80 likes | 316 Views
وقتی روزها گذشت و خورشید را ندیدی ،،،. وقتی نیمه شب ستاره ای از آسمان نچیدی. وقتی رمقی برای پرواز نماند برا یت. وقتی در بند شدی ، ،، وقتی اسیر شدی و زندانی ،،،. وقتی به تاریکی عادت کردی و
E N D
وقتی روزها گذشت و خورشید را ندیدی ،،،
وقتی نیمه شب ستاره ای از آسمان نچیدی
وقتی رمقی برای پرواز نماند برا یت وقتی در بند شدی ،،، وقتی اسیر شدی و زندانی ،،،
وقتی به تاریکی عادت کردی و یادت رفت بیرون از این زندان آسمانی هست .
در اینجاست که باید دستی به یار یت بیاید ،،،
باید نسیمی بیدارت کند ، راهت اندازد ، بندها یت را باز کند ، میان دو دست بگیرد و پروازت دهد ،،،
تا د یر نشده امام زمانت را بخوان و از او یاریبطلب !
او خورشید تاریکی های توست ، او دست خداست که به یار یت خواهدآمد . . .