههاي علوم تدريس ميشد و مشهورترين دانشمندان در آن جمع بودند. رياست اين سازمان با نصرالدين طوس بود
اوج شهرت رصدخانهها در اسلام قرن 15-9 است كه الغبيگ نوادة تيمور لنگ، رصدخانه خود را در سمرقند بنا كرد و اين رصدخانه را با رصدخانة استانبول روي هم رفته بايد حلقة انتقال اين سازمان به جهان مغرب زمين دانست، رصدخانة استانبول تنها رصدخانة معتبر در جهان اسلام است كه به فرمان مرادIII عثماني بنا شد.
5.بیمارستان ها : بيمارستانها نيز به عنوان سازمان علمي اهميت داشت و قسمت عمدة تعليمات پزشكي باليني در بيمارستانها داده ميشد. جنبههاي نظري علم طب در مساجد و مدارس تدريس ميشد ولي قسمت علمي آن را معمولاً در بيمارستانها تعليم ميكردند. و بسياري از بيمارستانها كتابخانه و مدرسهاي براي تأمين اين منظور در ضميمه داشتند. كهنترين بيمارستان در اسلام به فرمان وليدبن عبدالملك اموي در دمشق ساخته شد. بيمارستانهاي متعدد بزرگي در سراسر جهان اسلام خواه توسط ايران و خواه توسط اشخاص ساخته شد همچون بيمارستان منصوريه در قاهره كه بناي آن هنوز موجود است. و بيمارستان نوريه در دمشق. بيمارستان را براي يك طبيب ميساختند يا پس از ساختن آن را تحت تصرف پزشكي برجسته قرار ميدادند مثلاً بيمارستاني را به رازي سپردند كه هم در آنجا طبابت ميكرد و هم به دانشجويان علم طب ميآموخت. بدين ترتيب بيمارستان عنوان مركز علمي نيز داشت.
6. مراکز تصوف: در قرن نخستين اسلام خانقاه يا زاويه محل تجمع صوفيان بود كه در آنجا به رياضتهاي نفساني و اشتعالات طريقي ميپرداختند و كساني كه قابليت داشتند به حريم اسرار الاهي راه مييافتند در اينجا كساني كه تنها علم رسمي نميتوانست راضيشان كند در صدر جستجوي نور يقين بودند از قيل و قال مدارس دست ميشستند و به هدايت مرشدي چشم به راه پيدا كردن حال بودند ولي پس از حملة مغول، مراكز تصوف بيشتر عنوان مراكز تعلم علم ظاهري پيدا كرد. به اين ترتيب مراكز تصوف سازمانهاي علمي نيز شدند كه در آنها علاوه بر علوم باطني و عرفاني، تعليم شاخههاي علم و فني كه سابقاً در مساجد و مدارس تدريس ميشد نيز صورت ميگرفت.
منابع : - نصر، سيدحسين، علم و تمدّن در اسلام، ترجمه احمد آرام، 1359هـ .ش، تهران - زيدان، جرجي، تاريخ تمدّن اسلام، ترجمه علي جواهر كلام، 1373هـ .ش، انتشارات اميركبير، تهران - لوبون، گوستاو، تمدّن اسلام و عرب، ترجمه سيد هاشم حسيني، 1353هـ .ش، انتشارات اسلاميه - ولايتي، دكتر علياكبر، فرهنگ و تمدّن اسلامي، 1384هـ .ش، دفتر نشر معارف
برای ورود به شبکه آموزشی دانشجویان کلیک کنید Title • Lorem ipsum dolor sit amet, consectetuer adipiscing elit. Vivamus et magna. Fusce sed sem sed magna suscipit egestas. • Lorem ipsum dolor sit amet, consectetuer adipiscing elit. Vivamus et magna. Fusce sed sem sed magna suscipit egestas. برای عضویت در شبکه دانشجویان ایران عدد 1 را به شماره زیر پیامک کنید 100080809090 لطفا آدرس ما را به خاطر داشته باشید Madsg.com