620 likes | 1.32k Views
مالی عصبی، افق پیش روي مالی رفتاري. استاد کردلویی مهدیه کاظمی خاناپشتانی. چکیده. استفاده از علوم مختلف در حل مسائل پیش روي پژوهشگران مالی در سالهاي اخیر به صورت چشمگیري فزایش یافته است. کاهنمن و تورسکی ( 1979 ) با بیان نظریه چشمانداز، مقدمات ارائه مکتبی جدید بهنام مالی
E N D
مالی عصبی، افق پیش روي مالی رفتاري استاد کردلویی مهدیه کاظمی خاناپشتانی
چکیده استفاده از علوم مختلف در حل مسائل پیش روي پژوهشگران مالی در سالهاي اخیر به صورت چشمگیري فزایش یافته است. کاهنمن و تورسکی ( 1979 ) با بیان نظریه چشمانداز، مقدمات ارائه مکتبی جدید بهنام مالی رفتاري را فراهم کردند. در مالی رفتاري با استفاده از تلفیق علم روانشناسی و مالی دیدگاهی ارائه شد که توانست رفتار سرمایه گذاران را در تصمیمات مالی توضیح دهد. هدف از این پژوهش انجام مطالعهاي در زمینه ادبیات مالی عصبی با استفاده از علم روانپزشکی است. مالی عصبی یک رشته بسیار جوان است که تلاش میکند فرآیندهاي مغز را به رفتار سرمایهگذاران مرتبط کند. در این پژوهش در قالب پاسخ به 5 پرسش و در 7 بخش به بررسی روند پیدایش مالی عصبی، عملکرد مغز در تصمیمگیري، طراحی/ روششناسی و رویکرد، تفاوت میان مالی رفتاري و مالی عصبی، کاربردهاي آنها، انتقادهاي وارد بر پژوهشهاي انجام شده در این حوزه و نتایج حاصل از این پژوهش میپردازیم. نتایج نشان میدهد مغز انسان به مانند جعبه سیاهی است که هنگام وقوع یک رخداد، تمامی لحظات آن حادثه را براي ما ضبط میکند، و ما میتوانیم با استفاده از پردازش ویژگیهاي ضبط شده از آن حادثه از وقوع اشتباهات دیگر جلوگیري کنیم. آگاهی از این امر میتواند در تصمیمات سرمایه گذاران در شرایط مختلف تصمیمگیري، منجر به یک انتخاب بهینه گردد. • واژه هاي کلیدي: مالی عصبی، اقتصاد عصبی، مالی رفتاري، علم اعصاب شناختی، تصمیم گیري مالی.
مقدمه • سیر پرشتاب تحول و پیشرفت در عرصهها و زمینههاي گوناگون دانش در دنیاي کنونی ایجاب می - کند که در هر جامعه و کشوري، پژوهشگران این حوزههاي دانش با تلاشی خستگی ناپذیر دانشهاي تازه را کسب کنند، به توضیح و ترویج آن بپردازند و زمینه را براي نوآوري فراهم سازند. معرفی و ترویج دانشهاي نو در برخی از رشتههاي علوم اجتماعی، از جمله حوزه علوم مالی که موضوع پژوهش حاضر است، با دشواريهاي بیشتري روبهرو بوده و نیازمند کوششی مضاعف است. زیرااغلب ساختارهاي اقتصادي کشورهاي کمتر توسعه یافته، نوپا و عاریتی است. به عنوان نمونه، با آنکه بازار سرمایه در ایران عمر چندانی ندارد، اما در این چند دهه اخیر، افت و خیزهاي فراوانی داشته، ثبات نیافته و همچنان کم عمق و بیرمق است و حتی فاقد واژگان و اصطلاحاتی است که مورد پذیرش همگان باشد. درنتیجه پژوهشگري که از طریق میدانی، کتابخانهاي یا از هر روش پژوهشی دیگر به توسعه چنین رشتهاي میپردازد، باید افزون بر آگاهی کامل از شرایط محیطی جامعه خود اصطلاحات مناسبی را براي بیان مفاهیم مورد نظر انتخاب و ابداع کند که کاري بس دشوار است. بنابراین ارائه مطالعهاي که به بیان ویژگیهاي مالی عصبی با در نظر گرفتن شرایط اقتصادي کشور بپردازد، ضروري به نظرمیرسد.
. • نظریه استاندارد تصمیمگیري بر این باور است که افراد براساس منطق و به صورت عقلایی عمل میکنند. اهداف این قبیل نظریهها ارائه یک مجموعه صحیح از مفروضات و بدیهیات است که زمینه ارائه شده توسط مارکویتز 1 در (MPT) تصمیم گیري منطقی را فراهم میکند. نظریه پرتفوي مدرن سال 1952 نشان میدهد که چگونه سرمایهگذاران عقلایی براساس منطق، اساس تصمیمات خود در زمینه انتخاب پرتفوي را دو پارامتر ریسک و بازده قرار میدهند و با استفاده از بازده و واریانس سبد سهام خود را متنوع، و از این طریق یک پرتفوي بهینه ایجاد میکنند. اما این مدل قادر به توضیح رفتار سرمایهگذاران در شرایط واقعی، که در آن افراد اصول مورد انتظار این نظریه را نقض میکنند، نیست. به عنوان مثال، افراد ریسک گریز، به دنبال یک پرتفوي متنوع نیستند و فقط به کاهش ریسک می- اندیشند. این انحراف سیستماتیک از انتخاب بهینه براساس مدل استاندارد مالی، زمینهاي براي ارائه • 1974 ) و – 1979) دیدگاه مالی رفتاري و مالی اقتصادي را موجب شد. ابتکارات کاهنمن و تورسکی بیان نظریه چشم انداز که اساس مطالعات مالی رفتاري است، در توضیح رفتار سرمایهگذاران در شرایط نامطمئن ناتوان نشان دادند.
. هرچند آنها به چگونگی واکنش افراد هنگام تصمیم گیري مالی پرداختند، • 2004 ). مطالعه در این مورد، نیاز ، اما چرایی و چگونگی رخداد این رفتارها راتوضیح نمیدهند (ادوارد 3(2010) به بررسی عملکرد مغز انسان دارد. این زمینه نوین از حسابداري، توسط دیکات و همکارانمطرح شد. با این وجود پژوهشهاي انجام شده در این زمینه طی این سالهاي اخیر هنوز نقاط تاریک موجود را به صورت کامل واکاوي نکردهاند. مالی عصبی دانشی نوین است که تلاش میکند فرآیندهاي مغز را به رفتار سرمایهگذاران مرتبط کند. بیشتر پژوهشهاي انجام شده در زمینه مالی عصبی بر روي رفتارهاي مربوط به تصمیمات مالی افراد تمرکز دارند. هرچند مطالعه دیگر رفتارهاي سرمایهگذاران در تصمیمگیريهاي شخصی، برنامه-ریزي مالی و ... هم میتواند جالب و مورد توجه باشد. پس از آن که مدل مارکویتز، براساس رویکرد عقلایی، مورد انتقاد رفتارگرایان مالی قرار گرفت، دیدگاه مالی رفتاري بنیانهاي مالی مارکویتز را به هم ریخت، اما خود به چارچوب نوینی دست نیافت
. از این رو این دیدگاه نیز مورد انتقاد پژوهشگران وتحلیلگران مالی قرار گرفت و نیاز به دیدگاهی جدید که بتواند علت، چرایی و چگونگی تصمیمات مالی تصمیم گیرندگان را تحلیل، واکاوي و بیان کند به شکل محسوسی حس میشود. دیکات و همکاران2010) به بیان دیدگاهی با استفاده از علوم پزشکی پرداخت و آن را نورو فایننس 5 نامید. این دیدگاه نوین در سالهاي اخیر رو به گسترش است. در ایران نیز پژوهشهایی در این حوزه صورت گرفته است. اما هنوز نیاز به روشن سازي در این زمینه به شدت حس میشود. در این پژوهش به بررسی این دیدگاه نوین پرداخته، و سعی کردهایم که تا حدودي جوانب موجود آن را از دید تاریخی، محتوایی، و کتابخانه اي تحلیل و مورد بررسی قرار دهیم.
2 طراحی / روششناسی / رویکرد (محتوایی)سؤالات پژوهش • 1) چه دیدگاههایی در مورد سرمایهگذاران وجود دارد که ما هنوز نمیدانیم؟ • 2) آیا مالی عصبی دلایلی را براي انحراف از عقلانیت و منطق بیان شده در نظریه مالی سنتی بیان • میکند؟ • 3) در لحظات قبل از انتخاب یک سرمایهگذاري چه اتفاقی در مغز انسان میافتد؟ • 4) چگونه میتوان اثرات تعصبات روانی مختلف را بر انتخابها و تصمیمات مالی اندازهگیري کرد؟ • 5) در چه شرایطی است که انسان میتواند تصمیم عقلایی بگیرد؟
-3 آزمون و جواب سؤالات پژوهشسؤال اول و دوم: یکی از بهترین رویکردهاي روش شناسی علم، رویکرد تاریخی - جامعه شناختی است. این رویکرد عمدتا به سیر تاریخی و مسیر رشد علم توجه میکند و براي عوامل بیرونی از جمله عوامل جامعه شناختی در خصوص روش علم، نقش اساسی قائل است. در آزمون و پاسخ به این سؤالات از این رویکرد استفاده شده است:
از مالی کلاسیک تا مالی عصبی؛ پژوهشهاي انجام شده ( تاریخی) • مارکویتز ( 1952 ) با استفاده از دو پارامتر ریسک و بازده به ارائه دیدگاهی عقلایی پرداخت، تا با استفاده از آن سرمایه گذاران بتوانند یک پرتفوي بهینه تشکیل دهند.از ویژگیهاي این مدل تمایل به ساده سازي به منظور درك محیط است. این مدل در سال 1960 ، توسط پژوهشگران مورد انتقاد قرار گرفت تا دوره اي جدید که به مالی نئوکلاسیک شهرت یافت، شکل گیرد. منتقدان، بر این امر تأکید داشتند که مارکویتز نظریه خود را براساس فرض ثابت بودن سایر عوامل بیان میکند. این مفروضات ثابت باقی مانده، در حقیقت اساس اینگونه نظریههاي اقتصادي را تشکیل میدهد که بدون آنها نمیتوان نظریه مورد نظر را ارائه کرد. در مدل مارکویتز، یکی از این مفروضات این است که سرمایهگذاران دانش نامحدودي دارند و با استفاده ازابزارهاي مختلف، قیمت آینده سهام را به طور صحیحی پیشبینی میکنند، که این امر، از دید مالی • 2006 ). با توجه به ناهنجاریهاي بازار، مدل ، رفتاري در دنیاي واقعی به ندرت اتفاق میافتد (زالسکویک 6)
. • با توجه به ناهنجاریهاي بازار، مدل مدل جدید بیان کرد که مفروضات مدل مارکویتز باید شکسته شود و دیگر عوامل موجود در بازار به پارامترهاي ریسک و بازده اضافه گردد. این مدل نیز در دهه 70 میلادي مورد انتقاد پژوهشگران قرار گرفت. زیرا قابل پیشبینی بودن مدلهاي فوق با توجه به کارا بودن بازار است. همچنین در این مدلها عوامل تأثیرگذار رفتاري افراد مدنظر قرار نگرفته است. یکی از اولین پژوهشهاي انجام شده در زمینه مالی رفتاري توسط وارتون 7 انجام1974 ) نیز در سطح خرد، دریافتند که سود نقدي، بازده مورد انتظار و ثبات شده است. بیکر و هاسلم 8 وضعیت مالی شرکت، مهمترین معیارهاي مالی مورد استفاده سرمایه گذاران هستند. افزون براین نتایج مطا لعات آنها نشان داد که سرمایه گذاران عمدتاَ عقلا یی عمل می کنند (کالرا ساه 2012)
. • اما لبرون و همکاران 1992 ،در پژوهش خود بیان کردند که میزان ریسک گریزي هر فرد متأثر از عوامل درونی است و عناصر محیطی بر آن بی تأثیرند. با ارائه نظریه چشمانداز در 1974 بنیان مالی سنتی عقلایی به هم ریخت. نظریه چشمانداز نشان می دهد سرمایهگذاران در بعضی مواقع بهطور سیستماتیک (و نه تصادفی) بر خلاف نظریه مطلوبیت رفتار می کنند. در واقع این نظریه بیان می کند تابع مطلوبیت داراي نقطه عطف است و شیب تابع از بعد گذشتن از آن تغییر جهت می دهد. مالی رفتاري در 1980 با استفاده از روانشناسی و به منظور وارد کردن معیارهاي رفتاري افراد در مدلهاي پیشین خود مطرح شد.
( شکل 1) سیر تاریخی حوزه مالی، از آغاز تا انتها (کالرا ساهی،2012
انتقادات بر مالی رفتاري، زمینه ظهور مالی عصبی • ظهور مالی رفتاري، تمامی مبانی مالی عقلایی را به هم ریخت. اما خود به پارادایم مستقلی براي توضیح ناکاراییها دست نیافت. همچنین مسئله مذکور، این سوال بزرگ را براي مشاوران سرمایه گذاري ایجاد کرد که: آیا توصیه به خرید، نگهداري یا فروش یک سرمایه گذاري باید بر اساس نظریه ها ( صورت بگیرد یا بر اساس همان خطاها و احساسات پیش گفته؟ (اسلامی بیدگلی و کردلویی، 1389) مالی رفتاري در مورد رفتار سرمایه گذاران، تصمیم گیرندگان مالی مطالبی بیان میکند، اما د رمورد چرایی و چگونگی این رفتارها سخنی بهمیان نمیآورد. بنابراین نیاز به یک نظریه جامع در این حوزه احساس میشود. منتقدان به فقدان یک نظریه همه جانبه براي توضیح تعصبات روانی و تأثیرات اجتماعی به عنوان مشکل موجود در مالی رفتاري اشاره میکنند (بیکر و نوفسینگر 2005) به این ترتیب پژوهش ها در سال 2005 به سمت حوزه جدیدي به نام مالی عصبی رفت. پژوهش به بررسی دلایل رفتارهاي تصمیم گیرندگان، (N-S) گران این حوزه، با استفاده از علم اعصاب شناخت از طریق بررسی عملکرد مغز انسان در هنگام تصمیم گیري مالی میپردازند
سؤال سوم: • به منظور پاسخ به این سؤال پژوهش به بررسی و تحلیل ادبیات نورو فایننس می پردازیم. علوم اعصاب شناختی به درك چگونگی عملکرد مغز انسان، در(NS) علوم اعصاب شناختی هنگام تصمیم گیري کمک میکند. در علوم اعصاب شناختی، با استفاده از ابزارهاي نوین مورد استفاده در پزشکی، میتوانیم تغییراتی را که در مغز انسان ایجاد میشود، به شکلی ملموس مشاهده کرد و این امر ، درك عمیقتر و پردازش تصمیمگیري مالی را قادر میسازد. در علوم اعصاب شناختی، مغز انسان به 3 بخش تقسیم میشود:
. • الف) جلو مغز: یا همان مخ بزرگترین بخش مغز است و آن مستقل از قشر مغز و لیمبیک است. • کورتکس شامل نئوکورتکس و کورتکس جلویی است وبه عملکرد مغز بالایی وابسته است. سیستم لیمبیک را مغز عاطفی میگویند، که به پردازش احساسات و خاطرات در حافظه میپردازد. سیستم لیمبیک منشأ انگیزههاي بدوي و احساساتی ازجمله، ترس، هیجان و ...، و متشکل از اینسولا و هسته اکومینس است. (مورس2006 ) • ب) وسط مغز: مغز میانی شامل بام و غشا است، و مسئولیتهایی از قبیل بینایی، شنوایی و حرکات چشم را بر عهده دارد (کالرا ساهی، 2012)
. • ج) پشت مغز: این بخش شامل مخچه، پل و بصل النخاع است، که هر کدام از اینها با هم فرآیندهاي حیاتی بدن را تحت کنترل دارند (کالرا ساهی 2012) در این بخش به نقش اساسی بخش جلویی مغز در اتخاذ تصمیمات مالی میپردازیم. در حقیقت،بخش هیجانی مغز ما با گونه هاي جانوري، مشترك است، و بدوي محسوب میشود. قسمت شناختی مغز که نقطه تمایز انسان با دیگر گونه هاي جانوري است، و بیشتر در انسان فعال است، مغر بالایی است، و خاستگاه مدرن دارد. هنگامی که دادهها وارد مغز میشوند، ابتدا توسط قسمت شناختی مغزپردازش میشوند و پس از آن به قسمت هیجانی میروند. به عبارت دیگر، پردازش اطلاعات در مغزانسان، در حالت نرمال، در ابتدا توسط قسمت شناختی، و به صورت منطقی صورت گیرد.
. • اما این پایان ماجرا نیست پایان ماجرا نیست. در واقع، هنگامی که انسان، در حالت نرمال قرار ندارد، به عنوان مثال، وقتی ترس،هیجان و ... وجودش را فرا گرفته است، دادههاي ورودي مغز بدون آنکه در قسمت شناختی مورد پردازش قرار گیرند، به بخش هیجانی میروند، ودر این بخش است که براساس احساسات وعواطف،تصمیمگیري صورت میگیرد. (کالرا ساهی، 2012 ) به عنوان مثال، یک سرمایهگذار مغرور که حس میکند همه چیز را میداند، تصمیم میگیرد که بدون توجه به تمامی پارامترهاي تأثیرگذار مالی وغیرمالی، در مورد سرمایهگذاري درسهام یک شرکت تصمیمگیري کند. در اینجا او نتوانسته است که از قسمت شناختی مغز خود براي پردازش دادههاي ورودي به آن استفاده کند. پیشنهاد ما به او این است که کمی صبر کند، و در شرایطی نرمال تصممگیري کند. علوم اعصاب شناختی نشان میدهد که اکثر پردازشهاي اطلاعات در ذهن انسان به صورت خودکار(اتوپایلوت 13 ) انجام میشود، و این امر منجر به برخی از تصمیمگیريهاي بدون پشتوانه فکري • میگردد (ساپرا وزاك 2010 )
سؤال چهارم: • ابزارهاي در دسترس مالی عصبی • به منظور درك چگونگی تصمیمگیري افراد از طریق بررسی عملکرد مغز و رسیدن به یک مدل واقعگرایانهتر نیاز به ابزارهایی است که با استفاده از آنها بتوان این عملکرد را اندازهگیري کرد. این ابزارهاي مالی توسط علم پزشکی در اختیار ما قرار گرفته اند. • 1) EEG • 2) ERF • 3) MEG • 4) TMS • 5) PET • 6) MRI • 7) FMRI • 8) ERP
. مک کاب و همکاران(2005) در پژوهشی بر روي انسان، با استفاده از اسکنهاي FMRI دریافتند که در انجام یک بازي اقتصادي با یک انسان دیگر، ناحیه paracingulate که در لوب پیشانی نئوکورتکس قرار داشته و پیش از این در ادراکات حالتهاي ذهنی به کار گرفته میشد،فعال میشود (مهرانی و نونهالنهر، 1390) کانتلون و همکاران (2006) در پژوهشی بر روي انسان، با استفاده از FMRI دریافتندکه intraparietalکه در لوب جداري نئوکورتکس قرار دارد، در ارتباط با پردازش عددي، هم در افراد بالغ و هم در بچههاي 4 ساله، فعال میشود (مهرانی و نونهالنهر، 1390) • دي کوروین و همکاران(2004) با استفاده از اسکن هاي PET در انسان، دریافتند که فعالیت مرتبط در striatum Dorsal با تصمیمات جهت تکمیل یک هزینه بابت جریمه انحراف از حقیقت است (مهرانی و نونهالنهر،1390) • یکی از شیوههاي درك محتوایی یک مبحث علمی، بیان تفاوتهاي با مباحث مشابه آن مبحث است. در اینجا ابتدا به تفکیک اقتصاد عصبی با مالی عصبی و سپس به بیان تفاوتهاي مالی عصبی ومالی رفتاري میپردازیم
(N-F) و مالی عصبی (N-E)اقتصاد عصبی • اقتصاد عصبی استفاده از علوم اعصاب شناختی در مفاهیم اقتصادي است که بدین صورت تعریف« تخصص اقتصاد رفتاري که استفاده از شاخه عصبی را نیز در نظر میگیرد » : می شود کامرر بیان میکند که اقتصاد عصبی در تضاد با نظریه اقتصاد کلاسیک (همان اقتصاد عقلایی)نیست. اما پتانسیل گسترش دامنه حوزه خود به وسیله متغیرهاي لحاظ شده اصلی که درنظریه اقتصادي کلاسیک غیرقابل مشاهده است را دارد (کالرا ساهی، 2012) • دربرخی پژوهشهاي انجام شده در این حوزه، مالی عصبی و مالی رفتاري را در یک ردیف قراردادهاند. در حالی که این دو مبحث در طول هم هستند. اقتصاد عصبی، در واقع کاربرد علوم اعصاب شناختی در حوزههاي کلان مالی است. بدین صورت که به بازار و متغیرهاي کلان موجود در محیط توجه دارد. در حالی که مالی عصبی وارد دیدگاه خرد میشود و نگاه به رفتار سرمایهگذاران دارد ( کالرا ساهی 2012)
مالی رفتاري و مالی عصبی، تفاوتها • مالی رفتاري به چگونگی فعالیت و تعامل مردم در فرآیندهاي تصمیمگیري مالی و تفسیر این عملیات براساس مفاهیم و نظریه هاي روانشناسی ایجاد شده میپردازد. در حالی که مالی عصبی به بررسی چرایی و چگونگی این رفتارها بر اساس مشاهدات انجام شده در مغز انسان و فعالیتهاي هورمونی پرداخته است. از دیدگاه دیگر، میتوان گفت که مالی رفتاري کاربرد و ترکیب اصول و مفاهیم روانشناسی در مفاهیم مالی و تصمیمگیريهاي این حوزه است. در حالی که مالی عصبی به تلفیق علوم روانپزشکی و علوم اعصابشناختی و مفاهیم مالی بهمنظور درك دلایل تصمیمگیري های صورت گرفته پرداخته است.یبییسب
پژوهشهاي انجام شده (کتابخانهاي) • پژوهشهاي انجام شده در زمینه نوروفایننس را میتوان به دو گروه اصلی تقسیم کرد: • الف) درك فرآیندها و پردازشهاي عصبی در تصمیم گیريهاي صورت گرفته توسط نظریه مالی استاندارد • ب) و بررسی دلایل شکست نظریه مالی استاندارد. فرآیند تصمیم گیري مالی ارزشیابی فرصتهاي سرمایه گذاري شامل تصمیمات مربوط به خرید وفروش است. کاربرد نوروفایننس در درك رفتار سرمایه گذاران، موضوعی است که در پژوهشهاي اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است و داراي خاستگاهی نو است.
. • مطالعه اولیه در حوزهي نوروفایننس، با عنوان نورون و با استفاده از ساختار مغز در سپتامبر 2005بود. در این پژوهش کوهنن 19 و « مبانی عصبی ریسک پذیري مالی » انجام شد. در موضوع این پژوهش مکانیزم مغز را در هنگام انحراف از اصول نظریه مالی استاندارد در FMRI نوتسون 20 با استفاده از اسکن تصمیم گیري مالی مشاهده کردند مطالعات آنها نشان داد که عواطف و احساسات نقش اساسی را درتصمیمات مالی ایفا میکند. پژوهشها نشان میدهد که دو قسمت اصلی در مغز افراد وجود دارد که در تصمیمگیريهاي مالی درگیر میشوند:
. • الفNaccکه دو انتقال دهنده عصبی از خود ساطع میکند که عبارتند از دوپامین که همراه است با ایجاد میل و علاقه وسروتونین که همراه است با محرك بازدارنده (پترسون 21 ،2007) • ب) اینسولاي قدامی که با تجربیات عاطفی و احساسات آگاهانه شامل درد، خشم، شادي، نفرت،ترس و خشم همراه است (پترسون،2007) از این رو، هنگامی که افراد درد فیزیکی، تحریکات آزاردهنده بصري، انتخابهاي پر مخاطره وریسکی، یا اضطراب را انتظار دارند، اینسولاي قدامی فعال شده است از سوي دیگر، هنگامی که افراد به جسم مخطط شکمی فعال میشود NAcc بدست آوردن پول را انتظار دارند(کوهنن و نوتسون،2005 )نورون ها درNAcc از طریق انتقال دهنده عصبی دوپامین با هم ارتباط برقرار میکنند پترسون، 2007)
. • ژنهایی که انتقال دهندههاي عصبی را تنظیم میکنند بر روي پردازشهاي اطلاعات یک فرد درباره پاداش و زیان اجتنابکردن اثر میگذارند و اغلب ارتباط بین صفات شخصیتی از قبیل برون-گرایی و اضطراب را مییابند ( کوهنن و چیائو، 2009 ). • کوهنن و همکاران ( 2005 ) نشان دادند که تفاوتهاي فردي که در برونگرایی یافت میشود با فعال شدن سیستم پاداش مغز همبستگی مثبت دارند. ریسکپذیري در انتخاب (مانند قمار) و محافظه کاري (مانند خرید بیمه) ممکن است با دو مدارو اینسولا NAcc . و اینسولا قدامی هدایت شوند NAcc))مجزاي عصبی مربوط به هسته اکونومیس قدامی، به ترتیب شاخصهاي مثبت و منفی تأثیرگذاري هستند که فعال شدن هر یک از این دو ناحیه مغز میتواند به تغییر در میزان ریسک پذیري افراد منجر شود (کوهنن و همکاران، 2005)
کاربردهاي مالی عصبی • هدف اصلی برنامهریزان مالی پشتیبانی و هدایت رفتار و اقدامات مشتریان به منظور ایجاد سطح بالایی از رفاه مالی در آینده است. درك عملکرد مغز در زمانی که فرد با گزینههاي تصمیم گیري روبرو میشود، به او کمک میکند احساسات و عواطف خود را در آن لحظه کنترل کند. همچنین نوروفایننس به درك دلایل انحرافات موجود در مالی سنتی کمک میکند. نوتسون و همکاران ( 2008 ) در مطالعه خود دریافتند که حتی محركهاي خارجی ضمنی میتوانند بر ریسکپذیري مالی اثر بگذارند، و این رفتار به واسطه فعال شدن ناحیه خاصی از مغز است. مطالعات فوق نشان داد که افراد همیشه به دنبال گریز از ریسک نیستند (همچنان که نظریه مالی سنتی می گوید)، و این محركهاي خارجی میتوانند گرایش به ریسک پذیري افزایش دهند.
انتقادهاي وارد بر پژوهشهاي انجام شده در زمینه مالی عصبی • انتقاد اصلی موجود بر سر راه پژوهشهاي مربوط به حوزه نوروفایننس، نیاز به انجام این پژوهشها در محیط آزمایشگاه پزشکی است (کالرا ساهی، 2012 ). پاسخهایی که شرکت کنندگان در محیط ازمایشگاهی میدهند، احتمالا با پاسخهایی که در محیط طبیعی به پژوهشگر داده میشود، متفاوت خواهد بود. زیرا در یک محیط آزمایشگاهی به دلیل آگاه بودن افراد مورد مطالعه، به صورت ناخواستهرآنها تحت تأثیر شرایط ایجاد شده قرار خواهند گرفت. پترسون ( 2010 ) بیان میکند که بیشتر مطالعات انجام شده در زمینه نوروفایننس بر روي یک نمونه کوچک از دانشجویان و یا بیماران انجام میشود و از این رو این یافتهها در دنیاي واقعی نمیتواند مورد قبول قرار گیرد. از محدودیتهاي پژوهش در این حوزه میتوان به نیاز داشتن به میزانی از تجربه وتخصص در نوروساینس در کنار تخصص مالی اشاره کرد
سؤال پنجم: پاسخ این پرسش، تمام نتایج پژوهش را در برمیگیرد. در این بخش، با جمعبندي نتایج 4 پرسش قبلی، درواقع به این پرسش، پاسخ داده میشود: • نتیجه گیري و پیشنهادات • مغز انسان شامل مجموعهاي از سیستمهاي پیچیده است، و به وسیله عوامل مختلفی تصمیمات مالی را تحت تأثیر قرار میدهد. مالی عصبی یک رشته بسیار جوان است، که تلاش میکند عملکرد مغز، مربوط به رفتار سرمایه گذاران در هنگام تصمیم گیري و نقش احساسات در انتخاب سرمایه گذاري را نشان دهد. این پژوهش در 7 بخش و با پاسخ به 5 پرسش، به صورت مختصر، به این شاخه از علم مالی پرداخته است. بسیاري از تحقیقات در حوزه نوروفایننس بر رفتارهاي تجاري متمرکز است. ازاین رو بررسی عملکرد مغز، براي سایر رفتارهاي سرمایهگذاران نیز میتواند مورد توجه قرار گیرد ونتایج کاربردي را فراهم کند. از جمله این رفتارها که میتوان در مورد آنها عملکرد مغز را مورد مطالعه قرار داد میتوان به تصمیمات مربوط به برنامه ریزي مالی شخصی، مانند مدیریت ثروت، برنامه ریزي براي بازنشستگی، کسب اعتبار، و ... اشاره کرد
. • با این حال پژوهش در حوزه نوروفایننس به این دلیلکه در یک محیط آزمایشگاهی صورت میگیرد، با محدودیتهایی مواجه است. دانشمندان علوم میتوانند ،FMRI اعصاب شناختی ادعا میکنند که از طریق اسکن مغز با استفاده از روشهایی مانند پیش بینی کنند که فرد مورد مطالعه آنها به دنبال خرید سرمایه گذاري مورد نظر است یا خیر و اینکه فرد مورد نظر در مورد آن سرمایه گذاري چه احساسی دارد. این بدین معناست که به منظور استفاده کاربردي از نوروفایننس نیاز به اسکن مغز افرادي است که در حال تصمیم گیري مالی میباشند
. • این امر نمیتواند در محیط طبیعی عملیاتی شود. با این حال نمیتوان از نقش آن در درك بهتر امور مالی چشم پوشی کرد. به عبارت دیگر نوروفایننس، ابزاري است که در کنار سایر روشها، میتواند در اخذ بهترین تصمیم توسط یک سرمایه گذار به او کمک کند. به نظر میرسد که در مورد اینکه کدام قسمتهاي مغز انسان در تصمیم گیري مالی نقش مهمی دارند، میبایست مطالعات گستردهاي صورت چرا رفتار سرمایه گذاران عقلانی و » : گیرد. این دیدگاه کمک میکند که این سوال پاسخ دهیم که این دانش کمک خواهد کرد که در فرآیند مشاوره مالی به یک سرمایه گذار، راه رسیدن «؟ منطقی است به بهترین انتخاب ممکن را نشان دهیم. در حقیقت مغز انسان به مانند جعبه سیاهی است که هنگام وقوع یک رخداد تمامی لحظات آن حادثه را براي ما ضبط میکند و ما میتوانیم با استفاده از پردازش ویژگیهاي ضبط شده از آن حادثه از وقوع اشتباهات دیگر جلوگیري کنیم. در اینجا نورو فایننس به پردازش این ویژگیها میپردازد. در این شرایط و با بکارگیري نتایج حاصل از پردازش اطلاعات خروجی از مغز سرمایه گذار، میتوان تصمیماتی براساس منطق و عاري از اشتباهات، گرفت.