340 likes | 589 Views
بسم الله الرحمن الرحيم. تئوري نظم در بينظمي (Chaos). اعتقاد گذشته: جهان مجموعهاي از سيستمهايي است كه مطابق با قوانين جبري طبيعت، به طريق مشخص و قابل پيش بيني، در حركت است. اعتقاد حال:
E N D
تئوري نظم در بينظمي (Chaos)
اعتقاد گذشته: جهان مجموعهاي از سيستمهايي است كه مطابق با قوانين جبري طبيعت، به طريق مشخص و قابل پيش بيني، در حركت است. اعتقاد حال: جهان مجموعهاي از سيستمهايي است كه به شيوههايي خود سازمان ده عمل مينمايند و پيامدهاي اين شيوة زندگي، وجود حالات غير قابل پيش بيني و تصادفي است.
و پي برده شده كه بينظمي منجر به نظم و نظم منجر به بينظمي ميشود. • Complexity Theory • Nonlinear Dynamics • chaos • تئوري پيچيدگي • پوياييهاي غيرخطي • تئوري آشوب يا نظم در بينظمي
غير خطي خطي در يك رابطه غيرخطي يك علت معين يا يك اقدام معين ميتواند معلولها يا پيامدهاي متفاوتي دشته باشد. به عبارت ديگر معادلات غيرخطي بيش از يك راه حل دارند و هيچ گونه روش قطعي براي حل بيشتر آنها وجود ندارد. در يك رابطه خطي، يك علت معين فقط يك معلول دارد و يك اقدام معين فقط منجر به يك پيامد ميشود. - سيستمهاي خطي مجموعهاي از عناصر متشكله خود هستند - در سيستمهاي غيرخطي نوعي همافزايي وجود دارد. - تغييرات بسيار جزيي در سيستم ميتواند موجب تغييرات كيفي و كمي عمدهاي در رفتار آن سيستم شود. - آينده سيستم غيرقابل پيشبيني است.
آشوب آينده بلند مدت: با توجه به حساسيت نسبت به شرايط اوليه هدف علم نميتواند پيشبيني تفصيلي باشد بلكه تبيين و درك روابط سيستمهايي كه وابستگي حساس نسبت به شرايط اوليه دارند به طور موفق برنامهريزي نميشوند. نميتوان آينده بلند مدت را در سيستمهاي انساني به طور دقيق طراحي يا برنامهريزي نمود. در حقيقت مديران و سياستگذاران خلاق به جاي اتكا به برنامههاي بلندمدت بر فرآيندهاي خود ساماندهي ”يادگيري سازماني“ تاكيد مينمايند كه از درون آن، آينده بدون توجه به يك ايدة كلي از قبل تعين شده، ظهور مييابد.
برنامههاي كوتاه مدت: وقتي برنامهريزي بلند مدت ميكنيم سناريوهاي مختلف آينده احتمالي توليد و تقاضا طراحي ميشود كه در واقع برنامهريزي نيست، شكلي از يادگيري است كه هدف آن بهبود مهارتها در واكنش نسبت به رويدادها است. در واقع ما هرگز نميتوانيم به طور بهينه پيامدهاي بلند مدت اقدامات خود را برنامهريزي كنيم. پس بايد خود را محدود به برنامهريزي و كنترل اقدامات عملي و پروژهها بنماييم.
حساسيت نسبت به شرايط اوليه نحوه رفتار يك سيستم آشوبناك شديداً به شرايط اوليه آن بستگي دارد. چون موقعيت جديد سيستم بر حركت از موقعيت پيشين آن سيستم استوار است. مثل بازي بيسبال دو شاخگي مراودهاي وضعيت آشوب يك وضعيت ثابت نيست بلكه پيوستاري است كه دامنه آن از ثبات مطلق تا الگوهايي از فعاليت كه به طرز نامفهومي پيچيدهاند در خورد قرار داده است. آشوب سطح پايين قابل درك و پيش بيني آشوب سطح بالا به نظر تصادفي است. مشكل درك ماست پيوستار آشوب داراي نقاطي است كه بينظمي در آنها از سطحي به سطح ديگر تغيير ميكند و كم و زياد ميشود. اين متغير را دو شاخگي (Bifureation) مثل مطالعه خرگوشها كه در هر فصل تا حدي به نرخ بقاء در فصل پيشينبستگي دارد.
قطعيت پيش بيني و تئوري آشوب تئوري آشوب درك ما را از رويدادها و فرآيندها افزايش داده و بدين ترتيب سطح ناآگاهي را كاهش ميدهد و ما را قادر ميسازد تا وقايع را كنترل كنيم و فرآيندهاي كار را در عمل تغيير دهيم. پريس ماير: جادوگري كه سكه را پرتاب ميكرد و نتيجه را به طور قطعي پيش بيني ميكند با يك نواري كه به سكه بسته شدند.
فضاي فاز و نظريه آشوب نظر به اين كه شيوههاي سنتي تغيير سريهاي زماني در تشريح الگوهاي چرخهاي پيچيده ناتوان بود يك صفحه فاز چارچوب مورد نياز براي ترسيم عملكرد يك سيستم غير خطي ارائه ميدهد. 50 40 30 20 10 50 40 30 20 10 10 20 30 40 50 10 20 30 40 50
هيلز: بينظمي و آشوب نوعي بينظمي منظم (Disorder orderly) يا نظم در بينظمي است. بينظم از آن رو كه نتايج آن غير قابل پيشبيني است و منظم به آن جهت كه از نوعي قطعيت برخوردار است. يعني به دلايل Noise يا اختلالات خارجي رخ نميدهد بلكه دلايل دروني دارد. فرق نظريه آشوب و بي نظمي: بينظمي و تلاطم يك وضعيت و موقعيت است در حالي كه نظريه آشوب يا تئوري نظم نمايي مجموعهاي از روشها و الگوها براي مورد مداقه قرار دادن مسائل غير خطي پراكنده و بينظم كه تصادفي بودن در بطن آنهاست ميباشد.
پرايگر گين برنده جايزه نوبل شيمي: ”ما ميتوانيم نظم را از بينظمي به دست آوريم.“ جاكوبس معمار شهرساز: شهر منچستر ناموفق در مقابل شهر بيرمنگام سازمان نايافته و موفقتر آدامز مورخ آمريكايي: از آشفتگي زندگي زاييده ميشود در حالي كه از نظم عادت به وجود ميآيد.
خصوصيات سيستمهاي پيچيده: • - پيچيدگي را ميتوان در سيستمهاي طبيعي يا مصنوع دست بشر يافت. • سيستمهاي پيچيده ميتوانند سيستمهايي بزرگ يا كوچك باشند. • شكل ظاهري سيستمهاي پيچيده ميتوانند منظم يا نامنظم باشند. • هر چه تعداد اجزاي يك سيستم زيادتر باشد، احتمال پيچيده بودن آن سيستم افزونتر خواهد بود. • سيستمهاي پيچيده نه كاملاً قطعي و يقيني و نه كاملاً تصادفي و اتفاقي هستند بلكه در طيفي بين دو حد قرار دارند. • روابط علت و معلولي شخصي در سيستمهاي پيچيده وجود ندارد. • اجزاي مختلف سيستمهاي پيچيده به صورت هم افزا با يكديگر در ارتباطند و بر هم اثر ميگذارند. • در سيستمهاي پيچيده، بازخور مثبت و منفي وجود دارد. • سطح پيچيدگيسيستم، وابسته به ماهيت سيستم، محيط آن، و چگونگيروابطمتقابلبين آنهاست. • سيستمهاي پيچيده، سيستمهاي باز محسوب ميشوند. • سيستمهاي پيچيده، سيستمهاي برگشت ناپذيرند. • سيستمها، پيچيده و پويا هستند و هدف متغير و متحركي را دنبال ميكنند. • بسياري از سيستمهاي پيچيده، دچار تغييرات ناگهاني ميشوند و عملكرد منظمي ندارند. • در سيستمهاي پيچيده پارادوكس يا تناقض وجود دارد، بدين معني كه وقايع سريع و كند، منظم و نامنظم، هدفدار و بيهدف و ... همراه هم رخ ميدهند.
دستگاههاي معادلات آشوب داراي چند مشخصه هستند: • معادلات آشوبي غير خطي بوده و تكرار شوند ميباشند. • معادلات اشوبي داراي خاصيت خودمانا هستند. • دستگاههاي آشوبي داراي جاذبههاي غريب ميباشند. • نتايج نهايي اين گونه معادلات، شديداً تحت تاثير تغييرات جزيي در شرايط اوليه آنهاست (1995 و Smith)
غير خطي بودن سيستمهايي كه به كمك نظرية آشوب تحليل ميشوند، داراي روابط غير خطي بوده و سريهاي زماني آنها بيقاعده ميباشد. مسئله اصلي آن است كه بدانيم چه توابعي گرايش به بينظمي دارند و چه زماني اين بينظيميها ظاهر ميشوند. اين توابع از روابطي حكايت ميكنند كه در روي اين كرة خاكي و در كل نظام هستي به صورتهاي مختلف فيزيكي، زيستي، اجتماعي و رواني وجود دارد و شناخت آنها ياري دهنده در كشف رفتارهاي نامنظم است.
خاصيت خودمانايي در مبادلات آشوبي الگوهاي ترسيمي. ناشنگر نوعي شباهت بين اجزا و كل ميباشند، فراكتال: توصيف كنندههاي وضعيت كلي پديدههاي نامنظم و تصادفي هستند و ميتوانند دستگاههاي آشوبناك و غير خطي را توصيف كنند.
انواع جاذبهها (جاذبه غريب) • جاذبه دور محدود(Limit cycles attractor) • جاذبه گوي مانند(Torus attractor) • جاذبه غريب يا بينظم • (Strange or chaoctic attractor) جاذبههاي غريب بر خلاف جاذبههاي قبلي كه نوعي نظم و قابليت پيش بيني داشتند، بينظم هستند و برخي آنها را جاذبههاي بينظم نيز ناميدهاند. جاذبههاي غريب، بدون الگو نيستند و از الگويي پيروي ميكنند كه خاصيت و ارزش آنها هم در اين الگو داشتن است.
اثر پروانهايButterfly Effect لورنز: تغيير جزيي در شرايط اولية معادلات پيش بيني كننده وضع جوّي، منجر به تغييرات بسيار شديد در نتايج آنها ميگردد. حساسيت نسبت به تغييرات اندك اوليه، يكي از ويژگيهاي مهم سيستمهاي آشوبي است و از آن به عنوان يك شاخص براي شناخت اين سيستمها ميتوان بهره برد. در سال 1991، دولت كانادا اعلام كرد كه برآوردهاي وزارت شيلات آن كشور در مورد ذخاير ماهيان به طور قابل ملاحظهاي اشتباه بوده است. به احتمال قوي علت اين خطا، اثر پروانهاي بوده است، زيرا براساس نظرية آشوبي ثابت شده كه افزايش جمعيت جانوران از دستگاهي آشوبي پيروي ميكند و در اين دستگاهها اگر تغيير يا اشتباهي جزيي در دادههاي اولية رخ دهد، نتايج پيشبينيها به طور وسيعي دچار خطا خواهند شد.
نظريه آشوب يا نظم غايي شيوهاي براي رويارويي با سيستمهاي پيچيده سازماني نظريه آشوب يا نظم غايي باداشتن ويژگيهايي چون غير خطي بودن، خودمانايي، الگوهاي جاذبه غريب داشتن و حساسيت نسبت به تغييرات جزئي اوليه، تنها ابزار حل مسائل پيچيده بوده و در رشتههاي مختلف علمي گره گشاي بسياري از مشكلات ميباشند.
1. رشته مديريت نيز از نظريه آشوب يا بينظمي ميتواند بهره بسيار ببرد؛ زيرا بسياري از رفتارهاي انساني در سازمان از ويژگي پيچيدگي و غيرقابل پيش بيني بودن برخوردارند و به كمك نظريههاي قطعيتگرا و يقيني نميتوان آنها را تبيين نموده، در حالي كه اگر بتوان دستگاههاي آشوبي براي اين رفتارها تنظيم كرد، بسياري از مسائل سازماني كه ناشي از عدم امكان پيشبيي رفتارها در سازمان است از ميان خواهد رفت. 2. در فرايند عملكرد سازماني نيز تئوري آشوب كمك كننده است، زيرا بسيار مشاهده كردهايم كه يك عمل جزئي و پيش افتاده موجب عصيانها و آشوبهاي بزرگي در سازمانها گرديده است كه اين نشانهاي از آشوبناك بودن فعاليتها و عملكردها در سازمانهاست (شاخص حساسيت نسبت به تغييرات جزئي اوليه) و لزوم استفاده از نظريههاي بينظمي را در بررسيهاي سازماني به خوبي آشكار ميكند. 3. به كمك نظريه آشوب يا نظم غايي به سادگي ميتوان ساختاري را سازماندهي كرد كه ضمن ظاهري بينظم و تصادفي از الگوي جاذبههاي غريب تبعيت كند و به طور طبيعي با محيط خود هماهنگي و سازگاري داشته باشد. 4. آن كه علوم مديريت و سازمان همواره در معرض يك ايراد و انتقاد ناعادلانه بودهاند و آن مسئله نادقيق بودن و غير قابل پيش بيني بودن قطعي نظريههاي سازمان و مديريتي بوده است. در حالي كه اكنون متوجه شدهايم قطعيتگرايي ساير علوم نيز رويارويي بيش نبوده است و آن چه تا به حال قطعي انگاشته ميشده بيشتر در ذهن ما بوده تا در ماهيت آن چه مورد مطالعه ما بوده است. از اين رو، نظريه آشوب و نظم غايي مي تواند در عرصه دانش سازمان و مديريت نيز بيانگر روابط و حركات و عملكردها باشد و ضمن توصيف آنها، قدرت پيشبينيهاي صحيحتري را نيز براي پژوهشگران اين رشته فراهم آورد. 5. ابطال نظريه تغييرات تدريجي در تصميمگيري مديريت و كمك به تصميمگيري مديران در محيطهاي پيچيده.
تصميمگيري و آشوب (كوهن، مارچ و اُلسِن) Organized Anarchies)) ابهام در محيط و نظامهاي تصميمگيري ـ اولين ابهام، در تعيين صريح و روشن اولويتهاست. ـ دومين ابهام، در روابط علت و معلولي است. ـ سومين ابهام، ناشي از شرايط و توانايي و نحوه مشاركت اعضاي دخيل در فرايند تصميمگيري است. Garbage Can
1. فرصتهاي انتخاب و موقعيتهايي كه تصميمي را ايجاد ميكند. 2. پاسخهايي كه به حل مسائل و مشكلات نظر دارند. 3. اعضا و افراد تصميمگيرنده كه با برنامههاي زماني متراكم و آگاهي محدود خود نسبت به مسائل اظهار نظر و تصميمگيري ميكنند. 4. مسائل و مشكلات و علايق و گرايشهاي افراد درون و بيرون سازمان كه به نحوي با تصميم نتايج حاصل از آن مرتبطاند. تلاقي چهار جريان و تركيب و تلفيق آنها
- در اين مدل حالتي گيج و حيران دارند. - اولويتهايشان دستخوش تغيير و دگرگوني است. - اهداف تعريف شدهاي ندارند. - نظرشان دائماً تغيير ميكند. - تصميمات، حاصل تحليلهاي عقلايي نيست. - نتيجه اتفاقات و حوادثي پيش بيني نشده است. ويژگي تصميمگيرندگان در G.C.
مدل سياسي و مبتني بر قدرت مدل عقلايي و تعديل شده مدل (آشفتهG.C) موضوع مجموعهاي از ائتلافها ميان افرادي كه داراي اهداف و منافع مختلف و متفاوتاند مجموعهاي از افراد و ابزار كه در جهت نيل به اهداف مشخصي فعاليت ميكنند. مجموعهاي از بينظميهاي سازمان يافته سازماني : بر اساس قدرت و منافع افراد بر اساس نيازهاي فني و منطقي تصميم انعطافناپذير، متغيير و سيال و موقت نحوه مشاركت در تصميم: چندگانه و متعارض منطقي و عقلايي و پايدار مبهم و متغير اهداف تصميم : براساس قدرت گروهها غالب و جهت گيري به سوي منافع آنها براساس طي مراحل منطفي و عقلايي براي رسيدن به هدف تصادفي و حاصل تلاقي مسائل، مشكلات، راهحلها و مشاركتهاي اتفاقي اعضاي تصميمگيرنده فرايند انتخاب: حل و فصل تعارض و نزديك كردن اهداف متعارض حل مسئله و مشكلات متعارض تلاشهاي بدون جهت گيري مشخص براي حل مسئلهاي تعريف نشده و مبهم محور توجه و تأكيد: بازيگر قدرتمند بازيگر خردمند و منطقي بازيگر مبهوت و حيرت زده در آشفتگي تصميمگيرنده:
بازتاب جلوههاي نظريه بينظمي در مديريت • اثر پروانهاي • تغيير در پارادايم • پارادايم قديم ثبات بوده و پديدهها را همواره منظم و پيشبيني پذير قلمداد ميكرد. • پارادايم جديد غيرخطي است و واردهاي جزيي موجب اثري عظيم و شگرف در سيستم ميشود. مثل اهرم. • پر زدن پروانه در چين و طوفان در نيويورك • توجيه رفتار و تصميمگيري مديران كارآفرين و خلاق
2. حساسيت نسبت به شرايط اوليه تغيير كوچك در شرايط اوليه يك فرآيند، تغييرات وسيعي را در نتايج به دست ميدهد. چه طور يك ميخ حكومتي را از پاي در ميآورد و به خاطر نبودن ميخ، نعل از ميان رفت، و به خاطر نبودن نعل، اسب از پاي درآمد، و به خاطر مرگ اسب، سوار از ميان رفت، و به خاطر از ميان رفتن سوار، جنگ مغلوبه شد، و در اين جنگ مغلوبه، حكومت از ميان رفت. در نظرية آشوب يا بينظمي، اعتقاد بر آن است كه در تمامي پديدهها، نقاطي وجود دارد كه تغيير اندك در آن موجّد تغييراتي عظيم خواهد شد. تعارف كارآيي، بهرهوري و اثربخشي نيز از ديد اثر پروانهاي دگرگون خواهند شد. زيرا اگر كارآيي را نسبت ستادهها به نهادها تعريف كنيم، نهادههاي بسيار جزيي قادرند تا ستادههاي بزرگ به وجود آورند و همين طور نهادههاي بزرگ امكان دارد قادر به ايجاد ستادههاي بزرگ نباشند.
- اثر پروانهاي در شيوههاي تصميمگيري نيز آثاري به جاي ميگذارد. براي مثال در مدل تغييرات جزيي و تدريجي. - در نظرية بينظمي ملاحظه كرديد كه يك تغيير جزيي، ممكن است تغييرات بسيار عظيمي ايجاد كند و موجبات دگرگوني و بحران را فراهم سازد. - پيتر سنگه اثر پروانهاي را در بحث سازمانهاي ياد گيرنده تحت عنوان اصل اهرمي نامگذاري كرده است. به زعم او اساس تفكر سيستمي، خاصيت اهرمي است، اصلي كه با استفاده از آن بهترين و بيشترين نتايج، نه از تلاشهاي وسيع و گسترده، بلكه از اعمال كوچك، محدود و سنجيده حاصل ميگردند. مديري كه ساختار و فرايندهاي سازمان را به درستي بشناسد و احاطة كافي بر محيط و عوامل سازندة آن داشته باشد، با تجربه و دانش خود ميتواند از اصل اهرم استفاده كامل نمايد و به تعبير مشهور، زمين را تكان دهد.
چارچوب مرجع جديد • آيندة بلند مدت ناشناخته است • براي مديريت راهبردي اثربخش، دستور جلسههاي پويايي از موضوعهاي راهبردي محورهاي اصلي هستند. • چالش: ارمانهاي چند گانه، مبهم و نامعلوم هستند. از موضوعهاي متناقض و درهم و برهم نتايج بلند مدت ناشي ميشود. • فرهنگهاي متضاد متناقض. • گروههاي ياد گيرندة مديران، تعارض را آشكار كرده، به گفتگو ميپردازد و اظهار نظرها را آشكار آزمون ميكنند. • تصميمگيري فرايند اكتشافي و تجربي است كه مبتني بر اشراق و برهان از طريق قياس است. • كنترل و بهسازي در وضعيتهاي باز به عنوان يك فرآيند سياسي صورت ميگيرند. • محدوديتها به وسيلة نياز به ايجاد و حفظ حمايت ايجاد شده است. كنترل به عنوان يادگيري و خود نظارتي. • راهبرد به طور همزمان از بينظمي چالش و تناقضها، از طريق فرآيند يادگيري به موقع و سياست ايجاد ميشود. • مديران عالي براي يادگيري و سياستهاي پيچيده شرايط مساعدي ايجاد ميكنند. • براي هر وضعيت راهبردي جديد، الگوها و مدلهاي ذهني جديدي ضروري ميشود. • عدم تعادل گرايي، تعامل خلاق با محيط • چارچوب مرجع متداول • آيندة بلندمدت تا حدي قابل پيشبيني است. • آينده نگريها و برنامهها، محورهاي اصلي مديريت راهبردي هستند. • تصوير آينده: نوعي هدف همگاني، تصويري از يك وضعيت آينده • فرهنگهاي متجانس • گروههاي منسجم مديران در يك حالت اجماع عمل ميكنند. • تصميمگيري فرآيندي كاملاً منطقي و تحليلي است • كنترل و بهسازي بلند مدت به عنوان ناظر پيشرفت برنامههاي از پيش تعيين شده. • محدوديتها از طريق قوانين، نظامها و استدلالهاي منطقي ايجاد شده است. • راهبرد به عنوان تجسم هدف از پيش تعيين شده • مديران عالي، جهت راهبردي را تعيين و كنترل ميكنند. • الگوها و تجويزهاي ذهني كلي براي بسياري از وضعيتهاي خاص • تعادل تطبيقي با محيط
تاثيرات عمدهاي كه نظرية آشوب بر تصميمگيري بر جاي ميگذارد، به طور خلاصه به شرح ذيل است: • در دنياي متلاطم و آشوب زدة امروزي بايد به جاي تمركز بر تصميمگيري بلند مدت، تصميمگيري كوتاه مدت و انعطافپذير را مدنظر قرار داد. • برنامه ريزي اقتضايي و انعطافپذير به عنوان بخشي از فرآيند تصميم گيري هر سازمان اهميت زيادي به خود گيرد. • بايد به رويكردهاي شهودي و ابتكاري نسبت به تصميم گيري عقلايي ارزش و اهميت بيشتري داده شود. • ايجاد ساختارها و نظامهاي موقتي از اهميت بيشتري برخوردار شوند. • اصلاح فرهنگهاي سازمانها براي جذب ارزشها و معيارهاي جديد و متناسب با جهان پر از آشوب و بينظمي دنبال نظم بود. • بايد درون آشوب و بينظمي دنبال نظم بود.
زندگي سازماني هم قابل پيش بيني است و هم غيرقابل پيشبيني. • تجزيه و تحليل علي واقعاً غير ممكن است. • تنوع نسبت به تجانس مبنايي مولدتر است. • اصول خود سازمان دهي اين نگراني را كه هرج و مرج ممكن است بر آشوب نظمدار غالب شود و كاهش ميدهد. • براساس اصل اثر پروانهاي عمل تكي و جزيي، اثر تكاثري (فزآينده) در پي دارد. • خاصيت تجلي كل در جزء يا خودمانايي ويژگي عناصر هم سازمانهاي آشوب ناك است. انگارههاي نظريه آشوب