E N D
کورزیو مالاپارت آشیانه ی تنهای خود واقع در دماغه ی صخره ای جزیره ی کاپای را چنین توصیف کرد : خانه ای شبیه خودم . از قرار معلوم او خود را تندیسی اسطوره ای شاعر یا پادشاه تصور کرده است . در حقیقت وی یک روزنامه نگار و یک فعال سیاسی بود و آنقدر مهم بود که توسط فاشیست ها قبل از جنگ جهانی دوم و توسط ضد فاشیست ها پس از جنگ زندانی شد .
مطمئنا مالاپارت یک قدیس نبود و به نظر می رسد که خانه را حداقل با قسمتی از سرمایه ی یک روزنامه نگار نیکخواه از روی فریب او بدست آورده باشد . او سایت پروژه را به دلیل آنکه از سوی دست اندر کاران جزیره ی کاپری اجازه ی ساخت نداشت به قیمت کمی خریداری کرد و از نفوذ سیاسی خود برای از بین بردن محدودیت ساخت در این جزیره استفاده نمود .
مقیاس و سادگی رموز قدرت این ساختمان هستند . به نظر می رسد این ساختمان که کمی بیش از یک مکعب عریان است ، قسمتی بیرون زده از همان صخره ای است که بر روی آن قرار دارد . اگر چه مانند یک دژ بر ساحل دریا حکم فرمایی می کند . این طرح معمولا به معمار خرد گرای اهل رم به نام ادالبرتو لیبرا نسبت داده می شود ، اما طرح لیبرا چیزی بیش از یک نقطه ی آغاز نبود . این خود مالاپارت بود که با سازنده ی این طرح به نام آدولفو آمیترانو که شکل دهنده ی نهایی ساختمان بود و بار ها و بارها در طول دوره ی چهار ساله ی ساخت آن را تغییر داده بود کار کرد .
مهمترین ویژگی این ساختمان مجموعه پله های کوه شکلی می باشد که تا روی تراس سقفی در قسمت ساحلی بنا پیش رفته است و گویا اقتباس دقیقی از پله های مقابل کلیسای آنونزیانا در لیپاری جزیره ای که مالاپارت در سال 1924 در آن زندانی بود می باشد . برای دوره ای کوتاه در طول ساخت ورودی اصلی خانه از طریق شیاری در میان بازوهای پله ، مانند یک ومیتوریوم در یک تئاتر رومی بود . این نوع آرایش دارای منطق عملکردی و فرمی قوی بود اما نهایتا رد شد که شاید به دلیل احتمال جاری شدن سیل از آب دریا در هوای طوفانی بود .
مسدود کردن ومیتوریوم ( ورودی آمفی تئاتر ) تاثیرات مخرب بر روی پلان داشت جرا که ورودی اصلی در یک سمت به طبقه ی همکف منتهی می کرد و پلکان داخلی را در گوشه ای نا مناسب به زور جای می داد . اطمینان از این بابت وجود دارد که مالاپارت یک آرایش متقارن را ترجیح می داد مانند پلان سوئیت شخصی اش در انتهای دیگر ساختمان همراه با حمام های دو قلو و کریدور های تی شکل آن . برداشتن ومیتوریوم ارتباط میان نشیمن اصلی و تراس سقفی را از بین برد و در بنای ساخته شده ی نهایی ارتباط میان این دو فضا به صورت پیچ در پیچ و مجموعا با پایین رفتن از 16 پله و بالا آمدن از 48 پله صورت می گیرد اما برای مالاپارت تصویر خانه و در نتیجه تصویر شخصی وی مهمتر از حل پلانی موثر بود .
. مقطع دیوار بادشکن ، در تراس بدون فرم و حفاظ آن بارها قبل از رسیدن به پسچ و خم زیبای آن تغییر داده شد . فضاهای داخلی اکثرا کوچک و اتق هایی جعبه مانند می باشند ، به استثنای نشیمن اصلی که محوطه ای به ظاهر بیرونی و عظیم ، شبیه اثار کلاسیک است که دارای یک مجسمه ی حجاری شده به نام دانزا اثر پریکل فازینی می باشد . پنجره های دلباز و خوش منظره ی عظیم چشم اندازهایی زیبا از خلیج ناپل دارند .
این خانه برای اولین بار توجه اذهان عمومی را در سال 1963 یعنی 6 سال پس از فوت مالاپارت به خود جلب کرد و آن هنگامی بود که ژان لوک گدار آن را به عنوان محل فیلم برداری فیلم خود به نام خفت با بازی بریژیت باردو انتخاب کرد .