1.61k likes | 2.43k Views
اصول و مباني تربيت بدني تهيه و تنظيم دكتر محمد علي قره عضو هيأت علمي دانشگاه پيام نور. فصل اول. حركت ، بازي ، تربيت بدني و ورزش. تربيت بدني و ورزش در تمدن هاي اوليه نظر سقراط درباره تربيت بدني
E N D
اصول و مباني تربيت بدني تهيه و تنظيم دكتر محمد علي قره عضو هيأت علمي دانشگاه پيام نور
فصل اول حركت، بازي، تربيتبدني و ورزش
تربيتبدني و ورزش در تمدنهاي اوليه نظر سقراط درباره تربيت بدني • از آنجا كه وي از طرف حكومت وقت از موعظه كردن منع شده بود، ليكن اغلب او را ميديدند كه در ميدانهاي ورزشي بين جوانان گردش كرده و با آنان صحبت ميكند. نتيجه ميگيريم كه بدنهاي ورزيده از نظر سقراط اهميت خاصي داشته است. وي زيباييهاي عضلات را تمجيد نموده است و مهمترين اصل در زندگي را سلامتي دانسته، كه از طريق ورزش آن را ميتوان به دست آورد.
نظرات افلاطون درباره تربيت بدني • او ورزش را وسيلهاي براي آماده كردن مردان صالح براي رسيدن به مدينة فاضله ميدانست. • دربارة تربيتبدني ميگفت: هر مدرسه بايد يك مؤسسه ورزشي و يك محل براي بازيها داشته باشد، در اين مرحله كودك چنان از سلامت و تندرستي برخوردار خواهد شد كه پس از آن بهوجود طبيب احتياج نخواهد داشت. • به عقيدة افلاطون افراط در ورزش يا تحصيل، مضرات بيشماري را در بردارد. ورزشكار بيعلم خطرناك و عالم غير ورزشكار، عليل و نحيف ميشود. بنابراين بهترين طريقة تعليم و تربيت آميخته كردن ورزش و تحصيل است. موفقيت هميشه نصيب كساني است كه قسمتي از اوقات خود را صرف تربيت بدن و قسمت ديگر را صرف تربيت روح ميكنند. روحيات اين گونه افراد طبعاً قويتر و فكرشان روشنتر است.
تربيتبدني و ورزش در قرون وسطي • در طي اين قرون تربيتبدني و ورزش دوران فترت خود را ميگذرانيد. چرا كه عاليترين مقام شخصيت اجتماعي را كساني داشتند كه در رشتة الهيات تحصيل ميكردند، و اين به ظاهر روحانيون، با تمام قدرت سعي ميكردند كه پرورش جسم متروك شود. • در اين قرون تربيتبدني و ورزش كمترين سهم را از دانش و علوم مختلف برد و به طور كلي از برنامه انسانها كنار ماند. • عليرغم همه اين تفكرات ناصحيح به نام دين، ورزش و تربيتبدني جايگاه خاصي براي طبقات ثروتمند داشته و ورزش و تفريح جزء لاينفكي از زندگي آنان را تشكيل ميدادهاست. ورزشهاي مفرحي چون شنا كردن، سرسره خوردن، اسب دواني، تمرين با تير و كمان، كشتيگيري، مشتزني، تنيس و فوتبال در بين آنان رواج داشت. • سر توماس اليوت كه در قرن 16 ميزيست، دربارة تربيتبدني و ورزش در كتاب خود مينويسد: شخصيت هر فردي منوط به ميزان توجهي است كه در ورزش مصروف مينمايد. ورزش بدن را قوي و ورزشكار را زرنگ و با استقامت تربيت مينمايد، جوانهاي ورزيده در حين جنگ و در مواجهه با خطر درمانده و حيران نميمانند. • از ديگر انديشمندان اين دوران، ميتوان از ملكاستر نام برد كه عقيده داشت نبايد تربيت جسم را به يك نفر و تربيت روح را به دست ديگري سپرد، چرا كه در اين صورت تمام تلاش بر روي تربيت روحي متمركز ميشود و تربيتبدني به كلي فراموش ميشود. بصيرت و احاطة حقيقي معلمين و مربيان كودكان وقتي سنجيده ميشود كه قضاوت خود را در انتخاب نوع ورزش براي افراد مختلف به كار برند.
تربيتبدني و ورزش بعد از ظهور دوباره غرب ديدگاه فلاسفه حسي و تجربي اروپا در قرن هفدهم درباره تربيت بدني • تربيتبدني قسمتي از برنامههاي تربيتي است كه در آن برنامههاي مناسب فعاليتهاي بدني به كار ميرود. با استفاده از امكانات و وسايل خاص، رشد و نمو جسمي، رواني، عقلاني و پرورش شخصيت كودك بستگي كامل به پيشرفت و تكامل انواع فعاليتهاي بدني او دارد. ديدگاه عقليون درباره تربيت بدني ( دكارت ) • مشخصاتي كه اين دانشمند از تربيتبدني و ورزش ارائه داده، شامل چهار وظيفة عمده است: رسيدگي و مراقبت از بدن، ايجاد نظم و انضباط، معتدل كردن روح زندگي، و بالاخره تزكية اخلاق. ديدگاه ماديون درباره تربيت بدني • 1- نظر بورگر دل :مهترين اصل و هدف از عرضة تربيتبدني بهطور كلي افزايش بازده نيروي بدني است. • 2- نظر دكتر لوبوش :تربيتبدني مجموع روشهايي است جهت تبديل بدن به وسيلة مورد اعتماد و تطابق همگامي با محيطهاي زيستشناختي و اجتماعي از طريق پرورش عوامل زيستشناختي ... اين باعث به وجود آمدن كنترل و افزايش مهارتهاي بدني ـ كه يكي از عوامل مهم رفتار و شخصيت آدمي است ـ ميشود.
تعريف تربيتبدني و ورزش در مكتب وحي • تربيتبدني عبارتاست از تربيت كل ابعاد وجودي انسان از لحاظ جسماني، فكري، اجتماعي، عاطفي، اخلاقي و ايماني بر مبناي توانايي و استعداد و با واسطه قرار دادن بدن. به عبارت ديگر تربيتبدني نوعي تربيت است و بخشي از كل تربيت مكتبي است كه جسم را واسطه قرار ميدهد ولي غايت و هدف جسم نيست. در مكتب وحي تربيت بدني از دو مفهوم تشكيل شده است : 1- تربيت 2- بدن
تربيت • تربيت از نظر لغوي از ريشة «رَب» به معناي «خداوند»، «پروردگار» و «صاحب» است اين مفهوم با چنين معنايي در فرهنگي كه برخاسته از مكتب اسلام باشد اشاره بر «شناختن خداوند به عنوان رب هستي و قبول ربوبيت او پشت كردن به غير او» دارد. يعني مربي كه مسئوليت تربيت را بر دوش دارد، بايد شاگردان را در خلال زمان تربيت چنان رهنمون كند كه شاگرد به ربوبيت و پروردگاري خداوند هدايت شود و در كليه رفتارهاي خود از حدود او پيروي كند. بدن • بدن مفهومي است كه به مجموعة اندامها، بافتها، اعصاب و مغز آدمي و بالاخره به كليه اعضاي مادي انسان اطلاق ميشود. هر چند كه به لحاظ فيزيكي، ماده است ولي در مجموعة وجودي مختلطي به نام انسان به كار رفته، اين امتزاج او را از سطح ساير ماديات ارتقا داده است و در واقع قداستي خاص يافته است، كه حيات او با حيات انسان و رستاخيز او نيز با رستاخيز انسان همراه است و بدون او انسان به كمال وجودي خود (كه پذيرش حق است) نخواهد رسيد.
ظهورحركت و جنبش در طول حيات آدمي 1. حركات بازتابي 2. حركات بنيادي 3. تواناييهاي ادراكي ـ حركتي 4. تواناييهاي جسماني 5. حركات مهارتي
ورزش • ورزش از نظر لغوي اسم مصدر است. به معناي «ورزيدن» و برزيدن مصدر آن، يعني كاركردن، عمل كردن، كوشيدن، پياپي انجام دادن و رياضت كشيدن است(دهخدا 1335). • معادل كلمه ورزش در زبان انگليسي sport است كه به هر نوع فعاليت بدني و بازي كه منجر به انجام مسابقه و نمايش مهارت بين دو فرد و يا دو گروه شود كه ملزم به انجام تمرينهاي مداوم و فراگرفتن مهارت در يك حركت يا رشتة ورزشي باشد، اطلاق ميشود (خلجي 1367).
تعريف ورزشاز نظركواكلي • ورزش عبارت است از يك فعاليت رقابتي نهادينه شده كه مستلزم كاربرد نيروي جسماني شديد و يا استفاده از مهارتهاي جسماني پيچيده به وسيلة شركتكنندگاني است كه توسط عوامل دروني و بيروني تحريك ميشوند.
شرايطي كه يك فعاليت بدني در رديف فعاليت هاي ورزشي قرار مي دهد: 1- فعاليت بايد شامل مهارت جسماني، شهامت و نيروي جسماني باشد. 2- فعاليت بايد سازمان يافته و داراي ماهيت رقابتي باشد. 3- شركتكنندگان در آن فعاليت، بايد از بعد دروني و بيروني به وسيله پاداشهاي دروني و بيروني برانگيختهشوند.
انواع ورزش 1 . ملاك تقسيمبندي بر حسب ابزار مورد استفاده در ورزش مانند ورزشهاي بدون وسيله چون كشتي و دو، و ورزشهاي با وسيله مثل واليبال، تنيس و ... 2. تقسيمبندي از نظر چگونگي رابطه در روند فعاليت ورزشي ملاك ورزشي را به سه نوع مبارزهاي، ميداني، طبيعي و مكانيكي دستهبندي ميكنند. 3. تقسيمبندي بر حسب زمان و منابع انرژي مورد استفاده اين نوع تقسيمبندي، ورزشها را در انواع استقامتي و سرعتي، هوازي و بيهوازي دستهبندي ميكند.
انواع ورزش 4.تقسيمبندي با نگرش روانشناسي ورزشي اين جدولبندي از نظر نقش فعاليتهاي تربيتبدني در دبستانها و دبيرستانها و اثرات تربيتي كه بر روي روند تكامل شخصيت فرد و جامعه دارد مورد توجه قرار ميگيرد. مانند فعاليتهايي كه موجب تسلط بر طبيعت ميشود (كوهنوردي)، موجب برتري جامعه و مصونيت بخشيدن آن ميشود (تيراندازي)، فعاليتهايي كه موجب پيشرفت و هماهنگي عصبي ـ عضلاني ميشود. 5. تقسيمبندي از نظر واكنشهاي رفتاري و عوامل مؤثر بر آن اين نوع دستهبندي براساس چگونگي محركي كه در مقابل ورزشكار وجود دارد، به وجود آمده است. مانند ورزشهايي كه مهارتهاي تشكيل دهندة آن از نوع مهارتهاي بسته است (پرش طول و ارتفاع و وزنهبرداري) يا از نوع مهارتهاي باز است (فوتبال، واليبال) (خالدان 66 ـ 1365).
بازي تعريف بازي بازي صورت تغيير شكل يافته مسائل واقعي است كه فرد با توجه به علاقة خود آن را سازمان داده است و داراي شرايط زير است: 1-معيار بازي، داشتن مقاصد وهمي و خيالي است. 2- بازي به طور آزادانه از طرف فرد انتخاب ميشود. 3- بازي بايد «لذت بخش» باشد. 4- بازي به طور ذاتي برانگيخته ميشود.
فصل دوم تربيتبدني و ارتباط آن با علوم sciences
طبقهبندي علوم طبقهبندي علوم از نظرارسطو • ارسطو معتقد بوده است كه فعاليت انسان يا متوجه شناختن، يا عمل و يا خلق و ابداع است. از اين جهت فلسفه هم تقسيمميشود به: فلسفة نظري (رياضيات، فيزيك و ماورالطبيعه)، فلسفة عملي (اخلاق، سياست مدن و تدبير منزل)، و فلسفة شعري (خطابه، شعر و جدل). طبقهبندي علوم از نظرابوعلي سينا • ابوعلي سينا نيز در رسالهاي به نام «فياقسامالعلومالعقليه» حكمت را ابتدا به دو حوزة نظري و عملي تقسيم كرده و سپس حكمت نظري را به علم طبيعي، رياضي و الهي تقسيم كرده و حكمت عملي را نيز به اخلاق، تدبير منزل و سياست مدن تقسيم كرده است. طبقهبندي علوم از نظرآمپر • آمپر در كتابي به نام «فلسفه» علوم را بر حسب موضوع آنها به دو دستة بزرگ تقسيم كرده است. اول علومي كه در آنها ماده مطالعه ميشود كه آنها را علوم جهاني ناميده است. دسته دوم را كه موضوع آنها ذهن است به عنوان علوم عقلي معرفي نموده است، سپس هر دسته را نيز به چهار قسمت تقسيم نموده است. علوم رياضي، فيزيك، طبيعي و پزشكي را جزء علوم جهاني آورده است. علوم فلسفه، كلام، هنر، علوم نژادشناسي و سياسي را جزء علوم عقلي محسوب داشته است.
ايدهآليسم افراد برجستهاي كه در انديشة ايدهآليستي مؤثر بودندعبارتند از: • افلاطون در يونان باستان و بعد از او دكارت، بركلي، كانت و هگل را در تاريخ معاصر ميتوان نام برد. جهان و هستي از ديدگاه ايدهآليستها • مشخصه و ويژگي جهان، ذهني و روحي است، يعني هر آنچه كه واقعيت دارد در نهايت ذهني و در نتيجه شخصي است ماهيت معرفت و دانش از ديدگاه ايدهآليسم • پاسخ اين سؤال در روش دانستن، موضوع دانش و معيار حقيقت بيان ميشود. روش دانستن اين مكتب در سه مرحلة زير خلاصه ميشود: 1. اغتشاش در ذهن، كه ما را به مطالعه و تحقيق ميكشاند. 2. تحليل اين نابساماني و بررسي جوانب آن. 3. مربوط كردن نتايج تحليل با تجربة خودمان، يعني در اين مرحله به تركيب تحليلهاي خود ميپردازيم. ملاك ارزشها از ديدگاه ايدهآليسم • ارزشها در اين مكتب نيز جنبة ذهني دارد زيرا ارزشهاي مثبت، همان تجليات روح مطلق است. براي نمونه محبت و عشق تجليي از روح مطلق است و انسان نسبت به آنها احساساتي دارد.
مباني تربيتي ايدهآليسم از نظر ايدهآليستها: • تعليم و تربيت فرآيندي است كه هدف و غايتي دارد كه همان تحقق روحي انسان است . مدرسه • به عنوان يك نهاد اجتماعي در نظر گرفته ميشود. از آنجا كه نهادهاي اجتماعي محلي است كه روح مطلق در آن تجلي ميكند بنابراين حالت اجتماعي تعليم و تربيت ضرورت پيدا ميكند. برنامة درسي • ايدهآليستها معتقدند اجزاي تشكيلدهندة روح انسان راهنماي خوبي براي تعيين مواد آموزشي است. لذا سه جنبه فكري ـ عقلي، احساسي و ارادي براي روح قائل هستند. از اين رو علوم و مسائل علمي به جنبه فكري ـ عقلي روح انسان مربوط ميشود. اَشكال مختلف هنر پاسخي است به جنبه احساسي روح. درسهايي كه ناظر به عمل هستند مثل تاريخ و نيز فعاليتهاي مختلفي كه مظهر اراده هستند براي پرورش اراده پيشنهاد ميشود. اصول و روش تدريس • اصلي ترين اصل در تدريس اصل «فعاليت خود1» است، زيرا روح انسان از اينطريق خود را تحقق ميبخشد. يعني تعليم و تربيت بايد بر فعاليتهايي كه خود فرد انجام ميدهد استوار باشد. در اين ديدگاه فعاليتهاي معلم، مثل مواد خام و زمينههايي است كه هر فردي براساس ارادة خود آن مواد را مورد استفاده قرار ميدهد. بر اصل فوق، سه اصل ديگر نيز استوار ميشود: • 1. اصل تقليد2. اصل رغبت3. اصل كوشش
روشهاي تدريس از نظر ايدهآليستها دو دسته هستند: 1. روشهاي منطقي كه با اتكا به مباحث منطقي ايجاد ميشود مثل روش «ديالكتيك» كه يك نوع آن ديالكتيك سقراطي است، كه اين روش از طريق تعارض و گفت و گو پيش ميرود. روش تحليل و تركيب انديشهها، روش استقرايي و قياس، از نمونههاي ديگر روشهاي منطقي است. همة اين روشها در تدريس استفاده ميشود اما ايدهآليسم براي روش ديالكتيك اصالت بيشتري قائل است. 2. روشهاي عمومي: روش سخنراني (معلم در تدريس به عنوان سخنگو است)، روش پروژه (هم به جنبههاي عملي و هم آزمايشي درس توجه ميشود)، روش حل مسئله (كه داراي مراحل مواجهه با مشكل، جمعآوري اطلاعات، طرح كردن فرضيه، كاربرد فرضيه و نتيجهگيري است) همگي صورتهاي مختلف روشهاي عمومي هستند (باقري 1368).
تربيتبدني از ديدگاه ايدهآليسم • در مكتب ايدهآليسم رشد و توسعة بدني ضمن اينكه بخشي از سلسله مراتب ارزشها را تشكيل ميدهد. با اين وجود عموماً در قعر توتم پرستي اهداف واقع شده است (خالدان 66 ـ 1365). • به علاوه با كاربرد اصول كلي ايدهآليسم در تربيتبدني، مفاهيم و تصوراتي مثل اينكه قلمرو تربيتبدني و ورزش فراتر از جنبههاي جسماني است، شكل ميگيرد. حتي اگر ذهن و جسم در يك قالب تكامل يابند، در حقيقت ايدهآليسم بر تكامل ذهن و جريان فكري تأكيد دارد. آمادگي جسماني و حركت جسماني به دليل تأثير آن بر توسعة شخصيت اهميت پيدا ميكند. در تربيتبدني و برنامة ورزشي ايدهآلها بايد مورد تأكيد قرار گيرند. معلم به ويژه از لحاظ شخصيت و ارزشها، الگوي دانشآموزان است. لذا در اين ديدگاه تكامل شخصيت اهميت بيشتري دارد (بهرام و خلجي 1364).
نقد و ارزيابي ايدهآليسم اشكالاتي كه بر اين مكتب وارد ميشوند عبارتند از: 1- ايدهآليستها در جهانشناسي، «ادراك» را با «وجود» مساوي گرفتهاند. اين موضوع از نظر متافيزيكي و فيزيكي و فلسفي قابل تأمل است. چون مفاهيم ادراك و وجود نه تنها تطابق ندارند بلكه با هم متباين نيز هستند. 2-در معرفتشناسي، معيار حقيقت نزد ايدهآليستها انسجام دروني يك انديشه و هماهنگي آن با ساير انديشههاست. اين بيان در قلمرو دانشهايي چون علومي كه مبتنيبر جهان خارج است به تنهايي قابل قبول نيست. بلكه مراجعه به امور واقع در جهان خارج، معيار كافي است (باقري 1368) 3- در مورد آموزش و پرورش و برنامة درسي، ايدهآليستها از واقعيتهاي جهان محسوس غافل ماندهاند زيرا توجه خود را بيشتر به رشد روحي و عاطفي انسان معطوف داشتهاند و جنبة مهم «رواني ـ حركتي» را در برنامههاي درسي ناديده گرفته و يا در مورد آن توجه كافي مبذول نداشتهاند.
رئاليسم • از رئاليسم به «واقعگرايي» و نيز مكتب اصالت واقع تعبير كردهاند، اين مكتب به وجود مستقل از ذهن معتقد است. • اولين كسي كه به طور مشخص به عنوان يك رئاليست شناخته شده است ارسطو است. در تاريخ معاصر اين افراد بر تفكر رئاليستي مؤثر بودند: دكارت، كانت، جان لاك، سانتايانا و وايتهد. دو نفر اخير از رئاليستهاي انتقادي معروف هستند.
جهان و هستي از ديدگاه رئاليسم • رئاليستها معتقدند كه ادراك مستقيم از جهان طبيعي، انسان را هم به واقعيت مادي جهان (اشيا) و هم واقعيت ذهني (تصورات ذهني) ميرساند. واقعيت مادي همواره در حال تغيير است. آنچه انسان از جهان خارج دريافت ميكند همين صورتهاي مختلفي است كه در طول تغيير ملاحظه ميشوند. ماهيت دانش و معرفت از ديدگاه رئاليسم • برودي در اين باره ميگويد انسان با اتكا به كيفيات مختلفي كه حواس از اشيا در اختيار او ميگذارد و از طريق مقايسة آنها با خود شئ خارجي شناخت پيدا ميكند. در فرايند كسب شناخت حسي انسان دچار خطا نميشود. سپس از طريق قياس و برهان قضيههايي را درست ميكند و بدين وسيله انسان به شناخت خود توسعه ميبخشد. ملاك ارزشها از ديدگاه رئاليسم • دربارة ارزشها بيان برودي اين است كه ارزشها امور عيني هستند و از قماش صورتهايي هستند كه بر بعد مادي جهان نسبت داده ميشود. هر كس مستعد پي بردن به آنها باشد آن ارزشها را درك ميكند. همچنانكه در شناخت ساير مسائل، استعداد فرد مطرح است. ارزشها صورتهايي از اشيا هستند كه اگر ما مستعد پيبردن به آنها باشيم به آنها دست مييابيم. از نظر برودي ميتوان براي هر يك از قلمروها يك جنبة عيني و يك جنبة ذهني قائل شد.
هدف تعليم و تربيت در مكتب رئاليسم • از نظر برودي حيات نيك1 هدف تعليم و تربيت است. شاگرد وقتي به اين هدف نائل ميشود كه از نظر عقلي رشد نموده باشد. نقش مدرسه در مكتب رئاليسم • محور اساسي مدرسه «دانش» است. براي اين محور، مدرسه به ايجاد سه گونه عادت ميپردازد. عادت مربوط به كسب دانش، عادت مربوط به استفاده از دانش براي حل مسائل زندگي و عادت مربوط به لذت بردن از دانش يا استفادة تخيلي از آن براي فعاليت خلاق و تفهم. داشتن اين عادات سه گانه يكي از جنبهها يا وسايل لازم براي نائل شدن به حيات نيك است و اين وظيفة اصلي مدرسه است.
برودي براساس مباني فلسفي خود ، عادات سهگانة فوق برنامه را به شرح زير پيشنهاد ميكند: • 1. ابزار سمبوليك يادگيري، تفكر و ارتباط: زبان عادي و متعارف، زبان كمي (رياضيات) و زبان هنر (طراحي، نقاشي و موسيقي). • 2. بخش اساسي دانش: فيزيك، شيمي، نجوم، زمينشناسي، زيستشناسي، فيزيولوژي، گياهشناسي، روانشناسي و جامعهشناسي. • 3. سازمان گذشته: گزارش تحولي كيهان، گزارش تحولي گروهبنديهاي بشري (خانواده، اجتماعات و انواع دولت) گزارش تحولي علوم نهادي، فنون، هنر و نظامهاي ارزشي. • 4. انواح تحليل و مواجهه با مشكلات آينده: نقش كشاورزي، پزشكي و مهندسي؛ حقوق، علوم سياسي، اقتصاد و مديريت؛ علوم مربوط به توزيع اطلاعات مانند تعليم و تربيت، كتابداري، روزنامهنگاري و ارتباطات مردمي. • 5. نظامهاي ارزشي كه دانش بشر را وحدت ميبخشد و آرزوهاي او را قوت ميبخشد: فلسفه هنرهاي زيبا. • 6. مسائل شخصي: مشاوره و راهنمايي براي حل مسائل شخصي.
روش تدريس برودي براي روش تدريس؛ مراحلي قائل است كه مجموعة آنها را تحت عنوان «فرآيند تدريس ـ يادگيري» مطرح نموده است. البته اين مراحل در جهت و راستاي هدف تربيتي هستند. اين مراحل عبارتاند از: 1. انگيزش 2. ارائه 3. كوشش و پاسخ 4. بصيرت 5. تشكيل عادات 6. آزمون
تربيتبدني از ديدگاه فلسفة رئاليسم • قبل از قرن بيستم نظريات نسبتاً ناچيزي دربارة تربيتبدني در مكتب رئاليسم وجود داشت، اما در قرن بيستم اين مكتب تربيت جسم را به عنوان يك واقعيت عملي پذيرفت. مك كلوي دربارة مزاياي تربيت جسماني نظريات وسيعي ارائه نموده است: • او ميگويد هيچ تضاد بنيادي بين تعليم و تربيت از طريق بدن و تربيتبدني وجود ندارد. • وي در مقالهاي در سال 1937 استدلال ميكند كه تعليم و تربيت از طريق بدن به همان اندازه كه جريان رشد را پشتيباني ميكند، به همان نسبت نيز به آن كمك ميكند. مككلوي براي اثبات نظر خود با نگاهي به گذشته اين چنين ميگويد: چرا تربيتبدني نباشد؟ اجداد ما ميليونها سال به تربيت از طريق بدن اصرار ميورزيدند و در اين زمينه ميتوان آتنيهاي يونان باستان را به خاطر تمدنشان و براي اينكه نيمي از برنامة تربيتشان فعاليتهاي تربيتبدني بوده است، مورد ستايش قرار داد.
نقد و ارزيابي رئاليسم رئاليسم طبيعي، بر واقعيتها تكيه دارد و بر علم و روش علمي تأكيد ميورزد و اين امري درست و قابل تحسين است ولي بايد توجه داشت كه اين فقط شرط لازم است نه شرط كافي. زيرا صرف تجربة حسي، دربارة كليه مراحل قانون تجربي تعميمپذير نيست. به عبارت ديگر تجربه خشك علمي بدون استنتاج عقل بيمعني است چرا كه دستيابي به ارتباط متقن و يقين تنها از طريق استدلال عقلاني امكانپذير است، زيرا عقل و ذهن صورتدهنده تجربه علمي و تجربه حسي ماده علم است. علاوه بر اين رئاليسم علمي و طبيعي اخلاق را در قلمرو قوانين اجتماعي و طبيعي قرار داده و آن را قابل بررسي علمي ميداند. حال آنكه اخلاق را نميتوان به منزلة توصيف حوادث واقعي آنگونه كه هستند به شمار آورد بلكه چون از آزادي و اختيار انسان ناشي ميشود با اصل جبر علمي در تناقض است زيرا در غير اين صورت براي انسان مجبور، هيچگونه مسئوليت و تكليفي نميتوانست وجود داشته باشد و در نتيجه وي نميبايد مورد مؤاخذه قرار گيرد. لذا نتيجه ميگيريم كه اخلاق در قلمرو احكام ارزشي ذاتي و عقلي انسان است و تنها تربيت است كه آن را از قوه به فعل درميآورد. اخلاق از آزادي و اراده انسان و نه از چيزي كه بر علم تحميل ميشود منبعث است (هيوود 1377).0
پراگماتيسم • پراگماتيسم فلسفه مكتبي نوظهور است كه در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بيستم در آمريكا مطرح شد. • پراگماتيسم بر محور مفيد بودن و فايدة عملي داشتن انديشه آدمي استوار است. در ميان فلاسفه گذشته «هراكليتوس»2 افكاري مشابه افكار پراگماتيستها را داشته است (حجتي 1358). • با اين وجود ريشههاي پراگماتيسم را بيشتر بايد در تاريخ معاصر جستجو كرد. پيش از همه جان ديويي در ساماندهي اين مكتب سهيم بودهاست. او در تفكرات خويش، از هگل، داروين، پيرس و جيمز تأثير قابل توجهي پذيرفته است. • نامها و عناوين مختلفي براي اين فلسفه به كار ميرود: طبيعتگرايي تجربي، عملگرايي، ابزارگرايي و تجربهگرايي است كه هر كدام به جنبة خاصي از آن مكتب اشاره دارند.
مباني فلسفي پراگماتيسم جهان و هستي از ديدگاه پراگماتيسم: • «واقعيت» محصول ارتباط انسان و جهان است. • واقعيت عبارت است از وقايع، وقايع رخدادهايي هستند نامعين، پويا و مستمر. از نظر ديويي نه فقط امور همچون تولد و مرگ رخداد يا واقعه هستند بلكه ساختمانهاي پايدار اشيا هم واقعه هستند. ماهيت معرفت از ديدگاه پراگماتيسم : • برابر نظر ديويي، معرفت از طريق تعامل انسان با موقعيت نامعين به صورت زير به وجود ميآيد: انسان وقتي در موقعيتهاي تازه و نامعين قرار ميگيرد، به دليل سازگار نبودن دچار بيتعادلي ميشود. اين مرحله نقطة شروعيك رشته فعاليت براي سازگار شدن با موقعيت جديد است. سپس تجسمهايي را كه از تجربيات قبلي در مواجهه با موقعيتهاي پيشين بدست آورده در مواجهه با مشكل جديد به صورت ايده، تفكر و طرح عمل تبديل ميكند. آنگاه انسان آنها را (طرح عمل، ايده و تفكر) به صورت يك فرضيه به كار ميبرد. اگر اين فرضيه منجر به حل و سازگاري نشود، فرضيهاي ديگر مطرح ميكند تا مسئله حل شود. بدين ترتيب به كارگيري فرضيه و نتيجة آن به عنوان بخشي از دانش در نظر گرفته ميشود كه در نهايت چنين روشي موجب پيدايش پيكره دانش ميشود. ملاك ارزشها از ديدگاه پراگماتيسم : • قضاياي ارزشي همانند قضاياي معرفتي و علمي، فرضيههايي هستند كه آنها را تنها برحسب موقعيتي كه مسئله وجود دارد ميتوان ارزيابي كرد. • ارزش قائل شدن براي هر امري مشروط است به اينكه آن موضوع در حل مسئله مشاركت داشته باشد. به واسطة همين مشاركت آن موضوع مورد توجه قرار ميگيرد. بنابراين هيچ ارزشي مطلق و ثابتي نميتوان در نظر گرفت.
مباني تربيتي پراگماتيسم در اين بخش، تعريف، هدف برنامة تربيتي و روش تدريس از نظر پراگماتيستها بيان ميشود: تعريف تربيت: • با اتكا به جهانشناسي از مكتب، چون واقعيت جهان نامعين و همواره متغير است پس انسان و جامعة بشري همواره سازگاري خود را با موقعيتهاي پيشين از دست داده و در موقعيتهاي بعدي دچار تعارض و مشكل ميشود. بنابراين مسؤوليت تعليم و تربيت اين است كه امكان سازگار شدن با موقعيتهاي جديد را فراهم آورد. هدف تعليم و تربيت: • با توجه به مبناي جهانشناسي هدف تعليم و تربيت بايد تغييرپذير باشد. براي اينكه هدف تغييرپذير باشد بايد برخاسته از موقعيت و شرايط باشد. ديويي هدف تعليم و تربيت را «رشد» مينامد و منظور از آن همان تجديد سازمان تجربه است. «رشد» از طريق مشاركت افراد در حيات و مسائل اجتماعي فراهم ميشود. اين نوع روابط اجتماعي، «دموكراسي» ناميده ميشود. • برنامة درسي ـ برنامة درسي بايد با اتكا به رغبتها، فعاليتها و مسائل افراد آغازشود. يعني براي تعيين مواد آموزشي بايد علائق، رغبتها و ارضاي آنها در فرد، مورد ملاحظه قرار گيرد، اما در ضمن آنها افراد را بايد براي استفاده از رياضيات، فيزيك، شيمي، علومزيستي، روانشناسي، جامعهشناسي و غيره (به ترتيب) تشويق و آماده كرد. روش تدريس: • روش تحقيق در علوم تجربي، (روش آزمايشي)، روش حل مسئله يا روش پروژه در اين مكتب به عنوان روش تدريس معرفي شدهاست. از نظر ديويي آن روشي در تعليم و تربيت مطلوب است كه فعاليت فرد را در فرايند تفكر ياري رساند (باقري 1368).
تربيتبدني و پراگماتيسم • پراگماتيسم در مورد انسان اساس نگرش خود را بر پاية قبول نظرية روانشناسان جديد مبتني بر «وحدت ارگانيسم» انساني ميگذارد كه در آن روح و جسم به عنوان دو مقولة جدا از هم در نظر گرفته نميشوند، بلكه معتقدند كه تمركز و توجه مربيان بايد بر تمامي ابعاد باشد نه فقط بر بدن. يعني پراگماتيستها برخلاف افرادي كه آمادگي جسماني را به طور اختصاصي مورد توجه قرار ميدهند، بيشتر به مفهوم «مجموع آمادگيها» يا «آمادگي كلي» علاقهمند هستند. بنابراين برخي از علماي پراگماتيستي چون ويليامز و هوگوس اهداف تعليم و تربيت و تربيتبدني را به شرح زير معرفي ميكنند: • اهداف تعليم و تربيت بايد بر حسب زندگي تبيين شود. هدف دانشگاهها نيز تربيت فرد براي زندگي متعالي است صرفاً براي علائق حرفهاي محدود نيست. چون زندگي مطلوب از فعاليتهاي حرفهاي جامعتر است. • ايام مدرسه بهترين دوران آمادگي براي علاقهمندي به تفريحات سالم و زندگي اجتماعي است، چنين تجاربي در زندگي اجتماعي و نحوة گذران اوقات فراغت پس از مدرسه تأثير بسزايي دارد. سازمانها و تشكيلات دانشآموزي، گروههاي ورزشي، ايجاد شرايطي براي بروز خلاقيتهاي متهورانه و تلاشهاي ارزنده، فرصتهاي مناسبي را براي تحقق ايدهآلهاي مطلوب و هدايت شايستة آنان فراهم ميآورند.
تربيتبدني و پراگماتيسم • تربيتبدني در صورتي به عنوان واحد، در برنامة تحصيلي مدارس ميتواند گنجانده شود كه سودمندي خود را نشان دهد. همچنين در راستاي تحقق ارزشهاي تعليم و تربيت باشد. • پراگماتيستها عليرغم اهميت زيادي كه براي تجارب نوجوانان قائل هستند بيشتر از «تجارب گروهي» در ورزشهاي رقابتي حمايت ميكنند زيرا معتقدند كه اين تجارب حياتبخش هستند و ميگويند جنبة تجارتي بودن در ورزشهاي رقابتي بايد كاملاً از بين برود، زيرا تحت اينگونه شرايط ارزشهاي تربيتي از بين ميروند. همچنين آنان اهميت خاصي براي پرورش روحية تعاون و همكاري كه ميتواند در وضعيتهاي مشابه صورت پذيرد، قائل هستند. در حقيقت عوامل تشكيلدهندة رقابت نسبت به اين امر، يك موضوع ثانويه هستند. • ديويي در كتاب «دموكراسي و تعليم و تربيت» توجه قابل ملاحظهاي به پديدة بازي و استفاده از آن در برنامة آموزش مدارس نموده است. او ميگويد: رفتن به مدرسه زماني كه امكان فعاليتهاي جسماني به كودكان داده شود و تحريكات طبيعي آنان در بازيها فراهم شود، لذتبخش است. ادارة چنين مدارسي با كمترين فشار صورت ميگيرد و همچنين يادگيري را آسان ميكند. بازي و فعاليتهاي بدني حالت مصنوعي مدرسه را كاهش ميدهد، چون آنها با غرايز دانشآموزان سازگارند و موجب انگيزش دانشآموزان ميشوند (دانشمندي و همتينژاد، «تجربهگرايي ...»).
ارزيابي و نقد پراگماتيسم در انديشههاي فلسفي و تربيتي پراگماتيستها نقاط ضعف و قوتي وجود دارد كه موارد مهم آن عيارتند از: 1. تصويري كه ديويي از جهان ميسازد مانند گويي است كه در فضا معلق است، نه بر خود اتكا دارد (پيوسته در حركت و تغيير) و نه بر چيزي ديگر. جهاني كه او ترسيم ميكند نه سمت و جهت معيني دارد و نه تغيير و حركت معين. بنابراين اگر نهايت جهان روشن نباشد، هويتي نيز نميتواند داشته باشد! 2. در زمينة معرفتشناسي منحصراً روش و معرفت علمي و تجربي مورد پذيرش پراگماتيستهاست. آيا نميتوان و نبايد ميان انواع معرفت و شيوههاي آنها تمايز قائل شد؟ در حالي كه برخي از فلاسفة معاصر بر ضرورت تميز انواع روش معرفت و معرفت تأكيد بسيار دارند.
ارزيابي و نقد پراگماتيسم 3. در باب ارزششناسي ميگويند: براي ارزيابي ارزشها بايد ديد به كار بستن آنها چه نتايج عملي يا فوايد عملي ايجاد ميكند. تأكيد بر «نتيجه و محصول» ارزشهاي مطلق را ناديده ميگيرد و تفكر اخلاق نسبي را رايج ميكند. به عبارت ديگر اينگونه انديشيدن در باب ارزشها، «نتايج» را جايگزين معيارها ميكند، در حالي كه نتايج و فوايد تابع موقعيتهاست. اما «معيار» تابع موقعيتها نيست. به عنوان مثال «راست گفتن» ممكن است در شرايط و موقعيتهاي مختلف نتايج متفاوتي به وجود آورد (جعفري 1361). 4. تحول در عامل ارتباط در نظام تربيتي از شكل يك ارتباط صرفاً صوري و ظاهري ميان معلم و شاگرد به ارتباط عميق و صحيح از طريق تأكيد بر مسئلة رغبت و تجربة فعال خود شاگرد از مهمترين نقاط قوت اين نظريه است (باقري 1368).
رئاليسم اسلامي جهان و هستي از ديدگاه رئاليسم اسلامي • اسلام براي هستي واقعيتي قائل است ـ اصالت در خارج از آن هستي است. ماهيات يا حدود موجودات، اموري وجودي نيستند، بلكه امور عدمي هستند. وجود عيني در عين كثرت واحد است و در عين وحدت كثير يعني واقعيت خارجي از مراتب مختلف وجودي برخوردار است. هيچ پديدهاي بدون علت غايي (مقصد وجود) و علت فاعلي (مبدأ وجود) قابل تصور نيست. ماهيت معرفت از ديدگاه رئاليسم اسلامي • معرفت حقيقي، نسبت به واقعيت امكانپذير است. انسان به طور اجمالي به ماهيت اشيا نائل ميشود اما به طور دقيق با تحديد1 منطقي ميتوانيم به شناخت ماهيت اشيا برسيم. انسان در لحظة تولد هيچگونه علم نسبت به جهان خارج ندارد. در صورتي كه با اشياي پيرامون مواجه شود طي مراتب ادراك حسي (ادراك ناشي از احساس)، ادراك خيالي (تصوراتي كه از اشيا در حافظه داريم) و ادراك عقلي (مفهومسازي، دستهبندي اشيا و ...) به علم نائل ميشود. • معيار حقيقي بودن معرفت (علم اكتسابي) انطباق آن با واقعيت خارجي است. بنابراين حقيقت يعني ادراك صحيح كه معيار آن همان انطباق با واقعيت خود آن شئ است (باقري 1368)
ملاك ارزشها از ديدگاه رئاليسم اسلامي • ارزشها يا بايد و نبايدها هر چند كه يك مفهوم اعتباري هستند، اما به يك امر واقع و عيني برميگردند. ريشه در واقعيات دارند و ما خود آنها را جعل نكردهايم. ارزشها يا اعتبارات، خودشان انواع و مراتبي دارند: 1- اعتبارات ثابت مثل رابطة بين عدالت و آرامش اجتماعي كه يك رابطة ضروري و پايدار بين آنها برقرار است. بنابراين ميگوييم انسان براي هميشه بايد عدالت را رعايت كند. 2- اعتبارات متغير ـ اعتبار نسبي هستند. يعني در رابطه با موارد مختلف به صورت مختلف در نظر گرفته ميشود. ما آنها را ارزش متغير فرض ميكنيم. • اعتبار در اينجا يعني اينكه ما حد چيزي را به چيزي ديگر بدهيم مثلاً حد شير بودنشير را به حسن نسبت دهيم ميگوييم «حسن شير است.» در اين جا ادراك ما نسبت به شير بودن حسن يك ادراك اعتباري است، در صورتي كه ادراك ما در مورد شير بودن شير ادراك حقيقي و ماهوي است (هيوود 1377).
مباني تربيت رئاليسم اسلامي در اين بخش چارچوب تربيتي اسلام بيان ميشود: تعريف تربيت • تربيت يعني اينكه انسان ويژگيهاي بالقوه خود را به فعليت برساند و در نتيجه به منزل غايي خود (بهترين شكل ممكن خود) نزديك شود. البته انسان اين مسير را با «اختيار» طي ميكند. هدف تربيت • هدف غايي تعليم و تربيت آن است كه انسان از طريق شكوفايي استعدادهاي فطري و عقلاني خود كامل شود، مظهر كمالات الهي گردد و به خدا نائل شود. برنامه • در نگرش رئاليسم اسلامي واقعيت وجود انسان محور اساسي براي تهية برنامه است. واقعيت وجود انسان از بدن و نفس (ادراكات فطري، گرايش به خدا، گرايش به حقيقت، اخلاق) به زيبايي تركيب شده است. روش تربيت • مفهوم روش در اينجا تنها به روش تدريس منحصر نميشود بلكه به شيوههاي مختلف براي رسيدن به مقصد اشاره دارد. در مورد هر قسمت از برنامه، روشهاي مختلفي مطرح است. • در رئاليسم اسلامي از روشهاي مختلفي چون عادتي، آزاد انديشي و دانشي استفاده ميشود.
تربيتبدني و رئاليسم اسلامي • تربيتبدني، تقويت جسم در مكتب اسلام به عنوان يك ارزش قلمداد شده و همواره تحصيل آن با طلب علم، فضايل اخلاقي و جوانمردي قرين شده است. • در اين رابطه روايات و شواهد فراواني وجود دارد كه مي توان به داستان طالوت ، قوت روحي و جسمي حضرت محمد (ص) و شجاعت و قدرت امام (ع) اشاره كرد. • همچنين در رواياتي از رسول اكرم (ص) و ائمه هدي عليهمالسلام محتوي تربيتبدني و ورزش تيراندازي، سواركاري، شنا، وزنهبرداري، شترسواري، كشتي و ... معرفي شده است. كه به خاطر حفظ منابع و مصالح عاليه مملكت، مطابق طرز جنگ آن روز به مسلمين توصيه شده است و منظور از اينگونه برنامهها، تقويت جسم و تمرين آنها براي تحمل ناهمواريها و مصونيت بخشيدن به كشور اسلامي در مقابل توطئههاي دشمنان داخلي و خارجي و همچنين بهرهبرداري و تمتع از زندگي است (حجتي 1358).
جايگاه تربيتبدني و ورزش در علوم • چون تربيتبدني و ورزش در رابطه با انسان است پس از اجزاي علوم انساني است. سؤالهاي اساسي در اين باره مطرح بود: انسان چه ويژگيهايي دارد؟ جهت حركت انسان چيست؟ و ... بيان شد كه اسلام قدرت و نيرومندي را يكي از كمالات انساني قلمداد ميكند و از آن به عنوان ابزاري در خدمت كمالخواهي و خداجويي استفاده ميكند. تربيتبدني مجزا و صرف و بدون توجه به مسير كمالات انساني مورد پسند اسلام نيست.
تربيتبدني چيست؟ • تربيتبدني نوعي تربيت است كه بهوسيلة فعاليتهاي بدني مجموعة وجود انسان را مورد تربيت قرار ميدهد. • تربيتبدني فرايندي است آموزشي ـ تربيتي كه هدف آن بهبود بخشيدن به رشد همه جانبه انسان از طريق فعاليتهاي جسماني است.
رشته تربيتبدني و ورزش شاخه هاي تربيت بدني امروزه عبادتند از : 1.روانشناسي ورزشي 2. جامعهشناسي ورزشي 3. تعليم و تربيت 4. فلسفه تربيتبدني و ورزش 5. يادگيري حركتي 6. رشد و تكامل حركتي 7. فيزيولوژي ورزشي 8. طب ورزشي 9. بيومكانيك ورزشي 10. تربيتبدني تطبيقي
حوزههاي وابسته به تربيت بدني و ورزش 1- تندرستي 2- تفريحات سالم 3- حركات موزون
تندرستي (بهداشت) • آموزش بهداشت، آمادگي كلي فرد يعني بهداشت جسماني، ذهني، اجتماعي، هيجاني و رواني را در نظر دارد. بهداشت داراي سه بخش آموزشي، خدماتي و بهداشت محيطزيست است. تفريحات سالم • تفريحات سالم از ديگر حوزههاي وابسته به تربيتبدني و ورزش است. فعاليتهاي اختياري كه به وسيله آنها فرد از نظر روحي وجسمي بازپروري ميشود براي تمام ردههاي سني ضروري است. با تفريحات سالم، افراد استفادة مفيد و سازنده از اوقات فراغت را ياد ميگيرند. حركات موزون • حركات موزون سومين حوزة وابسته به تربيتبدني و ورزش است. اين حركات فعاليتهاي عمومي هستند آميختههايي از حركت و هنر، حركات موزون يعني بيان زيباييشناسي در قالب حركت.
فصل پنجم اهداف تربيتبدني و ورزش
منظور از اهداف چيست؟ • اهداف جمع هدف است و هدف نقطهاي است كه انسان به سوي آن حركت ميكند (خلجي 1365). • همچنين هدف در برگيرندة نشانهها، مقاصد و نتايج مطلوب است كه از شركت در برنامههاي تربيتبدني و ورزش حاصل ميشود. آرمان چيست؟ • آرمان عبارت است از يك هدف غايي كه نشاندهندة جهت است و ماهيت دور از دسترس و عمومي دارد. ويژگيهاي آرمان 1- آرمان بايد نسبتاً پايدار باشد . 2- آرمان بايد با هوي و هوس و ابهامها در زمانهاي مختلف روبرو نباشد. 3- آرمان بايد داراي صفاتي متعالي و برازنده باشد تا كوشش افراد جهت رسيدن به آن پايانناپذير باشد. 4- آرمان بايد داراي قدرت الهامبخشي به منظور كوشش بيشتر افراد باشد. 5- آرمان بايد با نتايج و يافتههاي تعليم و تربيت و (جهانبيني) سازگاري داشته باشد و در نتيجه سبب تحكيم اعتبار اين قبيل يافتهها شود.
هدف زندگي چيست؟ • از نظر قرآن بيشتر دانستن و توانستن غايت انسان نيست. بلكه هدف اصلي از زندگي تنها «معبود» و نزديك شدن به اوست و دانستن (خداشناسي و ...) وتوانستن ـ مقدمة رسيدن به كمالات عالي هستند. • در واقع تمامي اهداف و چيزهايي كه انسان به دنبال آنهاست جز ذات خداوند (كه هدف اصلي است) اهداف ثانوي هستند، يعني وسيلهاي براي رسيدن به هدف اصلي هستند.
ضرورت وجود اهداف در تربيتبدني و ورزش • اهداف، مربيان تربيتبدني را در شناخت بهتر خواستههايي كه براي نيل به آنها تلاش ميكنند، ياري خواهد كرد، زيرا اهداف بر مواد و فعاليتهاي مورد تدريس و روش تدريس تأثير ميگذارند. 2. اهداف، مربيان تربيتبدني را در درك بهتر ارزش قلمرو رشته، ياري خواهد كرد. اهداف برنامههاي تربيتبدني بايد با اهداف تعليم و تربيت و جامعه متناسب باشد. اين تناسب آثار اجتماعي تربيتبدني و ورزش را آشكار ميكند. 3. اهداف، معلمان را در مواجهه با مشكلات ياري خواهد كرد. مربيان سازمانهاي مختلف با آگاهي كامل از اهداف تربيتبدني در تصميمگيري و نهايتاً اتمام صحيح امور ياري ميشوند.