350 likes | 521 Views
زن و خانواده در جهانی سازی و حقوق بشر. پیشگفتار. دراين مقاله ابتدا با تعريف جهاني سازي و تفاوت آن با جهاني شدن و طرح ديدگاه هاي صاحب نظران، به اثرات جهاني سازي در خانواده و تغييرات وسيع و تخريب هاي ايجاد شده در آن پرداخته شده است.
E N D
پیشگفتار • دراين مقاله ابتدا با تعريفجهانيسازي و تفاوت آن با جهاني شدن و طرح ديدگاههاي صاحبنظران، به اثرات جهانيسازي در خانواده و تغييراتوسيع و تخريبهايايجاد شده در آن پرداخته شده است. • سپس با بررسي امكان تغيير در تحولات و تبديل تهديدات به فرصت هاي موجود در اين عرصه پيشنهاداتي در جهت پيشگيري و درمان آسيب ها و راهكارهايي در جهت جهاني شدن بر محور انتخاب آگاهانه، آزادانه و فطري ارائه شده است كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر و حقوق بشر اسلامي و قانون حقوق و مسئوليتهاي زنان نيز به آنها اشاره و تأكيد ارائه شده است.
مقدمه تفاوت جهاني سازي و جهاني شدن از مهمترين مباحث تحولات اخير در جهان است. جهاني سازي را نوعي شبكهسازيبراي اعمال سلطه و اقتداريهدايتگر نسبت به كل جهان معرفي نمودهاند .
جهاني شدن را حركتي پايا و پويا، عميق و وسيع، انتخابگرانه و آزادانه در سطح تودة مردمي معرفي ميكنند كه نماد فعلي آن با بيداري اسلامي و جنبش جهاني عدالت خواهي آغاز شده است كه به حركت جهاني عدالتخواهي و حق طلبي مصلح كل منتهي خواهد شد
تعریف جهانی سازی و دیدگاه بعضی نظریه پردازان در گفتمان رايج امروز جهانيسازي (Globalization) معادل جهاني شدن به كارمي رود در حاليكهاين واژه حالت فاعلي دارد نظيرModernizition به معناينوسازي وLiberalization به معنايآزادسازي. بنابراين مناسب تر است از واژه جهاني سازي براي تعريف آن استفاده شود.
مک گرو جهانيسازي را فرآيندي مي داند كه از طريق آن، حوادث و تصميمات يك بخش از جهان مي تواند نتايج مهمي براي جوامع و بخش هاي بسيار دور كره زمين داشته باشد و ایجاد ارتباطات متقابل و وابسته شدن را فراهم می کند. مارک ویلیامز معتقد است جهاني سازي تأثير شگرف و مخربي بر رويه هاي سياسي ـ اقتصادي و نيز زندگي فرهنگي ـ اجتماعي دارد و شدت تغييرات جهاني سازي ساختارهاي ملي و بومي و بنيان ها و اصول هويتي تمام جوامع را با چالش روبرو نموده است.
گيدنز از جمله نظريه پردازاني است كه با نفي هرگونه انقطاع در فرآيند مدرنيته، جهاني سازي را با مدرنيته ذاتاً يكسان دانسته و آن را مدرنيته جهاني مي داند كه از سطح جامعه ملي گذر كرده و به جامعه جهاني رسيده است.
آثار جهانی سازی: كم رنگ شدن مرزهاي عقيدتي، فرهنگي، اخلاقي، سياسي، اجتماعي و جغرافيايي، افزايش سرعت ارتباطات و سرعت انتقال جمعيت، افزايش پيوندها و ارتباطات بين المللي و رسانه اي، ساماندهي و نظام مندي نوين جهاني با رشد تعاملات فرهنگي. نقش زنان در تقابل با جهانی سازی تحمیلی: در اين ميان زنانمهم ترين نقش را داشته و خانواده اصولي ترين و بنيادي ترين پايگاه حفظ يا تغيير و تحول تمدن هاست و نقطه مهم تمايز جهاني شدن انتخابي و فعال با جهاني سازي تحميلي ، میزان استقامت زنان و رشد خانواده و اعضاي آن در این راستا می باشد چرا که اين محورها نيز تحت تأثير تحولات جهانيسازي و اقتصاد جهاني قرار گرفته و با آن ارتباط مستقیم دارد است.
بررسی زمينه های جهانی سازی برايبررسيتغييراتيكه منجر به جهانيسازي شده است بايد به تغييرمشينهادهاي بزرگ بينالمللي مانند بانكجهاني و صندوق بينالمللي پول اشاره كرد. • فرهنگ ماديغربي در چهارچوب نظام سرمايهداري با حاكميتشركتهاي چند مليتي است و اين فرهنگ ماديمدعي تسلط تام بر جهان است و سعيميكند ارزش ها و هنجارهاي خود را حتي در حد آداب و رسوم زندگي، پوشش، گويش و روش بر مردم تحميلكند. • معاون دبير كل سازمان ملل متحد در سال 1994 تصريح مي كند جهان بايد آنگونه كه ما مي انديشيم و مي خواهيم بينديشد و عمل كند و ما از طريق اجلاس هاي بين المللي اسناد و معاهدات به استاندارد سازي رفتارها مطابق الگوي غربي دست خواهيم يافت.
ژاك دلور (J.Delors) در واكنش به نظريه برخورد تمدنهاي هانتينگتون ميگويد: «درگيريهايآينده به وسيله عوامل فرهنگي است و غرب نياز دارد نسبت به باورهايمذهبي و فلسفيديگر تمدنها شناخت عميقتريپيداكند.» • واقعيت اين است كه شتاب در جهت ارائه تفسيرهاي گوناگون از پديده هاي فرهنگي در نقاط مختلف جهان نشان دهنده شكاف دهشتناك بين فرهنگ هاست كه در واقع هيچ گاه نمي توان از اين طريق يك فرهنگ واحد جهاني بوجود آورد.
مخالفان جهاني سازي مخالفان جهاني سازي آن را پديده اي غيراخلاقي و ضد مردم سالاري مي دانند و معتقدند كه منافع اكثريت را پايمال مي كند و هدف آن تحميل الگوي آمريكا بر جهان و صرفاً به سيطره و تحكم و سلطه مي انجامد كه داراي آثار ذيل است: • تلاش براي تسلط فرهنگ مادي غرب بر ديگر فرهنگ ها براي مسخ هويتفرهنگي ملت هايديگر و جايگزينكردن فرهنگ غربي • بحران دولت ملي در كشورها به دليل عدم تسلط آنها بر منابع خود تا شركتهاي چند مليتي به نيابت از دولت ملي بر آن منابع مسلط شوند. • بحران مالي به دليل وحدت بازار مالي و معاملاتجهاني بورس • بحران اجتماعيناشي از اصلاحات ساختاري، اقتصادي مورد نظر مؤسسات بينالمللي از جمله گات، بانكجهاني و صندوق بينالمللي پول • توسعه و گسترش فقر و بيكاري و خشونت علیه ملتها
حقوق بشر يكي از ابزار اعمال سياستهاي دنياي مادي بر جهان و سعي در تغيير الگوي نگرشها و بينشها و روشها در جوامع براي اعمال نهايي جهانيسازي، استفاده ابزاري از حقوق بشر است، كه از فرصتهاي پيش آمده توسط جهانيسازي براي تسهيل يكساني فرهنگي و تحميل ارزشهايي خاص سوءاستفاده شده و اين در حالي است كه اين امر باعث تضعيف و به حاشيه راندن ساير فرهنگها، عدم درك متقابل و در نتیجه تهديدات بزرگتر بنام تقويت و حفاظت واقعي از حقوق بشر ميشود. لذا براي بررسي دقيق ابعاد مسئله به موادي از اعلاميه جهاني حقوق بشر و نيز اعلاميه حقوق بشر اسلامي و قانون حقوق و مسئوليتهاي زنان مصوب نظام جمهوري اسلامي ميپردازيم.
موادي از اعلاميهجهاني حقوق بشر ماده 1: تمام افراد بشر آزاد به دنيا ميآيند و از لحاظ حيثيت و حقوق با هم برابرند. همه داراي عقل و وجدان ميباشند و بايد نسبت به يكديگر مانند برادر رفتار كنند. ماده 2: هر كس ميتواند بدون هيچگونهتمايز، خصوصاً از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقيدهسياسييا هر عقيدهديگر و همچنينمليت، وضع اجتماعي، ثروت، ولادت يا هر موقعيتديگر، از تمام حقوق و كليه آزاديهايي كه در اعلاميه حاضر ذكر شده است، بهرهمند گردد. به علاوه هيچتبعيضي به عمل نخواهد آمد كهمبتني بر وضع سياسي، اداري و قضايييا بينالمللي كشورياسرزميني باشد كه شخص به آن تعلق دارد. خواه اينكشور مستقل، تحت قيموميتياغيرخودمختار بوده ياحاكميت آن به شكلي محدود شده باشد. ماده 3: هر كس حق زندگي، آزادي و امنيتشخصي دارد. ماده 6: هر كس حق دارد كهشخصيت حقوق او در همه جا به عنوان يك انسان در مقابل قانون شناخته شود.
در اينجا با توجه به نقض حاكميتكشورهاي مستقل و اشغال و تخريب سرزمينها و تعدي و تجاوز به حقوق انسانيزنان و كودكاندر كشورهاي تحت اشغال توجه شما را به تعريفيكهاعلاميه حقوق بشر اسلاميارائه داده است جلب مينمايم:
موادي از اعلاميه اسلامی حقوق بشر در مورد خانواده • ماده يک: الف) بشر به طور کلي ، يک خانواده ميباشد که بندگي نسبت به خداوند و فرزندي نسبت به آدم آنها را گرد آورده و همه مردم دراصل شرافت انساني و تکليف و مسؤوليت برابرند بدون هر گونه تبعيضي از لحاظ نژاد، يا رنگ يا زبان يا جنس يا اعتقاد ديني يا وابستگي سياسي يا وضع اجتماعي و غيره. ب) همه مخلوقات به منزله عائله خداوندي هستند و محبوبترين آنان نزد خدا سودمندترين آنان به همنوع خود است و هيچ احدي بر ديگري برتري ندارد مگر در تقوا و کار نيکو .
و در ماده 5 تأكيد مينمايد • ماده پنجم: الف) خانواده ، پايه ساختار جامعه است و زناشويي اساس ايجاد آن مي باشد ، بنابراين مردان و زنان حق ازدواج دارند و هيچ قيد و بندي که بر پايه نژاد يا رنگ يا قوميت باشد ، نمي توان از اين حق آنان ، جلوگيري کند. ب) جامعه و دولت موظف است موانع را از فرا راه ازدواج برداشته و راههاي آن را آسان و از خانواده حمايت به عمل آورد
موادي از اعلاميهجهاني حقوق بشر در موضوع مديريت اجتماعي و سياستهاي اعمالي جهانيسازي كه تعبير ديگري از استعمار است در ماده 10 و 11 اعلام ميدارد. • ماده دهم : اسلام دين فطرت است ، و بکار گرفتن هر گونه اکراه نسبت به انسان يا بهره برداري از فقر يا جهل انسان جهت تغيير اين دين به ديني ديگر يا به الحاد، جايز نمي باشد. • ماده يازدهم: الف ) انسان آزاد متولد مي شود و هيچ احدي حق به بردگي یا بندگی يا مقهور کردن يا بهره کشي از او را ندارد و او صرفا بنده حق تعالی است.
ب) استعمار به انواع گوناگونش و به اعتبار اين که بدترين نوع بردگي است ، شديدا تحريم مي شود و ملتهايي که از آن رنج مي کشند حق دارند از آن رهايي يافته و سرنوشت خويش را تعيين کنند. همه دول و ملل نيز موظف اند از اين گروه در مبارزه عليه نابودي هر استعمار و اشغال ياري نمايند . همه ملتها نيز حق حفظ شخصيت مستقل و سلطه خود بر منابع و ثروتهاي طبيعي را دارند.
جايگاه زن و خانواده در قانون حقوق و مسئوليت هاي زنان مصوب سال 85 مجلس شوراي اسلامي به جايگاه كرامت و حفظ حقوق زن و خانواده اينگونه تأكيد مينمايد. • حقوق بشري و مسئوليتهاي انساني اسلامي زنان و خانواده در اسلام با الهام از رويكرد معتدل و متعالي اسلام به منظور ايجاد زمينه رشد هماهنگ و متوازن با ابعاد مادي و معنوي زندگي فردي نو خانوادگي و اجتماعي با عنايت به آزادي مسئولانه زنان و اعضاي خانواده و كرامت انسانسي آنها، با توجه به تناسب بين حقوق و مسئوليتها شكل گرفته است.
مبناياساسي آن بر اين اعتقاد بنيادين استوار است كه در اسلام، زن و مرد در فطرت و سرشت، هدف خلقت، برخورداري از استعدادها و امكانات، امكانكسب ارزشها، پيشتازي در ارزشها، پاداش و جزاي اعمال فارغ از جنسيت، در برابر خداوند يكسان ميباشند و فقط به واسطه رشد همه جانبه انساني در ساير دانش و علم، تقوايالهي و ايجاد جامعهايي شايسته بر يكديگرمزيت دارند.
به جهت اشتراك زن و مرد در حقيقتانساني، در بيشتر موارد زن و مرد در نظام حقوقي اسلام از حقوق و مسئوليتهاي يكسان برخوردار ميباشند. تفاوت در حقوق و مسئوليتها امري است كه نشاندهنده برتري جنسي بر جنس ديگر نميباشد و عمدتاً مولود عناوين حقوقي خاص است كه هر يك از زن و مرد به تناسب نقشهاي ويژه و بدلناپذير در خانواده پيدا ميكند اين تفاوت از آن جهت است كه امكان وجود سلامت مادي و معنوي خانواده به عنوان اصليترين نهاد جامعه كه جايگاه حقيقي پيدايش و پرورش انسان است تأمين گردد.
به جهت اشتراك زن و مرد در حقيقتانساني، در بيشتر موارد زن و مرد در نظام حقوقي اسلام از حقوق و مسئوليتهاي يكسان برخوردار ميباشند. تفاوت در حقوق و مسئوليتها امري است كه نشاندهنده برتريجنسي بر جنس ديگر نميباشد و عمدتاً مولود عناوينحقوقي خاص است كه هر يك از زن و مرد به تناسب نقشهاي ويژه و بدلناپذير در خانواده پيدا ميكند اين تفاوت از آن جهت است كهامكان وجود سلامت مادي و معنوي خانواده به عنوان اصليترين نهاد جامعه كهجايگاهحقيقيپيدايش و پرورش انسان است تأمين گردد.
از حقوق اساسي زنان و اعضاي خانواده ميتوان به حق حياتشايسته حق تكريم و حفظ كرامت و رعايت آن در جامعه، حق آزاديانديشه و عمل متناسب با جايگاه و كرامتهاي انساني، حق تأمينامنيت و عدالت در جامعه، حق حفظ تعادل و تناسب بين زن و مرد و رعايت ويژگيهاي فطري و طبيعي هر يك از دو جنس برايتعالي انسانها، حق و مسئوليتبرخورداري از شيوهها و سبك خانواده زندگي متناسب با جايگاه و مسئوليتانسانياعضاي خانواده . بنابراين با توجه به مفاد اعلاميه حقوق بشر و اعلاميه حقوق بشر اسلامي و قانون حقوق و مسئوليتهاي بشري زنان، ضروري است كه در نحوه عمل جهانيسازي و آثار آن در ايجاد تحولاتي در زندگي زنان و خانواده از طرف كشورهاي آزاد و مستقل بازنگري نمود.
آثار جهاني سازي بر خانواده • بيترديد خانواده در همه فرهنگها با همه تنوع و گوناگوني آنها مهم ترين و اصليترين نهاد اجتماعي با كاركردهاي متعدد است به گونه ايكههيچجانشيني نداشته و با هيچنهادي قابل قياسنيست. • بهترين محل رشد و كمالشخصيت زن و مرد و مناسب ترينمهملارضايصحيحنيازهايجسمي، روحي، عاطفي و شكلگيريشخصيت فرزندان و انتقال ارزش ها به نسل آتي و بهترينمحيطبراي بروز استعدادهاي زنان و تجلي نقش بيبديل انسان سازي آنان است. علي رغم اين اهميت، اكنون خانواده در جهان در معرض تهديدات متعدد قرار گرفته است و يكي از مهم ترين علل اين انحطاط و تهديد اثر پذیری از جهانی سازی است كه مي تواند به فرصت و تعالي تبديل شود.
جهاني سازي و تغييرات ساختار مديريت در خانواده خانواده در وضعيت موجود و شرايط فعلي، در مقابل تهاجم فرهنگ مادي، علي رغم مقاومت ستودني دچار آسيب هايي نيز شده است. ذيلاً به برخي از آنها اشاره مي شود: • تغيير ساختار و جايگزيني شبكه ارتباطي فردي به جاي شبكه ارتباطي خانوادگي • تغيير نقش هايجنسيتي و مسئوليتهايويژه هر جنس كه به تغيير رفتار و اخلاق آنها منجر شده است. • خودباختگي و عدم ثبات در مقابل ارزش هايجديدكاذب و سبكزندگيغربي • عدم مديريتمتمركز خانواده و كاهشمسئوليتپذيري سرپرست خانواده • فرزندسالاري (به دليل غلبه احساسات در خانواده) • محور شدن حقوق به جاي اخلاق محوري در خانواده
كاهشميزان ارتباطات كلامي و رفتاريبيناعضاي خانواده • كم شدن اعتماد جوانان به والدين و كاهش نقش مرجعيت خانواده • درهم ريختنمرزهايعقيدتي، مذهبي، فرهنگي، اجتماعي و كم رنگ شدن حريمهاياخلاقي و ديني در روابط دوستانه و خانوادگي و آشفتگي در هويتفرهنگي خانواده و دوري خانواده از شريعت و حركت به سمت دينمعنوي و فردي • كاهشتأثير آموزه هايديني در تصميمگيريهاي خانواده • ناتواني در ايجاد آرامش رواني و ارضاينيازهايعاطفي، حمايتي و پرورش معنوي اعضاء و انتقال آن به نهادهاياجتماعي مانند مهدها، پانسيون ها و خانه هاي سالمندان • عدم رغبت به فرزندآوري و تمايل به تكفرزندي و ضعف سواد علمي و تربيتيوالدين و ضعف كارآمدي خانواده
جهانيسازي و سبكزندگي • جهاني سازي تحولات عميق را در جامعه جهاني طراحي كرده است و براساس ارزش ها و نگرش هايي جديد سبك زندگي خاصي را طراحي و توليد نموده است و درصدد است كه متناسب با نظام سرمايه داري ليبرال دموكراسي نظم نوين جهاني را به وجود آورد. • در اين نظام زنان نيز مانند مردان در خدمت توليدسرمايه قرار ميگيرند و مشاركت آنها با تمام ظرفيتها و استعدادها و هويتانساني، خلاقيت ها، عواطف، اخلاق، مهارت ها و نقش ها در راستايتوليد ثروت و رشد سرمايهمعنيمييابد.
تغيير مفهوم خانواده • در جهانيسازي خانوادهنيز متناسب با نظام سود و سرمايه با رويكردياقتصاديتعريفمي شود و به سبب آنكه ساختار خانواده مانع توسعه سرمايه است بايد به سمت تغيير مفهوم خانواده رفت در آن صورت ديگر خانواده داراي مفهوم پايدارفعلينيست و نه تنها تعريفبلكهحتيتركيب آن نيزتغييركرده و از دو مرد يا دو زن و حتييك انسان و يكحيواننيزتشكيلمي شود و اين همان بحراني است كه امروز جوامع غربي را در برگرفته است. • با توجه به تحولات فوق، برايرهاييزن و خانواده از حركت بيرحمانه نظام سرمايهداري، نياز به سياستگذاري و مهندسيفرهنگي، تغييراتپيش رو در جهاني شدن است. • لذا مي بايست با الزامات توسعه مادي و جهاني سازي غربي كه بحران زن و خانواده و شكاف نسلي از نتايج بديهي ان است مواجهه فعال داشت و بايد توجه نمود كه جهانيسازي در لايه هايي از زيست فردي، خانوادگي و اجتماعي زنان رسوخ نموده و مسئله تحصيل،اشتغال ازدواج و تشكيل خانواده و … را تحت تأثير سبك زندگي غربي قرار داده است و جامعه را دچار تضاد ارزشي و دوگانگي الگويي نموده است .
راهکارهایی که نزدیک است به بحران نزدیک شود: حل و هضم در مدرنیته • حل بحران با پذيرشكاملمدرنيته و پسا مدرن و حل يا حذف ارزشهايدينيياملي و بومي جامعه در مدرنيته عزم و جزم در مقابله • حل بحران با رجوع به ارزش هايديني، اسلامي و بومي و نظريهپردازي و گفتمان سازي و ايجاد ساختار متناسب با اصول و آرمان هاي آن و برنامه ريزيمبتني بر رويكردهايارزشي و ايمانالهي و مقابله با استكبار و خودپرستي و اومانيسم.
رويكرد كشورهاي آزاد و مستقل به جهاني سازي امروز جهان شاهد تحول در ساخت و مهندسی فرهنگی جهان و گذار به مرحله ای جدید از هندسه قدرت جهانی است که از مهم ترین نشانه های آن انقلاب اسلامی و خیزش و بیداری اسلامی و حتی جنبش عدالت خواهی در غرب است که علت آن، خطاهای اصولی و بنیانی غرب نسبت به انسان و حقوق انسانها و نگاه فلسفی غرب به انسان و جهان است. و یکی از مهم ترین آثار این خطای اصولی افول وجهه آمریکا به عنوان قدرت اول ثروت و علم و فنآوری و نظامی دنیا در چند دهه قبل محسوب می شد به دولتی طرفدار جنگ، طرفدار انباشت تسلیحات، طرفدار سلطه بر ملت ها و دخالت در همه جا از طریق اشغال نظامی و جنگ نرم، آن هم به نام حقوق بشر و دمکراسی تحمیلی
بنابراین كشورهاي آزاد و مستقل با تحليل واقعيات و رهآوردهاي جهاني ميدانند كه جهاني سازي به اين مفهوم است كه، نظام سرمايه داري و در رأس آن آمريكا از لحاظ اقتصادي، سياسي و فرهنگي می خواهد به نام حقوق بشر و نظم نوین جهانی یا جهانی سازی بر كشورهاي مختلف جهان مسلط شود. که سود و بهره آن براي كشورهاي شمال و زيان و تخريب آن براي كشورهاي جنوب است. • و نيز خوب ميدانند كه در اين تحول (جهاني سازي) هيچ چيز جديدي وجود ندارد. اين همان سرمايه داري است با سرمايه هاي بيشتر و سلطه و بي رحمي فزون تر كه باعث وابستگي بيشتر كشورهاي آزاد و مستقل به كشورهاي غربی شده است. • بنابراين كشورهاي ضعيف فرايند جهاني سازي را تقويت بنيه اقتصادي كشورهاي توسعه يافته به قيمت ضعف و نابودي خود مي دانند و براي مهار كردن جهاني سازي پيشنهاداتي دارند .
پيشنهادات و راهكارها تغيير جهاني سازي به جهاني شدن با انتخاب آگاهانه و آزادانه و فطري اسلامی مردم از طريق توجه به: • نظريهپردازي در توليد علم بر مبنايديدگاهالهي اسلام و ترسيمعقلانيتاسلامي در مقابل عقلانيت مدرن • مفهوم سازي و بازتوليد مفاهيمي از جامعه، جهان و انسان بر مبناي علم و فلسفه اسلامي • تغييرسبكزندگي از طريق اصلاح نظام تربيتديني، خانوادگي، رسمي و رسانه اي و فرهنگ عمومي • برنامه ريزي و ساختار سازيبراي نظاممند كردن رويهها و طراحيسيستم جامع و هماهنگ تبديلمفاهيمنظري به برنامه ها و الگوهايعملي و اجراي برنامهها • توجه به اصالت حفظ و تحكيم نهاد خانواده به عنوان ركن بنيادي نظام و تمدن اسلامي و زمينه سازي تحول انسان ها و ترجيح آن بر ارزش فعاليت هاي اجتماعي در زمينه تعارض مسئوليت ها
اصلاح نظام تربيتي، تعليمي، تبليغي و ترويجي و هماهنگي عملكرد نهادها و رسانه ها و پيشگيري از تعارض بين نظام تربيتي رسمي، خانواده و رسانه ها • گفتمان سازي و ايجاد مطالبه جهاني از طريقايجاد و گسترش فعاليتهايمردمي و سازمان هاي مردم نهاد بينالمللي حامي زن و خانواده و جايگزينكردن آنها با نهادهايموجوديكه از كارآيي لازم برخوردار نيست. • تبديل تهديدهاي جهاني سازي به فرصت توسط كشورهاي آزاد و مستقل • كاهش ارتباط و وابستگي به سازمان هايي چون بانك جهاني و صندوق بين المللي پول و سازمان جهاني تجارت تا قطع ارتباط كامل از طرف مردم كشورهاي آزاد و مستقل • ايجاد و حفظ اتحاد و وحدت بين كشورهاي مستقل و آزاد در راستاي هدف جهاني شدن و دستیابی به صلح و تحقق عدالت موعود جهاني به رهبری منجی عالم بشریت. انشاءالله