300 likes | 603 Views
به نام خالق زیبایی بخش. بررسی هنر نگارگری نگارنده: مریم عسگری. مقدمه
E N D
به نام خالق زیبایی بخش بررسی هنر نگارگری نگارنده: مریم عسگری
مقدمه بحث در باره نقاشی ایرانیهنرمینیاتوررابهیاد می آورد.حدود هفتاد سال است که واژه مینیاتور جای نگار گری رواج یافته است که شاید تحت نهضت ترجمه و خاور شناسی فرنگی باشد.این کلمه از دو واژه مینیموم وناتورال به معنی کوچک وطبیعت است که به هیچ وجه جای نگار گری را نمیگیرد. در واقع مشهورتریننمونههایهنر تصویری ایرانرامیتوانبرصفحات نسخه هایخطی ومرقعات ملاحظه کرد.ایرانیان از دیرباز در عرصه های مختلف هنرتصویری وتزیینی فعالیت میکرده اند.کوشش هنرمند ایرانی از دیرباز معطوف به نمونه آفرینی آرمانی بوده است.نقاش بیشتر تمایل داشت که دنیای آمال وتصورات خویش را تصویر کند.اگر به جهان پیرامونش توجه روی میکردچندان به صرافت تقلید از فضای سه بعدی،نوروسایه،ورنگ شکل اشیاء نبود.ولی اومیتوانست هرچیزی را به مدد ساده ترین خطوط وخالصترین رنگها بدان گونه نمیش دهد که متقاعدکننده به نظر آید.چکیده نگاری،نمادپردازی وآذینگری از کهنترین روزگار درهنر تصویری این سرزمین معمول بود.مبانی زیباشناسی نگارگری ایرانی براساس این ادراک انتزاعی از جهان شکل گرفت وتکامل یافت.رویکرد به زیباشناسی ناب هیچگاه نقاس ایرانی از توجه به انسان وارزشهای بشری باز نمی داشته است.
تحولات هنر نگارگری روند چندین هزارساله هم آمیزی سنتهای تصویری آسیای غربی نهایتا" در الگوی ایرانی عصر هخامنشی تبلور یافت.این الگو طی چند قرن زیر موج یونانی مأبی پوشیده ماند؛امادر زمان ساسانیان از نو رخ نمود ودر شرایط اجتماعی وفرهنگی این عصر ویژگیهایی جدید کسب کرد.در این میان،پارتیان با رویکرد به سنتهای کهنتر ایرانی و شرقی شخصیت خویش را در هنری تلفیقی ظاهر ساخت.از سوی دیگر،آسیای میانه از هم آمیزی سنتهای ایرانی و هندی و چینی الگوهای خاص آفرید.میراث ساسانی و آسیای میانه به دوره اسلامی رسید و بر جریان هنر تصویری ایران تا زمان سلجوقیان تأثیر قاطعگذاشت.استیلای مغولان بر ایران نقطه پایان این دوره بود.نخستین گروهی که در نجد ایرن هویت تاریخی یافتند،عیلامی ها بودند که آنها نیز شماری آثار تصویری از جمله نقش برجسته صخره ای از خود برجای گذاشتند.
صخره نگاری های کوهدشت لرستان که صحنه های رزم و شکار با تیر کمان و حیواناتی چون اسب،گوزن ،بز کوهی و سگ را نشان میدهد،از جمله قدیمترین آثار تصویری یافت شده در ایران به شمارمیرود. جلوه های بارزتر هنر تصویری کهن ایران رابر روی سفالینه هایی می یابیم که از تپه سیلک(کاشان) ،تپه حصار( دامغان) ویا کاوشهای دیگر به دست آمده اند.آنچه کار هنرمندان اعصار مختلف را به هم پیوند میدهد تشابه کلی روشی است که آنان را برای بیان مقاصدشان بکارمی بردند.تصویرگرپیش تاریخی طبیعت نگار نبود،و اساسا" گرایشی به تقلید از ظواهر عینی اشیا وموجوداتنداشت.او برای رسانیدن مفهومی خاص به نمایش چند ویژگی اساسی و باز شناختی از چیزها بسنده میکرد.
دوره هخامنشی نخستین سبک رسمی و منسجم در جهان ایرانی سبک هخامنشی بود.آنان از سنتهای هنری زمان خویش بهره بردند؛ بابل،آشور،اوراتو،مصرویونان. همچنین میراث هنر عیلامی وسایر سنتها را نیز فراموش نکردند. خصوصیات هنر تصویری هخامنشی را در نقش برجسته های دیواری بهتر میتوان شناخت.این هنر به پیروی از سنتهای گذسته روشهای چکیده نگاری و نماد پردازی را ادامه میدهدوهیچگاه به اصول طبیعت گرای یونانیروی نیاورد.نه به این علت که آن را نمی شناخت.دلیل اساسی راباید در تفاوت آرمانها و کمال مطلوب هنری باید جستجو کرد.این هنر برخلاف هنر یونانی با جهان مردگان و جهان خدایان کاری نداشت وسر وکارش با جهان زندگانی بود . (پاکباز،20)
دوره اشکانی همزمان با هنر پارتی هنر یونانی مأب وهنر یونانی –ایرانی در ایران وجود داشت.تمام رخ نمایی،خشکی وصلابت پیکرها آذینگری وپرداختن به جزییات در جامه و جواهرات از ویژگی های هنر پارتی بشمار می آیند.گچبری رنگی ونقاشی دیواری از هنرهای رایج این دوره بوده است. هنرمندان پارتی نقش دایره ای انباشته از دسته های پیچک را دو نیم کرده و آن دو را پشت بر پشت هم گذارده واز مجموعشان عنصری تزیینی ابداع کردند که بعدا" اسلیمی خوانده شد.در واقع نقاشی های پارتی بیشتر از این جنبه اهمیت دارند که ریشه سنتهای نقاشی بعد از اسلام را در آنها میتوان یافت نقاشی دیواری قصر پارتیدرجزیره کوه خواجه در دریاچه هامون به دلیل حضور قابل تشخیص نقشمایه های هلنی، نشانگر الهامات غربی است؛اما بطور کلی میتوان گفت که همه آنها ایرانی است.قدر واعتبار طراحی خطوط کنار نماها، همواری وسفتی نسبی پیکره ها (به جزپیکره ملکه که با احترام طرف شاه ،در کنار خود برگشته)همه از هنر عناصر ایرانی است که با قراردادهای خارج از سنن کلاسیک نظیر پردازش چشمها وچهره ها،مطابق ودمسازاست.
شیوه پارتی در شکل جامه ها ونوع آرایه ها قابل تشخیص بود.البته همه منتقدین در انتساب این نقاشیها به دوره پارتی هم عقیده نیستند،مانند شلومبرژه.در اکثر نقاشیهای دیواری دورا-اوروپوس مخصوصا"در نقاشیهای به اصطلاح (فرسکوی کونون)که به قرن اول میلادی تعلق دارد،القاء والهام کلاسیک کاملا" مشهود است.در این دیوار نگاره موسوم به «میترا در نخجیرگاه»گرچه خطوط کنار نمابا دقت تمام ترسیم شده و در بعضی از ایماژها ،کشیدگی رمزی ونمادین وجود دارد،ولی پردازش چهره ها و تنظیم چین وشکن جامه هارا میرساند که از آثار کلاسیک اقتباس شده و بوسیله نقاش در بیان پیکره های خود نهایت احساسات را ابراز داشته است.نقاشیهای دیواری معبد مهر در دورا به صورت بسیار متمایز پرداخت شده است؛ در این نقاشی ها اجزاءسنتی ایرانی (هخامنشی) کاملا" عیان وآشکار است.نقاشی های موجود در سیناگوگ که به وسیله یک نفر نقاش ایرانی انجام شده به یک جریان دیگر تعلق دارد اما ویژگیهای کاملا" دقیق هنر ایرانی را نشان میدهند.(شراتو،23)
نقاشی وموزاییک ساسانی این موضوع از قرن چهارم میلادی به بعد در بین ساسانیان رواج یافت.شواهدی از آنرا در روزگار شاپور دوم ذکر کرده و از موضوعات دلچسب ودل انگیز نقاشی دیواری عهد ساسانی یاد نموده است.شالوده هنر ساسانی از زمان پادشاهی اردشیر یکم آغاز شد.او می خواست هنر یونانی –رومی را بزداید،امادر جریان جنگها وبه اسارت در آوردن رومی ها، جانشینانش آنها را به کارهای تخصصی گماردندو نتیجه آن بروز عناصر غربی در هنر ایرانی است. وجه شاهانه در این هنر غالب است.موضوعاتی چون شکار وصحنه های جدال نظیر آنهایی که در تالار قصر سلطنتی نزدیک سلوکیه دیده بود.قطعه ای از فرسکوی عظیم همراه با صحنه شکار در شوش احتمالا" از نظر زمانی به نیمه اول قرن چهرم میلادی تعلق دارد.قطعاتی چند که در ایوان کرخه و با کیفیت بسیار پایین بدست آمده است،احتمالا" متعلق به دوره سلطنت دوم میباشد.چند قطعه دیگر نیز در زمان اکتشافات تیسفون در المایید و دامغان کشف گردید. " شاپور طبری از یک نقاشی عظیم دیواری صحبت میکند؛ که بهرام پنجم (گور)را در یک صحنه شکار نشان می دهد.
مطالبی راهم راجع به نقاشی ایرانی در قرن 17 میلادی میتوان از قطعات متعدد نقاشی دیواری مکشوفه در افغانستان،بامیان،دختر انوشیروان و در فندقستان بیرون کشیده؛این نقاشی ها بیشتر تحت تأثیر هنر آسیای میاته بوده است.از موزاییک های باقی مانده مهره موزاییک هایی هستند که دیواره های تیسفون را پوشانده اند؛بنابراین بقایای قابل اعتنایی از موزاییکهای کف زمین نیز موجود است. که در آغاز جنگ دوم جهانی از بیشاپور کشف شد.تکنیک وسبک و موضوع آنها نیز اساسا" رومی است وموضوعشان در هنر آفریقای شمالی و انطاکیه نیز رواج داشته و از آنها زیر طرحهایی هم مایه گرفته بود.بنابراین اینها روحا" ایرانی و عموما" آرایش تزیین دارندو به ویژه با سبکی کار شده اند که در ان نقوش اساسی و اصیل و قابل تفسیرند.(شراتو،79)
مانی بزرگترین هنرمندشناخته شده در دوران باستان مانی یا مانس،که در قرن سوم میلادی که ادعای پیغمبری نیز داشت،نسبش از طرف مادر به اشکانیان می رسید.نام پدرش( تیک ) یا فوتتق بابک ابن ابوبرزام بود که ازهمدان به بابل باستانی متداول شد.بعد از فراگیری علوم متداول زمان خود به آیین مغتسله که یکی از فرقه های گنوسی است ودر آن زمان درنواحی بین فرات ودجله ساکن بودند درآمد،ولی بعد به با ادیان دیگر چون زرتشتیو مسیحی آشنایییافت ومنکر مذهب مغتسله گردید.اوآیینزرتشترا مطالعه وخودرامصلحاندانستوبه قول خودش در 13 سالگی چند بار مکاشفاتی یافت وفرشته ای اسرار جهان را بدو عرضه داشت.وقتی به سن 27 سالگی رسید در روزی که شاپور اول تاجگذاری می کردبرای نخستین بار به انتشار دین پرداخت. اوگفتارمانیراپذیرفت ولی موبدان سعی درمنصرف کردن اوداشتنداوابتدا نپذیرفتاما بعدها اورابه کشمیرتبعیدنمود بعدها به چین رفت وطرفدارانزیادیبرایخود جمع کرد،از همین جا بود که آوازه شهرت مربوط به نقاشی و تصویرگری او با آموزش جدید از صنعت گران چینی آغاز شد.فردوسی در شاهنامه خود آورده است که: بدان چربدستی رسیده بکام * یکی پرمنش مرد مانی بنام فرو ماندمانیاز گفتاراوی * بپژمرد شاداب بازار اوی چیزی که ازمانی قابل اهمیتاستنقاشیاوست که نقاشان آن عصر را متحیر ساخت.ویبه حدی در اینهنر وصنعت مهارتداشته که بهعقیده برخی آنرا معجزه خویش قرار دادهوبرایاثباتاین دعوی کتاب نقاشی بنام ارژنگ ساخته بوده است وبه وجود او نقاشی در ایران رونق تازه ای گرفت.چنانکه تصرفات او در ایرانیان دیگر ونقاشیهای ملل دیگر از قبیل چینی ها نیز موثر بوده است.نقاشی او در ادبیات پارسی شهرت ومعروفیت به سزایی یافته بود.او بعد از مرگ شاپور به ایران بازگشت. هرمزداولبهاو احترام میگذاشتامابرادرشبهراماورابه دست روحانیون زرتشتی سپرد وآنانویراچنان عذاب دادند که زندگی رابدرود گفت.برخی پژوهش گران معتقدندنقاشی مانوی را پایه نگارگری ایرانی-اسلامی دانست.درباره کتاب ارژنگ یا ارتنگ ومهارتاودرنقاشی و خوشنویسیبسیارنوشته اند.(حقیقت،679)
شاپور،تصویرگر مشهور زمان خسروپرویز ساسانی در داستان منظوم خسرو وشیرین آمده است که شاپور یکیاز تصویر گران مشهورکه یار وندیم پادشاه نیز بوده است باکشیدن تصویر خسروپرویز واسطه ارتباط و ایجاد عشق بین شیرین وخسرو شده ومیل خاطرش را به دیدن صاحب تصویر میکشد.سرانجام شیرین به شرح دلکشی که در منظومه آمده است از ارمنستان به تیسفون مداین پایتخت ساسانیان رهسپار میگردد.نظامی نیز چنین سروده: ندیمی خاص بودش نام شاپور* جهان گشته زمغرب تا لهاور زنقاشی به مانی مژده داده* به رسامی در،اقلیدس گشاده چنان درلطف بودش آبدستی * که برآب ازلطافت نقش بستی (حقیقت،702)
استمرار سنتهای نگارگری بعد از اسلام ارکان پوشیده حکومت ساسانی یکباره بدست اعراب مسلمان فرو ریخت اما فرهنگ کهن ایرانی نه فقط با شکست ساسانیان از میان نرفت بلکه به نیروی معنوی اسلام دوران بالندگی نوینی را آغاز کرد.چنین بودکه سنتهای هنرپیشین درایران اسلامی ادامه یافتند و نتایج تازه وگوناگونی را پدید آوردند.خلفای اموی در ساختن وآراستن کاخها،استفاده ازاشیای گرانبها،وحتی در ضرب سکه ها مقلدپادشاهان ساسانی بودند.به همین علت است که انعکاس مستقیم هنر ایرانی پیشا اسلامی را مثلادر دیوارنگارهای قصرالحیر غربی(در دمشق) می توان دید.همچنین،درمیان نقاشیهای قصر عمره(دراردن کنونی)به مجلسی بر می خوریم که درآن شش شخصیت مهم با لباسهای زرنگارودرنهایت شکوه وجلال نمایانده شده است.به عقیده هرتسفلداین مجلس تقلیدی ازیک نمونه کهن تر عصرساسانی است که درآن چهره پادشاهان جهان که به سلام خسروپرویزآمده اندنگاشته بوده است.پس ازعهد امویان سهم ایرانی در تکوین هنراسلامی برتری یافت.می دانیم که بنی عباس با یاری ایرانیان به حکومت رسیدند.مرکز حکومت ازدمشق به بغداد منتقل شد. بزرگان ایرانی ازموقعیتی خاص در دستگاه خلافت برخوردارشدند. احتمالا”،هنرمندان ایرانی درساختن و آراستن کاخهای عباسیان مشارکت فعال داشتند.بنابراین،حضورعنصرایرانی در نقاشی عصرعباسی امری طبیعی بود،ومصداق آن رادر دیوارنگاره های کاخی در سامره موسوم به جوسق الخاقانی می توان یافت.این نقاشیها به ربع اول قرن سوم هجری متعلق اندواز قدیم ترین آثارعباسیان به شمار می آیند.پیدایش حکوتهای مستقل ایرانی از عوامل موثردر بقای میراث پیشازاسلام بود.(پاکباز،49)
در عهد سامانیان(261-389ه.ق)،شهرهای بخاراوسمرقند به کانونهای فرهنگی فعال در ماوراءالنهر بدل شدند ودر برابربغداد-مرکز خلافت عباسیان-اهمیت بسیارکسب کردند.محتملا در این زمان کتاب نگاری رواج داشته،چنانکه گفته شده است که یکی ازامیران سامانی نقاشان چینی(مانوی)را به کارمصور کردن متن منظوم کلیله و دمنه گماشته بود.دیوارنگاره های مکشوف در حوالی نیشابورونیزسفالهای منقوش نیشابوربه همین دوره تعلق دارند.دراین آثارالگوهای آسیای میانه وساسانی به چشم می خورندکه حاکی از علاقه فرمانروایان سامانی به احیای میراث ملی وبومی است.بر اساس مدارک نیشابورمی توان حدس زدکه چهره گردبا چشمان تنگ ودهان کوچک(سنخ مغولی)،قاعده رایج در چهره نگاری این دوره بوده است.چنانکه دیدیم،ایران اسلامی به طورمستقیم ویا با وساطت آسیای میانه از سنتهای ساسانی بهره می گرفت.ظروف فلزی ساسانی واسلامی تشابه تصویرشناختی آشکاریرا نشان می دهند(بدون شک،فلزکاران سغدی عامل این پیوند بوده اند).علاوه بر این،نویسندگان این دوره به تصویر شاهان ساسانی روی سکه هاومنسوجات در کتابها اشاره کرده اند.این مدارک جملگی بر انتقال تمثال نگاری شاهانه ساسانیبه دوره اسلامی موثر بوده است.(پاکباز،53)
جریان کتاب نگاری عرب دانش پژوهان فعال دربغداد از اواخرقرن دوم هجری کارترجمه متون مختلف به زبان عربی آغازکردند.پیامد این فعالیت،رواج تصویرگری-نخست درکتب علمی وسپس درکتابهای تاریخی وداستانی بود. مکتبهای کتاب نگاری عرب خارج ازحوزه نفوذ ایرانی رشد کردندوتا حد زیادی تحت تاثیرسرمشقهای بیزانسی قرار گرفتند به خصوص تمایل واقع گرایانه در مکاتب بین النهرینی این نکته را تایید می کند با این حال تصاویربرخی نسخه های عربی تاثیرات ایرانی وآسیای میانه رانشان می دهند.به عنوان مثال در سر نگاره یک نسخه ازکتاب الاغانی(اوایل قرن هفتم هجری)قردادهای پیکرنگاری وجامه پردازی مانوی وبودایی را بازمی شناسیم.(پاکباز،54)
هنر های تزیینی اسلامی شاید هنرمندان دوره اموی ازشیوه هنر ساسانی دربه کارگیری منحنی ها به صورت پس زمینه تصاویریا تمثال های خود،با اختلاف در جزئیات،تاثیر پذیرفته باشد چنان که جامه های اشخاص با جامه های هیرانی متفاوت است.همچنین هامیلتون معتقد است که جامه های این زنان و زینت های آنها نمایانگرمد آن عصر است وتردیدی نیست که تمثال دخترجوانی که گلهایی در دست دارد در اصل رنگین بوده که رنگ آمیزی خود او از میان رفته و رنگ گلها به جا مانده است. مسلمانان نخستین بر هنرمندان سرزمین هایی که فتح کرده بودند شیوه ها و روشهایی تحمیل نکردند که در سایه حکومت جدید بر آن شیوه ها و روشها کار کنند و بدین جهت آن هنرمندان،همان روشها و شیوه های پیشین خود را که با آن آشنا بودند ادامه دادند وبه تغییرات جزئی در آنچه به عقاید گذشته آنها مرتبط بود اکتفا کردند. طولی نکشید که هنر اسلامی در عصر عباسی سیمای ویژه خود را به گونهای که بر دیوارهای ساختمان های شهر سامراءنمایان است به دست آورد.(پاکباز،
نخستین چیزی که در فن نقش نگاری تریینی می بینیم این است که این هنر زاییده تصویر مشخصی از جهان وانسان واز انسان و خداست واین اندیشه بر این اساس تکیه دارد که خداوند جوهر این هستی است که از او آغاز می شود وبه او پایان می گیرد، او نخستین و واپسین است وپیدا و نهان است. تفاوت آشکار هنراسلامی با هنر غربی از این نظریه مایه گرفته است. در حالیکه هنرمندان یونان وروم انسان رابه پایگاهی عروج می دهند که برهنگی او را در پیکره های ساخته خود می ستایند، هنرمند مسلمان به اعماق آدمی بیشتر می نگرد تا به نمای خارجی او،با آن که ایمان دارد که خداوند انسان را آفریده وزیبا آقریده است، هنرمند مسلمان جهان مادی را ناچیز می شمارد و آن را پدیده ای گذرا ولذتی میرا می داند، واگر هم به آن بپردازد سبک از آن می گذرد وهمیشه بر این باور پایدار است که جاودانگی راستین تنها از آن روح است.
درخشش هنری مسلمانان نخست فن برگ آرایی تودرتو(توریق متشابک یا رقش)، دوم فن دگرگونه سازی(تحریر)، سوم رنگ آمیزیوچهارم خوشنویسی. رنگ نیز اثر مهمی در دلپذیر ساختن اشکال آرابسک اسلامی دارد همچنانکه نشانگر احساس لطیفی از رنگ هاست که گاه به رنگهای طبیعت نزدیک می شود و گاه از آن دور می گردد ودر حال متاثر از جهش ها ودرخشش های نورانی است که بر قلب هنرمند مسلمان می تابد ونشان از وجدان راستین او دارد. خط نیز سهم شایسته خود را در گردش دست هنرمند مسلمان داراست، زیرا خطرسانه والاترین پیام از سوی خدای تعالی به سوی پیامبر بزرگوار اوست که مردمان به یاری نوشتن و خواندن، آن پیام را به روشنی در می یابند وزیبا سازی و هماهنگ سازی خط هم شکوه آسمانی و هم شکوه دنیوی را به بار می آورد.(عکاشه،
ویژگی های نگارگری اسلامی اسلوب نقاشی اسلامی با اسلوب نقاشی رومی تفاوت دارد نقاشی اسلامی به ایهام نمی پردازد و از قواعد مناظر و مرایا که نمایش دهنده عمق و نسبت است پیروی نمی کند همچنانکه به کاربرد سایه روشن ها نیز نمی پردازد. ویژگیهای نقاشی اسلامی را می توانیم در چهار نکته خلاصه کنیم: نخست تکیه بر منظورهای چند گانه یعنی در بر گیری بر همه جزئیات و سپس اجتماع آنها به گونه ای نا هماهنگ که نمونه آن تابلوی (مجنون در برابر خیمه لیلی) است که از بدیع ترین تصاویر دوره صفوی شمرده می شود. ویژگی دیگر نقاشی اسلامی تقسیم کردن هر مینیاتور به مجموعه های تصویری مستقلی است که هر کدام به تنهایی یک تابلوی کامل است و در مجموع نیز یک شکل متکامل دارد. سومین ویژگی آن اعتقاد به این نظریه است که کوچک کردن شی بزرگ آن را از جزئیات اصل دور نمی کند. چهارمین ویژگی نقاشی اسلامی اجتناب آن در بیشتر موارد از مظاهر لهو و بی شرمی وتوجه آن به(آرام بخشی) است نه ایجاد هیجان، زیرا این هنردر مرتبه اول در خدمت دربارها و کاخهای پادشاهان بود که عامه مسلمانان از همه طبقات به آنجا راه داشتند ونیازمندان و شاکیان و دادخواهان به آنجاها رفت وآمد می کردند و لازم بود که ظاهر آنها از بی شرمی و بی پردگی عاری باشد.(عکاشه،
نقاشی دیواری در اسلام عوامل اجتماعی دیگر نیز در شرق اسلامی به بالندگی هنر نقاشی دیواری کمک کرد. از جمله جدایی میان بخش بیرونی خانه ها برای پذیرایی میهمانان وبخش اندرونی (حرم) بود که هیچ بیگانه یی اجازه نداشت به آنجا داخل شود وآنچه را در آنجا بود ببیند واین خود انگیزهای شد که بخش اندرونی را با تصاویر اشخاصبیارایند وهر نقشی که بخواهند بیافرینند ودر نتیجه اتاقهای درونی پر از تصاویری گردید که در محیط بیرونی حرام شمرده می شد. ظاهرا قصد از آراستن بخش اندرونی تفریح خاطر زنان بود که در آن روزگار همچون زندانیان در حصار خانه ها به سر می بردند واز چشم اندازهای دلپذیر زندگی محروم بودند. با این همه، نقاشی های دیواری که بیشتر اوقات زینت بخش تالارهای اجتماع بود نشانگر احیای سنن و عاداتی است که پیش از اسلام در ایران وآسیای میانه حکمفرما بود. با وجود تحریم صریح صورتگری، گرمابه های عمومی آراسته به تصاویر اشخاص باقی ماند که تحت تاثیر عادات مورثی بود که قرن ها پیش از اسلام رواج داشت.(عکاشه،44)
شمایل نگاری اموی موزائیکهای قبة الصخره دارای اهمیت شمایل نگاشتی خاصی است، به مفهمومی که جواهرات و احجار کریمه به کار رفته در تزیین ، قابل انطباقبا احجار کریمه امپراتوریهای بیزانس وساسانی است. از اینجاست که این مساله را می توان رمز ونمادی ازپیروزی اسلام بر این دو امپراتوری به حساب آورد، مفهومی که کتیبه ها نیز آن را تایید می کنند. اما اگر مفهوم اخص و تنگی را در نظر داشته باشیم، این شمایل نگاری یک شمایل نگاری مذهبی نیست بلکه غیرمذهبی است. تفسیر موزاییکهای ساختمانی مسجد جامع دمشق هرگز بیانگراین نیست که آیا آنها نمونه ها و باز نماییهایی از شهرهای موجود است و یا اینکه تصاویر رمزی از بهشت می باشد؟ درموارد دیگر، تصویر به هیچ وجه بر جنبه های محوری دین جدید تاکید نمی ورزد واین موزاییکها با این مفهوم، نظیر موزاییکهای قبة الصخره، اصل ذاتی اسلام را به تصویر می کشد مبنی بر اینکه دینی است که از طریق کلمات( کتیبه ها) بیان می شود وبنابراین هنر موجود در مساجد، نه برای وعظ وروشنگری بلکه برای زیباسازی و تاثیر گذاری می با شد. از این رو نوعی هنر غیر دینی هم از همان آغاز در محور شمایل نگاری اسلامی قرار گرفت. تصاویر در خربة المفجر،قصر الحیرالغربی و قصیرعمره بازتابی از مفهوم دقیق قدرت سلطنت است. شاه و یا شاهزاده در محاصره وحلقه زنان، رقاصان، صحنه های شکار و هدیه دهندگان قرار دارند. (گرابر و اتینگهاوزن،23)
نقاشی دوره عباسی سبک نقاشی سامرا ،یک سبک سنگین و ثقیل با خطوط مرزی سیاه وپیکره های سنگین با چهره گوشتالود بود.برای نمونه مثالی آن میتوان از اقامتگاه موقت خلفا درکه سامرا به دست آمده است، نام برد.درآنها از منظره ای که در آن پیکره انسانی و یا حیوانی به گشت مشغول باشد، خبری نیست،فقط گاهی نشانه هایی از رمز و نماد خشک ارايه شده است. از اینها گذشته،بعضی از ویژگی های سبکی آن نیز ریشه هلنی دارد مثل تصویر نیمرخ و یا نشان دادن چین و چروک جامه ها.اما این سبک بطور کلی از حیث مفهوم و محتوا اساسا” ساسانی است وعناصر هلنی به مفاهیم شرقی تبدیل شده است.پیکره ها و صحنه ها اغلب با شیوه ساسانی به وسیله رشته هایی از مروارید که تشکیل دوایر و یا مربع هایی را داده اند ویا در طاقگان مرتب و منظم شده اند،پرداخت گردیده وحالت محدودی یافته اند.هرتسفلد را اعتقاد بر این است که نقاشی عباسیان در سامرا آخرین بازتاب نقاشی ساسانی است،اما یافته های جدید ثابت کرده است که این سبک تا بعد از قرن سوم ه.ق ادامه داشته است.در کنار شاخه غربی نقاشی دوره عباسی ،یک شعبه شرقی ایران نیز وجود داشت که سنت ساسانی را بطور کامل نگهداشته بود وآن در نیشابور (اوایل قرن سوم هجری)بدست آمده است .(گرابر واتینگهاوزن،55)
نگارگری عباسی برخلاف نقاشی های دوره متقدم و میانی عصر عباسی که بیشتر در نقاشی های دیواری جلوه یافته ،هنر تصویری دوره پایانی (قبل از فروپاشی خلافت)به صورت نگارگری نسخ خطی به دست آمده است.در اینجا دو نوع شمایل نگاری دیده میشود:نسخ خطی مصور رسالات علمی،مهمترین آن کتابهای التریاق وکتاب البطیره است. دیگری نسخه خطی با ارزش درزمینه ادبیات،مهمترین نمونه آن مقامات حریری است که اشاره ای به جای تهیه آن نشده است ولی احتمالا” تعلق به بغداد دارد.در این میان منظره پردازی یا دورنمای دریا نیز تازه وارد شده و آغاز راهشان است.این طراحی های طبیعت، قراردادی تر ازصحنه های پیکره ای است ودر تعدادی از مینیاتور ها محدود به چند درخت،گل ورشته ای از گیاه شده است.(گرابر،61)
شیعه ونقاشی میان غربی ها چنین رواج یافته که نقاشی اسلامی منحصر به شیعیان است و این امر را به گرایش های شعوبی حاکم در ایران نشبت می دهند، لکن این یک اعتقاد نادرست است زیرا علمای شیعه نیز در آغاز موضع مخالفی در برابر نقاشی داشتند وآن را کاری بیهوده می شمردند چنانکه حلی از علمای نامدار شیعه (1275م/674ه.ق) فتوی می دهد که تصویرها کالاهایی غیر قابل خرید وفروش است. این گونه فتواها تاثیر گسترده ای داشت اگر چه اثر آن از محیط شیعه به خارج انتقال نیافت، زیرا می بینیم که یک حاکم سنی اموی دیوارهای گرمابه یی را که در قصر عمره ساخته بود با انواع تصاویر ونقش ها می پوشاند ویا یک خلیفه سنی عباسی کاخ خود در سامراء را با نقاشیهای دیواری می آراست. بعضی پژوهشگران غربی معتقدند که شیعه از مسیحیت تاثیر گرفته واین نظری را به بعضی ظواهر مشخصه عقاید آنها مستند کرده اند. لکن دلایلی بر رد ادعای این پژوهشگران در دست است، از آن جمله که صفویان که افکار شیعی در دوره آنان شکوفا شد از همان آغاز دولت خود با مسیحیت و مسیحیان دشمنی سر سختانه ای داشتند وهیچ تشابه فنی هم در تصاویر آنها وجود ندارد که گواه بر این تاثیرپذیری باشد و هیچ نقاش ایرانی را نمی شناسیم که در دوره های میانی به آیین مسیحیت گرویده باشد وهیچ تاثیر قابل توجهی از نقاشی دینی بیزانسی در نقاشی اسلامی ایرانی، که نمونه هایی از آن را در نسخه های دستنویس پراکنده در آسیای میانه در خلال سده های چهاردهم و پانزدهم دیدیم، مشاهده نمی شود.(عکاشه،)
منابع 1.حقیقت،عبدالرفیع؛تاریخ هنرهای ملی وایرانی از کهنترین زمان تا ریخی تا پایان دوره قاجار؛چاپ اول؛ بخش یکم؛سال 69. 2.پاکباز، رویین؛نقاشی ایران از دیر باز تا امروز؛تهران؛انتشارات زرین وسیمین؛ سال79. 3.عکاشه،ثروت؛نگارگری اسلامی؛ترجمه ،غلامرضا تهامی؛ تهرانغ سازمان تبلیغات اسلامی؛1380. 4.بوسایلی ماریو ،شراتوامبرتو؛هنر پارتی وساسانی؛ترجمه یعقوب آژند؛انتشارات مولی؛ سال76. 5.گرابر الک،اتینگهاوزن؛هنر اموی وعباسی؛ترجمه یعقوب آژند؛انتشارات مولی ؛سال 76