490 likes | 635 Views
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صلي علي محمد و آل محمد وعجل فرجهم. موضوع ”انقلاب مشروطيت و تاثيرات ان بر اموزش وپرورش. تهيه كنندگان: برادران حامد وسعيد يوسفي زير نظر :استاد مجتوبي.
E N D
بسم الله الرحمن الرحيم اللهم صلي علي محمد و آل محمدوعجل فرجهم
موضوع ”انقلاب مشروطيت و تاثيرات ان بر اموزش وپرورش تهيه كنندگان: برادران حامد وسعيد يوسفي زير نظر :استاد مجتوبي
تاریخ ایران آکنده از وقایع مهم و سرشار از فصول درخشان و تاریک است ؛ اما بدون شک انقلاب مشروطه و عصر آن را باید از برجسته ترین فصل ها برشمرد . زیرا ؛ این حادثه تاریخی منجر به سست شدن اندیشه زورمداری و حاکمیت مستمر استبداد در ایران شد ؛ چنانکه از یک طرف امنیت جان و مال عموم مردم تضمین شد و از طرف دیگر با تقسیم قدرت و تعدد قوا ؛ مدیریت کشور کارآمدتر شده و عرصه فعالیتهای سیاسی بازگردید . از دیگر سوی ؛ مشروطه را باید سرآغاز تسریع در تحولات فرهنگی و اجتماعی ایران دانست و درحقیقت از این دوره به بعد بود که کشور در مسیر گسترش نواندیشی و روند مدرنیزاسیون قرار گرفت .
هر ترتیب بر آن است تا در مورد این انقلاب و علل و عوامل برپایی آن به اختصار سخن گفته شود . اما پیش از ورود به بحث اصلی ؛ ضروری است تا اندک توضیحی در مورد واژه مشروطه و معنی و مفهوم آن ارائه گردد . مشروطه و معنی و مفهوم آن : چنین برمی آید که واژه مشروطه از لغت عربی ( شرط ) برگرفته شده باشد ؛ لیکن برخی آن را ماخوذ از واژه فرانسوی (Chart=فرمان ) دانسته اند . اما درحقیقت ؛ این واژه معادلی است برای لغت انگلیسی (Constitution=مشروط به قانون ) . آنچه روشن است میرزاحسین خان سپهسالار ؛ سفیر ایران در عثمانی ؛ برای نخستین بار در سال ۱۲۸۵ هجری قمری از این واژه در گزارشی یاد کرد و ژس از آن بود که به تدریج این لغت مصطلح گردید . به نظر می آید که همگان مشروطه را مساوی با حکومت دموکراتیک می دانسته اند و تنها برخی از روحانیون یا سنت گرایان بودند که مشروطه را سامانه ای فرنگی و غیردینی فرض می کردند . آنچه به طور کلی می توان گفت این است که ایرانیان و به ویژه نخبگان درجستجوی رمز ژیشرفت کشورهای توسعه یافته ؛ متوجه حاکمیت قانون در آن کشور و موفقیت روزافزون آنان شدند ؛ بنابراین فریاد برای استقرار نظامی قانونمند و مردمسالار سر دادند .
علل انقلاب • نویسندگان ایرانی و خارجی در تحلیل علل بروز جنبش مشروطیت عوامل داخلی و خارجی متعددی را برشمرده اند ؛ از جمله کسانی چون ناظم الاسلام کرمانی ؛ کسروی ؛ ملک زاده ؛ حائری و ... به عللی چون تاثیر قیام تنباکو ؛ شکست های سیاسی و نظامی دولت ؛ بازتاب حوادث خارجی نظیر شکست روسیه در نبرد با ژاپن ؛ قتل ناصرالدین شاه ؛ تحولات فکری و فرهنگی و ... اشاره نموده اند . کسانی چون لمپتن ؛ ایوانف ؛ پاولویچ ؛ سایکس و ... بر تاثیر مراودات ایران و غرب ؛ جریان روشنفکری ؛ انتشار انقلابی گری از روسیه ؛ برخورد نظام فئودالی و بورژوازی ؛ تلاش و اتحاد شهرنشینان و ... تاکید نموده اند . اما به غیر از اینان می توان علل بسیاری را در تحلیل جنبش مشروطه لحاظ کرد . از جمله : ۱- تاثیر شرایط گذشته یعنی سیر تحولاتی که باعث واکنش مردم در برابر استبداد محوری سلطنت در ایران شد ؛ به ویژه رویارویی برخی جناح ها در برابر حاکمیت منجمله روحانیون اقتدارگرا و اشراف قدرت طلب که پایه های حکومت مطلقه را از اواخر عصر ناصری تضعیف نمودند .
۲- تحول آرام سیاسی یعنی ایجاد فضای باز سیاسی و تسریع فعالیتهای آرام ناراضیان با یاری نرمدلی مظفرالدین شاه ( با ایجاد انجمنهای مخفی و چاپ روزنامه و ... ) ۳- شرایط جهانی در آستانه قرن بیستم یعنی بازتاب روند اصلاح طلبی و دموکراتیزه شدن در بسیاری از کشورهای جهان که ایران را نیز می باید درگیر می ساخت . ۴- افزایش احساسات ملی و تحرکات اجتماعی یعنی بی اعتمادی ملت به دولت به خاطر ناتوانی در برابر مداخلات استعمارگران . در حقیقت ؛ صرفنظر از شرایط زمانه و احساس ضرورت تغییر اوضاع داخلی ؛ زمینه خودآگاهی مردمی به تدریج د با این اوصاف ؛ اولین گام برای سازماندهی مبارزه ایجاد انجمنهای مخفی بود که با دو هدف اصلاح حکومت و مبارزه با نفوذ بیگانه شکل گرفت . درابتدا ؛ گروهی از کارگزاران حکومتی و تحصیلکرده ها بودند که به طرح آرا و عقاید نوین پرداختند . در ۱۲۷۴ هجری قمری ؛ میرزا ملکم خان (فراموشخانه ) یا نوعی تشکیلات مخفی شبیه لژهای فراماسونری غرب بنیان نهاد که هدفش ترویج اندیشه های لیبرالی در ایران بود . اما با تعطیلی این مرکز میرزاملکم خان که دوران تبعید خویش را سپری می نمود شروع ر حال ایجادشدن بود
با این اوصاف ؛ اولین گام برای سازماندهی مبارزه ایجاد انجمنهای مخفی بود که با دو هدف اصلاح حکومت و مبارزه با نفوذ بیگانه شکل گرفت . درابتدا ؛ گروهی از کارگزاران حکومتی و تحصیلکرده ها بودند که به طرح آرا و عقاید نوین پرداختند . در ۱۲۷۴هجری قمری ؛ میرزا ملکم خان (فراموشخانه ) یا نوعی تشکیلات مخفی شبیه لژهای فراماسونری غرب بنیان نهاد که هدفش ترویج اندیشه های لیبرالی در ایران بود . اما با تعطیلی این مرکز میرزاملکم خان که دوران تبعید خویش را سپری می نمود شروع به چاپ روزنامه قانون در لندن و ارسال آن به ایران نمود . عباسقلی قزوینی در ۱۳۲۲ هجری قمری (مجمع آدمیت ) را تحت تاثیر آرای روشنفکران فرانسوی بنا نهاد که اهدافی بسان تساوی حقوق ُآزادی مدنی و توسعه ملی را دنبال می کرد . درهمین زمان ؛ گروهی ۵۷ نفره از روشنفکران رادیکال به سرپرستی ملک المتکلمین ( کمیته انقلابی ) را با استقرار حکومت قانون و عدالت پایه ریزی کردند . روشنفکران مذهبی و طبقه متوسط سنتی نیز به رهبری سیدمحمد طباطبایی در ( انجمن مخفی ) خواسته هایی چون تاسیس عدالتخانه ؛ اصلاح امور مالی و اجرای قوانین شرع را دنبال می نمودند . از دیگر سوی ؛ گروهی از مهاجران ایرانی به رهبری نریمانوف در باکو فرقه ( اجتماعیون عامیان )را بنیان نهادند ؛ اینان که با حزب کمونیست روسیه نیز در ارتباط بودند شعارهای سوسیالیستی سر می دادند و خواستار برقراری مساوات ؛ تسامح دینی ؛ حقوق برابر و ... بودند . در تبریز نیز شماری از جوانان تندرو به ریاست علی کربلایی ( مرکز غیبی ) را بنا نهادند . همه این انجمنها در جریان مبازه برای مشروطیت فعالیت چشمگیر داشتند و باعث انسجام گروه های مبارز شدند .
حوادث انقلاب : با ترور ناصرالدین شاه توسط میرزا رضای کرمانی و مرگ او ؛ فرزندش مظفرالدین میرزا بر کرسی شاهی نشست . درآغاز سلطنت او میرزا علی خان امین الدوله به صدارت برگزیده شد ؛ وی کوشید تا با انجام اصلاحات وضعیت وخامت بار مالی و سیاسی کشور را ترمیم نماید اما پس از یکسال با توطئه درباریان از صدارت برکنار گردید . با این احوال فضایی را که اصلاحات او در جسارت یافتن گروههای مبارزو ایجاد برخی حرکتهای مردمی پدید آورد شایان توجه بود . بنابراین ؛ وقتی امین السلطان ؛ صدراعظم بعدی کوشید تا با محدود کردن آزادیها و اعمال فشار بر انقلابیون استبداد را تحکیم بخشد مواجه با بروز شورشهایی در مناطق مختلف شد . امین السلطان که با فرستادن شاه به سفر بیهوده فرنگ و از طریق استقراض خارجی از روسیه و اعطای امتیاز ننگین نفت به دارسی انگلیسی قصد تثبیت موقعیت خویش را داشت با بروز آشوبهایی در تهران و یزد و تبریز در سال ۱۳۲۱ هجری قمری از صدارت معزول شد . جانشین وی عبدالمجیدمیرزا عین الدوله که همان نیات اتابک را درجهت ممانعت از تسریع انقلاب داشت دستور دستگیری تظاهرکنندگان و محدودیت آزادیهای مدنی را صادر کرد . اما ایجاد کمیته های انقلابی و انجمنهای مخفی و صدور شبنامه و برنامه ریزی برای مبارزات زیرزمینی سرنخ امور را از کف عین الدوله خارج ساخت .
مردم افتاد و بهانه خوبی را برای اعتراض روحانیون و بازاریان به بیگانه پرستی دولت فراهم آورد . بازار تهران تعطیل شد و جمعی از بازرگانان معترض در حرم حضرت عبدالعظیم در محرم ۱۳۲۲ عکسی از مستشار بلژیکی گمرک ایران ( مسیونوز ) در لباس روحانیت به دست در ری تحصن اختیار نمودند . اندک زمانی بعد در کرمان یکی از روحانیون به نام میرزامحمدرضا به بهانه تحریک مردم علیه اقلیتهای مذهبی کرمان دستگیر و فلک و تبعید شد . این جسارت آشکار به مقام یک روحانی با واکنشهای بسیار روبرو شد و اسباب عزل والی کرمان را فراهم آورد . درهمین حال ؛ مردم محله ای در تهران دراعتراض به ساختمان سازی روسها بر روی قبرستان مخروبه شهر ؛ با تهییج یکی از روحانیون به سمت قبرستان حرکت کرده و ساختامن دردست احداث روسها را تخریب کردند . عین الدوله برای نشان دادن اقتدارش به مسببین جنبش های اخیر ترتیبی داد تا چند تن از بازرگانان محترم بازار به جرم گران فروختن قند به توسط علاء الدوله والی تهران فلک شوند . تنبیه تاجران تهرانی و میرزامحمدرضای کرمانی نشان می داد دولت قاجار به درستی مسببین اصلی جنبش را شناخته و إا آنان رفتاری غیرمعمول و خشن درپیش گرفته است . اما نتیجه آن شد که مردم واکنش شدیدی نشان دهند
. در ۱۴ شوال ۱۳۲۲ مردم تهران در مسجدشاه تجمع کرده و با حضور روحانیون سرشناسی چون سیدعبدالله بهبهانی ؛ سیدمحمدطباطبایی ؛ سیدجمال واعظ اصفهانی و ... فریاد اعتراض بلند نمودند . اما سخنرانی سیدجمال واعظ و کنایه به شاه مبنی بر لزوم همراهی او با مردم باعث ایجاد آشوب از سوی عوامل وابسته به امام جمعه درباری تهران و ضرب و شتم مردم توسط اوباش چماق به دست شد . با توجه به درگیری و تشنج در مسجد و ناامن شدن اوضاع شهر ؛ روحانیون تصمیم گرفتند تا با تحصن در یک مکان مقدس اعتراض خویش را به گوش همگان و به ویژه شاه برسانند . بدین ترتیب ؛ روز ۲۶ صفر ۱۳۲۳ جماعتی از مخالفان دولت از جمله دوهزار تن از طلاب و کسبه به سرپرستی چند روحانی سرشناس چون طباطبایی ؛ بهبهانی و صدرالعلما و ... و با پشتیبانی چند تن از شاهزادگان و بزگانان متنفذ در حرم حضرت عبدالعظیم در ری تحصن نمودند . تحصن کنندگان این واقعه که به مهاجرت صغری نامور شد تقاضاهایی چون عزل علاءالدوله از والیگری تهران ؛ برکناری مسیو نوز از مدیریت گمرکات و عسگر گاریچی از مسئولیت حمل و نقل زوار حضرت عبدالعظیم ؛ بازگشت میرزامحمدرضای کرمانی از تبعید ؛ بازپس دادن تولیت مدرسه علمیه مروی به شیخ محمدرضا قمی ؛ تعمیم قوانین شرع در کشور و تاسیس عدالتخانه را از دولت خواستار شدند
شاه از بیم گسترش جنبش طی فرمانی با درخواستهای بست نشینان موافقت نمود . این امر باعث بازگشت ملیون از ری به تهران گردید . اما عین الدوله با به تعویق انداختن فرمان شاه و گوشمالی و تنبیه انقلابیون دست به اعمال فشار و سختگیری زد . این در حالی بود که آتش قیام در سراسر کشور در حال شعله ورشدن بود . در جمادی الاولی ۱۳۲۴ در مسجد آدینه تهران میان سپاهیان و مردم درگیری پدید آمد و دو طلبه به نامهای سیدحسین و عبدالحمید کشته شدند . در مراسم تشییع این دو شهید انقلاب ؛ شهر به حالت تعطیل درآمد و هزاران نفر در مسجد جامع تحصن اختیار کردند . همزمان با بروز درگیری و محاصره مسجد از سوی سپاهیان و احتمال دستگیری آزادیخواهان ؛ برنامه مهاجرتی دیگر که به مهاجرت کبری شهره گردید از سوی مبارزان پی ریزی شد . بدین ترتیب در ۲۳ جمادی الاولی ۱۳۲۴ نزدیک به یک هزار نفر از علمای مذهبی روانه قم شدند تا در حرم حضرت معصومه تحصن نمایند
. همزمان بسیاری از طلاب ؛ اصناف و اقشار شهری روانه باغ سفارت انگلستان در قلهک شدند و با تحصن و تجمع در این مکان اعتراض خود را آشکار ساختند . درخواست آنان این بار عبارت بود از : عزل عین الدوله ؛ قصاص قاتلین کشته شدگان وقایع اخیر ؛ تضمین امنیت متحصنین ؛ بازگرداندن علمای مهاجر ؛ ایجاد عدالتخانه و افتتاح دارالشورای ملی . این خواسته ها آشکارا نشان می داد که این بار قیام کنندگان اهداف مترقیانه تری را دنبال می کردند . سرانجام شاه در روز یکشنبه ۱۴ جمادی الاولی ۱۳۲۴/۱۳ مرداد ۱۲۸۵ فرمان تاسیس دارالشورای ملی را صادر کرد و بدین ترتیب استبداد در برابر ملت به زانو درآمد . درپی این فرمان ؛ دستور عفو عمومی نیز از سوی شاه صادر شد و اولین دوره مجلس شورای ملی به تاریخ یکشنبه ۱۸ شعبان ۱۳۲۴/ ۱۴ مهر ۱۲۸۵ با حضور نمایندگان سیاسی خارجی ؛ علما ؛ مجتهدان ؛ روشنفکران و با سخنرانی شاه افتتاح گردید . در بخشی از خطابه مظفرالدین شاه چنین آمده بود
منت خدای را که آنچه سالها درنظر داشتیم امروز بعون الله تعالی از قوه به فعل آمد و به انجام آن مقصود مهم به عنایات الهیه موفق شدیم . زهی روز مبارک و میمونی که روز افتتاح مجلس شورای ملی است . مجلسی که رشته های امور دولتی و مملکتی را به هم مربوط و متصل می دارد و علایق مابین دولت و ملت را متین و محکم می سازد . مجلسی که مظهر افکار عامه و احتیاجات اهالی مملکت است . » با مرگ مظفرالدین شاه در ذیقعده ۱۳۲۴ ؛ یعنی ده روز پس از امضای قانون اساسی ؛ فرزندش محمدعلی میرزا بر اریکه شاهی نشست . وی که به شدت تحت تاثیر القائات شاپشال ؛ معلم روسی ؛ خود بود و همچون پدربزرگش ناصرالدین شاه از خویی مستبد برخوردار بود از همان آغاز شاهی دشمنی خویش را با نظام مشروطه رو نمود و از دعوت کردن نمایندگان مجلس به مراسم تاجگذاریش سرباز زد .
. از دیگرسوی خودداری دولت از پاسخگویی به مجلس و اختلاف بر سر تعیین حقوق دولتمردان و درباریان و ژشتیبانی شاه از حرکتهای ضدمجلس ؛ اسباب هتک حرمت و انتقاد برخی روزنامه های تندرو چون مساوات و چنته را از شاه تدارم دید . نتیجه این وقایع چیزی به جز خشم بیشتر دربار نبود . محمدعلی شاه با انتخاب امین السلطان به صدارت و تلاش برای احیای کشمکش های فرقه ای و قومی کوشید تا ملی گرایان و آزادیخواهان را ناتوان سازد . انصراف و اعتراض جمعی از روحانیون چون شیخ فضل الله نوری و میرزاحسن مجتهد از همراهی با مشروطه و طرح مشروطه مشروعه از سوی آنان نیز اسباب خشنودی شاه و سوء استفاده سلطنت طلبان را فراهم آورد ؛ اما ترور اتابک امین السلطان به دست عباس آقا صراف آذربایجانی در رجب ۱۳۲۵ باعث مرعوب شدن جناح مستبد و حتی امضای متمم قانون اساسی از سوی محمدعلی شاه شد . با این وجود ؛ این پیروزی موقتی و زودگذر بود ؛ زیرا تندروی برخی انجمنها و مطبوعات در طرح اصلاحات
سکولاریستی و ضددینی در کنار تاسیس انجمن و مدرسه دخترانه در تهران فریاد محافظه کاران و سنت گرایان را بلند نمود . در این کش و قوس ؛ شیخ فضل الله نوری مجتهد بزرگ تهران با ایجاد ( انجمن حضرت محمد ص ) در راس حرکت مشروعه خواهی قرار گرفت؛ چنانکه جماعتی در میدان توپخانه به حمایت از او گرد آمدند و فریاد برآوردند : ما دین نبی خواهیم - مشروطه نمی خواهیم . درهمین حال در اوایل سال ۱۳۲۶ هجری قمری به دنبال سوءقصد به جان شاه و اهانت جراید به مادر او ؛ زمینه برخورد شدیدتر دربار و مجلس فراهم آمد . سرانجام در جمادی الاولی ۱۳۲۶ شاه عازم باغ شاه در خارج از تهران شد و سربازان در شهر ایجاد ناامنی کردند . افواج بریگاد قزاق نیز به رهبری کلنل لیاخوف در شهر مستقر و مجلس را به توپ بسته و اموال آن را غارت و شماری از نمایندگان را دستگیر کردند . درپی به توپ بستن مجلس ؛ فعایت انجمنها و روزنامه ها نیز از سوی دربار ممنوع گردید . بسیاری از آزادیخواهان نیز تبعید و برخی از آنان چون ملک المتکلمین و میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل به قتل رسیدند
بدین ترتیب دوران سیزده ماهه استبداد صغیر آغاز شد ؛ اما اعلام حمایت علمای بزرگ نجف و مراجع تقلید از مشروطه خواهان دگربار امید به آزادی را در دلها زنده اسخت . چنانکه ؛ حرکت قهرمانانه مردم تبریز به سرداری ستارخان و باقرخان سبب شد تا آذربایجان از یوغ استبداد قاجاری رهایی یابد . با مقاومت دلیرانه تبریزیان و پیروزی آنان ؛ در گیلان نیز آزادیخواهان ( کمیته ستار ) به رهبری حسین خان کسمایی ؛ محمد ولی خان تنکابنی ؛ یفرم خان ارمنی و .. رشت را تصرف نموده و به سوی تهران روانه گشتند . در اصفهان نیز خوانین بختیاری ( سردار اسعد و صمام السلطنه ) نیروهای خود را مسلح و راهی پایتخت شدند . مجموع این قوا در ۲۳ تیر ۱۲۸۸ خورشیدی موفق شدند با تصرف تهران ؛ محمدعلی شاه را وادار به پناهندگی به سفارت روسیه نمایند . مجلس عالی یا هیئت مدیره فاتحان تهران ؛ احمدمیرزا ولیعهد را با نیابت سلطنت علیرضاخان عضدالملک به پادشاهی برداشت و دستور محاکمه و مجازات طرفداران شاه مخلوع را صادر نمود . از جمله محاکمه شوندگان مفاخرالملک والی تهران و شیخ فضل الله نوری را می توان نام برد .
بدین ترتیب ؛ دوره زورآزمایی سلطنت و مشروطه با پیروزی عملی مشروطیت پایان پذیرفت و دوره کسب تجارب تلخ و شیرین دولت های مشروطه و تسلیم شدن به استبداد رضاشاهی آغاز گردید . نوگرایی و اصلاح طلبی در عصر قاجار نگاهی به تاریخ ایران، کاوشگر تاریخ را بدان باور رهنمون میسازد که ایران و ایرانی با لزوم نوسازی و اصلاح آشنا بودهاند. سابقهء انجام اصلاحات در ایران نشانگر آن است که از دیرباز دولتمردان درصدد تغییر شرایط موجود برمیآمدهاند. اصلاحاتی که داریوش بزرگ هخامنشی، انوشیروان ساسانی و غازان ایلخانی انجام دادند تنها بخشی از مجموعهء اصلاحاتی است که زمامداران ایران در درازای زمان به آن دست یازیدهاند. اما در عصر قاجار نیز، بروز شرایط خاص لزوم بازسازی و اصلاح را طلبید و در نتیجه نسیم اصلاحات وزیدن گرفت. نخستین شخص که ضرورت اصلاحات را دریافت، عباس میرزا پسر و ولیعهد فتحعلی شاه قاجار بود که البته اقدامات او بعدها از سوی برخی دیگر از دولتمردان قاجار از جمله قائممقام فراهانی، امیرکبیر و میرزا حسین خان سپهسالار پی گرفته شد. آنچه روشن است اصلاحات مختصر عباس میرزا و شروع به بازسازی ارتش و اعزام دانشجو به فرنگ و دیگر جنبهها و به دنبالش اصلاحات قائممقام، امیرکبیر و سایر اقدامات نوگرایانه بیش از آنکه باعث تقویت سلطنت شود موجب افزایش
تقاضا برای اصلاحات بیشتر در کشور شد. مسافرت رجال و دانشجویان به فرنگ و انتقال مشاهدات به هموطنان و نیز ورود پدیدههای جدید تکنیکی، فنی و فرهنگی (تلگراف، روزنامه، مدرسه و...) و به خصوص طرح آرای اندیشمندان و خردورزان اروپایی در مورد آزادی، برابری، سوسیالیسم، قانون مدنی و مشروطیت سبب شد تا موجی از داخل و خارج نظام برای انجام تغییرات گسترده به پا خیزد. در این میان واکنشهای ضعیف و واپسگرایانهء دربار قاجار و همسویی آن با استعمارگران زمینهء نفرت از حاکمیت و بیگانهستیزی را بیشتر فراهم آورد و سبب شد همگان یکصدا خواهان انجام اصلاحات اساسی شوند
روشنفکران یا تجددطلبان کسانی بودند که ندای اصلاحات را با صدای بلند در ایران سر دادند. این روشنفکران را میتوان به دو دستهء روشنفکران ملیگرا و متجدد (عمدتائ تحصیلکردهء فرنگ) و روشنفکران مذهبی (عمدتائ روحانیان) تقسیم و تفکیک کرد. با تمام این احوال نباید فراموش کرد که در بررسی گرایشهای کلی روشنفکران، تفاوت بین نوگرایی و غربگرایی را هم باید لحاظ داشت، به ویژه آنکه به دلیل آشنایی اندیشمندان ایرانی با افکار و پدیدههای جدید از کانال تمدن غرب، گاه نوگرایی و مدرنیسم با غربزدگی و تقلید صرف درهم تنیده شده است. به هرترتیب روشنفکرانی که مجذوب اندیشههایی چون لیبرالیسم یا آزادی جان و مال و قلم و بیان و اندیشه، سوسیالیسم یا حق شهروندی و رفاه عمومی، ناسیونالیسم یا وحدت ملت و متاثر از افکار
روسو، هیوم، ولتر و دیگر متفکران غرب بودند، ابتدا با انتقادهای معمولی و سپس با چاپ کتابها و ایجاد انجمنها کوشیدند تا مردم را متوجه لزوم تغییرات اساسی در کشور سازند. دانشجویان و دانش آموختگان فرنگ همچون میرزا صالح شیرازی، پایهگذار صنعت چاپ ایران، صحاف باشی، فرخ خان غفاری، میرزا ملکم خان ناشر روزنامهء قانون، طالبوف، آخوندزاده (بنیانگذار ناسیونالیسم ایرانی)، آقاخان کرمانی، مجدالملک و... از طریق طرح پیشرفتهای خارج از ایران و معرفی اندیشهها و تجلیات دموکراتیک، لیبرالیستی و سکولار توسط رسالهها یا سفرنامههای خود توانستند موجی را در کشور برانگیزانند. در واقع، در همان حال که نفوذ اقتصادی غرب بازاریان را در قالب طبقات متوسط متشکل میکرد روشنفکران به عنوان یک قشر کوچک ولی پویا به این باور رسیدند که باید زنجیرهای استبداد سلطنتی،
جزم اندیشی دینی و امپریالیسم خارجی را با سه کلید مشکلگشا (مشروطیت، سکولاریسم و ملیگرایی) از دست و پای ایرانیان باز کنند. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که راهکارهای این روشنفکران مانند هدفهایشان یکسان نبود و به همین سبب و البته پارهای دلایل دیگر چون التقاطگری و عدم انسجام فکری و ناتوانی در درک شرایط خاص ایران یا تطبیق واقعیات موجود نتوانستند موفقیت فوقالعادهای بیابند. روشنفکران مذهبی نظیر سیدجمالالدین اسدآبادی، شیخهادی نجمآبادی و میرزا محمدحسین نائینی نیز آرایی را درخصوص تطبیق دین اسلام با خردورزی و علم، ناسیونالیسم با برادری دینی و همسویی دین و سیاست و تمایز تقلید از اقتباس مطرح کردند که بعدها افرادی چون شکیب ارسلان، رشیدرضا و ابن بادیس در جهان اسلام آن را دنبال کردند. ظاهرائ روشنفکران مذهبی از روشنفکران
تحصیلکردهء غرب موفقتر بودند زیرا سابقهء فعالیت و نظریهپردازی فقها در امور سیاسی میتوانست روحانیت را در تطبیق آرای دینی با خواستههای زمان یاری دهد. البته در این میان رابطهء سنتی مجتهدان و مقلدان و همچنین خوش چهره بودن علما در چالش با حاکمیت را نباید فراموش کرد. البته مجموعه عواملی دیگر نیز باعث وزش نسیم اصلاحات شد، عواملی چون تماس با غرب و احساس نوگرایی، تاثیر حضور استعمار، انسجام اجتماعی در قالب شکل گیری طبقات نوین، اشاعهء افکار نو و درخواست استمرار تغییرات. در این میان نباید از کنار قیام تنباکو که در جریان آن ناراضیان با واگذاری امتیازهای کلان اقتصادی به سرمایهداران غربی به مخالفت برخاسته و سبب شدند رژیم خودکامه
را فراهم آورد. در حقیقت، رشد شهرنشینی و تجارت و به دنبال آن ایجاد اقشار همبسته (اصناف، تجار و شهروندان) که دشمنی مشترک (دولت شکست را پذیرا شود به آسانی گذر کرد، زیرا اسباب تقویت ارادهء) و هدفی مشترک (آزادی) داشتند موجب شد تا در نخستین رویارویی با حکومت در قیام تنباکو، رمز پیروزی یعنی وحدت کلمه و همبستگی ملی شناخته شود و بورژوازی نوپا با احساس خوش غلبه بر استبداد دست به کار ادامهء اصلاح شود تا بتواند در جایی از هرم اجتماعی و نظام سیاسی و مالی کشور آرام گیرد. در حقیقت نتیجهء نهایی تمام این حرکات اصلاحی و به ویژه جنبش تنباکو درک حس همبستگی ملی و رمز پیروزی بود و دستاوردهای مهمی نظیر قتل ناصرالدین شاه خودکامه، ایجاد انجمنهای مخفی و پیوند مشارکتی بازرگانان، روحانیان و روشنفکران و شتاب بسیار بخشیدن به گامهای اصلاحات را در پی داشت تا حدی که حتی فریاد مشروطهخواهی سرداده شد
تاریخچه ای از نظام آموزش و پرورش در ایران نظام آموزش و پرورش نوین ایران از کودکستان ها، دبستان ها، مدارس راهنمایی، دبیرستان ها، دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی تشکیل شده است مقدمات ایجاد این نظام، از زمان تأسیس دارالفنون در سال 1268 هجری قمری و وزارت علوم در 1272 هجری قمری فراهم شد و بعد از انقلاب مشروطه به تدریج سازمان و تشکل یافت.تا زمان مشروطیت و حتی چند دهه بعد از آن، مکتب خانه های سنتی عوامل عمده ی آموزش و پرورش محسوب می شدند. بعد از تعلیمات مکتبی، خانواده های مرفه به وسیله ی معلمان خصوصی، زمینه ی آموزش بیشتر فرزندان خود را فراهم می کردند. چنین آموزشی غالباً غیر دینی بود
فرهنگ دوستان و تحصیل کرده های خارج و تعدادی نیز به وسیله ی دولت ایجاد شد. تأسیس این مدارس که برنامه های آموزشی آن ها تحت تأثیر نفوذ فرهنگ و تمدن در این دوران تعداد معدودی مدارس جدید به وسیله ی میسیونرهای مذهبی و اروپایی بود، در بنیان گرفتن آموزش و پرورش جدید سهم بسزایی داشت. در سال 1320 هجری قمری، تقریباً 17 مدرسه ی ابتدایی جدید در تهران و سایر شهرستان ها وجود داشت که آموزش و پرورش فرزندان قلیلی از شهرنشین ها و خانواده های مرفه را عهده دار بودند. انقلاب مشروطه، صدور فرمان و تدوین قانون اساسی و متمم آن در سال های 1324 و 1325 هجری قمری، زمینه ی نضج نظام آموزش و پرورش را فراهم ساخت و هم زمان با آن، تقاضاهای اجتماعی برای آموزش و پرورش افراد جامعه نیز فزونی گرفت.
اصل هجدهم متمم قانون اساسی مشروطیت، تحصیل و تعلیم علوم و معارف و صنایع را (مگر آن چه شرعاً ممنوع باشد) آزاد اعلام کرد و اصل نوزدهم به تمرکز بودن آموزش و پرورش و مسئولیت دولت در تأسیس و اداره ی مدارس اشاره می کرد: «تأسیس مدارس با مخارج دولتی و ملی و تحصیل اجباری باید مطابق قانون وزارت علوم و معارف مقرر شود و تمام مدارس و مکاتب باید تحت ریاست و مراقبت وزارت علوم و معارف باشد». در سال 1298 هجری شمسی، قانون اداری وزارت معارف و به دنبال آن قانون اساسی فرهنگ تصویب و سازمان، وظایف و فعالیت های آن معین شد.
اشاعه ی فرهنگ و پرورش ذهنی و بدنی و کسب علم و دانش و تحقق سایر هدف های آموزش و پرورش صورت گیرند تعیین شدند، از آن جمله تعلیمات اجباری، تربیت معلم، اعزام محصل به خارج، تأسیس مؤسسات تحقیقی، جمع آوری آمارهای آموزشی و تأسیس کتابخانه ها، در واقع کارکردهایی است که به تدریج در آموزش و پرورش جامعه ی ما نهادی شدند. علاوه بر این ها در قانون اخیر صریحاً قید شده بود که وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) عهده دار هزینه های مدارس ابتدایی شهر و روستا خواهد بود و این هزینه ها را به موجب قانون از طریق اخذ مالیات تأمین خواهد کرد. در سال 1300 شمسی قانون تشکیل شورای عالی فرهنگ به تصویب رسید. به این شورا که نقش قانون گذار نظام آموزش و پرورش را عهده دار بود، وظایفی در زمینه ی تدوین آیین نامه ها و امور فنی مدارس از قبیل امتحانات و برنامه ها و ارزشیابی تحصیلات محول شد.
قوانین فوق خطوط اصلی نظام آموزش و پرورش را مشخص کردند و آن ها را در چهار اصل زیر خلاصه کردند: 1. دولت مسئولیت کنترل و اداره ی تمام سطوح آموزشی را عهده دار است. 2. تأسیس مدارس در شهر و روستا بر عهده دولت است. 3. استخدام و تربیت معلم و تدوین و تصویب برنامه های آموزشی از وظایف دولت است. 4. آموزش و پرورش ابتدایی اجباری و رایگان است. اصول فوق ساختار و مأموریت های نظام آموزش و پرورش را در دوران بعد از مشروطیت روشن می سازند. گر چه در دوره های بعد گسترش آموزش و پرورش تغییراتی در نظام ایجاد کرد، ولی ویژگی مهم نظام، برخورداری از کنترل دولتی و سازمان متمرکز آن بود. وزارتخانه هایی که به مرور تأسیس و مأموریت انجام کارکردهای آموزشی و پر
به مرور تأسیس و مأموریت انجام کارکردهای آموزشی و پرورشی را عهده دار شدند از ساختار مدیریتی متمرکز برخوردار بودند و بر مدارس و فعالیت های آن ها از لحاظ خط مشی ها، برنامه های آموزشی، کتب درسی و غیره نظارت داشتند. دوره ی بعد از مشروطیت تا ظهور رضا شاه را می توان دوره ی عدم ثبات اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور دانست. هنوز بعد از دگرگون شدن نظام حکومتی و استقرار نظام جدید، دستگاه حکومتی کارآمدی به وجود نیامده بود و به علت مسائل و مشکلات داخلی و مداخلات خارجی، در زمینه ی آموزش و پرورش چندان گام مهمی برداشته نشد و با وجود تلاش های صدر مشروطیت و هدف ها و برنامه های پیش بینی شده، فقط چند مدرسه تأسیس شد و تعداد دانش آموزان چندان تغییری نکرد
در سال 1304 شمسی و با روی کار آمدن رضا شاه بیشترین کوشش ها در جهت تقویت و تجدید سازمان ارتش و استقرار یک حکومت مرکزی مصروف شد، لذا به آموزش و پرورش توجه چندانی مبذول نشد، با این وجود قدم های برداشته شده مبنای اقدامات آینده گردید. در این دوره برنامه ی تحصیلات ابتدایی و متوسط (6 سال ابتدایی و 6 سال متوسطه) تدوین شد که به موجب آن در پایان هر شش سال می بایستی امتحانات به عمل آید. تأسیس دانشسراهای مقدماتی و بالاخره تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313 شمسی اساس اقدامات آتی را فراهم کردند. از مشخصات نظام آموزش و پرورش در این دوره ی اعمال کنترل دولت بر تمام مدارس و آموزشگاه های خصوصی و دولتی است.
. دولت در جوار سایر اقدامات خود برای ایجاد حکومت مرکزی مقتدر از مدارس به منظور اشاعه ی فرهنگ و ایجاد وحدت ملی استفاده کرد، در نتیجه در این سال ها بر فرهنگ باستانی و میراث فرهنگی پیش از اسلام تأکید گردید. آموزش مدرسه ای غالباً به تربیت مستخدمین کشوری و بوروکرات ها انجامید و در نتیجه اکثریت مردم از آن بی بهره ماندند. در سال 1322 هجری شمسی، قانون تعلیمات اجباری به تصویب رسید که به موجب آن، دولت ملزم به تعمیم آموزش ابتدایی اجباری و همگانی طی ده سال آتی شد. این قانون هم چنین تصریح می کرد که برنامه های آموزشی و کتب درسی ابتدایی باید با توجه به نیازها و ویژگی های گوناگون مناطق مختلف کشور تهیه شود و وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) مسئولیت طبع کتب و اصلاح محتوای آن ها را داشته باشد.
پرورش دستخوش تغییراتی شد. از جمله ی این هدف ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد: 1 در سال 1345 هدف ها، سازمان، تشکیلات و برنامه های نظام آموزش و. تأکید بر سواد آموزی و تعمیم آموزش اجباری، مخصوصاً در سطح روستاها 2. پرورش سیاسی برای مشارکت فعال در زندگی سیاسی و اجتماعی و آگاهی به حقوق اجتماعی و احترام به قانون 3. پرورش نیروی انسانی ماهر و متخصص 4. پرورش ذوق هنری و جسمی در نتیجه در نظام جدید دوره های تحصیلی به کودکستان، دبستان (به مدت 5 سال) مدرسه ی راهنمایی (3 سال) و دبیرستان (4 سال) تقسیم شد و سرانجام به منظور اجرایی تعلیمات ابتدایی اجباری در سطح روستاها، سپاه دانش تأسیس و مأمور تعمیم آموزش ابتدایی در اقصی نقاط کشور شد.
. در اجرای هدف های فوق آموزش و پرورش در سطوح ابتدایی و راهنمایی و عالی از لحاظ تنوع و کمیت توسعه یافت. بررسی عملکردهای آموزشی و پرورشی از زمان انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی 1357 نشان می دهد که با وجود پیش بینی ها و قوانین مصوبه، تعمیم آموزش ابتدایی در این مدت طولانی با مشکلاتی همراه بود و دولت های وقت عملاً از عهده ی اجرای قوانین مصوب و تحقق هدف های آموزشی کشور بر نیامدند و سایر جنبه های آموزش و پرورش از جمله فلسفه، سیاست، خط مشی ها، رویه ها، برنامه ها، سازمان و مدیریت آن نیز به علت ناهماهنگی با ویژگی های فرهنگی و نیازهای عمومی جامعه کار آمد و مؤثر واقع نشدند. به طور کلی نتایج عملکرد آموزشی و پرورشی ایران چنین بود:
1. ایجاد سازمانی با قدرت متمرکز که بتواند تمام جوانب آموزش و پرورش را تحت کنترل و نظارت درآورد، در نتیجه مشارکت مردم و گروه های اجتماعی در آن میسر نشدند. 2. انتقال صرف معلومات از معلم به شاگرد و در نتیجه عدم رشد خلاقیت فکری در او 3. توزیع نامتناسب امکانات آموزشی و پرورشی میان شهر و روستا 4. عدم هماهنگی آموزش و پرورش با نیازهای عمومی اقتصاد کشور 5. کوتاهی در امر تربیت معلم و ترویج اصول و روش های جدید آموزشی مهم ترین علت نابسامانی نظام آموزش و پرورش، فساد حکومت ها و دولت های حاکم بر ایران بود. چنین دولت هایی نمی توانستند آموزش و پرورشی در جهت صلاح و پیشرفت ملت ایران داشته باشند. زیرا شرط اول داشتن یک نظام آموزش و پرورش مناسب و مفید به حال ملت، مستقل بودن حکومت است.
حکومت وابسته به بیگانه، برده وار به دنبال بیگانه کشیده می شود. تسلط بیگانه بر آموزش و پرورش که از راه تسلط بر حکومت حاصل شده بود، سبب شد تا رابطه ی آموزش و پرورش با فرهنگ مذهبی و بومی قطع شود. در آموزش و پرورش مستقل، برنامه ریزی ها با الهام از ارزش ها و نیازهای واقعی خود جامعه خواهد بود، اما وابستگی حکومت به بیگانه، آموزش و پرورش را نیز وابسته خواهد کرد و وابستگی در آموزش و پرورش سر حلقه و سر آغاز سایر وابستگی هاست ، زیرا از نسلی که به وسیله ی آموزش و پرورش وابسته به بیگانه تربیت شود، همان جامعه ای به وجود خواهد آمد که بیگانه می پسندد و به همین دلیل است که استعمارگران برای تسلط بر یک کشور همواره می کوشند تا بر آموزش و پرورش آن کشور تسلط پیدا کنند.
دشمن با تسلط بر آموزش و پرورش، جهان بینی و ایدئولوژی خود را به عموم مردم تعلیم می دهد و منش و بینش افراد را چنان می سازد تا به دلخواه او فکر کنند و به سود او عمل نمایند. اگر استعمارگران در تسلط بر آموزش و پرورش موفق شوند، افراد جامعه، ناخودآگاه در مسیر خدمت به بیگانه قرار می گیرند. آنان چنان می اندیشند که بیگانه می خواهد، اما می پندارند که این، اندیشه ی خود آنان است، در حقیقت استعمار زدگان از خود بیگانه می شوند و هویت حقیقی و اصیل خود را از دست می دهند. در استعمار نو، استعمارگر مانند شیوه ی کهن استعمار، حضور صریح و آشکار ندارد. او توسط سازمان فراماسونری و کلوپ روتاری، مدیران دلخواه را روی کار آورده و توسط آنان به اهداف خود دست می یابد
این مدیران که اسامی آنان در متن تحقیق آمده است، در اجزای حکومت از جمله سه قوه ی مقننه، مجریه و قضاییه نفوذ کرده و از طریق ایجاد یک ساختار متمرکز و برنامه ریزی کنترل شده، بر کلیه ی نهادهای جامعه از جمله آموزش و پرورش مسلط می شوند. به طور کلی باید گفت اگر برنامه ریزی براساس اهداف پنهانی فراماسونری صورت گیرد (که گرفته است)، نتیجه اش جز ایجاد یک نظام آموزش و پرورش تقلیدی نیست، بنابر این به عبارتی می توان گفت که مسلط شدن فراماسونرها و روتارین ها بر اجزای حکومت مهم ترین عامل نابسامانی در آموزش و پرورش بوده است. البته عواملی چون رشد جمعیت و نظام اقتصادی تک محصولی را نیز که بر آموزش و پرورش تأثیر گذار هستند باید در نظر گرفت.
اجرای اصول جهان بینی و ایدئولوژی فراماسونرها در آموزش و پرورش باعث ایجاد سیستمی گردید که نتایج زیر را به همراه داشت: 1. گسیختگی فرهنگی نظام آموزش و پرورش ایران از بستر تاریخ و فرهنگ ایران به وجود نیامده و به عبارت دیگر بر اثر تحولات فکری و اجتماعی جامعه ایجاد نشده است. اموری از قبیل فرهنگ و نظام و روش های آموزش و پرورش را نباید با ماشین آلات کارخانه ها اشتباه کرد. یک دستگاه ساخت یک کشور غربی را می توان خرید و به سرعت به یک کشور دور دست انتقال داد، اما یک نهاد اجتماعی به وسعت آموزش و پرورش چیزی نیست که بتوان آن را به سرعت از جایی به جایی انتقال داد. آن چه در کشور ما در تأسیس و ترویج آموزش و پرورش غربی روی داد، فرار از فرهنگ اسلامی و ملی جامعه و
تقلید از غرب بود. نظام جدید، به علت آن که از خارج وارد شده و از نظام جاری جامعه گسیخته بود، اولاً در ذهن توده های مردم جایگاه مناسب خود را نیافته بود و ثانیاً چون نتیجه ی رشد طبیعی خود جامعه نبود با سایر نهادهای اجتماعی و بخش های مختلف جامعه تناسب و هماهنگی لازم را نداشت. این نظام هر چند در غرب مفید واقع شده بود ولی در کشور ما به منزله ی میوه ای بود که آن را بر درختی بسته باشند. 2. تعمیم الگوی واحد تحصیلیمنظور از تعمیم الگوی واحد تحصیلی، گسترش دبیرستان های نظری در همه ی مناطق کشور می باشد، در حالی که هر منطقه ای با توجه به ویژگی های اقلیمی و اقتصاد و اجتماعی خود آموزش خاصی را طلب می کند.
نظام آموزش و پرورش، طی پنجاه سال گذشته ماشینی به نام دبیرستان اختراع کرده که از یک طرف جوانان را بلعیده و از طرف دیگر آن ها را به صورت دیپلمه بیرون داده است. اینک به نتایج سوء اجتماعی این کارخانه (دیپلمه سازی) که به صورت یک بیماری همه گیر، همه جای ایران را فراگرفته است اشاره می کنیم: الف: تلف شدن نیروی انسانی کشور، گسترش الگوی واحد دبیرستان و دیپلم سازی و رها کردن دیپلمه ها در پشت درهای بسته سبب شده است تا جوانان کشور که سرمایه ی واقعی جامعه هستند، به جای آن که به صورت نیروهای فعال و مفید برای تولید و خدمات لازم اجتماعی ساخته شوند به دیپلمه هایی مبدل شوند که نمی توانند سهمی در تولید اقتصادی داشته باشند و ما هر ساله شاهد دیپلمه شدن صدها هزار جوان هستیم که برای هیچ یک از زمینه های مورد نیاز جامعه آموزش ندیده و مهارت نیافته اند.
ب: یکی دیگر از نتایج گسترش الگوی دبیرستانی، افزایش تقاضای ورود به دانشگاه هاست. وقتی ما به دانش آموزان چیزهایی می آموزیم که فقط به درد ورود به دانشگاه می خورد، طبیعتاً باید منتظر باشیم که مهم ترین آرزوی هر جوان دیپلمه ورود به دانشگاه باشد، در حالی که حتی امروزه دانشگاه ها نتوانسته اند بیش از هفت درصد دیپلمه ها را بپذیرند و این حالت سرانجام موجب پیدایش یک پدیده ی اجتماعی به نام کنکور شده است که هر سال از سال پیش سخت تر و ترسناک تر می شود، به طوری که همواره یکی از مسائل پیچیده و لاینحل جوانان بوده و چه بسیار عوارض روانی و سرخوردگی ها و یأس ها به دنبال رد شدن در کنکور پدید آمده است.
ایجاد چنین وضعی خود به خودی و ناآگاهانه نیست، بلکه به کارگیری ساختار متمرکز و بدون انعطاف، آن هم در یک محیط آموزشی و فرهنگی توسط مدیران فراماسونر، پدیده فوق را مسلماً در جهت منافع جامعه و پیشرفت آن را مد نظر قرار نخواهد داد، زیرا براساس اصول ایدئولوژی فراماسونری همه ی فعالیت ها باید در راستای اهداف لژها باشد لذا نهاد آموزش و پرورش به یک نهاد صوری تبدیل شده که نه تنها در راستای استقلال و توسعه ی جامعه قرار نمی گیرد، بلکه عملکرد از نابود کردن منابع انسانی و مالی کشور نخواهد داشت. از نظر علم مدیریت، هنگامی که ساختار متمرکز باشد و برنامه ریزی در رأس انجام گیرد، سبک مدیریت و نحوه ی اداره ی امور هدف گرا می باشد.
در این سبک، مدیر سعی دارد به هر نحوی که باشد هدف سازمان را برآورده کرده و بدون توجه کامل به روابط انسانی بین اعضا، در سرو سامان دادن به امور جاری سازمان کوشش کند و مدیر به تنهایی مسئولیت طرح و برنامه ریزی، نظارت بر اجرای برنامه ها و کنترل آن ها را به عهده بگیرد. اعمال مدیریت هدف گرا به عضو، چون مهره ای که تا زمان فرسایش مورد استفاده است توجه می کند. اعمال چنین مدیریتی نمی تواند سازمان های اجتماعی، به ویژه سازمان های آموزشی و فرهنگی را که برای رفع نیازهای جمعی به وجود می آیند بارور سازد.
براساس اصل کاسموپولیتیسم همه ی دولت های جهان باید زیر پرچم آبی رنگ فراماسونری جمع شوند و این جمع شدن به گونه ای است که نظام های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای جهان سوم نباید در تضاد با غرب قرار گیرند. البته این امر توسط سازمان های بین المللی که کنترل آن ها در دست قدرت های غربی است صورت می گیرد. از مهم ترین این سازمان ها می توان از بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی و شرکت های چند ملیتی نام برد. عملکرد این سازمان ها در کشورهای جهان سوم منجر به ایجاد صنایع مونتاژ و تک محصولی کردن اقتصاد این گونه کشورها می گردد. توسعه یافتگی کشورهای غربی و نقش محوری آن ها در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی باعث می شود که آنان در مرکز دایره و بقیه در پیرامون قرار گیرند.
در زمینه ی فرهنگی باید گفت که امروزه کشورهای پیشرفته ی غربی از طریق شبکه ی اینترنت، ماهواره و سایر رسانه های جمعی به راحتی فرهنگ کشورهای پیرامونی را مورد تهاجم قرار داده اند و نیز ایجاد مؤسسه های فرهنگی یکی دیگر از راه های کنترل و هدایت روابط فرهنگی به شمار می آید. بنیاد فرهنگی فورد، بنیاد فرهنگی کارنگی و بنیاد فرهنگی راکفلر از جمله مؤسسه هایی هستند که در سطح جهانی به تولید، انتقال فرهنگ می پردازند. این مؤسسه ها زیر نظر گروه های تجاری و سرمایه داری اداره و کنترل می شوند. آن ها با اعطای کمک و بورس تحصیلی به اتباع خارجی برای تحصیل، به تربیت نخبگان فکری جوامع جهان سوم می پردازند و از این طریق تلاش می کنند تا سیاست خارجی این جوامع را در جهت مورد نظر خود هدایت کنند.
. از مهم ترین این نخبگان در ایران می توانیم از دکتر جهان شاه صالح و پرفسور فضل الله رضا و مهندس شریف امامی و مهندس عبدالله ریاضی که همگی عضو لژهای فراماسونری و کلوپ های روتاری بودند، نام ببریم. چشم اندازی به وضع آموزش و پرورش ایران در دهه ی چهل از نظر روتارین هاخانم فرخ رو پارسای وزیر آموزش و پرورش در تیر ماه 1350 در هتل اینترکنتینانتال تهران و در یک سخنرانی در جلسه ی کلوپ روتاری شمال مطالبی درباره ی آموزش و پرورش ایران که مربوط به برنامه های چهارم و پنجم می باشد، برای روتارین ها بازگو می کند. متن این سخنرانی در بولتن هفتگی کلوپ روتاری شمال به شماره 320 درج شده است که عیناً در این پژوهش خواهد آمد که با خواندن آن می توان به طور اجمال به اطلاعاتی درباره ی مسائل آموزشی دست یافت
دانید در چند سال اخیر در کشور کارهای مهمی انجام گرفته است و به خصوص در زمینه آموزش و پرورش تغییرات چشم گیری پدید آمده است و به همین سبب دوستان روتاری ما مشتاق بوده اند که در خلوت دوستی و صفا با جناب وزیر آموزش و پرورش صحبت داشته باشند.