730 likes | 1.1k Views
درآمدی بر جامعه شناسی شهری دکتر نوابخش از صفحه 67 الی 133 خلاصه و ارائه : سیده فاطمه حسینی درس جامعه شناسی شهری - استاد رضایی پاییز 89. جورج زيمل گروه هاي اجتماعي پس از رسيدن به حد و اندازه اي معين از رشد و توسعه، خود را از درون يک گروه آزاد نموده و به جمع گروه هاي بزرگتر مي پيوندند.
E N D
درآمدی بر جامعه شناسی شهری دکتر نوابخش از صفحه 67 الی 133 خلاصه و ارائه : سیده فاطمه حسینی درس جامعه شناسی شهری - استاد رضایی پاییز 89
جورج زيمل گروه هاي اجتماعي پس از رسيدن به حد و اندازه اي معين از رشد و توسعه،خود را از درون يک گروه آزاد نموده و به جمع گروه هاي بزرگتر مي پيوندند. زيمل در اثر مشهور خود با عنوان ”فلسفه پول“ به گرايش هايي چون تفرد و تقويت، احساس خصوصي بودن، تکثر سبک ها و روابط اجتماعي و ابداع و نوآوري ناشي از آنها، رشد خرده فرهنگ ها و ضد فرهنگ ها و پيدايش احساس ها، تجديد زيبا شناختي در الگوهاي معرفي شهرها مي پردازد. او تلاش مي کند، تأثير شهر را بر روان شناسي جمعي جمعيت نشان مي دهد.
او حاصل زندگي در اين کلان شهرها را که محرک هاي بي شماري مرتبا اعصاب انسان را تحت تأثير قرار مي دهند، نگرش“بلازه“ مي داند. کسي که دچار حالت“بلازه“مي شود، نسبت به تمام چيزها بي تفاوت بوده وديگر بين پديده ها و چيزها اهميت و تمايزي قايل نمي شود و اصطلاحا همه چيز را در يک سطح خاکستري و هم شکل مي بيند که در قالب آن اهميت معني ندارد. قضاياي کلان شهر از دیدگاه زيمل را می توان اين گونه بيان کرد: 1.در شهر، تحت تاثير تحرک بالا، فضاي شهر و محرک هاي زيستي، اجتماعي، اقتصادي و رواني خصايص تازه اي بروز مي دهند و شخصيتي نو مي باشد. 2.سيطره اقتصاد پولي در کلان شهر که بر مبناي معامله، محاسبه و عقلانيت و حسابگري بنا شده است، اين خصايص را به افراد منتقل مي کند.
3.تکيه بر اقتصاد پولي، جهان را کميت گرا و لذا آدميان وقت شناس، حسابگر و بر اساس دقايق و ميلي مترها زندگي مي کنند. 4.در شهرها تقسيم کار به حد اعلاء رسيده، تخصصي شدن باعث تمايزات افراد و از خودبيگانگي مي شود. 5.فرد در کلان شهر استقلال جديدي بدست مي آورد و تولدي دوباره مي يابد. زيمل در قضاوت در مورد شهر بيشتر همسوي تنيس است تا دورکيم. بنظر او در مسابقه ميان آزادي واقعي انسان و از خود بيگانگي که در شهر جريان دارد، از خودبيگانگي برنده است.
علاوه بر اينها، پيامدهاي زندگي شهري از ديدگاه زيمل را مي توان اينگونه خلاصه کرد: 1.تسلط روحيه حسابگري(عقلاني شدن نزد وبر) 2.وقت شناسي 3.پيدايش روحيه دوگانه بي تفاوتي و آزادي 4.کاهش نظارت هاي سنتي و توسعه وسايل کنترل رسمي 5.تسلط روحيه فردگرايي 6.از خود بيگانگي 7.فراهم شدن زمينه بروز آسيب هاي اجتماعي-رواني
چارلز هورتن کولي (1864-1929) کولي تلاش اصلي خود را متوجه تبيين موقعيت شهرها و ارتباط شهر با مراکز مذهبي و نظامي نموده و به بررسي تاثير حمل و نقل و ارتباطات بر شهر پرداخته است و پيدايش شهرهاي بزرگ مرکزي را قبل از هر چيز ناشي از انقطاع در حمل و نقل مي داند، منظور وي قطع حرکت کالا به منظور انتقال آن از وسيله نقليه اي به وسيله نقليه ديگر، به طور مثال از واگن يا راه آهن به وسيله نقليه ديگري مانند کشتي است. انقطاع به دو صورت عمده صورت مي گيرد: الف: طبيعي ب: بازرگاني منظور از انقطاع طبيعي قطع شدن، مراحل حمل و نقل طبيعي و يا انبار کردن کالاست.
ارزيابي سنت جامعه شناسي شهري اروپايي نظريات تونس، دورکيم، زيمل و وبر هسته مرکزي مطالعات جامعه شناسي شهري کلاسيک را تشکيل مي دهد و از بدو پيدايش تا امروز تأثير عظيمي بر اين حوزه داشته است، هر يک از اين نظريات حايز نقاط ضعف و قوتي خاص هستند که در حد کلي، به بررسي آنها مي پردازيم: الف)ضعف ها(محدوديت ها) 1.نظريات اينان، ثمره موقعيت زماني و وضعيت شهر هايي بوده که در آن زندگي مي کرده اند، در آن هنگام راه و رسم زندگي اروپاييان به شدت در حال تغيير و تحول بود و شهرها به سرعت جايگزين روستاها مي شدند
2.اين صاحب نظران در تفسير خود از زندگي شهري اختلاف نظر دارند از نظر تونيس گزلشافت بيشتر مسأله آفرين است وگمينشافت بيشتر انساني. تفسير دورکيم ازاين دوپديده دقيقاعکس تفسيرتونيس است وبکارگرفتن دوتعبير که دورکيم آنرا همبستگي مکانيکي و ارگانيکي ناميد، ناشي ازهمين تعبير متفاوت گمينشافت و گزلشافت است. از نظر دورکيم زندگي قبيله اي يا روستايي مشميز کننده، عقب افتاده و خسته کننده است. در مقابل زندگي شهري، رهايي بخش و سرشار از امکانات توسعه و رشد است، در بعدي ديگر، زيمل فکر مي کرد “وفاق روان شناختي اجتماعي“ که او آن را مطالعه کرد، ناشي از خود شهر بزرگ است. او مي گويد، همه کلان شهرها، جريان رواني مشابه پديد مي آوردند. اما وبر خلاف اين نظريه را معتقد است و مي گويد: فقط بعضي انواع خاص شهرها آنچه را زيمل مشاهده کرده، ايجاد مي کنند .
ب)نکات مثبت 1.شهر يک هدف مناسب جهت مطالعه جامعه شناختي است. 2.هر چهار دانشمند مزبور معتقدند که شهر و نوع زندگي حاصل از آن پديده خاصي است، همه آنها مي گويند که شهر، انتخاب انسان را افزايش مي دهد، نظريه همه آنها، تأکيد بر منطق گرايي دارد. وجود يک تقسيم کار پيچيده و ايجاد نوعي خلقيات خاص در شهرنشينان از ديگر خصوصيات شهر در نظر آنان بود. 3.اين صاحب نظران جمعا نکات عمده اين بخش از جامعه شناسي را بيان کرده اند: • تونس، دورکيم و وبردرباره ساخت اجتماعي شهرصحبت کرده اند. • زيمل، اهميت تجربه(خلقيات)شهري را بيان کرد. 4.هر چهار نفر اهميت روش مقايسه اي را گوشزد کردند
بخش پنجم: مکتب شيکاگو جامعه شناسي شهر و شهرنشيني يا مکتب بوم شناختي يا مکتب شيکاگو پا به عرصه وجود نهاد. اين مکتب بيان واقع گرايانه اي است از شهر در نظام سرمايه داري، به نحوي که در ايالات متحده تجربه شده است. اين مکتب در حالي شکل گرفت و بنيان گذاشته شد که شهر شيکاگو در جوش و خروش بي مانندي بود و تجلي ايده اليسم آمريکايي به حساب مي آمد، اين شهر با رشد جمعيتي خيره کننده فقط بين سالهاي 1900 تا 1930 درهر دهه 500هزار نفر را در خود جاي داد و به سرعت متروپلي صنعتي، تجاري و مالي شد. اين وضعيت شکننده و آسيب زاي شهر شيکاگو، آن را به يک آزمايشکاه و ميدان تحقيق اجتماعي مناسب تبديل کرد. تا آنجا که به يک مکتب جامعه شناسي شهري که عمدتا بر محيط جغرافيا و محيط شناختي تأکيد دارد، تبديل کرد.مکتبي که محور اصلي اش بررسي شهرها و سيل مهاجرت به سوي آنها و به تبع آن بالا رفتن ميزان معضلات و مسايل اجتماعي بود و عمده روش هاي مورد استفاده نيز مشاهده هاي مستقيم و مشارکتي، تک نگاري و مطالعات موردي بود و هدف اساسي اش ايجاد اصلاح اجتماعي، کاهش تنش ها و چالش هاي شهري، بهبود و نوسازي شهرها است.
رابرت پارک (1864-1944) پارک، يکي از برجسته ترين جامعه شناسان مکتب شيکاگو است. شهر به نظر پارک بهترين مکان براي ظهور پديده بي سازماني است. به دو دليل : اولا در محيط شهري به زندگي خانوادگي و کارکرد نهاد خانواده در معناي سنتي آن خلل وارد مي شود، ثانيا روابط همسايگي که به تعبير پارک “پاسداران عادت و سنن“ هستند کم رنگ مي شوند. از ديدگاه مکتب شيکاگو شهر محيط متناقض و دوگانه اي است که از يک سو بستر انواع ناهنجاري ها يا بي سازماني بوده و در عين حال محيط پرورش دهنده خلاقيت، نوآوري و پيشرفت است. سازمان اجتماعي و ارگانيسم هاي طبيعي عليرغم شباهت مثل هم نيستند زيرا سازمان اجتماعي دو جنبه دارد: (الف) بخش فرهنگي (ب)بخش زيستي. در حوزه اول مفاهيم همکاري ، همزيستي و يگانگي مطرح است و در حوزه دوم وجه غالب با تنش ها و رقابت ها است. بر اين اساس است که شهروندان در شهر از يکسو مجبور به زندگي در فضاهاي متراکم نظير مجتمع هاي مسکوني آپارتمان ها، فروشگاه ها و ادارات هستند از سوي ديگر تفاوت هاي آنها در شاخص هاي اجتماعي نظير مذهب، نژاد، زبان، مليت، طبقه زمينه ساز فرآيندهاي اکولوژيکي مانند رقابت و جدايي گزيني مکاني مي شود.
ارنست برگس نظريه خود را در قالب مکتب شيکاگو به نام ”دواير متحدالمرکز ” مطرح می کند، بر اساس اين نظريه شهرها هميشه از مرکز به خارج توسعه پيدا مي کنند. قشرهاي مختلف يا پايگاه هاي مختلف اقتصادي و وضعيت تخصصي در محدوده ها يا دواير مشخصي استقرار پيدا مي کند، و منطقه فقيرنشين دايم در حال تغيير است و اين باعث تغييرات و جابجايي هايي در ساير مناطق مي گردد. شهرنشينان به طور دايم تحت تأثير عوامل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي حرکت خود را دنبال مي نمايند. اين بدان مفهوم است که جهت دستيابي به کار بهتر آموزش، برطرف کردن نيازهاي اقتصادي-فرهنگي، گذران اوقات فراغت...حرکت خود را دنبال مي کنند و اين فرآيند باعث “تحرک اجتماعي” زياد در محيط هاي شهري مي گردد. اين فرآيند مسايل حادي را نيز بين مناطق مختلف به وجود مي آورد و به گسترش ونداليسم مي انجامد.
لوييس ورث ورث شهر را به مثابه موزاييک يا مجموعه جهان اجتماعي متفاوتي مي داند که هر قسمت آن توسط گروه يا قشري با ارزش هاي خاص خود اشغال گرديده است. در هر قسمت از اين مجموعه(موزاييک)، مجموعه فرهنگي، آداب و سنن و روش هاي خاصي موجود و حکمفرما است. ويژگي هاي عمده اجتماعي شهر بر اساس نظر ورث عبارتند از: 1.اندازه جمعيت: افزايش تعداد ساکنين سکونتگاهي بنام شهر، روابط شهروندان و نيز ويژگي شهر را تحت تأثير قرار مي دهد وجود محله ها، نژادها، طبقات، زبان هاي مختلف متفاوت منجر به روابط بين افراد به صورت غيرشخصي، سطحي، موقت و طبقاتي مي شود. روابط همچنين بيشتر بر سودجويي و نفع طلبي استوار است و اين امر باعث مي شود تا تضاد و تناقض هاي زيادي به وجود مي آيد و انزواي فردي در درون تجمع هاي بزرگ شهري نيز افزايش يابد، از اينرو اندازه جمعيت بر تفاوت هاي درون شهر تأثيري مستقيم دارد.
2.تراکم جمعيت : همانند تعداد ، تراکم در يک محدوده معين از منظر جامعه شناسی دارای اهميت بالاِی است تا جايی که در تحليل داروين و دورکيم تحت نام تراکم مادی و اخلاقی و تاثير آن بر گسترش تقسيم کار و تغيير مناسبات مورد تاکيد قرار گرفته است . تراکم جمعيت منجر به ايجاد فاصله اجتماعی و سپس افزايش خشونت ، جرايم و آسيب های اجتماعی می گردد. 3.عدم تجانس: تقسيم کار در جامعه (شهر)به عدم تجانس منجر مي شود. وجود زمينه هاي مختلف شغلي، فرهنگي و طبقات نشانه هايي از اين عدم تجانس هستند که مخصوص محيط هاي شهري مي باشند.
هومر هویت " هویت" یکی دیگر از جامعه شناسان مکتب شیکاگو است که در سال 1943 مدل قطاعی را ارایه نموده است. در این مدل شهری بخش های مختلف صنعتی، تجاری، مسکونی، و ... با شبکه های مختلف راه آهن، شاهراه ها، رودخانه ها، کانال ها و ...به یکدیگر وصل می شوند . در این مدل از ساخت شهری، شهر توسعه بیرونی می یابد و نیز جمعیت ها در این شهر ها حرکت بیرونی دارند به این مفهوم که شهر از چهار جهت جغرافیایی توسعه پیدا می کند. بسیاری از شهرهای اولیه و کنونی در این قالب قرار می گیرند. توسعه حمل و نقل و ارتباطات تااندازه زیادی قشرهای مختلف اجتماعی و بخش های مختلف شهری را به یکدیگر نزدیک کرده و تحت تاثیر قرار داده و هم ترکیب جدیدی از فرنگ را ر جای گذاشته است. چنین تغییر و جابجایی امروزه در بسیاری از شهرهای جهان سوم به چشم می خورد.
بخش ششم: نظریه نظام جهانی اگر چه نظریه نظام جهانی و وابستگی شباهت های بسیاری وجود دارد و نظریه مرکز پیرامون در اینجا هم حاکم است ولی نظام جهانی رابطه کشور های مختلف را به صورت مجزا و در تحلیل متروپل – پیرامون نمی بیند بلکه یک نظام اقتصادی – سیاسی مسلط جهانی وجود دارد که بر تمام کشور های پیرامونی اعمال حاکمیت می کند. این نظریه بعد ها با نام " نظم نوین جهانی " مشهور شد و در عبارت انتقادی به نام " تک قطبی شدن جهانی " معروف و مورد استفاده قرار گرفت. از دیدگاه نظریه نظام جهانی، سطح تحلیل باید در کلان ترین سطح مورد توجه قرار گیرد.باید زمینه مطالعه را فراتر از مرزها برد و مجموع ممالک جهان را به عنوان یک واحد در نظر گرفت و روابط اقتصادی را در سطح این واحد جهانی مطالعه نمود.
مانویل والرشتاین ما در شهرهای جهانی محل تجمع قدرت و ثروت جهانند و به همین خاطرر از توانایی کنترل سایرین برخوردار هستند، مادر شهرهای کشور های پیشرفته، مراکز کنترل نظام جهانی اند و دست یابی به منافع کشور های فقیر را هدایت می کنند. به اعتقاد والرشتاین، مبادلات نابرابر در گذشته باعث عقب ماندگی شهرهای مستعمراتی شده، این رابطه استعماری باعث ترقی شهر هایی دشه که در ارتباط مستقیم با رابطه استعماری بودند همانند شهر های بندری ( که محل صدور مواد خام و دریافت و توزیع محصولات وارداتی از متروپل بودند) مراکز تجاری و پایتخت ها که محل استقرار و فعالیت های شرکت های چند ملیتی، موسسات مالی و اعتباری هستند نیز رشد می کنند، اما سایر نقاط بهره چندانی نمی برند. والرشتاین این شهر ها را نمایشگاهی برای کالاهای متروپل می داند.
رشد بخش خدمات که مسئول توزیع کالاهای وارداتی است . به نظر وی علت اصلی رشد شهرنشینی و جلب مهاجرین روستایی است که بدون مهارت های کافی راهی نقاط شهری می شوند و در بخش های خاصی نظیر ساختمان سازی و فعالیت های اقتصادی غیر مولد مشغول به کار می شوند. این مهاجرین در حاشیه شهر های گو ناگون مستقر می شوند و دچار نوعی دوگانگی هستند. آنها ( مهاجرین ) دلتنگی نسبت به ده یا شهری که از آن مهاجرت کرده اند، نداشته لیکن آنچه را قویا حفظ کرده اند، فرهنگ و زندگی روستایی و به علاوه احساس عدم تامین زندگی آینده در شهر می باشد. به همین دلیل فرهنگ شهری عموما فرهنگی است که در روحیه و روش زندگی مردم آن روستایی بودن را به خوبی می توان دید.
نظریه تقسیم کار جدید بین المللی توجه اصلی نظریه تقسیم کار جدید بین المللی به اوج گیری بین المللی شدن تولید از سال 1945 و تاثیر آن در نظام اقتصاد جهانی بود. از نظر آنان نکته اساسی این بود که فرآیندهای تولید صنعتی که در آغاز در کشورهای اصلی اروپای غربی بود، به طور چشمگیری در کشورهای جهان سوم قرار می گرفت، که از کشورهای حاشیه ای یا پیرامونی در نظام اقتصاد جهانی، با سابقه تولید کشاورزی و مواد خام برای صدور به کشورهای پیشرفته بودند. در حالیکه در دهه 1950، اروپای غربی به ندرت کالای صنعتی وارد می کرد، پیش از سال 1975 بسیاری از تولیدات بخش های صنعتی، مانند منسوجات و کالاهای برقی را شرکت های مستقر در شهرهای بزرگ به کشورهای خارجی حمل، از نظر مالی تامین و کنترل می کردند.
توسعه اقتصاد جهانی به طور فزاینده وضعیتی را ایجاد کرده است که در آن حیات بسیاری از شرکت ها فقط به نقل و انتقال تولید به محل های صنعتی جدید با نیروی کار ارزان، فراوان و منضبط، و به طور خلاصه به سازماندهی مجدد تولید در مرحله انتقال بستگی دارد. تبعات و نتایج تقسیم کار جدید بین المللی در کشورهای مادر یا مبدا و پیرامونی بسیار قابل ملاحظه است. یکی از این تبعات تغییر ساختار صنعتی در کشورهای مبدا یا مادر، به ویژه در کاهش اشتغال در بخش صنعت بود. غیر صنعتی کردن که اولین فرآیند شناخته شده بود، در سطوح و انواع فرصت های شغلی تاثیراتی بر جای گذاشت و فقط تعداد اندکی از مشاغل تولیدی ساده و فنی در کشورهای مبدا باقی ماند.
بخش هفتم : مکتب نوسازی • مفسران نوسازی به دنبال این پرسش هستند چگونه می توان شرایط اجتماعی – اقتصادی و سیاسی کشورهای جهان سوم را تغییر داده و دگرگون نمود. طبق این نظریه در کشورهای جهان سوم موانعی وجود دارد که امر توسعه را دشوار می کنند ، این موانع عبارتند از: • وجود نهادها و سیستم های ارزشی کهنه • افزایش جمعیت • عدم کارایی دستگاههای دیوان سالار • عدم مشارکت مردم در امور • وجود اعتقادات خاص • کمبود سرمایه گذاری تولیدی • بدینسان نظریه مدرنیزاسیون در جستجوی دلایل درونی برای توجیه عقب ماندگی است.
یکی از شاخص های مورد توجه مکتب نوسازی سکونت در شهر می باشد که از نظر این مکتب زمینه ساز تحرک روانی در افراد می گردد و آنها را برای پذیرش نو آوری آماده می سازد : در قالب نظریه نوسازی شهر مرکزی است برای رشد ، تحرک و یکپارچگی جمعیت ، ساکنان شهرها و مناطق حومه آنها سبک و شیوه جدیدی از زندگی را تجربه می کنند که سبب تغییر عقاید و و علایق و در نظر گرفتن گرایشات و اعتقادات دیگران می گردد. بر این مبنا است که شهر به منزله توسعه اجتماعی مطرح می شود که به ساکنین خود بینش های فرهنگی جدیدی را ارائه می دهد. در دیدگاه نوسازی از طریق فرایند اشاعه ، نوگرایی از مراکز شهری به ویژه شهرهای بزرگ به سایر مناطق اطراف تراوش می کند.بنابراین هر نوع تغییری در مرحله بعد مقدمه یک تغییر دیگر می گردد.
دلایل بسیاری سبب توجه به نوسازی گردید از جمله : • شهرنشینی خود به خود مستلزم یا همراه تحولات دیگری همچون تغییر ترکیب مشاغل ، بهبود شاخص های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی است. • تاکید جامعه شناسان کلاسیک بر ماهیت تحولی و تکامل جوامع بشری در حوزه های کارکردی، مارکسیستی ، ساختاری است ( مانند دورکیم ، مارکس ، کنت و اسپنسر ) • وقوع دو جنگ جهانی و تخریب هایی ک نیازمند از نو ساختن بود. • پیروزی انقلاب بلشویکی 1917 و رقابت بلوک های سیاسی در جهت توسعه قلمرو ، موثر بوده است. • دهه 1950 و 1960 که در عرف علوم اجتماعی به دهه استقلال مستعمرات معروف شده ، سبب گردید که کشورهای تازه استقلال یافته به دنبال پیشبرد برنامه های اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی در کشورهای خود باشند یکی از مظاهر این پیشبرد افزایش نرخ شهرنشینی بود.
به علاوه روند صنعتی شدن و شهری شدن در تجربه تاریخی کشورهای توسعه یافته همراه هم بودند . لذا لزوم پیاده کردن برنامه های توسعه که اغلب شهرگرا بودند موجب گسیل شدن جمعی کشورهای در حال توسع ب نقاط شهری گردید. که در بخش دوم ( صنعت ) به صورت مونتاژ و به ویژه در بخش سوم ( خدمات ) مشغول به کار می شدند. • تحقق دمکراسی و استقرار نهادهای سیاسی مدنی مستلزم تمرکز جمعیت های پراکنده ، متنوع و اغلب تحت قدرت های محلی سنتی در نقاط شهری است. شهر محل عقلانی عمل کردن ، دنیوی اندیشیدن و بورژوازی یا استقرار جامعه ارگانیک و اثبات گرا بود . • به علاوه کمی بدبینانه تر نیز می توان گفت توسعه و گسترش مصرف کالاهای کشور توسعه یاقته مستلزم افزایش شهرنشینی در کشورهای در حال توسعه بود.
زیرا جوامع بشری ” جوامع مصرف ” هستند و اوج یک برنامه توسعه ، رسیدن به مرحله مصرف انبوه موردنظر رستو است که موجب ورود کشورهای در حال توسعه به مرحله ای از توسعه شهرنشینی با مشخصه های کاملا روشن و شناخته شده می گردید و جامعه را به سوی مصرف انبوه سوق می دهد. بشر امروزی آنچنان به مصرف انبوه کالاها و خدماتی می پردازد که هدف نهایی هر کس خرید و مصرف کردن می شود و این فرآیند را برخی تحت عنوان ”جنون خرید” و سپس مصرف کردن بخشی از آنچه خریداری شده است نامگذاری کرده اند. نهایتا نظریه نوسازی از دسته نظریات خوش بینانه توسعه است . این رویکرد بر قابلیت تحرک جوامع کشورهای جهان سوم باور دارد و با ارایه مدل اساسا غربی ، مسیر توسعه را پیمودنی می داند .
در نظریه نوسازی وسایل ارتباط جمعی و تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم بر فرآیند توسعه امری مهم تلقی می گردد . اما این ابزار بایستی در جهت درونزا شدن توسعه بکار گرفته شود و هرگونه استفاده صرفا ابزاری از وسایل ارتباط جعی برای پیاده نمودن الگوهای توسعه غربی مسیری بدون حاصل خواهد بود . الگوی نوسازی در همه ابعاد ساختی تنها در سایه پویایی ملی- درونزایی و استقلال طلبانه آنها می توانست در مسیر اهداف درازمدت توسعه ای قرار گیرد.
دانیل لرنر او رسانه ها را به عنوان عامل و نیروی پیش برنده توسعه در جوامع سنتی به سوی صنعتی شدن معرفی می کند. رسانه ها همراه با شهرنشینی می توانند در این مسیر موفق شوند او مشخصا عواملی را مهم و زمینه ساز در این زمینه مطرح می کند که عبارت است از : شهرنشینی بسط آموزش میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی بسط مشارکت
یکی از فرضیه های اساسی لرنر این است که توانایی های هر انسان صرفا در جوامعه ای رخ می دهد که مشارکت انسانها در زندگی اجتماعی قابل توجه است . جوامع شهری و صنعتی که دارای افراد تحصیل کرده است این ویژگی را دارد . لرنر همچنین بر مفهوم همدلی و تحرک روانی بر فرآیند توسعه تاکید دارد به همین جهت او در مطالعه میدانی خود در شش کشور خاورمیانه ( ایران ، اردن ، ترکیه ، سوریه ، لبنان و مصر ) در صدد شناسایی ” شخصیت متحرک و یکدل ” است . شخص متحرک دارای ظرفیت بالا برای تطابق با وجوه جدید است . یکدلی نیز به عنوان ساز و کاری درونی برای افراد جدیدا متحرک شده است که مشارکت همه جانبه داشته باشند.
لرنر با ساختن مدلی به دنبال سنجش عملی میزان نوگرایی در کشورهای مورد مطالعه خود از جمله ایران برآمده است در مدل وی کشورها به سه دسته عمده : الف) جوامع مدرن ب) کشورهای در حال گذار ج) جوامع سنتی تقسیم می شود: اولین نوع ، شخصیتی است که باید سنتی و ماقبل توسعه ای خوانده شود . نه صاحب سواد است نه شهرنشین و نه برخوردار از وسایل ارتباط جمعی مناسب که شاخص مهم توسعه است. دومین نوع شخصیت که برای تحول جامعه بسیار مهم است ، شخصیت انتقالی است و برحسب چگونگی و میزان برخورداری از سوادآموزی ، شهرنشینی و دسترسی به وسایل ارتباط جمعی و همدردی ، تکوین شخصیت انتقالی مشخص می شود در جوامع در حال گذار دیده می شود. سومین نوع شخصیت ، شخصیت جدید است که در جوامع مدرن دیده می شود.
اورت راجرز از نظر راجرز جوان تر ها ، ثروتمندان و افرادی که از خرده فرهنگ روستایی فاصل دارند زودتر به نوآوری گرایش پیدا می کنند . تغییر اجتماعی ناشی از برقراری ارتباط و وجود جامعه مدنی ( شهری ) امکان پذیر است . از نظر راجرز خرده فرهنگ دهقانی ، عناصری هستند که مانع نواوری و پذیرفتن تغییرات در جوامع روستایی می شوند و به تعبیری مانع تجدد و نوسازی هستند . این عناصر عبارتند از : 1- عدم اعتقاد متقابل در روابط شخصی 2- فقدان نوآوری 3- تقدیرگرایی 4- پایین بودن سطح آرزوها و تمایلات 5- عدم توانایی چشم پوشی از منافع آنی به خاطر منافع آتی
6- عدم توجه به عنصر و اهمیت زمان 7- خانواده گرایی 8- وابستگی به قدرت و دولت 9- محلی گرایی 10- فقدان همدلی راجرز آمادگی افراد در پذیرفتن تغییرات نو و جدید را تحت عنوان وجهه نظرها مطرح می کند .
بخش هشتم : نظریه های معاصر در گذار از مرحله کلاسیک و مدرن به دوره پست مدرن یا فرانوگرایان می رسیم . دوره ای که نظریه پردازانش مباحث انسانی و اجتماعی را به صورت بین رشته ای بررسی می کنند ، این پارادایم فکری به حوزه شهر نیز کشیده شده و صاحب نظران این حوزه و انگاره علاقمند هستند تا جوامع امروزی را که از نوع شهرهای شبکه ای و اطلاعاتی می باشند مطالعه کنند .
کاستلز کاستلز معتقد است از دهه هشتاد میلادی، شیوه توسعه اطلاعاتی جایگزین شیوه توسعه صنعتی شد و سرمایه داری جهانی در سایه فن آوری نوین اطلاعاتی شکل گرفته است. کاستلز ویژگی بارز اجتماعی دهه نود به بعد را سامان یافتن جنبش های اجتماعی بر مبنای "هویت" می داند. فرآیندی کهیک کنشگر اجتماعی به وسیله آن خود را می شناسد و عمدتا برمبنای یک خصیصه یا مجموعه ای از خصایص فرهنگی، معنا و جهان معنایی خود را می سازد. کاستلز هویت را به طور سنتی، مجموعه نقش ها نمی داند بلکه هویت ها از نهادهای مسلط نیز ناشی می شود که کنشگر معنای آن را از طریق درونی سازی بدست می آورد.او به سه هویت: مشروعیت بخش، مقاومت و برنامه دار تاکید دارد. تاکید کاستلز بر هویت برنامه دار و سوژه محور است. هویتی که در تضاد میان شبکه (جهانی شدن) و فرد (هویت) شکل می گیرد.
کاستلز بر "فضای جریان ها" یا حاکمیت وسایل ارتباط جمعی در شهرهای جدید و شکل دهی افکار عمومی تاکید دارد. این فضای جریان هدایت افکار، ایده ها و آمال شهروندان را عهده دار است و راه خروج از این حاکمیت و سلطه جلب مشارکت شهروندان در اداره امور شهر است. تحلیل ساختاری آسیب های اجتماعی و نیز جامعه مدنی و مصرف در شهر از دیگر موضوعات مورد علاقه کاستلز است.
آنتونی گیدنز از نظر گیدنز جوامع صنعتی مدرن کاملا شهری شده است. شهرهای مجتمع (خوشه ای) که به صورت خوشه هایی از شهرها هستند، جمعیت بسیار بیشتری را در خود جای می دهند ابر شهرها یا شهر شهرها، بالاترین حد زندگی شهری است. رشد قارچ گونه ابعاد شهرها، منجر به افزایش وضیت فقر، نابرابری شهری، دل نگرانی و هراس روز افزون است. فقر و محرومیت در مناطق بزرگ شهری مدرن با صور مختلفی از "حذف اجتماعی" همراه است. مناقشه " زیر طبقه" اصطلاح دیگری است که گیدنز به بخشی از جمعیت که در شرایط فوق العاده محروم و حاشیه ای زندگی می کنند، اشاره دارد. این افراد دوره های طولانی از عمر خود را بیکارند و برای تامین نیازهای اولیه زندگی به دولت وابسته اند. مفهوم زیر طبقه گیدنز، شباهت به "اوباش پرولتاریا" مارکس دارد.
"گیدنز" در این تحلیل های شهری از مفهوم "فضا" استفاده می کنند به عزم او "فضا" در مباحث جامعه شناسی شهری اساس مساله نظام اجتماعی است که قلب تمام نظریه های اجتماعی است. به نظر او نظم است که یک نظام اجتماعی را در ورای زمان و مکان استمرار می بخشد. • مفاهیم مورد نظر گیدنز: • محیط مصنوع • نوسازی شهری • بازیافت شهری
فصل4 خاستگاه شهر و سیر تحولات آن
شهرهای باستان باستان شناسی خاستگاه نخستین شهرها را در منطقه بین النهرین می داند، شهرهایی مانند ” ارید ” ، ” لارک ” ، ” ادوک ” و ” بابل ” که هر کدام جمعیتی بین ده تا بیست هزار نفر داشته است ، شهرهایی با مراکز تجاری و مبادلاتی و ساختار نسبتا پیشرفته شهرهایی مشتمل بر دژ و معبد. شهرهایی که محل سکونت اعیان نزدیک هسته مرکزی بوده و هر چه از مرکز به بیرون حرکت کنیم منطقه های مسکونی طبقات پایین تر را می بینیم .
در شهرهای باستان برخلاف شهرهای مدرن هرچه به هسته مرکزی شهر نزدیکتر شویم رفاه و امنیت بیشتری وجود دارد و هرچه به سوی دروازه ها پیش برویم میزان رفاه و امنیت کمتر است . چون شهر های باستانی همیشه در معرض خطر حمله از بیرون بودند ، برگزیدگان و حاکمان در مرکز شهر خود را محصور می ساختند . وسعت شهرهای باستانی در مقایسه با شهرهای امروز بسیار کم بوده و شاید مساحتی نزدیک به یک محله امروزی را داشته است . بابل قبل از اینکه توسط ایرانی ها فتح شود دیواری در حدود 11 میل داشته است . بابل شهری در دو طرف رود با ابعاد 5/1*5/2 کیلومتر بوده که پلی دو بخش را به یکدیگر وصل می کرد و دو دیوار با خندقی از هم جدا می شوند : شهری که بوسیله بخت النصر ( 605 تا 562 ق.م ) دچار تحولات و پیشرفت های عظیمی شد .
شهرهای مصر باستان بویژه قبل از ساخته شدن اسکندریه ( حدود 332 قبل از میلاد ) بسیار کوچک و در حدود دو هکتار بوده است . شهرهای کوچک با کاخ ها و معابد و دارای مرکز تجاری و قدرت سیاسی ، که بوسیله دیوارها و حصارهایی محافظت می شد و دارای معماری و معابری بود . از مهمترین مولفه های شهرهای مصر می توان وجود دروازه ، برج ، بارو ، معابد ، کاخ ، خیابان ، فاضلاب و منازل و سکونتگاهها را نام برد. شهرهای هندی که پس از بین النهرین ، نخستین روستاها بوجود آمدند احتمالا با تبدیل این روستاها به شهرها مقدمات تمدن هند نیز پدیدار شد . تمدنی که از دره گنگ ظاهر شد و شهرهایی مثل ” کاچی ” ، ” کوچامبی ” و ” راجاگری ها ” را در خود جای داد . ” راجاگری ها ” دارای دیوارهای محافظ با قطر طولانی به طول 40 کیلومتر بود که نه تنها از منازل بلکه از زمین های کشاورزی هم کحافظت می کرده و گرداگرد شهر کشیده می شد.
بعضی از شهرهای دیگر هند به دلیل وجود صنعت گران رشد قابل توجهی کردند و برخی دیگر به دلیل قرارگرفتن بر سر راههای بزرگ تجاری و برخی دیگر به جهت وجود معابر و پرستشگاه های مهم گسترش قابل توجهی یافتند . شهرهای هند باستان تقریبا هموار بود و یک قطعه و بنایی مرتفع ب دیوارهای کنگره دار از آن حراس می کرد. شهری که بناها و خیابان ها نشانگر نوعی تمدن در آن بود، البته بناها عمدتا از خشت ساخته و سنگ کمتر در آنها بکار رفته بود . خانه ها اصولا الگوی ثابتی داشتند به طوری که حیاط مربع شک که در اطرافش اطاق هایی قرار داشت و بوسیله فاضلاب آب مصرف شده به بیرون از شهر منتقل شده و از شهرهای مهم آن دوره هند می توان به ” هاراپه ” و ” موهنجردارو ” اشاره کرد.
یونان در هزاره پنجم قبل از میلاد مسیح ، مقارن با دوران نوسنگی شاهد تحولات و دگرگونی هایی در سکونتگاه ها و شهرها است . در این دوره یونان نخستین شهرهای خود را تجربه کرد . شهرهایی با قلعه های مستحکم و مرتفع در بالای تپه ها که به آنها ” آکروپلیس ” می گفتند . ” آکروپلیس ” ها قابلیت دفاعی بالایی داشتند ، زیرا که هم در بالای بلندی ها بنا شده بودند و هم حصارها و دیوارهای سترگی از آنها محافظت می کردند. از آکروپلیس های معروف یونان می توان به آکروپلیس ” آتن ” یاد کرد . به تدریج این شهرها و آکروپلیس ها به ” پولیس ” که حاصل اتحاد و اسکان یافتن گروه های قومی و قبیله ای و کلان های پدرسالاری بود ، مبدل گردید : پولیس ها سکونتگاه هاسس بودند که بر اساس قوانین و آداب و رسوم دینی مشترک و مشابه به هم اداره می شدند . این نوع شهرها به تدریج دولت شهرها را بنیان نهادند ، نوعی از شهرها که در قرن ششم تا چهارم قبل از میلاد به اوج شکوفایی رسیدند .
دولت شهرها دارای استقلال خارجی و خودمختاری داخلی داخلی بودند تا آنکه اسکندر آنها را متحد کرد و امپراطوری بزرگی را بوجود آورد . امپراطوریی که متشکل از شهرهای بزرگ و هر شهر از یک بخش مرکزی تشکیل می شد ک زمین های کشاورزی نسبتا وسیعی آن را احاطه می کرد . مساحت این شهرها چندان زیاد نبود. ساختار شهری این دولت شهرها عبارت بود از حمام های عمومی ، تئاتر ، آکروپلیس ها ی همان قلعه هایی که در بالاترین نقطه شهر ساخته می شد ، با تمام میدان بزرگی که به آن ”آگورا“ گفته می شد. از دیگر فضاهای مهم شهر یونان باستان می توان به ” ژیمینازیوم ” که محل تمرین و ورزش نام برد . شهرهای روم باستان نیز با رشد و توسعه تمدن روم از قرن چهارم پیش از میلاد به اوج شکوفایی رسیدند. شهرهایی که عمدتا تحت تاثیر شهرهای یونانی بوجود آمدند. شهرهای با مفهوم ” سیویتاس ” رومی که یک واحد اداری – سیاسی مستقل و از جمع شهروندان تشکیل می شد و شبیه به ” پولیس ” های یونانی بود .
رومیان شهرها را بر اساس دو محورعمده می ساختند : یک محور شمال به جنوب و دیگری محور شرقی به غربی که در نقطه تلاقی این دو محور ، مرکز شهر قرار می گرفت و آنجا میدان مرکزی شهر با ” فوروم ” که تقلیدی از ” آگورای ” یونان بود ساخته می شد . شهرهای روم باستان دارای حمام های عمومی ، دروازه ، برج ، بارو ، حصار، خیابان و کتابخانه بود ، شهری که بالاخره در قرن پنجم میلادی آماج حملات مهاجرین جنگجوی شمال و شرق اروپا شد و تسخیر شهر موجبات فروپاشی امپراطوری عظیم روم را مهیا نمود .
شهرهای قرون وسطایی در شهرهای باستان بویژه دولت شهرهای یونان و روم اشاره شد که ای شهرها مرکز تولید انبوه نبودند ، بلکه کانون مدیریت و تسلط و حاکمیت بوده است . با سقوط امپراطوری روم باستان کارکرد سیاسی – مدیریتی شهری هم از بین رفت و تسلط اربابان فئودال جانشین آن گردید . اما شهرهای قرون وسطی که در ایام حاکمیت نظام فئودالیته اربابی بوجود آمد و تا قرن پانزدهم میلادی ادامه داشت ، با رشد فن آوری در کشاورزی موجبات تمرکز جمعیت و بهبود وضه عمومی را در پی داشت . شهرهای قرون وسطایی که در اثر تغییراتی که در ساختار قدیمی اجتماعی پدید می آید ، شکل می گیرد ؛ یعنی اتحاد مجدد قلعه ب سکونتگاه ها و فعالیت های خدماتی و صنعتی اطراف آن و پیدایش بازار پس از رونق مجدد تجارت . بنابراین ساختار جدید شهر و نظام سیاسی – مدیریتی آن یکپارچگی و استقلال را بهمراه دارد .
در واقع بر مبنای نظر ” ماکس وبر ” این ویژگی سیاسی شهر است که آن را مبدل به مکان خاص می سازد و حدود آن را به عنوا ی نظام اجتماعی مشخص می کند . ” وبر ” علاوه بر این موارد اقتصاد ، امنیت و آزادی را ویژگی های دیگر شهر می داند . کاستلز نیز معتقد است که این استقلال سیاسی – مدیریتی در مورد بیشتر شهرهای قرون وسطی در اروپا مصداق دارد . به علاوه در این عصر کم کم پیدایش قشر دیگری که فقط به تجارت اشتغال دارند نیز مشهود است . رشد این طبقه از ویژگی های شهر در قرون وسطای اروپاست ، طبقه ای ک می تواند استقلال اقتصادی داشته باشد و در امور صنعتی نیز سرمایه گذاری کند . چون شهرهای قرون وسطی دارای قشر بورژوازی تجاری بودند که می خواستند خود را از قید فئودالها و قدرت مرکزی رها سازند. بنابراین رابطه اشراف با فئودالها در زندگی این طبقه تاثیر داشت ، و هر کجا که تضاد بین اشراف و فئودالها وجود داشت استقلال شهر بیشتر می شد .
از جانب دیگر شکاف بین این دو طبقه بر فرهنگ شهر ، بخصوص در زمینه سرمایه گذاری و مصرف تاثیر می گذاشت . نزدیکی اشراف با بورژوازی تجاری باعث می شد که بورژوازی تحت تاثیر نظام ارزشی قرار گیرد. زیرا که در جایی که شهرها در انحصار بورژوازی تجاری بودند ارزش های جدیدی بر مبنی اهمیت ثروت و سود شکل می گرفت و چون شهر از مناطق روستایی جدا بود ، بقای شهر متکی بر توانایی تولیدات صنعتی بود . می توان تکامل شهر را بر مبنای رابطه میان بورژوازی یا گروه تجاری اشراف و سلطنت در کشورهای مختلف تبیین کرد . بنابراین شهرهای قرون وسطایی عموما محور اصلی خود را در نهادهای اربابی پی ریزی نمود به گونه ای که ارباب با سکونت در قلعه ایی که به آن ” بورگ ” می گفتند و در میان زمین های کشاورزی قرار داشت نطفه شهری را با مرکزیت ” بورگ ” تشکیل می داد که به تدریج با اسکان یافتن بستگانش در اطراف بورگ ها ، تغییراتی در شکل ظاهری شهرها به وجود آمد که منجر به توسعه آنها نیز شد .
بنابراین شهرهای قرون وسطایی ، در محیط های بسته و کم حجم با دیوارهای بلند در اطراف آنها که فاقد فضای باز درونی نظیر میادین بودند ، تشکیل شد . . ” وبر ” معتقد است تکوین شهر در این دوران مدیون قلع هاست . او این شهرها را به عنوان شهر – قلعه در نظر می گیرد و معتقد است این شهر – قلعه ها بودند که با توجه به قلعه ای که داشتند به شاه و فئودالها اجازه حکومت می دادند و امنیت را تامین می کردند .
” کاستلز ” شهرهای قبل از انقلاب صنعتی را مبتنی بر یک نظام اجتماعی مستقل می داند که در اطراف آنها فعالیت های خاص عمدتا غیرکشاورزی و صنعتی صورت می گرفت . تقسیم کار اجتماعی و تکنیکی شهری ( در مقایسه با روستایی ) در آنها مسلط بود و توسط طبقه خاصی به نام بورژوازی تجارت هدایت می شد به اعتقاد ” کاستلز ” قشر دیگری که در شهرهای ماقبل صنعتی مهم بود قشر صنعت گران بودند که به کار تولید اشتغال داشتند و حاصل فعالیت آنها زمینه تجارت و مبادله را فراهم می آورد . این قشر دارای تشکل های صنفی بود واز طریق خواسته های خود را در انجمن های شهری عنوان می کرد و خود را بخشی از شهر می دانست و از حقوق خود دفاع می کرد ” ماکس وبر ” معتقد است که شهرهای ماقبل صنعتی در اروپا واحدهای سیاسی خود فرمان بودند و گروه های مختلف شهری دارای حقوق شهروندی و میزانی از قدرت سیاسی بودند و در صورت لزوم می توانستند متحد شوند و از شهر به عنوان یک واحد جدا و مستقل دفاع کنند .