450 likes | 729 Views
نقش ایران در توسعه اسلام. ارائه: آزاده مویزی 8212305176 استاد:آقای دکتر مجتبوی . انگیزه خدمت ملتها به اسلام.
E N D
نقش ایران در توسعه اسلام ارائه: آزاده مویزی 8212305176 استاد:آقای دکتر مجتبوی
در جهان اسلام حرکتی علمی و فرهنگی به وجود آمد که تمامی اقوام مسلمان در آن شرکت داشتند و این حرکت از دورترین نقاط مشرق زمین تا دورترین نقاط مغرب زمین به هم پیوسته بود. چند نوع فرضیه دربارة محرک این جنبش اسلامی وجود دارد: 1 یک روح ملی عربی در همه این ملتها پیدا شده بود و همه این ملتها تحت عنوان عربیت یک حرکت هماهنگ به وجود آورده بودند. این فرضیه قطعاَ نادرست است هر چند برخی از اعراب معاصر میخواهند تاریخ را بدین صورت تحریف کنند برخی از اروپاییان نیز تمدن اسلامی را تحت عنوان تمدن عربی یاد میکنند تا از یک طرف بر غرور اعراب بیفزاید که بیش از بیش بر ملیت عربی خود تکیه کند و خود را از جهان اسلام جدا سازند و از طرف دیگر سایر ملل مسلمان را از اعرابی که چنین دروغی را باور میکنند رنجیده خاطر سازند. 2 ملتهای اسلامی هر کدام تحت تاثیر ملیت و قومیت خاص خویش فعالیت میکردند.انگیزه هر ملتی احساساتی خاص ملی آنها بوده است. بطلان این نظر روشن است زیرا ملتهای اسلامی روی ملیتهای خود پلی زده بودند و همه اقوام مسلمان احساس اخوت با یکدیگر داشتند. 3 این ملتها روی خاصیت جهان وطنی علم از یک طرف و تعلیمات جهانی و انسانی و ما فوق ملی نژادی از طرف دیگر،در داخل مرزهای عقیدتی و فکری زندگی میکردند و محرکات و انگیزههای آنها از اسلام سرچشمه میگرفت. شواهد و قرائن تاریخی این نظر را تأیید می کند راه شناختن محرکات و انگیزههای یک شخص یا یک ملت در یک حرکت تاریخی بررسی نحوه کار اوست.
ایران قبل از اسلام دارای تمدن درخشان و با سابقهای بوده و این تمدن در دوره اسلامی مورد استفاده واقع شده است.پ.ژمناشه گوید: ایرانیان بقایای تمدن تلطیف شده و پروردهای بهاسلام تحویل دادند که بر اثر حیاتی که این مذهب در آن دمید جان تازه گرفت.
ایران؛ پیشروترین ملت در خدمت به اسلام ایرانیان بیش از هر ملت دیگری نیروهای خود را اختیار اسلام قرار دادند و بیش از هر ملتی در این راه صمیمیت و اخلاص نشان دادند این نکته کمتر مورد توجه واقع شده که ایرانیان شاهکارهای خود را در راه خدمت به اسلام به وجود آوردند و جز نیروی عشق و ایمان نیروی دیگری قادر نیست که شاهکار خلق کند و در حقیقت این اسلام بود که استعداد ایران را تحریک کرد و در او روح تازهای دمید به همان نسبت که اسلام یک دین همه جانبه است و بر جنبههای مختلف حیات بشری سیطره دارد خدمات ایرانیان به اسلام نیز وسیع گسترده و همه جانبه است اولین خدمتی که باید نام برد خدمت تمدن کهن ایرانی به تمدن جوان اسلامی است.جبهه نشر و تبلیغ و دعوت ملتهای دیگر،جبهه سربازی و نظامی،علم و فرهنگ و ذوق و صنعت و هنر از خدمات تمدن کهن ایرانی به تمدن اسلامی است.
صمیمیت و اخلاص ایرانیان در خدمت به اسلام
تمدن کهن در خدمت تمدن جدید ایرانیان خدمات شایانی به اسلام کردهاند و آن خدمات از روی صمیمیت و اخلاص و ایمان بوده است البته این ادعا به این معنا نیست که همه ایرانیان به اسلام مخلص بودهاند و همه خدمات از روی صمیمیت نسبت به اسلام بوده است بلکه بدین معناست که اکثریت ایرانیان نسبت به اسلام صمیمی بودهاند و انگیزهای جز خدمت به اسلام نداشته و در این جهت ایرانیان شاید در دنیا هم بینظیر باشند زیرا هیچ ملتی به دینی به این اندازه خدمت نکرده است یک ملت را میتوان با زور مطیع کرد اما نمیتوان با زور،عشق و ایمان در وی به وجود آورد، قلمرو زور محدود است و شاهکارهای بشری تنها معلول عشق و ایمان است. برخی چنین وانمود کردهاند که انگیزه ایرانیان برای جبران شکست نظامیشان از اعراب بوده است و ایرانیان فهمیدهاند که شکست نهائی شکست نظامی نیست بلکه شکست نهایی شکست ملی و فرهنگی است و ایرانیان تحت تأثیر احساسات ملی،در مقابل اعراب خواستند خودی نشان دهند و افکار خود را با صبغه اسلامی حفظ کنند و دست به فعالیت فرهنگی زدند. این تفسیر صد در صد دور از واقعیت است زیرا 1 مسابقه خدمات ایرانی به اسلام به قبل از شکستهای نظامی میرسد و آنچه ایرانیان بعد از شکست نظامی انجام دادند مانند فعالیتهای قبل از شکست است. اگر چنین انگیزهای داشتند هیچ گاه 14 قرن ادامه پیدا نمیکرد. 2 -شکل و کیفیت کارهای ایرانیان با آن انگیزهها قابل توجیه نیست. 3 4- اگر هدف ایرانیان از خدمت به اسلام جبران شکستهای نظامی بوده است چرا آنان مبلغ اسلام در میان ملتهای دیگر گردیدند و چند برابر خود مسلمانان به وجود آورد و چرا آنجا که اسلام به خطر میافتد با آن که خطری از نظر ملیت ایرانی وجود ندارد ایرانی جانفشانی میکند و چرا در مقابل شیوع منکرات و مناهی بیش از اقوام دیگر عکس العمل مخالفت نشان میدهد.
سربازان فداکار! سربازی ایرانیان در راه اسلام،اعم از آنچه به نتیجه مثبتی رسیده است یا علی رغم تلاشها و مجاهدات خالصانه این قوم،نتیجه درخشانی از آن به بار نیامده است یکی از صفحات درخشان روابط اسلام و ایران است. نهضت ایرانیان علیه حکومت اموی که منتهی به روی کار آمدن عباسیان گشت نیز از این خدمات است این قیام نظامی صرفاً برای اقامهشعائر اسلامی و بازگرداندن عرب به شاهراه اسلام بود گواینکه در عین موفقیت نظامی در اثر اینکه دودمانی که روی کار آمدند بهتر از امویان نبودند نتیجه درخشانی به دست نیامد. اگر سربازان ایرانی نبودند محال بود که قوم عرب بتوانند قیامی که در آذربایجان در قرن سوم به وسیله بابک خرم دین رهبری میشد با تلفاتی در حدود دویست و پنجاه هزار نفر سرکوب کند. همچنین است سایر قیامهای که به وسیله المقفع با سنباد یا استاد سیس رهبری میشد سلطانمحمود غزنوی به جنگهای خود در هند رنگ اسلامی داده بود.سربازان ایرانی فتوحات هند را با شور یک جهاد اسلامی انجام میدادند. همچنین در جنگهای صلیبی سلاطین ایران به نام اسلام و تحت تأثیر احساسات اسلامی جلو هجوم صلیبیهای غربی را گرفتند سربازانایرانی،اسلام را به آسیای صغیر بردند نه عرب یا قوم دیگر. دکتر سید جعفر شهیدی گوید هنگامی که مسلمانان سراسر شام را گشودند حمله به آسیای صغیر امری ضروری مینمود. معاویه در خلافتعمر میخواست به آنجا بتازد که با مخالفت خلیفه رو به رو شد اما در زمان عثمان آرزوی وی تحقق یافت و توانست تا عموریه پیش رود. از آن تاریخ به بعد این سرزمین بود تاخت و تاز مسلمانان و رومیان بود اما هیچ گاه برای خلفای عباسی و اموی ممکن نشد که نفوذ اسلام را در سراسر این منطقه مستقر کنند تنها در حکومتسلاجقه سراسر آسیای صغیر تحت تصرف این خاندان در آمد و رسالت و تبلیغ اسلامی و نشر معارف دین در این منطقه با زبان و ادبیات فارسی منظم و نثر آغاز شد و فردی چونمولانا جلال الدین از این ناحیه طلوع کرد. دکتر شهیدی در شرح حال محمود غزنویی مینویسد:سلطان عین الدوله و امین المله چون نواحی هند بگرفت در اقاصی آن ولایت به جاییرسید که هرگز رایت اسلام بر آن حدود طلوع نکرده بود و دعوت محمدی بدانجا نرسید بود، عرصه آن بقاع را از ظلمت کفر و به شرک پاک کرد و مشاعل شریعت اسلام را در آن دیار بر افروخت. رفتار محمود غزنوی در جانب شرق بیشباهت به عبدالرحمن اول حکمران اسپانیا فاتح اسلامی در مغرب نیست ولی بین فتوحات اسلامی رادر شرق و غرب تفاوتی است و آن این که مسلمانان عرب در جانب غرب توانسته دامنه فتوحات خود را تا قلب اروپا پیش بردند، اما در طول تاریخ این مناطق از تصرفات اسلامی خارج شد و مردم آنجا مسلمانی را رها کردند ولی تمدن اسلامی که به وسیلة عناصر ایرانی در شرق پایهگذاری شد ثابت ماند و هنوز هم آن مردم بهقبله مسلماناننمازمیخوانند.
قیس بن عبد یغوث که با فیروز و سایر ایرانیان مقیم یمن با اسود مبارزه میکردند پس از درگذشت پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم مرتد شد. او تصمیم گرفت که ابتدا فیروز را بکشد زیرا فیروز به خاطر کشتن اسود در میان مردم شهرت و اهمیت زیادی داشت قیس با مکر و نقشههای خود فیروز را مستاصل کرد و مسلمانان یمنی هستة مرکزی خود را از دست دادند وقتی خبر ارتداد قیس به مدینه رسید ابوبکر که تازه به خلافت رسیده بود به چند نفر نامه نوشت تا از فیروز و مسلمانان ایرانی حمایت کنند. قیس که از فیروز، دیلمی و داوید واهمه داشت به ذوالکلاع نامه نوشت تا آنها را از یمن خارج کند ولی او اعتنایی نکرد. بنابراین قیس برایاصحاب اسود که در کوهها پراکنده بودند دعوت نامه فرستاد تا او را یاری کنند. در پی این دعوت عدة از اصحاب اسود د صنعا اجتماع کردند. قیس با فیروز و دادویه مشورت کرد و اوضاع را برای آنها وارونه جلوه داد رو در روزی معین آن سه تن را برای غذا به خانة خود دعوت کرد نخست دادویه به منزل قیس وارد شد و توسط گروهی که در خانه آماده بودند کشته شد. هنگام ورود فیروز به خانه او گفتگوی 2 زن را که از قتل او جریان دادویه شنید و از منزل قیس بیرون شد. یاران قیس او را تعقیب کردند فیروز خود را به دیلمی رساند و او را مطلع کرد و هر دو به طرف کوه خولان نزد خویشاوندان فیروز رفتند. با دیدن این وضع یاران قیس مراجعت کردند. پس از استقرار او در کوه، مسلمانان عرب و ایرانی اطرافش را گرفتند و وی موضوع را به مدینه گزارش داد. رؤسای قبائل عرب از اسود عنسی پیروی کردند قیس دستور داد تا آنها به یمن بازگردند و ایرانیان را از یمن بیرون کنند. هنگامی که فیروز از این اتفاق مطلع شد از چند قبیله عرب برای جنگ با قیس کمک خواست گروهی از طائفهعقیل به حمایت از فیروز بر سواران قیس که ایرانیان را از یمن بیرون میکردند تاختند و ایرانیان را از دست آنها نجات دادند قبیله عک نیز توانست جماعت دیگری از ایرانیان را از اسارت مرتدین نجات دهد این دو قبیله مردان خود را به یاری فیروز فرستادند. همگان بر مرتدین حمله کردند و قیس شکست خورد و یاران اسود پراکنده شدند. قیس به دست مهاجر بن بنی امیه اسیر شد و به مدینه فرستادهشدابوبکراز وی بازجویی و علت مرگ دادویه را خواست ولی قیس این جریان را انکار کرد و گفت که او نهانی کشته شده و خلیفه پذیرفت. این اولین موردی است که حقوق اسلامی پایمال شد و برتری عرب بر عجم به کار بسته شد زیرا قیس مرتد و همکار دشمنان اسلام بود.
ارتداد اسود عنسی و مبارزه ایرانیان با او
پس از مراجعت پیامبر از حجهالوداع از فرط خستگی چند روزی مریض و بستری شدند. اسود وقتی از بیماری پیامبرمطلع شد پنداشت که حضرت از ناخوشی رهایی نمییابند. از این رو در یمن ادعای نبوت کرد و عده کثیری از اعراب یمن را پیرامون خود جمع نمود. ارتداد اسود عنسی نخستین ارتدادی است که در اسلام پدید آمد عنسی با قبائلی از عرب پیرامون خود به سوی صنعا (پایتخت یمن) حمله کردند. حاکم صنعا ، شهربن باذان که از طرفپیامبر مأمور حکومت بود خود را برای مقابله با اسود آماده کرد. اسود با 700 تن به جنگ آمده بود و شهربن باذان در این جنگ کشته شد. این فرد نخستین ایرانی است که در راه اسلام به شهادت رسید. اسود پس از کشتن وی با همسر او ازدواج کرد و بر همه یمن تسلط پیدا کرد و همه قبائل یمن را مطیع خود ساخت به جز تنی چند از اعراب که به طرف مدینه مراجعت کردند. پس از کشته شدن شهربن باذان ریاست ایرانیان را «فیروز ودادویه» به عهده گرفت. اینان در طریقه اسلام و پیامبر ثابت ماندند. وقتی خبر به پیامبر و مسلمانان مدینه رسید دریافتند که جز ایرانیان و جماعتی از عرب یمنمرتد شده و پیرامون اسود جمع شدهاند. پیامبر به جشیش دیلمی که از ایرانیان مسلمان یمن بود نامه نوشتند که با اسود بجنگند فرمان پیامبر برای دادویه، جشیش و فیروز صادر شده بود تا با مرتدین بجنگند آنها شروع به مکاتبه و دعوت مردم کردند تا آنها خود را برای جنگ با اسود آماده سازند اسود از جریان مطلع شد و ایرانیان را تهدید کرد تا از این کار منصرف شوند. ایرانیان اظهار کردند که با اسود سر جنگ ندارند ولی اسود همواره از ایرانیان بیم داشت. در این میان نامههایی از جانب مردم «عامربنشهر» و «ذی زود» به ایرانیان رسید که نوید مساعدت داده بودند و آنها را برای جنگ تشویق کرده بودند. از این رو این 3 تن در میان مردم پشتیبان پیدا کردند. از طرفی هم پیامبر برای جماعتی دیگر نامه نوشته بودند تا از این 2 نفر پشتیبانی به عمل آید..
افتخار آفرینی برای اسلام علاقه ایرانیان به اسلام از ظهور دین اسلام شروع شد و قبل از آن که دین اسلام توسط مجاهدین مسلمان به ایران بیاید ایرانیان مقیم یمن آن را پذیرفتند و با میل تسلیم احکام قرآنی شدند و در ترویج آن کوشیدند. تاریخ فتوحات اسلامی در شرق و غرب جهان حاکی از مجاهدت گروهی از مردمان ایرانی است که با خلوص عقیده از خود گذشتند و دشمنان داخلی و خارجی را سرکوب کردند. مسلمانان کشورهای شرق و جنوب شرقی آسیا مرهون فعالیت ایرانیان مسلمانی هستند که با کوشش خود از طریق دریانوردی و بازرگانی اسلام را به دورترین نقاط آسیا رساندند و از طریق تبلیغ و ارشاد آنها را با اسلام آشنا کردند. ایرانیان و کشورهای غربی و شمال آفریقا و اروپا و آسیای صغیر نقش به سزایی در ترویج اسلام داشتند پس از این که مردم خراسان و نواحی شرقی ایران بر ضد خلافت ضد اسلامی امویان که با نام اسلام بر مسلمانان حکومت میکردند قیام کردند و آنها را بر انداختند، عباسیان خلافت را به دست گرفتند و تمام امور کشوری و لشکری ممالک اسلام به دستایرانیان به خصوص خراسانیان افتاد. در عصر مأمون نیز هنگام مراجعت وی به عراق اعیان و رجال خراسانی با وی همراهی کردند و درعراق ساکن شدند. مأمون چون از کارشکنی بعضی از خاندان خود ناراحت بود مناصب دولتی را به ایرانیان سپرد. گروهی از بزرگان ایرانی به نواحی مصر و شمال آفریقا رفتند تا در آنجا مستقر شده و راه نفوذ مخالفین را سدکنند؛ مخصوصاً که هنوز دولت امویان درآندلس وجود داشت و عباسیان از نفوذ آنان جلوگیری میکردند.
خدمات ایرانیان در علم و فرهنگ خدمات ایرانیان در تفسیر قران کریم خدمات ایرانیان در قرائت قران کریم
مدیریت؛علم؛فرهنگ صحنه علم و فرهنگ وسیعترین و پرشورترین میدانهای خدمات ایرانیان به اسلام است.سرعت پیشرفت و توسعه کلیت و شمول و شرکت طبقات مختلف اجتماع،اشتراک مساعی ملل گوناگون،چیزهایی است که اعجابها را در مورد تمدن اسلامی سخت برانگیخته است. جرجی زیدان گوید:عربها ( مسلمانان )در مدت یک قرن و اندی مطالب و علومی به زبان عربی ترجمه کردند که رومیان در مدت چندین قرن از انجام آن عاجز بودند.آری مسلمانان در ایجاد تمدن شگفت آور خود در غالب موارد به همین سرعت پیش رفتهاند. مسلمین معلومی را که در فهم و درک قرآن و سنت بدانها نیاز داشتند را ابداع و اختراع کردند و اگر اقتباس کردند اقتباسشان ناچیز بوده است. و علومی را که محصول تمدن آنروز و نتیجة مساعی و زحمات ملل دیگر بود از طبیعی و ریاضی و علوم و غیره برای خود ترجمه و نقل کردند و بر آنها افزودند. جرجی زیدان میگوید یکی از مزایای تمدن اسلامی این است که علوم پراکنده یونانی و ایران و هند و کلده را به عربی نقل کرد و چیزهایی بر آن افزود و آن را ترقی داد و کامل کرد. مسلمانان قسمت عمده علوم ملل متمدن را به زبان عربی ترجمه و نقل کردند و از تمام زبانهای مشهور آن روز و بیشتر از یونانی وهندی و فارسی کتابهای ترجمه کردند و در واقع بهترین معلومات هر ملتی را از آنان گرفتند. در قسمتفلسغه وطبهندسه ومنطق و هیئت ازیونانیان استفاده کردند و از ایرانیان تاریخ و موسیقی و ستارهشناسی و ادبیات و پند و اندرز و شرح حال بزرگان را اقتباس کردند از هندیان طب ( هندی )و حساب و نجوم و داستان و گیاهشناسی و موسیقی آموختند از کلدانیها و نبطیها کشاورزی و باغبانی وسحر وطلسم را فرا گرفتند وشیمی و تشریح ازمصرلان به آنان رسید و در واقع عربها ( مسلمین ) این سرزمینها را گرفتند و از خود چیزهایی بر آن افزودند و از مجموع آن علوم و صنایع و آدابتمدناسلام را پدید آوردند.
مفسران معروف ایرانی در زمان رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلممسلمانان مشکلات خود را دربارة معانی و مفاهیم آیات از خود پیامبر میپرسیدند برخی از صحابه که بیش از دیگران در فهم آیات بصیرت داشتند از همان اول مرجعی در تفسیر آیات شناخته شدند وعبدالله بن عباس وعبدالله بن مسعود از این دستهاند. اهتمام ایرانیان همانطور که به تفسیر و فقه و حدیث که مستقیماً با متن اسلام مربوط بوده است از هر مورد دیگر بیشتر است. مفسرین اولیه که آراءشان در کتب حدیث زیاد نقل میشود، بعضی صحابی،بعضی تابعی و بعضی از شاگردان تابعین بودهاند مانند ابن عباس و ابن مسعود، مجاهد، مقاتل، سعدی، ابی بن کعب، کلبی، ثوری، زهری، فراء و غیره. این دسته بعضی غیر شیعهاند و اکثراً غیر ایرانیاند تنها چند نفر یعنی مقاتل،اعرش و فراء ایرانیند.مقاتل اهل خراسان یا اهل ری است و اعرش اهل دماوند و فراء که از معاریف لغویین و نحویین است نیز ایرانی است. پس از این طبقه مفسرینی هستند که کتاب تألیف کردهاند. کتب تفسیری که در شیعه و سنی نوشته شده است از حد شمارش خارج است. مفسرین شیعه تقسیم میشوند به مفسرین عصرائمه و عصر غیبت. بسیاری از اصحاب ائمه که بعضی از اینها ایرانی هستند تفسیر نوشته اند از قبیل ابوحمزه ثمالی، ابوبصیر اسدی، یونس بن عبدالرحمن، حسین بن سعید اهوازی،علی بن مهزیار اهوازی، محمد بن خالد برقی قمی، فضل بن شاذان نیشابوری، مفسرین عصر غیبت فراوانند.
کتب تفاسیر معروف شیعه عبارتند از تفسیر علیبن ابراهیم قمی که معروف ترین تفسیر شیعه استتفسیر عیاشی تألیف محمد بن مسعود سمر قندیتفسیر نعمانی تألیف ابو عبدالله محمد بن ابراهیمتفسیر تبیان تألیف شیخ الطائفه ابو جعفر محمد بن الحسن بن علی الطوسیمجمع البیان تألیف فضل بن حسن طبرسیروض الجنان تألیف ابوالفتوح رازیتفسیر صافی تألیف ملاحسن فیض کاشانیتفسیر ملاصدرامنهج الصادقین تألیف ملافتح الله بن شکرالله کاشانیتفسیر شبر تألیف سید هاشم بحرینینور الثقلین تألیف یکی از علمای حونیری
قرائت؛ اولین علم اسلامی در میان علوم اسلامی، اولین علمی که تکوین یافت علم قرائت و پس از آن علم و تفسیر بود. علم قرائت مربوطه به لفظ قرآن است که چگونه خوانده شود. صحابه قرآن را از پیامبر میآموختند رسول اکرم برخی از صحابه را مستقیماً تعلیم میدادند و آنان را که قرآن را آموخته بودند مأمور تعلیم دیگری می کردند. در همین وقت بود که گروهی متخصص قرائت و تعلیم صحیح قرآن به وجود آمد و عامه مسلمانان که در این هنگام زیاد شده بودند با ولع شدیدی به تعلیم قرآن رو کرده بودند به این متخصصان رو میآوردند. این متخصصان کیفیت قرائت خود را از ائمه یا از صحابه روایت میکردند. دربارة علت اختلافات قرائتها آنچه مسلم است این که مسلمین نهایت کوشش را به کار میبردند تا قرآن را آن چنان قرائت کند که شخص پیامبر قرائت میکردند در ابتدا قاریان شفاهاً قرائت را از اساتید خویش فرا گرفتند و به شاگردان تعلیم میدادند. سپس در این علم کتابهایی تألیف شد. بعضی مدعی شدند اول کسی که در علم قرائت کتاب تألیف کرد ابوعبید قاسم بن سلام است ولی این نظر مردود شناخته شده است. حمزهبن حبیب که شیعه و از قراء سبعه است حدود یک قرن قبل از او میزیسته به تألیف کتاب در فن قرائت پرداخته است . مرحوم صدر اثبات میکنند که اول کسی که قرآنی را جمع آوری کرد و نوشت حضرت علی علیهالسلامبودند اول کسی که قرآن را نقطه گذاری کرد ابو الاسود دئلی از اصحاب علی علیهالسلامبود اولین کسی که در فضائل قرآن کتاب نوشت ابی بن کعب صحابی معروف است که شیعی است و اولین کسی کهدرباره مجازات قرآن تألیف کرد فراء نحوی معروف است که ایرانی و شیعی است. به هر حال در میان تابعین و شاگردان تابعین که در قرن اول و دوم میزیستنداند ده نفر متخصص فن قرائت میباشند و هفت نفر که از همه مشهورتر و معتبرتر هستند را قراء سبعه گویند.
اولین کسی که در فضائل قرآن کتاب نوشت ابی بن کعب صحابی معروف است که شیعی است و اولین کسی که درباره مجازات قرآن تألیف کرد فراء نحوی معروف است که ایرانی و شیعی است. به هر حال در میان تابعین و شاگردان تابعین که در قرن اول و دوم میزیستنداند ده نفر متخصص فن قرائت میباشند و هفت نفر که از همه مشهورتر و معتبرتر هستند را قراء سبعه گویند چهار نفر از این هفت نفر ایرانی عبارتند از 1- عاصم که شاگرد علی علیهالسلامبود قرائت او بهترین قرائت است 2- نافع که اصفهانی الاصل و ساکن مدینه بوده و در فن قرائت امام اهل مدینه بود. 3- ابن کثیره 4ـ کسائی.
غلالباً مستشرقین و اتباعشان مدعی میشوند که در صدر اسلام یعنی در زمان خلفای راشدین تدوین و تألیف کتاب رائج نبود بلکه ممنوع بود و حتی جملههایی از پیامبر روایت میشد مبنی منع از کتاب و تألیف ولی تدریجاً که اسلام توسعه یافت تالیف و تدوین رائج شد و احادیثی مبنی بر توصیه پیامبر به تألیف از پیامبر روایت کردند. جرجی زیدان گوید: خلفای راشدین از شهری شدن عربها بیم داشتند ازآنرو که به عقیده آنان پس از شهری شدن نشاط و سادگی آنان از بین میرود و لهذا عربها را از تدوین و تألیف کتاب باز میداشتند اما کم کم اسلام انتشار یافت و ممالک اسلامی وسیع شد وصحابه در اطراف متفرق شدند و آشوب برخاست و آراء و عقاید مختلف گشت ناچار مسلمانان به تدوین حدیث و فقه و علوم قرآن پرداختند و به استقلال اجتهاد تمسک جستند و از آنروز نه تنها کتاب مکروه نشمردند بلکه آن را مستحب دانستند.این ادعا دروغ محض است. مسالهای که بوده است و جرجی زیدان و دیگران به آن شاخ و برگ دادهاند یکی ممنوعیت صحابه پیامبر از خروج از مدینه و توطن در دیگر نقطه بوده و دیگر منع از کتابت احادیث نبوی و این دو مربوط است به خلیفه دوم نه همه خلفای را شدین. خود مسأله خروج از مدینه و توطن در نقطة دیگر به وسیلة علی علیهالسلامکه کوفه را دارالخلافهتر دارد و برخی صحابه دیگر نقض شد و سخن جرجی زیدان اصلاً و فرعاً بیاساس است. ادوارد براون نیز مدعی است که در قرن اول هجری با این که شور علمی مسلمانان فوق العاده زیاد بود کتابی تدوین نشد و کلیه معلومات سینه به سینه و شفاهاً منتقل میشد و قرآن تقریباً تنها اثری بود که به نثر عربی باقی بود. او گوید:در قرن اول هجری کسب علم فقط به وسیلة مسافرت میسر میشد و سفرهایی که در طلب علم میکردند و در وهله اول نخست به مقتضای اوضاع و احوال هر سفر جهات موجبهای داشت. لکن به تدریج سفر رسم شد و سرانجام تقریباً به یک نوع جنون مبدل گشت و احادیثی چون حدیث ذیل مؤید سفرهای علم شد. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلمفرمود:هر که راهی در طلب علم طی کند خدا او را به راهی که به بهشت منتهی میگردد میبرد... مکحول اصلاً بندهای بود در مصر که چون آزاد گشت حاضر نشد از آن مملکت خارج شود مگر وقتی که جمیع علوم متداول در مصر را کسب نمود و سپس به حجاز و عراق و شام رفت تا حدیث معتبری دربارة تقسیم غنائم بدست آورد.این نظر بی اساس است. از مطالعه دقیقتر دو آثار صدر اسلام معلوم میگردد که کتابت از زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلممعمول و ادامه یافت. مدارک فراوانی برای اثبات این مدعا وجود دارد مانند:در قسمتی از کتاب مصنفات الشیعه الامامیه فی العلوم اسلامیه علامه شیخ الاسلام زنجانی و دو کتاب تأسیس الشیعه و العلوم الاسلام سید حسن صدر
علل سرعت علم آموزی در میان مسلمانان
ایرانیان، بدون تعصب علوم را فرا می گرفتند یکی از علل سرعت پیشرفت مسلمین در علوم این بوده است که در اخذ علوم و فنون و صنایع تعصب نمیورزیدند و علم را در هر نقطه و در دست هر کس مییافتند بهره میگرفتند و به اصطلاح امروز روح «تعامل» بر آنها حکمفرما بود. این رویه مسلمانان در احادیث نبوی سفارش شده است. پیامبر فرمودندصلیاللهعلیهوآلهوسلم:کلمه الحکمه ضاله المؤمن فحیث وجد ها فهو احق بها: همانا دانش راستین گمشدة مؤمنین است. هر جا آن را بیابد خودش به آن سزاوارتر است. حضرت علی نیز میفرماید:خذوا الحکمه و لو من المشرکینحکمت را بیاموزید حتی از مشرکین. این روایتها زمینة وسعت دید و عدم تعصب داشتن مسلمین را فراهم کرد. مسلمانان بر اساس آنچه از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلمآموخته بودند خود را به دلیل این که اهل ایمانند صاحب و وارث اصلی حکمتهای جهان میدانستند و حکمت را نزد دیگری عاریت تصور میکردند و معتقد شده بودند که علم و ایمان نباید از یکدیگر جدا زیست کنند و حکمت در محیط بیایمانی بیگانه است و وطن حکمت قلب اهل ایمان است. جرجی زیدان می گوید: یکی از عوامل مؤثر در سرعت پیشرفت تمدن اسلام و ترقی علوم و ادبیات در نهضت عباسیان این بود که خلفا در راه ترجمه و نقل علوم از بذل هیچ چیز دریغ نداشتند و بدون توجه به ملیت و مذهب، همه دانشمندان را احترام میکردند. از آنرو دانشمندان مسیحی و یهودی و صائبی در دربار خلف گرد میآمدند. زیدان داستان معروف مرثیه گویی سید شریف رضی را برای ابو اسحاق صائبی ذکر میکنند که یک مرد روحانی در مرثیه یک دانشمند کافر شعر میگوید و نتیجه میگیرد که مردم در تعصب و عدم تعصب از بزرگان ( سلاطین و خلفای )خویش پیروی میکند ولی این نتیجهگیری صحیح نیست و امثال شریف رضی دنباله رو خلفا نبودند. سعه صدر و بلند نظری را از خلفا نیاموخته بودند. بلکه از شارع مقدس اسلام آموخته بودند که علم را به هر حال محترم در شمارد لهذا وقتی به سید اعتراض شد او پاسخ داد من علم را مرثیه گفتم نه شخص را. جرجی زیدان میگوید همین که مملکت اسلام توسعه یافت و مسلمانان از اثنای علوم فارغ شدند کم کم به فکر علوم و صنایع افتادند و برای خود همه نوع وسایل تمدن فراهم ساختند و طبعاً در حدود تحصیل علم و صنعت برآمدند و چون از کشیشان مسیحی مطالبی از فلسفه شنیده بودند.بیش از سایر علوم به فلسفه علاقهمند شدند.
قرآن و دانش مسلمین نخستین موضوعی که توجه مسلمین را به خود جلب کرد و حرکت علمی مسلمین از آن شروع شد قرآن است.مسلمانان علوم خویش را از تحقیق در معانی و مفاهیم آیات و سپس حدیث آغاز کردند و نخستین مراکز علم مسلمین مساجد بود و نخستین موضوعات علم آنان مسائل مربوط به قرآن و سنت، نخستین علوم اسلامی است و به خاطر قرآن و سنت به وجود آمد. ادوارد براون می گوید: پروفسور دخویه، عربی دان بزرگ گوید:همین که خارجیان برای قبول اسلام هجوم آوردند احتیاج قوی به صرف و نحو لغت عرب احساس شد، زیرا قرآن به عربی نازل شده بود برای شرح معانی کلمات نادری که در قرآن آمده بود لازم شد اشعار قدیم عرب را به قدر امکان گردآوردند برای درک معانی این اشعار ضرورت علم الانساب و اطلاع از ایام و اخبار عرب و عموماً محسوس گردید. در تکمیل احکام که در قرآن برای امور زندگانی نازل شده بود لازم شد از اصحاب و تابعین راجع به اقوال و افعال نبی در اوضاع و احوال مختلف سئوال شود و در نتیجه علم الحدیث به وجود آمد برای تشخیص اعتبار حدیث لازم بود به متن و اسناد حدیث و فوق حاصل شود برای تحقیق حقیقت اسناد،علم به تواریخ و سیر در احوال این اشخاص ضرورت داشت و این امر باز به طریق دیگری منجر به مطالعه شرح زندگانی مشاهیر رجال و تقاویم و ترتیب وقایع گردید. تاریخ عرب کافی نبود و تواریخ همسایگان عرب برای فهم معانی بسیاری از اشارات مندرجه در قرآن مورد لزوم بود علم جغرافی نیز به همان منظور رو به جهت توسعه سریع امپراطوری اسلام واجب شده بود.؟زیدان گوید:سلول حیاتی که در جامعه اسلامی پدید آمد و رشد تکامل یافت تا منجر به تمدن عظیم اسلامی شد اعجاب و عشق و علاقه مسلمین به قرآن بود آنان در نوشتن و نگاهداری قرآن دقت و اهتمامی خاص داشته قرآن را روی صفحههای طلا و نقره و عاج نگاشتند و یا پارچههای بسیار عالی انتخاب کرده و آیات را با آب طلا و نقره بر آن مینوشتند. اسلوب قرآن را در خطبهها و کتابهای خویش سرمشق قرار دادند. و به آیات قرآن تمثل میجستند و آداب و تعلیم قرآن در اخلاق و اطوار و زندگانی روزانه مسلمانان پدید آمد. هر چند اکثر آثار علمی که از خارج دنیای اسلام ترجمه شد از غیر ایران بود ولی اکثریت آثار اسلامی، به وسیله دانشمندان ایرانی پدید آمد و افتخار و امتیاز ایرانیان در دوره اسلام در همین است. ادوارد براون گوید:اگر از علومی که عموماً به اسم عرب معروف است اعم از تفسیر و الهیات و غیره و حتی صرف و نحو عربی،آنچه را که ایرانیان در این مباحث نوشتهاند ،جدا کنید بهترین قسمت آن علوم از میان میرود.
عکس العمل ایرانیان در برابر موسیقی
تقوای ایرانیان مسلمان غنا وموسیقی درایران مسایقه طولانی دارد و مردم این سرزمین با آن مأنوس بودند. مشیر الدوله مینویسد:بهرام گور ازهند دوازده هزار رامشگر آورد.فجر الاسلام از تاریخ خمن اصفهانی نقل میکند بهرام دستور داد مردم نصف روز کار کنند.و نیمی دیگر را به عیش و باده نوشی بپردازند و نوای موسیقی بنوازند از این رو مقام آوازه خوانان اوج یافت. عرب با موسیقی و معنا جز به صورت بسیط و سادهاش آشنا نبود پس از امتزاج با ایرانیان، لهو و غنا به سرعت انتشار یافت و سرزمین حجاز از سرزمینهای شام و عراق که مراکز اصلی این صنعت بودند جلو افتاد. حجاز از نیمة دوم قرن اول هجری هم مرکز فقه و حدیث بود و هم مرکز لهو و موسیقی. امرا و متمکنین اموی لهویات را ترویج میکردند و به آن سرگرم بودند. بر عکس ائمه اطهار علیهم السلام شدیداً با آن مخالت میکردند. از ائمه اطهار که بگذریم در سطح عامه توده مسلمانان ایرانی و همچنین علمای ایرانی نژاد با آن همه سوابق ملی در ایران کار بیش از توده عرب و علمای عرب نژاد عکسالعمل مخالف نشان دادند دربارهمالکبنانس که عرب نژاد است نوشتهاند که در آغاز کار میخواست موسیقی را تعقیب کند ولی مادرش به او گفت چون چهرة زیبا نداری، رشتة فقه را دنبال کن. احمد امین گوید:شاید علت این جریان خوش طبعی و رقت احساسات اهل حجاز بوده حتی فقهای حجاز ( البته سنی )در این مسئله از فقهای عراق آسانگیرتر بودهاند.در عراق همة تعصبها و تشددهای مسائل دینی مولودایرانیان بود زیرا آنان نسبت به حریم دین حساسیت بیشتری داشتند. از اغانی نقل میکند که: ابن جریح یکی از فقهای مرو نشسته بود و گروهی که در آن میان عبدالله بن مبارک بر جماعتی از عراقیها نزدش نشسته بودند. در این بین یکی از مغنیان رسید و ابن جریح با اصرار از او خواست که مقداری تغنی کند اما مغنی احساس کرد که مستعین را ناخوش آمد کوتاه کرد و گفت اگر نبود حضور این گرانجانان بیشتر ماندم و تو را به طرب میآوردم. ابن جریح رو به حضار گفت: مثل این که شما کار مرا زشت دانستید. عبدالله بن مبارک که از فقهای ایرانی نژاد است گفت آری ما در عراق با اینها مخالفیم. آنچه تأمل را برمیانگیزد این است که اولاً ایرانیان اهل فن غنا و موسیقی بود مورد در آن کار سابقه زیادی داشتند و عادتاً میبایست از نظر شرعی دنبال توجیه بگردند و لا اقل تسامح به خرج دهند ثانیاً شیوع لهو و غنا در حجاز به وسلیه ایرانیان صورت گرفت مغنیان معروف آن عصر بیشتر ایرانی بودند، در عین حال در جوّ مذهبی آنروز ایرانیان بیش از سایر ملتها تورع و پرهیزکاری نشان دادند
عکس العمل ایرانیان در برابر زنادقه
زنادقه طبقهای بودند که اوایل قرن دوم ظهور کردند و از ریشه با توحید و سایر اصول اسلامی مخالفت کردند و در تخریب مبانی اقتصادی اسلامی سخت کوشیدند. راجع به معنی و مفهوم اصلی کلمه زندیق،عقیده محققین این است که در ابتداء فقط در مورد مانویان به کار میرفته و بعد در مورد دهریین و یا مجوس و بعد درباره هر مرتدّی به کار رفته است. از نظر سابقه نیز گفته میشود که از قبل از اسلام در میان عرب سابقه داشته است.از کتاب المعارف ابن قتیبه و الاعلان النفیسه ابن رسته نقل شده که قریش در جاهلیت به وسیلة اعراب حیره با آن آشنا بوده است. به هر حال گروهی در قرن اولیه اسلامی نام برده میشوند.که برخی ایرانی و برخی عربند و متهم به زندقه بودهاند از قبیل ابن الراوندی بشاربن برد یزداق بن باذان عبدالله بن مقفع حماد عجرد ولیدبن یزید بن عبدالملک برامکه ابو مسلم خراسانی یحیی بن زیاد داود بن علی و تنی چند دیگر بعضی از نامبردگان از قبیل ابن ابی العوجائ قطعاً به ماوراء ماده و طبیعت معتقد نبودهاند.از نظر احادیث شیعه که حاکی از احتجاجات این مرد با ائمه اطهار و اصحاب ائمه است جای تردیدی برای این مورد نیست. از قرائن بدست میآید که پیدایش گروهیزندیق به معنیمانوی و دوخدایی، معتقد به دو اصل نور و ظلمت و یا به معنی دهری و منکر ماوراء طبیعت و ماده دستاویزی برای رجال سیاست و برخی متنفذین شده است که دشمنانشان را به این نام و بهانه از بین ببرند. لهذا به هیچ وجه نمیتوان اعتماد کرد که همه کسانی که مورد این اتهام واقع شدهاند واقعاً زندیق بودهاند. مثلا برخی از آنان شیعه و مخلص اهل بیتند و دشمن خلفا. طبعاً چنین کسانی از سوی دستگاه خلافت مورد اتهام قرار گرفتهاند.برخی صرفاً به خاطر اشتغال به علوم عقلی مورد این اتهام واقع شدهاند. ابوزید احمدبن سهل بلخی منصور دوانیقی خلیفه عباسی و سفیان بن معاویه مهلبی حاکم بصره هر کدام به علت خاصی دشمن عبد الله بن مقفع بودند و سفیان با دستور محرمانه منصور او را کشت و بعد گفت او زندیق بود در صورتی که ابن مقفع دانشمند بود و کتب مانی را به عربی ترجمه کرده بود و از نوشتههایش برمیآمد که او وفادار به اسلام بود.مهدی عباسی قهرمان مبارزه باز نادقه شمره میشود.او عده زیادی از زنادقه را به بهانه دستور جدش عباس بن عبدالمطلب در رؤیا کشت. با اینکه ریشه زندقه در میان ایرانیان بود اما زندقه در ایران رشد نکرد و از طرف ایرانیان سخت با آن مبارزه شد. این مبارزه هم از جهت کلامی توسط متکلمین و هم از جهت فقهی توسط فقهای مسلمان ایرانی انجام شد. عراق مرکز ایرانیان و فقهای ایرانی بود و فقهای عراق عکس العمل شدیدتری نسبت به زنادقه شان دادند. ابوحنیفه و اتباعش ایرانی و مقیم عراق بودند و بر خلاف شافعی و اتباعش. فتوای شافعی از فتوای ابو حنیفه دربارة زنادقه ملایمتر است. مسئلهای است در فقه درباب قبول توبة مرتد. برخی فقها میان مرتد و زندیق فرق نمیگذارند و توبه هر دو را قبول میدانند شافعی از این دسته است اما برخی توبه زندیق را قبول نمیدانند و ابو حنیفه این قول را قبول میکند.
علوم و فرهنگ اسلامی به طور کلی تمدن اسلامی تدریجاً رشد کرد.جوشش و جنبش علمی مسلمین از مدینه آغاز شد اولین کتابی که اندیشة مسلمین را به خود جلب کرد و مسلمانان در پی تحصیل آن بودند قرآن و پس از آن احادیث بود. این بود که اولین حوزه علمی در مدینه تأسیس شد و برای اولین بار عرب حجاز در مدینه با مسئله استادی و شاگردی و نشستن در حلقه درس آشنا شد. مسلمانان با حرص و ولع فراوانی آیاتی را که تدریجاً نازل میشد را فرا میگرفتند و به حافظه میسپردند و آنچه را که نمیدانستند از افرادی که رسول خدا آنها را مأمور کتابت قرآن کرده بود و به «کُتّاب وحی» معروف بودند می پرسیدند. بعلاوه بنا به توصیههای مکرر رسول خدا سخنان آن حضرت را که به نسبت رسول معروف بود را از یکدیگر فرا میگرفتند، در مسجد پیغمبر رسماً حلقههای درس تشکیل میشد که در آنها به مسائل اسلامی و تعلیم و تعلم پرداخته میشدروزی رسول خدا وارد مسجد شد و دید دو حلقه در مسجد تشکیل شده است در یکی از آنها افراد به ذکر عبادت مشغولند و در دیگری به تعلیم و تعلم پیامبر فرمودند: کلاهما علی خیر ولکن بالتعلیم ارسلت یعنی هر دو جمعیت کار نیک میکنند اما من برای تعلیم فرستاده شدهام و پیامبر به حلقه تعلیم و تعلم ملحق شدند.بعد از مدینه عراق محیط جنب و جوش علمی گشت و در عراق ابتدا دو شهر مصر و کوفه مذکور بودند.اما پس از بنای بغداد آن شهر مذکر علمی شد و در آن مشهد علوم دیگر به جهان اسلام منتقل شد.بعدها ری،خراسان و ما وراءالنهر و آندلس و غیره به صورت یک مهد علمی در آمدند. زیدان پس از آنکه همت و تشویق امرا و حکّام مسلمانان را به عنوان یک عامل بسیار مؤثر یاد میکند میگوید:دانش پروری و علم دوستی بزرگان اسلام سبب شد که روز به روز مؤلف و کتاب در قلمرو اسلامی قرونی باید ودائره تحقیق وسعت یابد و پادشاه و دار و نادار و عرب و ایرانی و رومی و همه و همه تمام روز به تألیف مشغول شدند و خلاصه آن که هر جا اسلام حکومت میکرد علم و ادب به سرعت پیشرفت مینمود.در این تألیفات گرانبها خلاصهای از تحقیقات همه انسانها از روزگار پیشین تا آن زمان دیده میشد و مباحث مهمی در کتب جمع شده بود و در نتیجه تحقیقات علمای اسلام علوم مزبور دارای شعب متعدد گشت. جرجی زیدان در ادامه گوید: خلفای عباسی در دوره نهضت بذر علم و ادب را در بغداد افشاندند و محصول آن به تدریج در خراسان و مصر و شام و آذربایجان و غیره به دست آمد و در عین حال بغداد که مرکز خلافت و ثروت اسلامی بود تا مدتی مثل سابق مرکز دانشمندان ماند و گذشته از پزشکان مسیحی که در خدمت خلفا به ترجمه و طبابت مشغول بودند عدهای از دانشمندان مسلمانان نیز از بغداد برخاستند ولی به طور کلی دانشمندان مقیم بغداد بیشتر مسیحی بودند که برای استخدام در دستگاه خلفا به بغداد میآمدند.دانشمندان مسلمان غالباً در خارج از بغداد ظهور میکردند.
بازرگانان ایرانی، طلیعه داران ورود اسلام به چین آمارها نشان میدهد که در حال حاضر 80میلیون مسلمان در چین وجود دارد(این آمارها به حدود سال 1370 هجری شمسی برمی گردد).و سهم ایرانیان در نفوذ اسلام در چین نیز سهم عظیمی بوده است.راجع به آغاز ورود اسلام در چین تاریخچهای از منابع چینی نقل شده است که منحصر به منابع چینی است و در منابع اسلامی یاد نشده است. میگویند در سال دوم سلطنت یونگ وی در حدود سال 31 هجری فرستادهای از عربستان همراه با هدایایی نزد او آمد و گفت که دولت ایشان 31 سال پیش تأسیس یافتند.خاقان پس از کسب اطلاعاتی چند از دین اسلام آن را موافق تعلیماتکنفسیوس دید واسلامرا تأیید میکند و اجازه تبلیغ اسلام و تأسیس اولین مسجد در شهر چانگان را اعلام میدارد ولی مقرراتی چون نماز پنجگانه و یک ماه روزه برای وی گران آمد و وی بدین دین نگروید. در ادامه آمده است که در خلافتبنیامیه وبنی عباس مسافرت سودا گران و مبلغین مسلمانان به چین افزایش یافت و به عربهایی که در خلافت امری به این کشور میرفتند را تازیان سفید پوش مینامیدند و عربهایی که در خلافت عباسیان به آنجا میرفتند را تازیان سیاه پوش مینامیدند. در فاصله سال 31-184 هجری تعداد زیادی از بازرگانان عرب و ایرانی از راه دریا وارد چین شدند و آنان با زنان چینی وصلت اختیار کردند و در آنجا ساکن شدند این مسلمین از مردم چین جداگانه زندگی میکردند تا بتوانند در مراسم عروسی و اعمال روزانه خود احکام اسلامی را رعایت کنند حتی آنها محاکمشرعی مخصوص داشتند که طبقفقه اسلامی عمل میکرد این استقلال جامعه مسلمین در آن عصر دلیل دیگری بر نفوذ و قدرت اسلامی در چنین آن روزی بود. تجاری که به چین میرفتند در حقیقت واسطهای بودند که به وسیلة تجارت پرسود خود سایر مسلمین را برای تجارت و تبلیغ دین به طرف چنین جلب میکردند و وقتی دستههای تازهای از مسلمین به چین وارد میشدند باعث افزایش جمعیت مسلمانان در شمال غربی و جنوب شرقی کشور میشدند.مسلمانان چین به دو قسمت تقسیم میشدند. 1مسلمانان سیکانیگ که اصطلاحاً مسلمانان عمامه دار نامیده میشدند. 2مسلمانان چین خاص که ( هان ) نامیده میشدند که در امور دینی معمولاً عبارات فارسی و عربی و مخصوصاً فارسی را در یک ترکیب خاص به کار میبرند. 3رئیس روحانیون مسجد آخوند یا آخوندک نامیده میشد یعنی عالم یا تعلیم دهنده احکام دینی، امام جماعت به منزله دستیار آخوند بود. 4شیوه تعلیم و تربیت سابق چین به تبعیت از درسهای معمول ایران و عرب بود. 5عطاءالملک جوینی می گوید:این که پس از 600 سال از هجرت نبوی مبلغان مسلمان ایرانی و غیر ایرانی به چین میروند و مردم آنجا را به بدین اسلام میخوانند را یکی از معجزات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلممیداند و به حدیثاطلبوا العلم و لو بالصین جامه عمل می پوشانند.
نشر اسلام در هند و پاکستان بدست ایرانیان
اسلام بیشتر به وسیله متصوفه ایرانی و غیر ایرانی درهند وپاکستان نفوذ پیدا کرد. آقای مظفرالدین صدیقی میگوید:عربها مدتها قبل از اسلام با هند جنوبی روابط تجاری داشتند و پس از ظهور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلمنیز تجارت آنها از طریق دریا توأم با فعالیتهای تبلیغاتی ادامه داشت. در فاصله سال 50 تا اواخر قرن اول هجری که هند دچار آشوبهای سیاسی و منازعات مذهبی بود عربهای تازه مسلمان بدان سرزمین مهاجرت کردند. سادگی آیین و وضوح عقائد اسلامی تأثیری عمیق در افکارهندوان گذاشت و در همان مدت بیست و پنج سال اول گروه کثیری حتی سلطان مالابار به این دین گروید. اگر چه تجارت اعراب با هند از طریق دریا بود ولی دریافت اسلام از راه خشکی یعنی از ممالک ایران و آسیای مرکزی بدان خطه راه یافت. صوفیان بیش از علمای مذهبی محبوبیت داشتند. زیرا در کارهای سیاسی دخالت نمیکردند در حالی که علما گاه گاهی در کار سلاطین محدودیتهایی ایجاد میکردند. فرمانروایاندهلی عموماً مرید صوفیه بودند. سالار مسعود غازی و شیخ اسماعیل دو صوفی مشهوری هستند که در قرون پنجم علی رغم حکام غیر مسلمان آن عصر هزارانهندو را مسلمان کردند. صوفی بزرگ دیگری به نام معین الدین که درسمرقند تولد یافته و کمی قبل از سلسلة غوری به هند آمده بود،طریقه صوفیانچشتیه را در آن سامان بنیان نهاد که امروز این طریقه یکی از بزرگترین طریقههای تصویف در پاکستان و هند است. طریقهسهرویه متعاقب چشتیه به وجود آمد از جهت ملاحظه و تأکید زیاد در انجام دستورات دینی با چشتیه اختلاف سلیقه داشت زیرا سهروردیه به انواع رقص سماع مخصوص که در سایر فرق صوفیه متداول بود مخالفت میکردند علاوه بر این دو طریقه مشهور دیگر نیز به نامهایقادریه ونقشبندیه در دورة پیش ازمغول به هند آمده و نفوذ کامل به دست آوردند.این صوفیان که اسلام را در آن منطقه نشر دادند عموماً و یا غالباً ایرانی بودند.
نشر اسلام در اندونزی بدست ایرانیان
اسلام دراندونزی طلوع و نفوذ مذهب اسلام به همان طریقی که برای مذاهب هندو و بودا بوده است، صورت گرفته منتهی به وسیله دو تاجر عرب ایرانی به نام عبدالله عریف و برهان الدین شاگرد وی که از بازرگانان مقیم جنوب مغربی هندوستان بودهاند و این دو بازرگان معارف و فرهنگ برجسته اسلامی را در منطقه عمل خود توسعه دادند. فعالیتهای علنی مسلمین نیز درسوماترا که دامنه فعالیت آن بهجاوه وکالیمنتال کشیده شده بود منجر به اختلافات شدید بین مسلمانان و حکومت (بودا))یی در قرن 13و14 میلادی شد. و نتیجة آن سقوط امپراطوری ( موچوپاهت)است و اندونزی مدت 1 قرن مرکز تبلغات اسلامی در جنوب شرقآسیا شد و این بیشتر به واسطه اصول اخلاقی و مردمان اسلام که برپایه امانت و برابری و اخوت و محبت و سایر ملکات فاضله استوار است و این خصائص موافق طبع و قبول مردم بومی و عادات نیکان آنها بود. دکترسوکارنو در نطق خود گفت: شرافت، صداقت، برابری و درستی؛ این است آنچه اسلام برای مردم اندونزی به ارمغان آورد. قدیمیترین سند تاریخی موجود که در آن ذکری از رواج اسلام در اندونزی شده است شرح سفرهایمارکوپولو است که بعد از سالها خدمت در دربارقوبلای قاآن درچین موقع مراجعت به ونیز در سال 692 هجری در ساحل شمالیسوماترا توقف و مشاهده کرد که مردم آن نواحی در اثر تبلیغ سوداگران ساراسین به اسلام گرویدهاند. ابن بطوطه نیز در سال 746 هجری موقع مسافرت به چین از سامودرا دیدن نمود و در آن هنگام پادشاه آنجا ملک ظهیر بوده است وی میگوید:از استقرار اسلام تقریباً یک قرن میگذرد.از تواضع و زهد سلطان که مانند مردم آنجا پیرو مذهبشافعی بود مطالبی را در سفرنامه خود مینویسد ملک ظهیر مجالس بحث درباره مطالب دینی و قرائت قرآن ترتیب داده بود و پیاده به نماز جمعه میرفت و گاهی با کفار داخلی میجنگید در ادامه آمده است که نُه نفر که به "مقدسین نُه گانه" معروفند اسلام را در اندونزی ترویج کردهاند و یکی از آنها به نام سه سیتی جبار عقایدی صوفیانه مانند حلاج داشت و مورد انکار دیگران بوده است. او اضافه میکند که اگر چه عقاید سه سیتی به حلاج شباهت دارد، ولی این امر دلیل نمیشود که اسلام از طریق ایران به جاوه آمده باشد، اما به طور مسلم میتوان گفت اسلامی از ایران به هند غربی و سپس سوماترا آمده است. برای تأیید مطلب خود مثال میآورد این که: در روز دهم محرم شیعیان به خاطر شهادت حسین بن علی علیهالسلامعزاداری میکند در اندونزی غذایی تهیه میکنند بنام موبود سورا که شاید از لغت عاشورای ایرانی گرفته شده باشد در جاوه محرم راراسورا می نامند. نفوذ بارز شیعه در شمال سوماترا این است که در آنجا محرم را"ماه حسن و حسین" میگویند دیگر این که در اندونزی هنگام آموختن قرائت صحیح قرآن اصطلاحات فارسی به کار میبرند.
منابع: خدمات متقابل اسلام و ایران؛مرتضی مطهری تاریخ تمدن اسلام؛جرجی زیدان