930 likes | 2.89k Views
افسانه ی غرانیق (آیات شیطانی). زیر نظر استاد گرامی: جناب آقای دکتر مجتبوی گردآوری: مجید زردکانلو. فهرست. مقدمه مفهوم شناسی غرانیق خلاصه داستان غرانیق پشت جلد یک کتاب تاریخچه افسانه غرانیق در آثار مسلمانان بررسی افسانه غرانیق بررسی دلایل و توجیه ها دیدگاه ها کتاب آیات شیطانی
E N D
افسانه ی غرانیق(آیات شیطانی) زیر نظر استاد گرامی: جناب آقای دکتر مجتبوی گردآوری: مجید زردکانلو
فهرست • مقدمه • مفهوم شناسی غرانیق • خلاصه داستان غرانیق • پشت جلد یک کتاب • تاریخچه افسانه غرانیق در آثار مسلمانان • بررسی افسانه غرانیق • بررسی دلایل و توجیه ها • دیدگاه ها • کتاب آیات شیطانی • شوالیه کتاب به دست • چکیده ی کتاب آیات شیطانی • فتوا و بیانیه امام خمینی (ره) • «مبانی قرآنی» حکم امام خمینی
مقدمه در رابطه با قرآن به عنوان یك كتاب آسمانی، فراوان خوانده و شنیده ایم كه قرآن یك پیام وحیانی است كه در طول 23سال بتدریج بر پیامبر مكرم اسلام نازل شد، با این حال، هنوز پیرامون حقیقت، چیستی و چگونگی وحی به مثابه یك پدیده غیبی و یك شعور مرموز، سوالات و ابهامات فراوانی وجود دارد. از میان انبوه سوالاتی كه یكباره به فضای ذهن هجوم می آورند، مهمتر از همه، این است كه شیطان آیا توان آن دارد كه در امر قدسی وحی دخل و تصرف كند و تسویلات خود را به صورت وحی جلوه دهد یا خیر؟ اگراین سوال را به متون دینی و مجامع روایی رسیده ازخاندان اهل بیت عرضه كنیم پاسخ منفی خواهد بود؛ اما اگردر آثار و نوشته های برخی اهل حدیث و غیر وارد از ناحیه اهل بیت بنگریم پاسخ مثبت است؛ ایشان در پاره ای از آثار خود روایات و داستانهایی آورده اند كه نه تنها با اصل مقام عصمت ناسازگار است كه حتی پایه و اساس نبوت را نیز متزلزل میسازد.
مفهوم شناسی غرانیق بیشتر کتابهاي لغت واژه« غرانیق » را رباعی میدانند، ولی فخرالدین طریحی و اسماعیل بن حماد جوهري آن را ثلاثی دانسته و در باب (غ.ر.ق) آورده اند. واژه(غرانیق) جمع مکسر است و مفرد آن به نُه صورت از جمله، غُرنوُق، غرنیق،غُرناق ذکر شده است. براي مفرد واژه غرانیق معانی بسیاري ذکر شده است که دو معنا تناسب بیشتري با عبارات مورد بحث دارد. 1) پرندهاي آبزي با گردن و بالهایی بلند که به رنگ سفید است. 2) جوان سپید زیبارو . در این معنا هم به صورت اسم و هم به صورت صفت به کار میرود از آن چه گذشت می توان گفت: این واژه برسپیدي، زیبایی و لطافت دلالت دارد.مشتقات این واژه در روایات و اشعار قدیمی عرب نیز کاربرد داشته است.از جمله اشعاري که این ماده در آن به کار رفته است، ابیات ذیل است. ألا إنّ تطلاب الصبی منک ظلۀ وفات ریعان الشباب الغرانق همانا خواستن عشق از تو گمراهی است، در حالی که طراوت جوانی زیبا گذشته است
خلاصه داستان غرانیق پیامبر صلى الله علیه و آله پیوسته در این آرزو بود كه میان او و قریش هم بستگى صورتگیرد، از جدایى قوم خویش نگران بود. در یكى از روزها كه او در كنار كعبه نشستهبود و در این اندیشه فرو رفته بود و گروهى از قریش در نزدیكى او بودند در آن هنگام سوره « نجم » بر وى نازل گردید. پیامبر صلى الله علیه و آله همان گونه كه سوره بر وى نازلمىشد، آن را تلاوت مىفرمود: و النجم اذا هوى، ما ضل صاحبكم و ما غوى، و ما ینطقعن الهوى، ان هو الا وحی یوحى، علمه شدید القوى...، تا رسید به آیه افرایتم اللات والعزى، و مناة الثالثة الاخرى... كه شیطان در این میانه دخالت نمود و بدون آن كهپیامبر صلى الله علیه و آله پى ببرد، به او القا كرد: تلك الغرانیق العلى و ان شفاعتهن لترتجى سپس بقیه سوره را ادامه داد. مشركان كه گوش فرا مىدادند تا این عبارت را كه وصف الهه (بتها) مىكرد وامید شفاعت آنها را نوید مىداد شنیدند، خرسند شدند و موضع خود را نسبت به مسلمانان تغییر داده، دستبرادرى و وحدت به سوى آنان دراز كردند. و همگىشادمان گشتند و این پیش آمد را به فال نیك گرفتند. این خبر به حبشه رسید . مسلمانان كه بدانجا هجرت كرده بودند از این پیش آمد خشنود شده، همگىبرگشتند و در مكه با مشركان برادرانه به زندگى و هم زیستى خویش ادامه دادند.
چون شب فرا رسید، جبرئیل بر پیامبر نازل شد و او را از خطایش آگاه کرد. پیامبر هم بسیار ناراحت و نگران شد و خداوند براي تسلی او آیه بنابر برخى نقلها پیامبر صلى الله علیه و آله به جبرئیل گفت: « آن كه این دو آیه را بر من خواند،در صورت به تو مىمانست» جبرئیل گفت: پناه بر خدا چنین چیزى هرگز نبودهاست. بعد از آن حزن و اندوه پیامبر صلى الله علیه و آله بیشتر و جانكاهتر گردید.گویند:درهمین باره،آیه ذیل نازل شد: و ان كادوا لیفتنونك عن الذی اوحینا الیك لتفتری علینا غیره و اذن لاتخذوك خلیلا،ولو لا ان ثبتناك لقد كدت تركن الیهم شیئا قلیلا،اذن لاذقناك ضعف الحیاة و ضعف الممات ثم لاتجد لك علینا نصیرا نزدیك بود آنان تو را(با نیرنگهایشان)از آنچه بر تو وحىكردهایم بفریبند، تا جز آن چه را كه گفتهایم به ما نسبت دهى و در آن صورت، تو را بهدوستى خود برگزینند. و اگر تو را استوار نمىداشتیم(و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی) نزدیك بود (لغزش نموده) به سوى آنان تمایل كنى. هر گاهچنین مىكردى ما دو برابر شكنجه در زندگى دنیا و دو برابر شكنجه پس از مرگ رابه تو مىچشاندیم، سپس در برابر ما، یاورى براى خود نمىیافتى. این آیه بر شدت حزن پیامبر افزود و همواره در اندوه و حسرت به سر مىبرد تاآن كه مورد عنایتحق قرار گرفت و براى رفع اندوه و نگرانى وى این آیه نازل شد: و ما ارسلنا من قبلك من رسول و لا نبی الا اذا تمنى القى الشیطان فی امنیته فینسخ الله مایلقی الشیطان ثم یحكم الله آیاته و الله علیم حكیم پیامبرى را پیش از تو نفرستادهایممگر آن كه خواستهاى داشته باشد كه شیطان در خواسته او القاءاتى نموده ولىخداوند آن القاءات را از میان برده پایههاى آیات خود را مستحكم مىسازد.آن گاهخاطر وى آسوده گشت و هر گونه اندوه و ناراحتى از وى زایل گردید.
تاریخچه افسانه غرانیق در آثار مسلمانان این افسانه را علاوه بر محمد بن اسحاق (حدود 150 ه . ق) (المبداءوالمبعث والمغازي (سیره) 178 )؛ موسی بن عقبه ( 141 ق)، (محمد بن احمد،ذهبی در تاریخ الاسلام ( 113،2 ) روایتی از او نقل می کند)؛ محمد بن عمر واقدي207 ه . ق) (محمد بن سعد، الطبقات الکبري، 206،1 ) و ابو جعفر محمد بن )جریر طبري ( 310 ه . ق) (طبري، ابوجعفر محمد ابن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، 131،17 ) نقل کرده اند. پس از آنان نیز افرادي چون علی بن احمد واحدي ( 468 ه . ق) (اسباب نزول القرآن، 320 )؛ محمد بن عمر زمخشري 538 ه . ق) (الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، 164 ،3 )؛ عبدالله بن عمر )بیضاوي ( 791 ه . ق) (انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، 75،4 )؛ جلالالدین سیوطی911 ه . ق) (الدرالمنثور فی تفسیر المأثور، 366،4 ) و برخی دیگر از مفسران و )مورخان آن را به عنوان واقعهاي تاریخی تکرار کرده اند. در مقابل گروه زیادي ازدانشمندان همچون، ابن حیان اندلسی، ابوالفتوح رازي، قاضی بیضاوي، فخررازي، آلوسی، طنطاوي, سید قطب و آیت الله سبحانی (فروغ ابدیت) و ... آن رانپذیرفته اند. برخی نیز همچون محمد بن اسحاق (البحر المحیط، 381 ،6 )، فخررازي، تفسیرکبیر ( 237 ،23 ) و برخی معاصران کتابهایی در رد آن نوشتهاند. برخی مفسران در ذیل آیات حج/ 52 و نجم/ 19 20 به این افسانه اشاره کردهاند و آن را رد کرده اند یا پذیرفتهاند. معدود نویسندگانی که در دو دهه گذشته به این موضوع پرداخته اند، بیشتر به بیان آثار اجتماعی، فرهنگی انتشار کتاب آیات شیطانی، حکم ارتداد او و واکنشهاي کشورها و گروهها در برابر آن بسنده کرده اند(آیات شیطانی، ردي بر کتاب آیات شیطانی) یا به اختصار به نقد علمی (نقش ائمه در احیاي دین، نقد توطئه آیات شیطانی، جنایات تاریخ) آن پرداختهاند یا آن رافقط از یک منظر (دلایل التحقیق لابطال قصۀ الغرانیق) بررسی کرده اند.
بررسی افسانه غرانیق کسی که کمترین آشنایی با اعتقادات اسلامی داشته باشد، به مخالفت افسانه غرانیق با بسیاري از مبانی و اصول اساسی دین اسلام پی میبرد و هر چه آن را بادقت بیشتري بررسی کند، بطلان و ساختگی بودن آن بیشتر آشکار می شود. این افسانه از جهات مختلفی تأمل برانگیز و نقدپذیر است که بیان آن می پردازیم. اول: بررسی سندي دو پرسش اساسی درباره سند روایاتی که این افسانه را نقل کرده اند، به ذهن می آید. 1) آیا ناقلان اولیه واقعه در زمان وقوع آن حاضر و شاهد بودند؟ 2) آیا آنان شرایطی را که براي پذیرفته شدن روایت یک راوي لازم است، دارند؟ پاسخ به پرسش نخست: این روایات از طرق گوناگونی نقل شده است: الف) طریق ابن اسحاق که روایاتش را طبري در تاریخ و تفسیرش آورده است. این طریق به هشت نفر میرسد ب) طریق محمد بن عمر واقدي که شاگردش، محمد بن سعد.این طریق به سه نفر منتهی می شود پاسخ به سوال دوم: در این باره به سخنی از سید قطب و قاضی عبدالجباربسنده می کنیم. 1. سید قطب می نویسد:دانشمندان علم حدیث قائلاند هیچ کدام از افرادي که به صحت روایات توجه دارند، این روایت را نقل نکرده اند 2. قاضی عبدالجبار معتزلی می نویسد:این احادیث را به حشویه نسبت میدهد و آن را برخاسته از دیدگاههاي آنان.
دوم: بررسی محتوایی الف: تهافت و اختلاف در متن آنچه در کتابهاي تاریخی، روایی و تفسیري پیرامون این قضیه آمده است،بسیار چنان متفاوت است و به سختی میتوان بخشی از این افسانه را یافت که در این کتابها کاملاً یکسان و هماهنگ باشد. این ناهماهنگی، از شواهد قوي ساختگی بودن این افسانه است. از جمله این اختلافات می توان به موارد زیر اشاره کرد. 1. جملاتی که به عنوان القائات شیطانی مطرح شده، به بیش از بیست صورت ذکر شده است. طبري آن را در تفسیرش هشت روایت با عبارات متفاوت و سیوطی با یازده صورت گوناگون نقل کرده اند؛ چون راویان اولیه نزدیک به ده نفرند، پس هر کدام باید حادثه را دست کم به دو صورت نقل کرده باشند و این به طور عادي غیر ممکن است. 2. مکان وقوع ماجرا و حالت پیامبر نیز به صورتهاي گوناگون ذکر شده است. الف) پیامبر در حال نماز بوده است ب) پیامبر در بین جمعی از قریش نشسته بود ج) پیامبر در مقام نماز میخواند و خواب آلود شد 3. افراد گوناگونی گوینده عبارات ادعایی معرفی شده اند. اول: پیامبر دوم: شیطان سوم: یکی از مشرکان چهارم: شیطانی به نام ابیض، که خود را به شکل جبرییل درآورد و آن آیات را بر پیامبر عرضه داشت و پیامبر گمان کرد جبرییل است پنجم: پیامبر این عبارات را از روي سهو اضافه کرد. 4. درباره شخصی که به علت پیري نتوانست سجده کند و مشتی از خاك را بر پیشانی گذارد، نیز اختلاف هست. الف) ولید بن مغیره مخزومی ب) ابواحیحۀ سعید بن عاص ج) مطلب بن ابی وداعه د) ابولهب ( و) عقبۀ بن ربیعۀ 5. در این که پس از اطلاع پیامبر از بطلان آیات شیطانی، چه آیاتی براي تسلی ایشان نازل شد، اختلاف هست. اول. آیه 73 اسرا دوم. آیه 52 حج 6. برخی از این روایات سجده پیامبر و مشرکان را پس از شنیدن آیات شیطانی و قبل از تمام شدن سوره می دانند ولی روایات دیگر سجده را پس از پایان سوره می دانند.
ب: مخالفت بخشهایی از روایات با شخصیت پیامبر به استناد قرآن و روایات معصومان روي هوي و هوس سخنی بر زبان جاري نمی نمود. و حتی براي یک لحظه با مشرکان همراهی نکرد، در حالی در این روایات مطالبی به ایشان نسبت داده شده است که با این ویژگیها سازگاري ندارد، از جمله: 1. شیطان آن چه (آیات شیطانی) را که پیامبر در دل داشت، بر زبان جاري کرد. 2. پیامبر آرزو می کرد خداوند آیاتی فرو نفرستد که موجب بیزاري مشرکان گردد. 3. پیامبر از نزول آیات شیطانی بر خودش، به جبرائیل شکایت کرد. 4. وقتی مشرکان گفتند اکنون که براي بتهاي ما قدرت شفاعت قائل شدي، ما با تو هستیم، این جمله بر پیامبر گران آمد. 5. طبق این افسانه پیامبر از بتهاي قریش به خوبی یاد کرد. در حالی که دریکی از مسافرتها وقتی بحیراي راهب، پیامبر را به لات و عزيّ قسم داد، پیامبر به او فرمود: (با سوگند به لات و عزيّ از من چیزي مخواه. قسم به خداوند، من با هیچ چیز به اندازه این دو، دشمنی ندارم) بهترین شاهد در این مورد سخنانی است که برخی از راویان از زبان مشرکان، پس از شنیدن آیات شیطانی، نقل کردهاند. در برخی از این روایات آمده هنگامی که مشرکان آن آیات را از پیامبر شنیدند، گفتند: او از دین و آیین خود بازگشته است و خدایان ما را ستایش می کند
ج: مخالفت با عقل 1. اگر پیامبر پیامی را از سوي خداوند به مردم اعلام کند و چند ساعت بعد،باطل بودن آن را اعلام نماید، باعث دلسردي مردم و حتی نفرت آنان از پیامبرمی شود؛ در حالی که پیامبر باید از منفرّات به دور باشد، صحت این افسانه و اجازه به شیطان براي دخالت در وحی، موجب سلب اعتماد از رسول اکرم و نقض غرض از ارسال ایشان می شود. 2. با توجه به این که طبق این روایات، بین تلاوت آیات شیطانی و تصحیح آن توسط جبرائیل تنها چند ساعت فاصله شد، بعید است خبر سجده مشرکان به مهاجران برسد، ولی خبر ابطال آیات شیطانی نرسد. 3. در بسیاري از نقلها آمده است پیامبر از روي شوقی که براي هدایت مردم داشت، نمی خواست چیزي بر او نازل شود که باعث دوري آنان از او گردد مگر می شود کسی را هدایت کرد، ولی خطاها و اشتباهاتش را به او گوشزد نکرد. آن چه از سوي خدا نازل میشد، مطمئناً حق و طبق مصلحت مردم بود،پس چگونه پیامبر انتظار داشت چنین چیزي بر او نازل نشود، یعنی او دلسوزتر ازخدا و داناتر به مصالح بود؟! 4. کسی آرزوي پیامبر در مورد نازل نشدن آیهاي که باعث دوري مشرکان ازاو می شود، و سخن گفتن جبرییل با او را، از خود پیامبر نقل نکرده است. 5. با توجه به شواهدي چون بیان احکام حج و جهاد در سوره حج و، تصریح دانشمندان علوم قرآن بر مدنی بودن این سوره، نمی توان پذیرفت که آیه 52 این سوره براي تسلی پیامبر، پس از رخ دادن افسانه غرانیق، باشد. 6. آیات 18 تا 30 سوره نجم درباره بتهاي مشهور عرب است که عربها می پنداشتند تجسم ملائکه و فرشتگان الهی و دختران خداوند هستند. قرآن درمواردي بطلان این اعتقاد را بیان کرده است.سوره نجم از جملۀ این موارد است که به دنبال رداین ادعا، فرمود این اعتقادات چیزي جز نامگذاري هایی بی دلیل نیست که از سوي خدا نیز دلیلی بر آن فرستاده نشده است. 7. سجده مسلمانان و مشرکان پس از شنیدن این سوره که در برخی از این روایات به آن اشاره شده است، نشان میدهد که سوره تا پایان خوانده شدهاست چراکه آیه سجده در پایان این سوره قرار دارد. با توجه به این نکته، پرسش جدي، این است که چگونه مشرکان این همه آیه در مذمت بتها را نادیده گرفتند و تنها به آیات شیطانی دل خوش داشتند و حاضر شدند تمام عناد خود را کنار گذاردند و با مسلمانان سازش نمایند؟!
8 . گفته اند پیامبر را به دوش گرفتند و در اطراف مکه گرداندند .علاوه بر این که از شأن پیامبر به دور است که اجازه چنین کاري به آنها بدهد، با تکبر و عنادي هم که مشرکان مکه داشتند، سازگار نیست.کینه توزي مشرکان با پیامبر آنقدر زیاد بود که تنها با شنیدن چند آیه در مدح بتها، با او آشتی نمی کردند و از آزار و اذیت مسلمانان دست برنمی داشتند. 9. مبارزه با بت پرستی از اصول اولیه اسلام است و پذیرفتن این افسانه به معناي دست برداشتن از این اصل اساسی است. 10 . بسیاري از کسانی که این روایات را نقل کرده اند، خواسته اند کمال توجه خداوند متعال به پیامبر را نشان دهند؛ در حالی که از توابع این صنف روایات غافل بوده اند.
د: منافات با محکمات قرآن این آیات با آیات فراوانی که عصمت پیامبر در وحی را بیان می کند(حاقه/ 45 ، یونس/ 15 ، اسرا/ 73 )، منافات دارد. برخی آیه وإِن کَادوا لَیفْتنُونَک عنِ الَّذي أَوحینَا إِلَیک لتَفْتَرِي علَینَا غَیرَه وإِذاًلَاتَّخَذُوك خَلیلاً ولَولاَ أَن ثَبتْنَاك لَقَد کدت تَرْکَنُ إِلَیهِم شَیئاً قَلیلاً را شاهدي بر صحت افسانه غرانیق دانسته اند: در حالی که: اولاً: فعل « کاد »این آیه بیان کننده این نکته است که پیامبر فریفته نشده است؛ چرا که عصمت الهی او را حفظ نمود. ثانیاً: واژه « لولا » در این آیه دلالت بر عدم اعتماد و رکون پیامبر به مشرکان دارد، چراکه « لولا » دلالت بر انتفاي امري به دلیل انتفاي امري دیگر دارد
بررسی دلایل و توجیه ها الف: دلایل پذیرندگان افسانه غرانیق 1. تعدد طرق: ابن حجر در رد دیدگاه کسانی که این افسانه را پذیرفته اند، این می نویسد: «این اقوال منطبق بر قواعد نیست، زیرا وقتی طرق یک روایت متعدد شد، این خود دلالت می کند این روایت اصلی داشته است» نقد: کثرت راویان به همان اندازه که زیاد است، پراکنده و متشتت نیز هست؛ به صورتی که به سختی میتوان وجه جامعی بین آنها پیدا کرد. ما در مقاله به تهافت متن روایات اشاره کردیم. 2. ارتباط این افسانه با بازگشت مهاجرین از حبشه نقد: اولا بًرخی همچون تاریخ نگاران مانند ابن هشام بازگشت مسلمانان را از حبشه نقل کرده اند؛ بدون این که اشارهاي به این افسانه بنمایند. ثانیا:ً از روایات ابن اسحاق و ابن هشام برمی آید که بازگشت مسلمانان ازحبشه به دلیل اخبار غلطی بود که به آنان رسیده بوده است. 3. سجده کفار پس از قرائت سوره نجم نقد: در کتبی که به عنوان صحاح از آنها یاد میشود، احادیثی یافت می شود که با اصول مسلم اسلام سازگاري ندارد 4. این روایت دلالت دارد که پیامبر تحت عنایت خاص خداوند است! نقد: در صورتی میتوان گفت پیامبر مورد عنایت کامل خداوند متعال است که خدا از همان ابتدا او را از سوسه هاي شیطان حفظ کند؛ نه اینکه ابتدا او را دچار سازد، سپس با خبر نماید و در مسیر درست قرار دهد. 5. آیه 73 سوره اسراء که از متمایل شدن پیامبر به کفار با خواندن آیات شیطانی خبر می دهد، شاهدي بر صحت این افسانه است! نقد: علاوه بر آن چه قبلاً در نقد این استدلال گفته شد، باید اضافه کنیم: اولاً: از ابن عباس نقل شده است که این آیه درباره قبیله ثقیف نازل شدهاست، بنابراین ارتباطی به افسانه غرانیق ندارد. ثانیا:ً آیه از باب (ایاك اعنی واسمعی یا جاره) است که مخاطب واقعی آن، دیگر مسلمانان است ثالثا:ً آیه می فرماید: پیامبر به کفار میل هم نکرد، چه رسد به این که اجابتشان کند رابعا:ً آیه 73 به جنبه بشري پیامبر اشاره دارد که حضرت به دلیل وجود وسوسه هاي قوي که همراه با مصالحی همچون اسلام آوردن مشرکان بود، نزدیک بود متأثر شود و انعطاف نشان دهد؛ چراکه انسان هر قدر هم که قوي باشد، در اینگونه موارد احتمال تأثیر پذیرفتن را دارد، اما آیه 74 بیانگر عصمت الهی است که شامل حال پیامبران است و آنان را در این مواقع حساس حفظ می کند.
ب: توجیه هاي پذیرندگان 1) دلیل این که خداوند به شیطان اجازه داد این آیات را اضافه کند، آزمایش بیماردلان و تقویت ایمان مؤمنان بود تا با این آزمون بر شک و تیره دلی منافقان و یقین و روشندلی مؤمنان افزوده شود. 2) خود کفار این عبارات را گفتند و این که به شیطان نسبت داده شد، به این دلیل است که این کار با سوسه او انجام پذیرفت نقد: در این صورت بر پیامبر واجب بود آن را اعلام کند؛ علاوه بر این که با ناراحتی پیامبر پس از نکشاف واقع، سازگاري ندارد. الف) چون مشرکان میدانستند پیامبر در پی عیب جویی از بتها است، پیش دستی کردند و این آیات را خواندند. ب) شاید شیطان در گوش مشرکان دمیده است. ج) بدون این که پیامبر متوجه باشد، این کلمات بر اثر القاي شیطان بر زبانش جاري شد. د) پیامبر خواب آلود بود و در این صورت تکلیفی نداشت. ه) این عبارات جملات مشهوري بود و پیامبر همچون مشرکان به آن عادت کرده بود و هنگام بردن نام آن بتها ناخود آگاه آن جملات را تکرار کرد ابن حجر عسقلانی نیز چند توجیه زیر را نقل و رد کرده است. 1) این عبارات گویاي اعتقاد مشرکان است. 2) پیامبر این عبارت را از روي تهکّم و استهزاء گفت. 3) چون پیامبر قرآن را با تأنی میخواند، شیطان از توقّف ایشان در بین آیات سوء استفاده و این آیات را اضافه کرد.
دیدگاهها الف) دیدگاه برخی دانشمندان مسلمان 1) ابن کثیر شامی می نویسد: بسیاري از مفسران در آیه (حج/ 52 ) قصه غرانیق را ذکر کرده اند و ما از ذکر آن خودداري می کنیم تا کسانی که نمی توانند آن را در جایگاه خود قرار دهند، نشنوند، جز این که اصل این قصه در صحیح آمده است، بدین شرح که بخاري گوید: ...)! سپس داستان را که از سجده مسلمانان و مشرکان خبر میدهد، نقل می کند؛بدون این که اشارهاي به آیات شیطانی داشته باشد. 2) استاد مصطفی عبدالواحد علت نقل اینگونه روایات را چنین بیان می کند: خداوند بیامرزد علماي سلف ما را که خود را با اینگونه روایات درگیرمی کردند؛ به سبب آن که براي آن روایات حقی قائل می شدند، آن هم حقی که فقط یاد شدن و نقل شدن بود؛ اگر چه خرافهاي بود یا اسطورهاي از اساطیر گذشتگان 3) از محمد بن اسحاق بن حزیمه درباره این افسانه سوال شد، پاسخ داد که از مجعولات زندیقان است. او کتابی در رد این افسانه نوشته است. ب: دیدگاه برخی مستشرقان مونتگمري وات و افسانه غرانیق 1) وات در پاسخ به این پرسش که چگونه پیامبر شفاعت بتها را که درآیات شیطانی آمده بود، پذیرفت می نویسد:آیاتی در قرآن هست که تلویحاً خدایان مشرکان را نوعی فرشته میداند و محمد با این اعتقاد می توانست شفاعت بتها را براي خود توجیه کند. بررسی: وات آن آیات را بیان نکرده است، ولی به نظر میرسد مراد اوآیاتی، مانند صافات/ 149 ، زخرف/ 20 و نحل/ 57 باشد که دختر داشتن خداوند را انکار میکند در حالی که کمترین اشارهاي به آن چه وات از آیات استنباط کرده است، ندارند. 2. وات می نویسد: در آیات نخستین تاکیدي نیست که الله خداي واحد است . بررسی: برخلاف اعتقاد وات، در آیاتی مانند فاتحۀالکتاب/ 2، مزمل/ 9، ناس/ 1 و توحید/ 1، که پیش از سوره نجم نازل شدهاند، بر توحید تأکید شده است. 3. این مستشرق مأخذ حکایت را به دور از شبهه معرفی میکند و طبري را(از ناقلان اصلی) عالم دقیق توصیف می کند و می نویسد:نمی توان پذیرفت... دانشمند دقیقی مثل طبري آن را از منبع مشکوکی نقل کرده باشد. بررسی: به عقیده بسیاري از دانشمندان اسلامی، تفسیر طبري پر از احادیث ضعیف، جعلی و اسرائیلی است. براي نمونه، ذهبی می نویسد: طبري اخبار فراوانی را از اسرائیلیات نقل کرده است که این به دلیل تأثیرپذیري او از روایات تاریخی است که در کتابهاي تاریخیش آورده است و این روایات نیاز به نقدي دقیق و گسترده دارد
کتاب آیات شیطانی كتاب «آيات شيطانى» رمانى است در 547 صفحه كه در ميانه جلد و در پشت جلد كتاب تصوير رزم رستم با ديو سپيد چاپ شده است. البته اين طرح تنها براى شرقيان و علىالخصوص مردم ايران آشناست؛ چهره آرام و شرقى رستم كه با پنجه دست چپ، گلوى ديو سپيد را مىفشرد و با خنجر سينه او را دريده است. ديو سپيد، كه پاى چپش قطع شده و گرزش شكسته است، آخرين نفسهايش را مىزند. اين تصوير از آلبوم "كليو " گرفته شده است كه متعلق به موزه «ويكتوريا و آلبرت» است. * چرا نويسنده كتاب، عنوان «آيات شيطانى» را به كتاب خود داده است؟ اين نام اشاره به افسانه و يا واقعه واهى و ساختگى «غرانيق» دارد. كتاب «آيات شيطانى» در 9 فصل تنظيم شده است و نويسنده كتاب، افسانه غرانيق را مكرر و به شكلهاى گوناگون در كتاب خود آورده و آن را به عنوان يكى از مضامين اصلى كتاب خود مشخص و برجسته نموده است. موارد اهانت و جسارت نويسنده كتاب آيات شيطانى را مىتوان در موارد زير خلاصه كرد: 1- تشكيك در امر وحى و طرح اين موضوع كه جبرئيل در واقع موجودى در درون پيامبر بوده و پيامبر(ص) متناسب با منافع خود و حتى مسايل شخصىاش آيات را تنظيم مىكرده است. 2- معرفى پيامبراسلام(ص) به عنوان فردى خود خواه و تاثيرپذير و كمدقت و... 3- معرفى ياران پيامبر(ص) به عنوان افرادى كه دچار انحرافهاى اخلاقى گوناگون بودهاند. 4- نسبت انحراف اخلاقى به همسران پيامبر(ص) 5- تحقير و اهانت نسبت به فرشته وحى «جبرئيل» 6- تحقير و اهانت نسبت به احكام اسلام توضيح بيشتر در مورد هر يك از آنها غير از سياه كردن سينهها ثمرى نخواهد داشت. تمام قهرمانان اين كتاب كه داستانى به سبك «رئاليسم جادويى»، كه داراى ضعفهاى فراوان و بى سرو ته مىباشد، داراى ضعفها و انحرافات شديد اخلاقى هستند و اسامى آنان سلمان، بلال، اسماعيل، عايشه و ماهوند (به وزن تلفظ لاتينى محمد) و... مىباشد. خلاصه داستان اين كتاب به دليل آشفتگى عجيب وقايع و همچنين اهانتآميز بودن آن ميسر نيست.
شوالیه کتاب به دست احمد سلمان رشدي (زادي 19 ژوئن 1947) در بمبئى هند در يك خانواده مسلمان متولد شده است. در 13 سالگى به انگلستان مهاجرت كرده و فعلاً مقيم انگلستان است و تابعيت انگليسى دارد. وى پيش از كتاب آيات شيطانى چهار رمان ديگر نيز منتشر كرده است به علاوه دو فيلمنامه. رشدى عضو هيات انستيتو فيلم انگلستان و عضو هيات مشاورين انستيتو هنرهاى معاصر و عضو انجمن سلطنتى ادبيات انگلستان نيز مي باشد كتاب آيات شيطانى كه پنجمين رمان او محسوب مىشود، مستقيما به سفارش آقاى «گيلون ريتكن»، رييس يهودى انتشارات «وايكينگ» با دستمزد بي سابقه 850 هزار پوند ، نوشته شده است. جالب است بدانيد به دستور همين آقاى «ريتكن»، سلمان رشدى از آغاز نگارش كتاب گارد محافظ داشته است .همچنين جايزه كتاب سال 1988 انگلستان به اين كتاب تعلق گرفت. * گزيده آثار رشدي به اين شرح است: 1-گريموس 1975 2-بچه هاي نيمه شب 1981 3-شرم، 1983 4- لبخند يوزپلنگ: سفري به نيكاراگوا 1987 5-آيات شيطاني، 1988 6-هارون و درياي قصهها 1990 7-وطنهاي خيالي: مقلات و نقد 1981-1991 (1992) 8- شرق، غرب، 1994 9- زمين زير پايش 1999 10- شاليمار دلقك، 2005 سبك روايي رشدي را از گونه رئاليسم جادويي ميدانند. رمان بچههاي نيمهشب تمهايي از «طبل حلبي» گونتر گراس را در خود دارد كه رشدي آن را الهامبخش نوشتن كتاب ميداند. آيات شيطاني نيز به وضوح وامدار «مرشد و مارگريتا» اثر ميخائيل بولگاكف روسي است.
*جوايزي كه تا به حال به رشدي اهدا شده است: بچههاي نيمهشب، برنده ي جايزه بوكر شد، و سالها بعد در سال 1993 برنده جايزه بوكرِ بوكرها شد كه به اين معني بود كه اين كتاب بهترين اثر از ميان رمانهاي برنده جايزه بوكر در 25 سال اول اعطاي اين جايزه است. بچههاي نيمهشب را مهدي سحابي به فارسي ترجمه كرد و در سال 1364 شمسي برنده جايزه بهترين رمان خارجي كتاب سال جمهوري اسلامي ايران نيز شد. كتاب شرم نيز در همان سالها به فارسي ترجمه و چاپ شد. جايزه بوكر / جايزه يادبود جيمز تيت بلك / جايزه اتحاديه انگليسيزبان / نشان شواليه ،جوايزى كه تا به حال به رشدى تعلق گرفته و نيز مسووليتهايى كه دارد، همگى از عنايت دولت انگلستان به اوست. نشان شواليه كه چند ماه قبل از طرف دربار انگلستان به رشدي اهدا شد، به «ايان بوتهام»، كريكتباز انگليس نيز اعطا شد. با اين اقدام اين دو فرد از اين پس با لقب «سر (Sir)» خوانده ميشوند كه به هنرمندان، ورزشكاران، ديپلماتها، روزنامهنگاران و ديگران در مراسم سالگرد تولد ملكه اعطا ميشود. رشدي پس از دريافت اين لقب گفت: «من از دريافت اين افتخار بزرگ احساس هيجان و كوچكي ميكنم و عميقا سپاسگذارم كه كارم به اين شكل مورد توجه قرار گرفته است.» عليرغم انتظارات رسانهها، «ديويد بكام»، كاپيتان تيم فوتبال انگليس، لقب شواليه را دريافت نكرد.
چکیده کتاب آیات شیطانی آیاتِ شیطانی داستانی است بلند در ۵۴۷ صفحه. قصه ساختاری مدرن دارد که شاید بتوان آن را نوعی گرتهبرداریِ شرقی از پدیدهی رئالیسمِ جادوییِ امریکای جنوبی نامید. ناگفته نماند که تناسخreincarnation -که در فرهنگ هندی جا افتاده است- به عنوانِ یک پدیدهی بومی در طرحِ داستانی نقشی غیر قابلِ انکار دارد. تناسخ هنوز هم در هندِ امروز، نه فقط میانِ هندوها و متعصبانشان که سیکها باشند، که در میانِ پیروانِ سایرِ ادیان، یک باورِ بومی است. بسا هندوهایی که مقیمِ کشورهای غربیاند و هنوز از حشرهکش استفاده نمیکنند. نه برای حفظِ محیط زیست و سوراخِ لایهی اوزون، بلکه از آن رو که مبادا روحِ پدربزرگ یا خانم والدهشان را که در قالبِ یک سوسک تجسد یافته، آزار دهند! بنابراین در پسزمینهی بومیِ نویسنده تناسخ جایگاهی ویژه دارد. گابریل فریشتا و سالدین چامچا در هواپیمای بویینگ ۷۴۷ نشستهاند. یکی هنرپیشه است و دیگری مقلد صدا. هواپیما ربوده میشود و این دو به طرزِ معجزهآسایی نجات مییابند. سالدین چامچا اصلا هندی است، اما در لندن بزرگ شده، نامِ اصلیاش صلاحالدین بوده که به سالدین تغییر پیدا کرده، خانوادهاش خانوادهای هندی و متعصب بوده… اگر قرار باشد در هر قصهای شخصیتی باشد که بیش از سایران به نویسنده نزدیک باشد، سالدین به سلمان رشدی نزدیکتر است. این از سالدین؛ اما تقدیرِ گابریل فریشتا اینگونه رقم خورده بوده که در زندگیِ آینده ملک مقرب Arch angle شود؛ گابریل با جبرائیل همریشهاند. (از آنجایی که از خاصههای قصهی مدرن به هم خوردنِ تناوبِ زمانی است، این که زندگیِ آیندهی گابریل در هزار سالِ قبل واقع شود، اتفاقِ پیچیدهای نیست. گذشته از آن، ذاتِ تناسخ هم با اینگونه زمانشکنی قرابت دارد.) تا اینجا فصلِ اولِ قصه بود به نامِ فرشته جبرائیل The Angel Gibreel. استحالهی metamorphosصلاحالدین به سالدین. نوعی خلا و تهی بودن که دوملیتیها، عموما آن را تجربه کردهاند. خاصه کسانی که از یک فرهنگِ غنیِ شرقی میبُرند و تالاپ، به درونِ فرهنگِ غربی میافتند. فصلِ دومِ قصه Mahoundاست که همان نامِ “محمد” است در زبانِ کهنِ سانسکریت. از اینجا گابریل به جبرائیل تبدیل میشود.
گابریل در کودکی، و البته در زندگیِ قبلی، زمانی که ناهارِ کارگرانِ معدن را میبرده، غذای هندوهای گیاهخوار را با گوشتِ مسیحیان و گوشتِ مسیحیان را با گوشتِ حلالِ مسلمانان جابهجا میکرده، نصیحت مادر را نشنیده میگیرد. مادری که به او میگوید: شیطان… (ص ۹۱) همین گرهِ کوچک همهی داستان را کفایت میکند. فرشتهای که کمی هم شیطان است. پارهای از داستان که در زمانِ صدر اسلام میگذرد، بسیار ابتدایی و ضعیف است. چیزی است شبیه به یک نمایشنامهی تهیمایهی ابتدایی، در قیاسِ با صحنهآراییهای زندهی زمانِ معاصر در فصلِ اول. شهری به نامِ جاهیلیا Jahiliaو شخصیتهایی یک بعدی که به اشتباه و با کم دقتی از تاریخ بیرون کشیده شدهاند. ابوسیمبل Abu Simbel به جای ابوسفیان و هند و خالد و حمزه و سلمان و… از اینجا قصه فصل به فصل جلو میرود، فصلی در جاهیلیا و فصلی در زمانِ معاصر. بگذریم که فرقِ معدودی در مسلمانان این روایتِ جعلی را قبول دارند. تازه آنها نیز نه به صورتی که رشدی مساله را شرح میدهد. رشدی نزولِ آیاتِ شیطانی را در مجلسی بیان میکند که مهاند (در این نقد متعمدا از این لغت استفاده میگردد.) با هند خلوت کرده است. (صفحهی ۱۲۱) طرفه این جاست که در همین اثنا، خبر میرسد که حمزه، برادرانِ هند را کشته است! (بیتوجهی به تاریخ در یک اثرِ داستانی، قابلِ اغماض است، اما اگر اولا اثر ادعای بیانِ تاریخ را نداشته باشد، و ثانیا مسالهی تاریخی، مسالهای نباشد که با حیثیتِ کسی -نه کسانی، چه رسد به حیثیتِ دینی که عمیقترینِ انواع است- چالش داشته باشد.) البته از نویسندهای که خالد را اولین مسلمان میداند و او را سقا water career مینامد(صفحهی ۱۰۴) و سلمان را کجاندیش میداند، اینگونه تاریخنویسی بیراه نیست. آیاتِ شیطانی با طرحِ افسانهی غرانیق آغاز میگردد و در ادامه، نویسنده به خود جرات میدهد که توصیفی از زندهگیِ مهاند و رابطهی او با همسرانش ارائه کند که حتی در شانِ یک انسانِ عادی نیز نیست. اینجا نکتهای قابلِ تامل وجود دارد. فِرَقی از مسلمانان که جرات نمودند، پیامبرشان را تا حدی تنزل بدهند که خطاکارش بنامند -آنهم در سترگترین رسالت که همانا بیانِ وحی باشد- در نوشتنِ این اثر و امثالِ آن مسوولاند. اگر نبود آن کژیِ آغازین، این انحرافِ پسینی هرگز شکل نمیگرفت.
فتوا و بیانیه امام خمینی(ره) بسمه تعالی انا لله و انا الیه راجعون به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می رسانم مؤلف کتاب «آیات شطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می باشند. از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاَ آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود، شهید است ان شاء الله. ضمناَ اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته روح الله الموسوی الخمینی ۲۹ بهمن ۱۳۶۷/ ۱۱ رجب ۱۴۰۹
«مبانی قرآنی» حکم امام خمینی بر اعدام سلمان رشدی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در قرن پانزدهم هجری قمری و بیستم میلادی با صدور حکم اعدام سلمان رشدی در ۲۵ بهمن ۱۳۶۷ (۱ ) بزرگ ترین دفاع را از شخصیت مقدس پیامبر خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم انجام داد . صدور این حکم الهی باعث تقریب مذاهب اسلامی و گسترش مذهب شیعه در جهان گردید و تبلیغات مسموم و گمراه کننده ی دشمنان شیعه که ایمان شیعیان به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را نفی می کردند به چالش کشید زیرا رهبر مذهبی ایرانیان و شیعیان به دفاع از پیامبر اسلام برخاست و در عصر خاموشی و سکوت مفتیان جهان اسلام خمینی بزرگ یک تنه به صحنه آمد و با حکم اعدام سلمان رشدی جهان غرب را از تهاجم به مقدسات مسلمانان بازداشت . کیفر سلمان رشدی با نوشتن کتاب کفر آمیز آیات شیطانی به دو جهت اعدام بود : « دشنام به پیامبر اسلام » و « ارتداد » . حکم قتل ساب النبی همانند تمام احکام الهی بر مصالح و دلایل معتبر شرعی و عقلی استوار است . « کتاب خدا قرآن » و « سنت معصومان علیهم السلام » و « حکم عقل سلیم » و « اجماع علمای اسلام » دلایل چهارگانه اثبات کیفر اعدام ساب النبی است . در این ادامه تنها « دلایل قرآنی » حکم پایدار امام خمینی در اعدام سلمان رشدی ارائه می گردد و « احکامی که در آیات قرآنی » کیفر سنگین ساب النبی را آشکار می کند نام برده می شود. اهانت به پیامبر در قرآن/ حکم اذیت و آزار رسول خدا در قرآن/حکم محاربه با پیامبر/حکم طعن در دین پیامبر/حکم رفع اصوات فوق صوت پیامبر/حکم استهزای پیامبر/حکم تکذیب رسول الله/حکم تقدم بر رسول الله/حکم اعراض از رسول الله/حکم عصیان بر رسول الله/حکم کفر به رسول الله/حکم محادده با رسول الله/حکم مشاققه با رسول الله احکام بالا که برگرفته شده از آیات قرآنی است روشنگر حساسیت و خطیر بودن و سنگینی جرم سب و اهانت به پیامبر خدا را آشکار می نماید و درستی حکم موجود در سنت نبوی و ائمه درباره ساب النبی را نشان می دهد.
پشت جلد یک کتاب (بررسی توطئه آیات شیطانی) تالیف: فاطمه حسینی تاریخ انتشار: تیر 1387 شابک: 4-207-419-964-978 نوبت چاپ: اول، تابستان 1387 شمارگان: 3000 معرفی کتاب: در زمستان 1357، یک بمب خبری، رسانههای جهان را آشفته ساخت. ده ماه بعد، تصویر بالا رفتن دانشجویان خشمگین، از در و دیوار سفارت ایالات متحده در تهران، جهانیان را مبهوت کرده بود؛ ولی این، پایان ماجرا نبود. ایرانیها، ده سال پس از انقلابشان، در حالی که از جنگ با ده کشور دنیا( که پشت تابلویی به نام صدام، جا خوش کرده بودند) ، سربلند بیرون آمدند، شوک دیگری را به یک جانبهگرایان دنیا وارد ساختند. در زمستان 1367، رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، با یک فتوای مقتدرانه، پرده از توطئهای برداشت که سالها، دهها گروه و سرویس امنییت و تحقیقاتی، برای انجام آن تجربهاندوزی کرده بودند و متحمل زحمت شده بودند. «توهین به مقدسات»، نقشه ظریفی بود که میشد ایدههای شیطانپرستی را هم چاشنی آن ساخت و با جذابیتی وصفناشدنی، آن را به خورد میلیونها جان تشنه اما سرگشته داد. سرابی که هم «نفی» در خود دارد و هم «اثبات» ، نفی حقیقت و اثبات باطل. چون باطل ، ثابت شدنی نیست، باید آن را به هزار زیور و آرایه، آراست؛ «لازینن لهم فیالارض و لاغوینهم اجمعین». کتاب حاضر ، به معرفی، تشریح و بررسی فصول نهگانهی رمان آیات شیطانی میپردازد و سعی دارد، با بیان مستندات تاریخی و سیاسی، به چگونگی برخورد مسلمانان جهان با این توطئهی غرب علیه اسلام، بپردازد. داستان اسلامستیزی غرب (تحت فرمان لابیهای صهیونیستی) ، داستان پردامنه و مطولی است که آگاهی از تجربهی «آیات شیطانی» آموزنده و الهامبخش مسلمانان و عبرتآموز برای اسلامستیزان است.
منابع 1. ابناثیر، مبارك بن محمد، النهایۀ فی غریب الحدیث و الاثر، دارالاحیاء التراث العربی، 1422 ق. 2. ابن اسحاق، محمد بن اسحاق، المبدأ والمبعث والمغازي (سیره ابن اسحاق)، معهد الدراسات و الابحاث. 3. ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، دارالکتب العلمیۀ، 1415 ق. 4. ابن عباس، تنویر المقباس فی تفسیر ابنعباس، دارالکتب الاسلامیۀ لبنان، 1987 م. 5. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفۀ الاصحاب، دارالجیل، 1412 ق. 6. ابنفارس، احمد، معجم مقاییساللغۀ، نشر دارالکتب اسلامیۀ بیروت، 1420 ق، چ سوم. 7. ابنکثیر، ابی الفداء اسماعیل، البدایۀ والنهایۀ فی التاریخ، داراحیاء التراث العربی، 1422 ق. 8. ابن هشام، محمد، السیرة النبویۀ، دار احیاء التراث العربی، 1985 م. 9. ابوالفتوح رازي، حسن ابن علی، روضالجنان وروحالجنان، بنیاد پژوهشهاي آستان قدس ، 1371 ش. 7 رضوي 10 . آلوسی، ابوالفضل شهاب الدین سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن، نشر داراحیاء التراث العربی، 1405 ق، چ چهارم. 11 . بخاري، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح من حدیث رسول الله، دار احیاء التراث العربی، 1400 ق. 12 . بروکلمان، کارل، تاریخ الشعوب الاسلامیه، دارالعلم للملایین، 1965 م، چ چهارم. 13 . بیضاوي، عبدالله ابن عمر، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، نشر دارالفکر، بیروت، 1416 ق. 14 . بیهقی، احمد بن حسین، دلایل النبوه، دارالفکر، بیروت، 1418 ق. 15 . جوهري، اسماعیل ابن حماد، صحاحاللغۀ، دار العلم، بیروت، 1404 ق، چ سوم. 16 . حقی برسوي، اسماعیل، تفسیر روحالبیان، نشر دارالفکر، بیروت. 17 . الحلبیالاثري، علی بن حسن، دلایل التحقیق لابطال قصۀ الغرانیق، مکتبۀ الصحابۀ، 1412 ق. 18 . حلبی، علی بن برهان الدین، السیره حلبیۀ من انسان العیون، دار احیاء التراث العربی. 19 . خازن، علی بن محمد، لباب التأویل فی معانیالتنزیل (تفسیرخازن)، دارالکتب العلمیۀ، 1415 ق. 20 . خلیل جرّ، فرهنگ لاروس (ترجمه المعجم العربی الحدیث)، ترجمه: سید حمید طبیبیان، نشر امیر کبیر، 1375 ش. 21 . دمیري، محمد بن موسی، حیات الحیوان الکبري، نشر شریف رضی، 1390 ق، چ چهارم. 22 . ذهبی، محمد بن احمد، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر الاعلام، دارالکتب العربی، 1422 ق. 23 . همو، تذکرة الحفاظ، داراحیاء التراث العربی، 1374 ق. 24 . همو، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، دار الفکر. 25 . ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، آوند دانش، 1425 ق. 26 . رازي، فخرالدین، تفسیر کبیر [مفاتیح الغیب]، نشر دارالکتب العلمیۀ، بیروت، 1411 ق. 27 . رامیار، محمود، تاریخ قرآن، نشر امیرکبیر، 1379 ش. 28 . رفعت، سید احمد، ترجمه: عباسعلی براتی، آیات شیطانی، نشر سعید بن جبیر، 1372 ش، چ اول. 29 . زبیدي، سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، دارالفکر، 1414 ق. 30 . زمخشري، محمود ابن عمر، الکشاف عن حقائق غوامضالتنزیل، نشر دارالکتب العربی، 1407 ق. 31 . سید قطب، فی ظلال القرآن، نشر دار احیاء التراث العربی، 1386 ق، چ پنجم. 32 . سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، الخصائصالکبري، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1400 ق. 33 . همو، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، نشر کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404 ق. 34 . همو، طبقات الحفاظ، دارالکتب العلمیۀ، 1403 ق. ، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، 1380 ش. : 35 . شریف مرتضی، تنزیه الانبیاء والائمه 36 . شهیدي، سید جعفر، جنایات تاریخ، حافظ. 37 . صفی پور، عبدالرحیم، منتهی الارب فی لغۀ العرب، نشر کتابخانه سنایی. 38 . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، نشر اسلامیه، چاپ دوم. 39 . الطبري، ابوجعفر محمد ابنجریر، جامعالبیان فی تفسیرالقرآن، نشر دارالمعرفۀ، بیروت، 1406 ق. 40 . طریحی، فخر الدین، مجمعالبحرین، نشر موسسۀ الوفاء، 1403 ق، چ دوم. 41 . عبدالعزیز سلیمان نوار، تاریخ الحدیث الشعوب الاسلامیۀ، دار النهضۀ العربیه، 1411 ق. 42 . عسقلانی، احمد بن علی کنانی، الاصابۀ فی تمییز الصحابه، مکتبۀ دارالباز، 1410 ق. 43 . همو، فتح الباري شرح صحیح بخاري، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1418 ق. 44 . عسکري، سید مرتضی، نقش ائمه در احیاي دین، نشر بنیاد بعثت، 1370 ش. 45 . غازي عنایۀ، شبهات حول القرآن و تنفیدها، دار مکتبۀ هلال، 1423 ق. 46 . فراهیدي، خلیل ابن احمد، ترتیب العین، نشر اسوه، 1414 ق، چ اول. 47 . فیروزآبادي، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، دار الکتب العلمیۀ، 1420 ق. 48 . قاضی عیاض، کتاب الشفا بتعریف حقوق المصطفی، نشر دارالفکر، 1426 ق، چ اول. 49 . قرطبی، محمد ابن احمد، الجامع لاحکام القرآن، نشر دارالکتب العربی، 1378 ق. 50 . قمی، ابوالحسن علی ابن ابراهیم، تفسیر قمی، نشر دارالکتاب للطباعۀ والنشر، 1387 ق. 51 . قمی، عباس، الکنی و الالقاب، نشر مکتبۀ الصدر، 1368 ش. 52 . کلاعی، سلیمان بن موسی، الاکتفاء فی مغازي رسول الله والثلاثۀ الخلفاء، دارالکتب العلمیۀ، 1420 ق. 53 . کلبی، هشام بن محمد، کتاب الاصنام (تنکیس الاصنام) ترجمه: محمد رضا جلالی نایینی، نشر تابان، 1348 ش. 54 . محلّی، جلال الدین و سیوطی، جلال الدین، تفسیر جلالین، نشر موسسه نور، 1416 ق، چ اول. 55 . محمد بن اسحاق بن یسار، سیره ابن اسحاق، نشر دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1368 ش. 56 . محمد بن سعد، الطبقات الکبري، دار صادر بیروت. 57 . مدرسی، سید هادي، ترجمه حمید رضا شیخی، ردي بر کتاب آیات شیطانی، کانون نشر اندیشههاي اسلامی، 1371 ش، چ سوم. 58 . معرفت، محمد هادي، التمهید فی علوم القرآن، نشر اسلامی، 1417 ق. 59 . معین، محمد، فرهنگ فارسی، نشر راه رشد، 1382 ش. 60 . مهاجرانی، عطاء الله، نقد توطئه آیات شیطانی، نشر اطلاعات، 1379 ش، چ نوزدهم. 61 . نجمی، محمد صادق، سیري در صحیحین، دفتر انتشارات اسلامی، 1383 ش. 62 . نولدکه، تئودور، تاریخ القرآن، دار نشر جورج المز، 2000 م. 63 . نیشابوري نظام الدین، حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نشر دارالکتب العلمیۀ، 1416 ق، چ اول. 64 . همدانی، اسحاق بن محمد، سیرت رسولالله (ترجمه سیره ابن اسحاق)، مرکز، 1375 ش. 65 . وات، ویلیلم مونتگمري، برخورد آراء مسلمانان و مسیحیان، ترجمه: محمد حسین آریا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373 ش، چ اول. 66 . همو، محمد پیامبر و سیاستمدار، ترجمه اسماعیل والیزاده، اسلامیه، 1344 ش. 67 . همو، محمد فی مکه، ترجمه شعبان برکات، مکتبۀ العصریۀ، 1952 م. 68 . واحدي، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، نشر دارالکتب العلمیۀ، 1411 ق، چ اول. ۱ ـ امام خمینی صحیفه نور سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی چاپ اول ۱۳۶۹ ج ۲۱ ص ۸۶ ـ صحیفه امام ج ۲۱ ص .۲۶۳ ۲ ـ قرآن مجید توبه ۶۱ ۳ ـ ابن تیمیه الصارم المسلول علی شاتم الرسول ص ۲۸ ۴ ـ احزاب .۵۳ ۵ ـ احزاب .۵۷ ۶ ـ قاضی عیاض الشفا بتعریف حقوق المصطفی ص .۲۸ ۷ ـ احزاب ۵۸ ۸ ـ ابن تیمیه الصارم المسلول علی شاتم الرسول ص ۴۰ تا .۴۳ ۹ ـ قاضی عیاض الشفا بتعریف حقوق المصطفی ص .۵۴۵ ابن تیمیه الصارم المسلول علی شاتم الرسول ص .۷۰ ۱۰ ـ قاضی عیاض الشفا بتعریف حقوق المصطفی ص .۵۵۱ ۱۱ ـ ابو حبیب موسوعه الاحماع فی الفقه الاسلامی ج ۳ ص ۱۰۲۳ و .۱۰۲۴ ۱۲ ـ توبه ۱۰۷ و .۱۰۸ ۱۳ ـ ابن تیمیه الصارم المسلول علی شاتم الرسول ص ۳۷۰ و ۳۷۱ و .۳۷۸ ۱۴ ـ الحر العاملی وسائل الشیعه ج ۱۸ ص ۵۳۹ تا .۵۴۱ ۱۵ ـ توبه .۱۲ ۱۶ ـ توبه .۱۳ ۱۷ ـ ابن تیمیه الصارم المسلول علی شاتم الرسول ص ۱۶ و ص ۳۸۸ تا ص ۳۹۳ ۱۸ ـ حجرات .۲ ۱۹ ـ قاضی عیاش الشفا بتعریف حقوق المصطفی ص .۵۴۵ ۲۰ ـ مجادله .۸ ۲۱ ـ انعام ۱۰ ـ انبیا.۲۱ ۲۲ ـ کهف .۱۰۶ ۲۳ ـ رعد.۳۲ ۲۴ ـ فرقان .۳۷ ۲۵ ـ فاطر.۴ شعرا.۱۳۹ ۲۶ ـ غافر.۷۰ ۲۷ ـ حجرات .۱ ۲۸ ـ نور.۴۸ ۲۹ ـ نسا.۱۴ حاقه .۱۰ ۳۰ ـ نسا.۴۲ ۳۱ ـ نسا.۱۳۶ ۳۲ ـ توبه ۸۰ و .۸۴ ۳۳ ـ توبه .۶۲ ۳۴ ـ توبه ۶۱ تا .۶۳ ۳۵ ـ ابن تیمیه الصارم المسلول علی شاتم الرسول ص ۲۸ و .۲۹ ۳۶ ـ نسا.۱۵ ۳۷ ـ انفال .۱۳ ۳۸ ـ محمد.۳۲