1 / 15

به نام خدا

به نام خدا. درس 22 پیرمرد چشم ما . بود. دبیر مربوطه : سرکار خانم محمدی. و ا ژگان جدید. آرایه های ادبی. یه هیزم شکن وقتی خسته می شود که تبرش کند باشه نه اینکه هیزمش زیاد باشه. تبر ما انسانها،باورهایمان است نه آرزوهایمان. کنایه عَلَم کردن برپاساختن

Download Presentation

به نام خدا

An Image/Link below is provided (as is) to download presentation Download Policy: Content on the Website is provided to you AS IS for your information and personal use and may not be sold / licensed / shared on other websites without getting consent from its author. Content is provided to you AS IS for your information and personal use only. Download presentation by click this link. While downloading, if for some reason you are not able to download a presentation, the publisher may have deleted the file from their server. During download, if you can't get a presentation, the file might be deleted by the publisher.

E N D

Presentation Transcript


  1. به نام خدا درس 22 پیرمرد چشم ما .بود دبیر مربوطه : سرکار خانم محمدی

  2. واژگان جدید

  3. آرایه های ادبی یه هیزم شکن وقتی خسته می شود که تبرش کند باشه نه اینکه هیزمش زیاد باشه. تبر ما انسانها،باورهایمان است نه آرزوهایمان . کنایه عَلَم کردن برپاساختن رو نشان ندادن توجّه کردن‌‌‌ ، بی اعتنایی به تنگ آمدن خسته شدن در به روی کسی بستن بی توجّهی کمربند را بستن آماده شدن برای انجام کاری در صف ماندن ناشناخته ماندن چشم زمانه بودن عزیز وآگاه بودن خواب از چشم پریدن بیدار شدن شَستم خبر دار شد آگاه شدم همین یکی کارش را ساخت همین یکی او را از پا درآمد کار از کار گذشتن باقی نماندن فرصت ‍‍ استعاره صدف جامعه / کوره بدن یا سر داغ نیما تشبیه نیما مروارید

  4. معنی و مفهوم پیرمرد چشم ما بود:پیرمرد (نیما) آگاه و عزیز روز گار بود. بار اوّل که پیرمرد را دیدم در کنگره نویسندگانی بود که خانه ی فرهنگ شوروی در تهران عَلَم کرده بود: اولین بار که نیما را دیدم در مجمع نویسندگانی بود که خانه ی فرهنگ شوروی در تهران برپا کرده بود. جوانکی بودم و توی جماعت بُرخورده بودم:من جوان کم سن و سالی بودم که بر حسب اتفاق در میان آن جمع قرار گرفته بودم. عالیه خانم رو نشان نمی داد:عالیه خانم توجّه نمی کرد.(بی اعتنا بود) خانه ها درست از سینه ی خاک در آمده بودند: خانه ها در زمین خاکی ساخته شده بودند. در چنان بیغوله ای آشنایی غنیمتی بود: در چنان جای دور افتاده ای،آشنا شدن،فرصت وغنیمتی بود. زندگی مرفهی نداشتند پیرمرد شندرغازی از وزارت فرهنگ می گرفت: وضع مالی خوبی نداشتند(در رفاه نبودند) نیما حقوق بسیارکمی از وزارت فرهنگ می گرفت. در چنان معشیت تنگی خودش هم ازاین همه رفت وآمد به تنگ آمده بود:نیما در چنان زندگی سخت ودشوار از این همه رفت وآمد خسته شده بود. هرچه بر او تنگ گرفتند، کمربند خود را تنگ تربست تا دست آخر با حقارت زندگی هامان اُخت شد:هر چه شرایط را برای نیما سخت کردند مقاومت او در برابر مشکلات بیشتر میشد سرانجام خود را با کوچکی زندگی هایمان مأنوس کرد. هم چون مروارید در دل صدف کج وکوله ای سال ها بسته ماند: نیما ،وجود ارزشمندی بود که در جامعه ی عصر خودش، ناشناخته ماند. در چشماو که خود چشم زمانه ی ما بود:چشمی بیدار در روزگار ما بود ونیز چون چشم،عزیز بود. مدّتی بودکه پیرمرد افتاده بود:مدّتی بود که پیرمرد در بستر بیماری بود. و الصّافّات صفّا :سوگند به فرش تگان صف به صف

  5. خود آزمایی 1.نویسنده نخستین بار کدام شعر نیما را از زبان خود شاعر شنیده است؟اصل شعر را از دیوان نیما بیابید و در کلاس بخوانید. آی آدم ها! -آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد می سپارد جان. -یک نفر دارد که دست و پای دایم می زند.... 2.نویسنده در کجا همسایه ی نیما شده بود؟ شمیران 3.به نظر جلال،فریاد نیما را در کجا میتوان شنید؟ در شعرش 4.منظور از جمله ی((هم چون مروارید در دل صدف کج و کوله ای سال ها بسته ماند))چیست؟ نیما،وجود ارزشمندی بود که در جامعه ی عصر خویش،ناشناخته ماند. 5.یکی از ویژگی های نثر جلال آل احمد،کوتاهی جملات است.دوبند از درس که این ویژگی را نشان می دهد، بیابید. هر چه بود آخرین مطلب جالبی بود که از او شنیدم.هر روز سری می زدیم؛آرام بود و چیزی نمی خواست و در نگاهش همان تسلیم بود.وحالا؟ گفتم:برو سماور را آتش کن؛حالا قوم و خویش ها می آیند وسماور نفتی که روشن شد،گفتم رفت قرآن آورد. لای قرآن را باز کردم؛‌ آمد ((والصّافّات صفّا))

  6. آورده اند که ... آورده اند که .... استر تلخک را بدزدیدند،یکی می گفت گناه تست که از پاسداری آن سستی نمودی،دیگری می گفت:گناه مهتر است که در طویله را باز گذاشته. تلخک با عصبانیت گفت:در این صورت دزد از همه بی گناه تر است.

  7. شعر حفظ کنیم تورامن چشم در راهم.... تورا من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ «تلاجن» سایه ها رنگ سیاهی وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛ تورا من چشم در راهم. شباهنگام،در آن دم،که بر جا،دّره ها چون مرده ما ران خفتگان اند؛ در‌ آن نوبت که بندد دست نیلوفر به ‍پای سرو کوهی دام، گَرَم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی کاهم؛ تورا من چشم در راهم. نیما یوشیج

  8. معنی و مفهوم آرایه های ادبی 1.من هنگام شب ، منتظر تو هستم. زمانی که سایه ی درختان جنگلی ، رنگ سیاه خود را نمایان می کنند. 2.و آن هنگام که بای عاشقان تو غم واندوهی فراوان وجود دارد؛ / من درانتظار تو هستم. 3.در هنگام شب، در‌آن لحظه ای که درّه ها مانند ماران خوابیده در سکوت به سر می برد، / در آن زمانی که گل زیبای نیلوفر به درخت سرو کوهی می پیچید و از آن بالا می رود. 4.اگر به یاد من باشی یا نه، من تو را فراموش نمی کنم / و همواره در انتظار تو هستم. قالب شعر: نیمایی (آزاد)، وزن و قافیه دارد مصراع ها کوتاه وبلند است. کنایه : چشم به راه بودن منتظر بودن مراعات نظیر: شاخ،تلاجن،سایه چشم،دست،پا تشبیه : درّه ها مرده ماران تشخیص : دست نیلوفر / پای سرو کوهی

  9. The End تهیه کننده: معصومه بابزن

More Related