290 likes | 530 Views
Philosophical and Ethical Foundations of Systems Thinking. Esmaeil Khedmati Morasae Center for Community-Based Participatory Research in Health Tehran University of Medical Sciences Fall 2012.
E N D
Philosophical and Ethical Foundations of Systems Thinking Esmaeil Khedmati Morasae Center for Community-Based Participatory Research in Health Tehran University of Medical Sciences Fall 2012
Philosophy of science or a scientific perspective can be decomposed into two branches of philosophical inquiry: Epistemology and Ontology Epistemology and Ontology
Ontology: • هستی شناسی: پاسخی است که انسان به این پرسش می دهد: چه نوع چیزهایی یا جوهرهایی در جهان وجود دارد؟ • چهار سنت اصلی هستی شناسانه: • Materialism • مادی گرایان: سرشت (بنیادی) این جهان تماما از ماده ساخته شده است و ویژگی های مختلف اشیای مادی و موجودات زنده و افراد و جوامع و غیره را می توان بر حسب پیچیدگی بیشتر یا کمتر سازمان یابی ماده تبین کرد. زندگی ذهنی به خاصیتی نوظهور تعبیر می شود که ار ترکیبات پیچیده ماده پدید می آید. ontology
Idealism • ایده آلیسم: واقعیت غایی ذهنی یا روحی (آرمانی یا روحانی) است. تجربه فردی از زندگی و آگاهی درونی چیزی است که بیش از هر چیز می توان در مورد آن مطمئن بود. • Dualism • دوگانه انگاری: گرایش به دیدن جهانی تقسیم شده به دو قطب متضاد: عقل و عاطفه، بدن و ذهن، طبیعت و فرهنگ
Agnosticism • شکاکیت: ماهیت جهان را نمی توان مستقل از تجربه ذهنی، آنطور که هست، دقیقا شناخت. آنچه به منزله هستی پذیرفته شده است بستگی به این دارد که تا چه اندازه می توانیم راجع به شناختمان از آن مطمئن باشیم.
Epistemology: شناخت شناسی: پژوهشی فلسفی در ماهیت و گستره دانش انسانی که به جداسازی دانش از باور، پیش داوری یا ایمان می پردازد. Epistemology
Two main theories f epistemology: • Rationalism • عقل گرایی: دانش از راه کاربرد خرد و عقل انسانی ایجاد می شود (استدلال ها ی ریاضی و منطقی) (رنه دکارت) • Empiricism • تجربه گرایی: حواس ما یگانه منبع شناخت است. ذهن در بدو تولد همچون لوح سفید است و شناخت پس از آن از رهگذر آموختن به منظور تشخیص الگوهای تکرار شونده در تجربه ما و ربط دادن ایده های عام به آنها کسب می شود (رویکرد غالب در علوم طبیعی و اجتماعی).
Empiricism in Science: تجربه گرایان معتقدند که علم عالی ترین و شاید یگانه ترین شکل معرفت اصیل می باشد. میان علم و شبه علم (دین، مارکسیسم و ...) تفاوت وجود داشته و می توان خط فاصل روشنی میان آنها کشید. در حقیقت می توان دیدگاه تجربه گرایانه از علم را بر حسب هفت دکترین اصلی مشخص کرد: 1- ذهن انسان به صورت لوح سفید شروع به کار می کند. ما شناختمان را از طریق تجربه حسی مان از جهان و تعامل مان با آن کسب می کنیم. 2- هر ادعای معرفتی اصیل به کمک تجربه (مشاهده یا آزمایش) آزمون پذیر است.
3- این کار ادعاهای معرفتی درباره هستی ها را که نمی توان مشاهده کرد کنار می گذارد (کاملا خطی). 4- قوانین علمی گزاره هایی در مورد الگوهای عام و تکرار شونده تجربه اند. 5- تبیین پدیده ای از لحاظ علمی اثبات این مسئله است که آن پدیده نمونه ای از قانون علمی است. گاهی به این امر مدل «قانون فراگیر» تبیین علمی گویند. 6- اگر تبیین پدیده ای به اثبات این مسئله بستگی دارد که «نمونه ای» از قانون عام است، پس شناخت این قانون باید ما را قادر سازد تا رخداد آتی پدیده هایی از آن نوع را پیش بینی کنیم. منطق پیش بینی و تبیین یکی است. (تز تناسب تبیین و پیش بینی) (symmetry of explanation and prediction) 7-عینیت علمی متکی به تفکیک صریح گزاره های (آزمون پذیر) واقعی از داوری های ارزشی (ذهنی) است.
1- ذهن انسان به صورت لوح سفید شروع به کار می کند. ما شناختمان را از طریق تجربه حسی مان از جهان و تعامل مان با آن کسب می کنیم. امروزه تجربه گرایان میان فرایند کسب شناخت (روانشناسی شناختی) و آزمودن درستی باورها یا فرضیه ها تمایز قائل اند. کارل پوپر: مقام گردآوری (context of discovery) و مقام داوری (context of justification).
2-هر ادعای معرفتی اصیل به کمک تجربه (مشاهده یا آزمایش) آزمون پذیر است. این دکترین در قلب این رویکرد فلسفی قرار دارد. اگر بتوان برای گزاره ای شواهد ارائه کرد آنگاه آن گزاره درست است و می تواند معرفت اصیل باشد. گزاره 1- «ماه از پنیر سبز ساخته شده است». گزاره 2- «همه قوها سفید هستند». گزاره 3- «خداوند به مومنان پاداش نیک می دهد».
3- این کار ادعاهای معرفتی درباره هستی ها را که نمی توان مشاهده کرد کنار می گذارد. مثال 1: نظریه جاذبه نیوتون مثال 2: نظریه وجود اتم ها مثال 3: روانکاوی (ضمیر ناخودآگاه، من برتر و ...) مثال 4: نیروی حیات (خودانگیختی و جهت مندی)
4- قوانین علمی گزاره هایی در مورد الگوهای عام و تکرار شونده تجربه اند. • بخش بزرگی از دست آوردهای علم مدرن گردآوری احکام عام در مورد قاعده مندی ها در طبیعت است. • قانون نیوتون، نیمه عمر ایزوتوپ ها، قانون مندل • اما نکته این است که این قوانین علمی با محدودیت دامنه مشاهده روبرویند. در حقیقت این در ماهیت قوانین علمی است که ادعاهایی کنند که از مجموعه ضرورتا محدود مشاهدات یا نتایج آزمایشی (از مجموعه نامحدودی از مشاهدات) که قوانین علمی بر آنها مبتنی هستند فراتر روند (استقراء). • تنگنای تجربه گرایی: علم متکی به باوری آزمون ناپذیر و متافیزیکی به هماهنگی و نظم طبیعت است.
پس تبیین علمی یک پدیده از نظر تجربه گرایی به چه معنا است؟ • 5- تبیین پدیده ای از لحاظ علمی اثبات این مسئله است که آن پدیده نمونه ای از قانون علمی است. گاهی به این امر مدل «قانون فراگیر» تبیین علمی گویند. پس به دامان احتمالات پناه می بریم!!! • کارل پوپر: از آنجا که قوانین علمی را نمی توان از طریق مشاهده یا آزمایش با قطع و یقین آزمون کرد پس باید تفاوت بنیادی میان اثبات قانون علمی از یک طرف و نقض و ابطال آن از یک طرف دیگر گذاشت. • گزاره های علمی ابطال پذیرند و نه اثبات پذیر. آزمون پذیری گزاره بستگی به این دارد که در معرض ابطال قرار می گیرد یا خیر. • فرضیه صفر و فرضیه یک در آمار از اینجا نشئت گرفته است.
اما به هر حال نمی توان ار این مطلب چشم پوشی کرد که داوری هایی باید کرد در مورد اینکه آیا هر مورد خاصی از شواهد طرد یا حفظ باورهای موجود را توجیه می کند یا نه. پوپر در نهایت استدلال کرد که ویژگی متمایز علم چندان به رابطه منطقی میان فرضیه ها و شواهد بستگی ندارد بلکه به مسولیت پژوهشگران به خطا پذیری ادعاهای معرفتی شان بستگی دارد.
6- اگر تبیین پدیده ای به اثبات این مسئله بستگی دارد که «نمونه ای» از قانون عام است، پس شناخت این قانون باید ما را قادر سازد تا رخداد آتی پدیده هایی از آن نوع را پیش بینی کنیم. منطق پیش بینی و تبیین یکی است. اگر تبیین بدلیل محدودیت ذاتی تجربه گرایی در گردآوری تمامی شواهد دارای نقص است پس چگونه می تواند اساس پیش بینی باشد؟
7- عینیت علمی متکی به تفکیک صریح گزاره های (آزمون پذیر) واقعی از داوری های ارزشی (ذهنی) است. • داوری های اخلاقی آشکارا واقعی نیستند. ولی هنگامی که، برای نمونه، کسی شکنجه را موحش می داند به نظر می رسد که حکمی واقعی در مورد چیزی که در جهان است صادر می کند. • گزاره: شکنجه امری بسیار وحشتناک است.
تجربه گرایی و پوزیتیویسم در علوم اجتماعی: شناخت شناسی و هستی شناسی در علوم اجتماعی: عناصر تشکیل دهنده جهان اجتماعی چیست؟ آیا چیزی به نام جامعه به صورت واقعیتی فی النفسه مستقل ار تک تک افراد وجود دارد؟ آیا ساختارها و فرایند های اجتماعی و اقتصادی (که مستقل از معانی نمادین و فرهنگی کنشگرانند) وجود داردند؟ آیا چیزی به نام طبقه اجتماعی وجود دارد؟ آیا شما به عنوان یک کنشگر اجتماعی درکی از طبقه ای که به آن وابسته اید دارید؟
آیا کسب دانش در علوم اجتماعی نیز دقیقا همانند علوم طبیعی است؟ یا علوم اجتماعی باید روش های کاملا متفاوتی را پروش دهند؟ و چرا؟ • آگوست کنت کسی بود که برای اولین بار از اصطلاح پوزیتیویسم یا اثبات گرایی استفاده کرد. • اگوست کنت (قرن نوزدهم) معتقد بود که شناخت (و یا حتی هر رشته علمی) از سه مرحله عبور می کند: الهیاتی، متافیزیکی (مثلا حقوق بشر) و مرحله علمی. • او معتقد بود که علوم مربوط به ذهن انسان و زندگی اجتماعی وارد مرحله علمی نشده و همچنان متافیزیکی است و در نتیجه نقش مثبت و سازنده ندارد (رشته فیزیک اجتماعی یا جامعه شناسی).
اصول پوزیتیویسم یا اثبات گرایی: 1- توصیف تجربه گرایانه از علوم (طبیعی) پذیرفته شده است. 2- علم بالاترین یا حتی یگانه ترین شکل اصیل شناخت است. 3- روش علمی تجربه گرایان را باید به مطالعه ذهن انسان و زندگی اجتماعی بسط داد (شکل گیری علوم اجتماعی). 4- با تثبیت علوم اجتماعی می توان از آن برای کنترل کردن، یا تنظیم رفتار افراد یا گروهها در جامعه استفاده کرد (مهندسی اجتماعی). لطفا تحقیق دورکیم از خودکشی را در نظر آورید که کاملا پوزیتیویستی بود.
برخی مسائل تجربه گرایی: مفاهیم و تجربه: تجربه گرایی، کل شناخت از تجربه کسب می شود و هیچ ایده ذاتی وجود ندارد. اما شواهدی وجود دارد که کسب شناخت نمی تواند صرفا موضوع شناختن الگوهای نظم در جریان تجربه حسی باشد. الیور ساکس عصب شناس معروف، موردی را گزارش کرده که در آن فردی زنش را به جای کلاهش عوض گرفته بود. او هیچ مشکل بینایی نداشت. او توانایی سر درآوردن از جریان تاثیرات بصری را که دریافت می کرد از دست داده بود.
چنین امری فعالیت ذهنی پیچیده و نیمه هشیار دست چین کردن و تفسیر کردن داده های حسی را که به تجربه بصری درمی آید نشان می دهد. • پس تجربه ترکیب پیچیده ای است از ادراکات حسی و سامان دهی و گزینش مفهومی. ما تجربه های حسی را تنها دریافت نمی کنیم، آنها را تفسیر هم می کنیم. • من «تکه چوبی سوزان را لمس می کنم» ولی این تجربه حسی به خودی خود هیچ مفهومی از علیت را نمی رساند. • مشاهدات علمی چگونه اند؟
هستی های نظری در علم: تجربه گرایی هر ارجاعی به هستی های نظری را که مستقیما نمی توان مشاهده کرد کنار می گذارد. اما بخش بزرگی از آثار تبیینی علوم طبیعی متضمن ابداع انواعی از هستی هایی است که، در صورت وجود داشتن و عمل کردن به نحوی که تشریح می شود، می تواند پدیده های مشاهداتی را تبیین کند. نقش نظریه ها در تبیین علمی: بعلاوه پس از تبیین اولیه (شناخت الگوهای عمومی) محقق شروع به نظریه سازی می کند (نظری کارکردی، روایی-تاریخی، تجزیه ای). برساختن نظریه فعالیتی تخیلی و خلاق است و در آن محقق از استعاره هایی که در فرهنگ وسیعتر قرار دارند وام می گیرد.
خلاصه: تجربه گرایان و پوریتیویست ها می گویند که علم کوششی جدی است برای نمایاندن جهان آنگونه که است، با استفاده از مشاهده، آزمایش و استدلال صوری. اما همانطور که دیدیم در تمامی مشاهدات فرایند عملی تفسیر مهفومی دخیل است، برساختن نظریه فعالیتی تخیلی و خلاق است و استعاره هایی از فرهنک عامه وارد علم می گردند. دومین اصل پوزیتیویسم ادعا می کند که علم عالیترین، معتبرترین و حتی یگانه منبع شناخت اصیل است. اما اگر قرار است علم (و عالم) آزاد از ارزش باشند آنگاه علم در مورد خوبی و یا بدی مداخلات و سیاست ها خاموش خواهد ماند در صورتی که الهیات و متافیزیک ارزش محورند و جای علم را می گیرند. بعلاوه، در زندگی اجتماعی دانشی وجود دارد به نام دانش ضمنی که به شدت بی همتا و کارساز است. آیا علم این منبع فهم را نادیده می گیرد.
سومین اصل پوزیتیویسم بر بسط اسلوب های علم طبیعی به مطالعه زندگی اجتماعی بشر دلالت دارد. معایب و محاسن پوزیتیویسم هرچه باشد علوم اجتماعی از نظر کیفی با علوم طبیعی متفاوت است. شاید واضحترین تمایز این باشد که موضوعات علوم اجتماعی- آدمیان و گروههای انسانی- دارای خصیصه ای هستند به نام خود-آگاهی. حیات انسانی اساسا حیات معنا، زبان و اندیشه تاملیو ارتباط است. ماکس وبر: علوم اجتماعی کنش معنادار را درنظر دارد و نه رفتار را-منظور از رفتار حرکاتی است که محصول نهایی زنجیره علی فیزیکی یا زیستی است. با این همه منظور علوم اجتماعی تنها کنش معنادار نیست بلکه کنش معنادار اجتماعی است یعنی کنشی که به انسان دیگری معطوف شده است (سنتی، عاطفی، معطوف به ارزش غایی، عملی). حال، آیا این چنین کنشی معناداری را می توان از طریق صرف تجربه گرایی مطالعه کرد؟
چهارمین اصل پوزیتیویسم تلقی اش از شناخت به منزله شناخت ثمر بخش است (تبیین و پیش بینی و درنهایت مهندسی اجتماعی) در اینجا علاوه بر زیر سوال بودن رابطه متقارن میان تبیین و پیش بینی، رابطه قدرت در میان است. میشل فوکو معتقد بود که شکل های شناخت در علوم انسانی به طرز جدا نشدنی با استراتژی های قدرت پیوند خورده است، که به موجب آن سوژه های انسانی (دیوانگان، بزهکاران و ...) طبقه بندی می شوند و تحت کنترل رژیم های مراقبت و نظم در می آیند. آیا علم مبتنی بر تجربه گرایی، علمی رهایی بخش است؟
به دلیل این اشکالات وارد شده به تجربه گرایی (پوزیتیویسم) رویکرد های بدیلی برای شناخت (هم در علوم طبیعی و هم در علوم اجتماعی) مطرح شده است که از آن جمله می توان به رئالیسم انتفادی، تفسیرگرایی و عقلانیت ابزاری (پدیدارشناسی)، هرمنوتیک، عقلانیت انتقادی، دیدگاه شناختی فمنیستی، ساختارگرایی و پساساختارگرایی ارائه شده است. تفکرسیستمی یکی از رویکردهای بدیل شناخت تجربه گرایانه (پوزیتیویستی) می باشد که دارای شناخت شناسی و هستی شناسی خاص خود و درنتیجه اخلاقییات خاص خود می باشد.