311 likes | 653 Views
تاريخچه بهداشت جامعه. تاريخچه بهداشت جامعه. خلاصه تاريخچه بهداشت جامعه :. 1- دوران باستان(5000 سال پيش از تــولد مسيح) بیماری ها بازتاب مکافات و تبهکاری های بشر تلقی می شد اسكلپيوس Acsclepios (1200) ، هيژيا ( Hygiea )، بقراط . ایران باستان( جمشید ،بابلیان، زرتشت ،آریایی ها).
E N D
خلاصه تاريخچه بهداشت جامعه : 1- دوران باستان(5000سال پيش از تــولد مسيح) بیماری ها بازتاب مکافات و تبهکاری های بشر تلقی می شد اسكلپيوس Acsclepios(1200)، هيژيا(Hygiea)، بقراط. ایران باستان(جمشید،بابلیان،زرتشت،آریایی ها). 2- قرون وسطی(1500-500) دوران پیشرفت و رجعت(پیشرفت اعراب و ایرانیان و دورانسیاه اروپا) رازی، ابوعلی سینا،دوران شکوفایی اسلام. 3- دوره رنسانس(قرون 16-15) موفقیت های صنعتی و علمی،احیای پزشکی فراكاستورو (Fracastoro) فرضيه واگيري بيماريها. توماس سيدنهام(Thomas Sydenham) معروف به بقراط انگلستان (تشخيص افتراقي).
4- سده هاي 17و18 مملو از كشفيات مهيج تر بود. مانند كشف جريان خون توسط هاروي(Harway) و كشف ميكروسكوپ توسط ليون هوك(Lion Howk). واكسن آبله و مايه كوبي آبله . 5- قرون هجدهم و نوزدهم: انقلاب صنعتی (افزایش مشکلات صنعتی و اجتماعی)،شیوع وبا. چادويك(Chadvik) «جنبش بزرگ بهسازي محيط» و وضع « قانون بهداشت عمومي» درانگلستان،جان اسنو( John Snow اپيدميولوژي وبا). لوئي پاستور(Loei pastor)،فرديناندكوهن(FerdinadKohen) و روبرت كخ(Robert Cokh) روشهاي جداسازي باكتريها را ابداع كردند.
شناسایی پشه ناقل بيماري مالاريا و طاعون که يك بيماري مخصوص موش است و كك آن را منتشر مي كند. 6- بهداشت در قرن بيستم: گسترش دامنه بهداشت عمومي، در زمينه مراقبتهاي بهداشتي جامعه، رفاه مادران و كودكان و بهداشت دانش آموزان،پيشرفت هاي بسياري حاصل شد. تأسيس سازمان بهداشت جهاني (world Health organization ) درسال 1946 و تدوين منشور سلامتي براي همه. هدف تأمين« بهداشت براي همه تا سال 2010» يعني دسترسي سطحي از سلامتي كه همه مردم جهان« به يك زندگي اقتصادي و اجتماعي بارور برسند»
تاريخچه بهداشت جامعه : بهداشت در دوران باستان: (در حدود 5000سال پيش از تــولد مسيح )بهداشت و درمان آميخته اي از خرافات، مذهب و جادوگري بوده است. (پزشكي انسان باستان نيز شامل فرونشاندن خشم خدايان،بوسيله كاهنان و جادوگران، قرباني كردن و راندن روح شيطان از بدن مي شد) بهداشت فردي نيز فقط به منظور پاك جلوه كردن در نظر خدايان رعايت مي شد. در پزشكي باستاني هندوستان:بهداشت جاي مهمي داشته است. در كاوش هاي باستان شناسي در دره هاي سند(2000سال پيش ازميلاد) بهسازي محيط، تأمين آب و مهندسي آب. مصر و آمريكاي جنوبي: تأسيسات آب و فاضلاب. چيني ها:نخستين پيشگامان ايمني سازي و پيشگيري از آبلة انساني بودند
پزشكان چيني(2700)رعايت بهداشت فردي،رژيم غذايي صحيح، آب درماني و آبله كوبي را تجويز مي كردند مصريان( 2000)شهرهايي مجهز به گرمابه هاي عمومي و فاضلابهاي زير زميني. هوراس(Houras) نام خداي سلامتي در مصر باستان بود. يونانيان از خوشنام ترين شهروندان دنياي باستانند، زيرا مردم را به انديشيدن دربارة چرا ! و چقدر ؟ آموزش مي دادند. يكي از نخستين پيشگامان پزشكـــي يونان اسكلپيوسAcsclepios(1200 سال پيش از ميلاد) بود. هيژيا(Hygiea) بعنوان ايزد بانوي سلامتي پاناسه آ (Panacea) بعنون ايزد بانوي پزشكي. يكي ازمعروف ترين پزشكان يونان باستان بقراط بوده است( پدرپزشكي)او سنت جادوگري در پزشكي را به كاربرد روشهاي باليني در پزشكي تغيير داد. از كارهاي ديگر او سوگندنامه اوست،كه زيربناي اصلي اخلاق پزشكي شده است. بطور خلاصه ميتوان گفت در دوران باستان، براي هزاران سال بيماري هاي همه گير، بازتاب مكافات و تبهكاري هاي بشر تلقي مي شد
منشاء طب و بهداشت در ايران باستان نيز،در افسانه هاي بي شماري بيان شده است. معرفي طب را در اين كشور به دوران جمشيد، چهارمين پادشاه باستاني ايران نسبت مي دهند. تحول پزشكي در بابل حدود 6000سال پیش( تقريباً 4000سال قبل از پيدايش طب يونان)آغاز شد. بابليان به خدايان متعدد معتقد بودند و مي پنداشتند كه بعضي از اين خدايان،با بيمار كردن بندگان، آنها را به سبب گناهاني كه مرتكب مي شوند، مكافات مي كنند. در آئين زرتشت، آلوده كردن آب، خاك، آتش و گياه ممنوع بود. معبد آناهيتا و ساير آثار باستاني كه وجود گرمابه ها و زهكشي مسيرهاي آب و فاضلاب را روشن مي كند،حاكي از اهميت بهداشت در آن زمان است. از جمله روشهاي پيشگيري از آلودگي، جمع آوري زباله و نگهداري دام و طيور خارج از محل زندگي بود. در ميان حشرات،مگس از همه زيانبارتر و خطرناك تر به حساب مي آمد .آريايي ها نيز به بهداشت و پيشگيري ازبيماريها توجه داشتند)آئين ويژه كفن و دفن مردگان).
بنای معروف به معبد آناهیتا در مرکز شهر کنگاور بر سر راه همدان به کرمانشاه قرار دارد. برخی از مورخین این بنا را معبدی برای الهه آناهیتا دانسته اند. آناهیتا ایزد بانوی آب های روان، زیبایی، فراوانی و برکت در دوران پیش از اسلام بوده است. برخی دیگر از محققین این بنا را کاخی ناتمام برای خسرو پرویز معرفی کرده اند. عده ای نیز زمان ساخت آن را به اواخر سده سوم و آغاز سده دوم ق.م و عده دیگر آن را به سده اول ق.م نسبت می دهند.
بهداشت در قرون وسطي(500 تا 1500) قرون وسطي با طاعون سال 542 ميلادي آغاز و با مرگ سياه ( طاعون ) سال 1348 ميلادي به پايان خود نزديك شد. اين دورة سده هاي مياني را از آن رو دوران سياه پزشكي مي نامند،كه دوران ستيزهاي بزرگ، دگرگوني هاي اجتماعي سياسي و پيشرفت و رجعت بود. در حالي كه اروپائي ها در دوران سياه به سر مي بردند، اعراب در بقية نقاط متمدن جهان به پيش مي رفتند. اعراب كتابهاي پزشكي يوناني و رومي را به عربي ترجمه و درحفظ دانش باستاني كمك نمودند پيشگامان پزشكي عربي، ايرانيان بودند. رازي (925-865 ميلادي) و ابوعلي سينا (1037- 980) از جمله پيشگامان پزشكي اين دوران بودند. كتاب قانون پزشكي(ابن سینا)نشانة نظرات و كارهاي او درپزشكي است.وي در قرون وسطي،موجب ارتقاي پزشكي اسلامي، تا بلند مرتبه ترين درجات شد
با رشد علوم و فنون در دوران اسلام و اهميتي كه دين براي بهداشت قائل بود، ساكنان شهرهاي اسلامي در دوران شكوفايي اسلام، نظافت و بهداشت را رعايت ميكردند بهداشت در دورة رنسانس: پيشرفت هاي صنعتي دراواخر قرن 15 و16با موفقيت هاي علمي بسيار همراه بود. از نظر بسياري از مورخان، احياي پزشكي در دورة بين سالهاي 1453 تا1600 كه دورة كوشش علمي افراد بود، روي داده است.ازشخصيت هاي اين دوره،فراكاستورو (Fracastoro)پزشك ايتاليايي بود،كه فرضيه واگيري بيماريها را بيان كرد. او به انتقال عفونت از راه ذارت نامرئي ريز،پي برد و عنوان كردن كه،سيفلين از طريق آميزش،از شخصی به شخص ديگر منتقل مي شود. او پايه گذار اپيدميولوژي بود. يكي ديگرازمردان نامدار پزشكي توماس سيدنهام(Thomas Sydenham) معروف به بقراط انگلستان بود،كه تشخيص افتراقي بين مخملك، مالاريا، اسهال خوني و وبا را انجام داد. سده هاي 17و18پس از ميلاد،مملو از كشفيات مهيج تر بود. مانند كشف جريان خون توسط هاروي(Harway) و كشف ميكروسكوپ توسط ليون هوك(Lion Howk). در واقع اولين نشانه هادربارة موجودات ذره بيني را،در قرن 17هوك كشف كرد. و اين عقيده كه ميكروارگانيسم ها ممكن است عامل بيماري هاي مسري باشند، به تدريج رشد كرد. در اين دروان واكسن آبله نيز كشف و مايه كوبي آبله هم متداول شد.
بهداشت در قرون هجدهم و نوزدهم: افزایش جمعیت در اروپا و انقلاب صنعتی در قرن 18،موجب بروز معضلات بسيار شد. مرگ و مير كودكان زير يكسال، شرايط نامناسب زندانها، پديد آمدن زاغه نشيني در اطراف شهرها و تراكم جمعيت، اثرات ناگواري به دنبال داشت. تجمع زباله، افزايش ميزان بيماري ها، مشكلات صنعتي و اجتماعي، سلامتي و زندگي مردم را مختل كرد. شيوع وبا در سال 1832 باعث شد،چادويك(Chadvik)(1890-1800)حقوق دان انگليسي،وضعيت بهداشتي ساكنان شهرهاي بزرگ انگلستان را بررسي كند. گزارش او به نام« شرايط بهسازي محيط جامعة كارگري در انگلستان» پژوهشي ارزشمند،در تاريخ بهداشت عمومي است. در آن گزارش، آلودگي هاي ناشي از فضولات،بزرگترين دشمن انسان عنوان شده بود. اين«جنبش بزرگ بهسازي محيط» به وضع « قانون بهداشت عمومي» در انگلستان منجر شد. درسالهاي 1848 تا 1854 جان اسنو(John Snow) اپيدميولوژيست انگليسي، همه گيري وبا را بررسي و ثابت كرد،كه آب آشاميدني آلوده،در انتشار بيماري نقش دارد. جان سيمون(John simon)(1904- 1816) نخستين مدير بهداشت عمومي در لندن بود. او براي بهداشت عمومي نظامي بوجود آورد،كه تحسين جهانيان را برانگيخت. اين نخستين دورة بهداشت عمومي بود كه« مرحله مبارزه با بيماري» ناميده شد.
كشف ميكروب به عنوان عامل بيماري زا در بيماريهاي عفوني،ديدگاه سبب شناسي بيماريها را تغيير داد. لوئي پاستور(Loei pastor)،فرديناندكوهن(FerdinadKohen) و روبرت كخ(Robert Cokh) روشهاي جداسازي باكتريها را ابداع كردند. رونالدراس(Ronaldrass) پزشك انگليسي پشه را به عنوان ناقل بيماري مالاريا شناسايي كرد. لوئي سيموند(Loeysimond) اپيدميولوژيست فرانسوي،شواهدي ارائه داد،مبني بر اينكه طاعون يك بيماري مخصوص موش است و كك آن را منتشر مي كند. پاستور اصول واكسن هاي حفاظت كننده را مطرح كرد،كه اساس توجه به پديدة ايمني بود. در اين دوران پيشگيري به مفهوم مبارزه با بيماريهاي عفوني بود و پيشگيري نوع اول، نوع دوم و نوع سوم،مفاهيمي ناشناختهبود.
بهداشت در قرن بيستم: از پايان قرن نوزدهم،دامنه بهداشت عمومي گسترش پيدا كرد. درآغاز قرن بيستم در كشورهاي غربي، اساس بهداشت عمومي بر آب سالم، محيط سالم، مسكن مناسب و مبارزه با مشكلات اجتماعي گذاشته شد. در نيمه اول اين قرن در زمينه مراقبتهاي بهداشتي جامعه، رفاه مادران و كودكان و حفظ سلامتي آنها،و بهداشت دانش آموزان،پيشرفت هاي بسياري حاصل شد. گسترش Screening، توجه به افراد سالم، شناسايي عوامل خطر، گروهها و افراد در معرض خطر از طريق غربالگري،از موفقيت هاي حاصل در اين قرن،در زمينه بهداشت عمومي بود. روند توسعة بهداشت عمومي در كشورهاي درحال توسعه درمقايسه با كشورهاي غربي،بسياركند بود. اما با تأسيس سازمان بهداشت جهاني (world Health organization )، درسال 1946 و تدوين منشور سلامتي براي همه، بهداشت عمومي در اين كشورها نيز دستخوش تحول شد.
بطورخلاصه در پيشينه بهداشت عمومي،مي توان چهار مرحلة مشخص را متمايز كرد كه شامل : 1- مرحله مبارزه با بيماريها( در سالهاي 1880 تا 1920 ميلادي ): در قرن نوزدهم،بهداشت عمومي با وضع مقررات بهسازي و اصلاحات بهداشت محيط، مثل تهيه و تأمين آب سالم و دفع فضولات به روش بهداشتي، درصدد مبارزه انسان با عوامل فيزيكي محيط زيست بود.اين تدابير و از طريق مبارزه با بيماريها،توانست وضعيت سلامت مردم را بهبود بخشد. 2- مرحله ارتقاء بهداشت: درآغاز سدة بيستم،مفهوم« ارتقاي بهداشت» كه مفهوم تازه اي بود، كم كم شكل گرفت.در ابتداي اين قرن با قبول مسئوليت سلامت مردم توسط دولتها،گامهاي مهمي جهت ارتقاء بهداشت عمومي برداشته شد. در همين زمان پرستاري بهداشت عمومي هم مفهوم پيدا كرد
دراين مرحله چون دولت مسئوليت مستقيم سلامت مردم را عهده دار بود، براي تكامل انسان دو حركت مهم را شروع كرد. اولين حركت تدارك«خدمات اساسي بهداشت» بود،كه از طريق مراكز بهداشتي درماني،درمناطق شهري و روستايي مقدور بود. نظرية تأسيس مراكز بهداشتي درماني در سال 1920 توسط داوسون انگليسي(Dowson) مطرح شد. در سال 1931 از سازمان بهداشت جامعه ملل،براي تأسيس مراكز بهداشتي درماني دعوت بعمل آمد. دومين حركت مهم و بزرگ«برنامه توسعه جامعه» براي ارتقاء بهداشت روستاها،از طريق مشاركت مستقيم و فعال همه افراد جامعه و تأسيس مراكز بهداشتي درماني و مراكز فرعي بنام خانه هاي بهداشت در مناطق روستايي بود. 3- مرحله مهندسي اجتماعي: با پيشرفت هاي بدست آمده در پزشكي پيشگيري و اقدامات بهداشت عمومي در كشورهاي پيشرفته، الگوي بيماريها كم كم تغيير پيدا كرده و بيماريهاي حاد تحت كنترل در آمدند.
ولي بيماريهاي مزمن مثل اعتياد داروئي، الكليسم، بيماريهاي قلبي و عروقي، ديابت و سرطان وفور پيدا كرده،كه با روشهاي ايمن سازي، ايزوله كردن و گندزدايي امكان مبارزه با آنها ميسر نبود. اين مشكلات مرحله تازه اي بنام«مهندسي اجتماعي» كه درجهت دستيابي به اهداف اجتماعي است را،در سال1960 بوجود آورد،كه در آن به جنبه هاي رفتاري و اجتماعي بيماري،اولويت بيشتري داده شد. دراين فرآيند، اهداف بهداشت عمومي و پزشكي پيشگيري با هم يكسان شد.مانند پيشگيري از بيماريها، ارتقاء بهداشت و افزايش طول عمر، و خلاصه اينكه اصطلاح بهداشت عمومي از نظر معني دگرگوني پيدا كرده و بصورت «بهداشت جامعه» در آمد. 4- مرحله بهداشت براي همه تا سال{(2010) 2000 – 1981}: با گذشت قرنها،مشكل بهداشت در كشورهاي روبه يشرفت،درمقايسه با كشورهاي پيشرفته،با توجه به پيشرفتهاي علم پزشكي، تفاوت واضحي ديده مي شد.
آقاي جان برايان(John Brayan) در مقدمه كتاب خود بنام« بهداشت و جهان روبه پيشرفت»در مورد نا برابريهاي اساسي سلامتي مي نويسد:« گروه كثيري درحدود بيش از نيمي ازمردم جهان،به هيچ نوع مراقبت بهداشتي دسترسي ندارند،و عمده بسياري از آنها هم كه دسترسي دارند، خدمات ارائه شده،پاسخگوي دشواري هاي آنها نيست.» تحركات وجدان جهاني منجر به جنبش تازه اي شد،تا فاصلة بين فقير و غني در بين كشورها كمتر شود. و در حد امكان از بين برود. مسلم است كه 80% مردم از ياد رفته جهان هم حق دارند،از خدمات بهداشت اوليه، مراقبتهاي مادر و كودك و درمان بيماريهايي كه انسان از مدتها پيش مبارزه با آنها را آموخته است،برخوردار شوند. با توجه به اين زمينه، درسال1981 كشورهاي عضو سازمان بهداشت جهاني،خود را به هدف تأمين« بهداشت براي همه تا سال 2000» يعني دسترسي سطحي از سلامتي كه همه مردم جهان« به يكزندگي اقتصادي و اجتماعي بارور برسند» متعهد نمودند.(اين شعار اكنون به بهداشت براي همه،تا سال 2010 تغيير پيدا كرده است).
هدف بهداشت براي همه دو ديدگاه دارد. ديدگاه دراز مدت به منظور تحقق بخشيدن هدف سازمان جهاني بهداشت،درباره« دستيابي همه مردم به بالاترين سطح ممكن سلامت» است. حداقل اينكه تمام مردم در همه كشورها،بايد به سطحي از سلامت برسند،كه بتوانند بطور فعالانه در زندگي اجتماعي جامعه اي كه در آن زندگي مي كنند، مشاركت نمايند. ديدگاه ديگر بهداشت براي همه، يعني بايد بهداشت در هر جامعه اي« دردسترس هر يك از افراد آن جامعه باشد» و آن،بر طرف كردن موانعي از قبيل، آب آلوده، بيماري، مسكن غير بهداشتي، سوء تغذيه و ... است. درحال حاضر دستيابي به بهداشت براي همه در سال 2010 ميلادي،موضوع اصلي و هدف رسميWHO و كشورهاي عضو آن است.همچنين بهداشت براي همه،بعنوان يك مفهوم انقلابي و حركت تاريخي ازنظر فرآيند تكاملي آن توصيف شده است. خلاصه اي از تاريخچه مراقبت بهداشتي و نظريه هاي عليت بيماري نيز در جداول شماره 1 و 2 کتاب آورده شده است.