590 likes | 880 Views
به نام خدا. دستگاه گردش خون. دکتر ظهیری. اجزاء سيستم: سيستم رگهاي خوني و رگهاي لنفي. سيستم رگهاي خوني: قلب- شريانها-مويرگها و وريدها سيستم رگهاي لنفي: مجاري بن بستي كه بعد از بهم پيوستن در نهايت به سيستم رگهاي خوني ختم مي شود. تقسيم بندي كلي دستگاه گردش خون :
E N D
به نام خدا دستگاه گردش خون دکتر ظهیری
اجزاء سيستم: سيستم رگهاي خوني و رگهاي لنفي • سيستم رگهاي خوني: • قلب- شريانها-مويرگها و وريدها • سيستم رگهاي لنفي: • مجاري بن بستي كه بعد از بهم پيوستن در نهايت به سيستم رگهاي خوني ختم مي شود. • تقسيم بندي كلي دستگاه گردش خون : • Microvasculature: شريانچه ها، مويرگها و وريدچه هاي پس مويرگي كه تنها با ميكروسكوپ قابل رؤيتند. • Macrovasculature: رگهايي با قطر بيش از 0.1 ميلي متر • شريانچه هاي بزرگ، شرايين الاستيك و وريدهاي عضلاني. • اهميت رگهاي ريز در اين است كه محل مبادله مواد بين خون و بافتهاي اطراف در شرايط طبيعي و التهابي است.
اجزاء بافتي ديواره رگ: • اندوتليوم(لايه انتيما)- بافت عضلاني( لايه مديا)- بافت همبندي( لايه ادونتيشيا) • اندوتليوم: • نوع خاصي از اپي تليوم كه به صورت سدي نيمه تراوا بين خون و مايع بينابيني قرار دارد. • به شدت تمايز يافته تا تبادل دو طرفه مولكولهاي كوچك را كنترل كند.
اعمال اندوتليوم: • تبادلات بين خون و بافتهاي اطراف • تبديل آنژيوتانسين 1 به 2تنظیم فشار خون • تبديل برادي كينين، سروتونين، پروستاگلندين،نوراپي نفرين،ترومبين و ... به تركيبات از نظر بيولوژيك خنثي. • ليپوليز ليپوپروتئينها توسط آنزيمهاي مستقر بر سطح اندوتليال سل ها،جهت توليد تري گليسريد ها و كلسترول. • توليد عوامل وازواكتيو مؤثر بر تون عروقي مثل اندوتلينها و اكسيد نيتريك • عوامل رشد مثل vascular endithelial growth factor در تشكيل دستگاه عروقي در دوره روياني و تنظيم رشد مويرگها در بزرگسالان نقش دارد. • عملكرد ضد تشكيل لخته كه با آسيب به اندوتليوم اين اثر برداشته شده و با تجمع پلاكتها و تبديل فيبرينوژن به فيبرين لخته ايجاد مي شود.(خطر آمبولي)
لايه داخلي(tunica intima): • سلولهاي اندوتليال + يك لايه ساب اندوتليال كه بافت همبندي با سلولهاي پراكنده عضله صاف حمايت مي شود. • در شريانها مديا توسط يك لايه الاستيك داخلي(internal elastic lamina) از انتيما جدا مي شود. • اين لايه مركب از الاستين است كه داراي منافذي مي باشد براي انتشار مواد به داخل و تغذيه بافتهاي داخلي. • بدلیل نبود فشار خون وانقباض رگ طي مرگ در برشهاي بافتي داراي ظاهري موجدار مي باشد.
لايه مياني(tunica media): • لايه هاي متحدالمركز عضله صاف كه مارپيچ قرار دارند. • بينابين آنها مقادير متغيري رشته ها و تيغه هاي الاستيك رتيكولر PG- قرار دارد. • خود اين سلولها منبع اين ماتريكس هستند. در شريانها خارج مديا لايه نازكتر ديگري به نام لايه الاستيك خارجي داردكه آنرا از ادوانتيس جدا مي كند.
لايه ادوانتيس(tunica adventitia): • از رشته هاي كلاژن و الاستيك تشكيل شده. • كلاژن از نوع 1 مي باشد. • اين لايه بتدريج در امتداد بافت همبندي بافتي كه از آن رگ عبور مي كند قرار دارد.
رگ رگها(vasa vasarum): • در عروق بزرگ وجود دارد. • شريانچه هاو وريدچه ها و مويرگهايي اند كه در ادوانتيس و حد خارجي مديا انشعاب دارند.
Largest, conducting arteries – lead directly from heart, subject to high pressures Pulmonary trunk & aorta and their major branches Superior & inferior vena cava and their tributaries Dr. Maria Zahiri
Regulation of blood flow with their T.M.L. ↑subendothelial I.E.L is prominence ↑ T.M.L External and internal jugular, brachial & femoral veins External and internal carotids, brachial & femoral arteries Dr. Maria Zahiri 2 - 9 mm ~ 4 mm
↓subendothelial (-) I.E.L ↓ T.M.L ↓subendothelial pericyte ↓ T.M.L ~ 10-50 µm ~ 30 µm Dr. Maria Zahiri
Carotid body: • در محل 2 شاخه شدن شريان كاروتيد مشترك • گيرنده شيميايي حساس به غلظت O2-co2 خون. • با مويرگهاي منفذ دار احاطه مي شوند. • سينوس كاروتيد: • اتساع هاي كوچك كاروتيد داخلي محتوي گيرنده هاي فشاري. • لايه مديا در سينوس نازك تر است تا بتواند به تغييرات فشاري پاسخ دهد.
Arteriovenous anastomoses: ارتباط مستقيم بين شريانچه و وريدچه ها براي تنظيم جريان خون در منطق خاصي تغيير در اين قطر سبب تنظيم فشار خون، ميزان جريان خون، دماي خون و حفظ گرما در مناطق مختلف. كلافه ( glomus): ساختمانهايي پيچيده تر در سر انگشتان، بستر ناخنها و گوش. عصب دهي اينها به طور غني با سمپاتيك و پاراسمپاتيك است.
مويرگها: • داراي تنوع ساختماني اند و تبادلات متابوليك بين خون و بافتهاي اطرااف را انجام مي دهند. • يك لايه واحد اندوتليال سل. • در بخش خارجي روي يك لايه قاعده اي هستند.سلولهاي اندوتليال چند وجهي و كشيده شده در جهت جريان خون. • هسته به سمت لومن برجسته شده. • پيوند بين اغلب آنها از نوع انسدادي • ( اتصالات وريدچه اي از نوع سست ترين اتصالات است. طي پاسخ التهابي در اين مناطق آب از دست مي رود و edema مي دهد. • پريسيت ها: در فواصل متغيير از طول مويرگها و وريدچه ها سلولهايي با منشاء مزانشيمي و داراي استطاله هاي سيتوپلاسمي بلند احاطه كننده اندوتليال سل ها.درون لايه قاعده اي مخصوص به خود كه ممكن است با لايه قاعده اي اندوتليوم يكي شود ،محصور مي باشد. • وجود اكتين ،ميوزين، تروپوميوزين و خاصيت بنيادي نشانه اين است كه در انقباض و ترميم نقش دارند.
انواع مويرگها بر اساس پيوستگي غلاف اندوتليال و غشاء پايه: • 1-پيوسته يا سوماتيك(continous): فقدان منفذ در ديواره- موجود در تمام انوع بافت هاي عضلاني، همبند،غدد برون ريز و دستگاه عصبي يافت مي شود. • وزيكولهاي پينوسييتوزي.
انواع مويرگها بر اساس پيوستگي غلاف اندوتليال و غشاء پايه: • 2-مويرگهاي منفذ دار يا احشايي (fenestrated): با حضور روزنه هاي خلال سلولي حلقوي متعدد در غشاء اندوتليوم كه توسط غشاء سلول محدود مي شود. • لايه قاعده اي پيوسته است. • در گلومرول کلیه دیده می شود. • 3- مويرگهاي سينوزوئيدي ناپيوسته: مسير پر پيچ و خم زيادي دارند كه باعث كندي جريان خون مي شود. • سلولهاي اندوتليال لايه اي ناپيوسته مي سازد كه با فضاهاي عريضي ازهم جدا شده اند. ديافراگم ندارند. • لايه قاعده اي ناپيوسته دارند. • در كبد و اعضاء خونساز مثل مغز استخوان و طحال وجود دارد.
Metarteriole(پس شريانچه): • رگ هاي كوچكي حد فاصل شريانچه ها و مويرگها كه با لايه اي غير پيوسته از عضله صاف احاطه شدهاند. • وقتي كه بافت نياز ندارد كه خون در سرتاسر شبكه مويرگي جريان داشته باشد، پس شريانچه تنگ مي شود و به تنظیم جریان خون کمک می کند.
ارتباط مستقيم شريان و وريد: • با انقباض اين بخش تمام خون از شبكه مويرگي می گذرد. • اينگونه ارتباطات در عضله اسكلتي و پوست دست و پا فراوان است. • تنظيم گردش خون مويرگي توسط تحريك عصبي و هورموني مي باشد. • فراواني شبكه مويرگي به ميزان فعاليت متابولیک بافت وابسته است.
اهمیت مویرگها: • قطر آنها رویهم 800 برابر قطر آئورت و سرعت جریان خون از میان آنها حدود 0.3 میلیمتر در ثانیه می باشد(در آئورت 320 میلی متر در ثانیه ). • وجود دیواره نازک در مویرگها و آهسته بودن جریان خون درآنها: • مکانی مناسب برای تبادل اب و مواد محلول و ماکرومولکولها بین خون و بافتها می باشند. • Exchange vessels: نام دیگر مویرگهاست. • عبور یا از طریق انتشار می باشد.
وریدچه های پس مویرگی: • قطر 0.1 تا 0.5 میلیمتر و طول 0.5 تا 70میلیمتر • مشخصه آنها حضور پری سیت ها می باشد. • لایه انتیما متشکل از اندوتلیوم و یک لایه نازک ساب اندوتلیوم بسیار نازک. • دارای سست ترین اتصالات اندوتلیال در کل سیستم عروقی است. • مدیا گاه فقط همان پری سیتهای انقباضی می باشند. • ویژگی مشترک آنها با بقیه مویرگها: شرکت در روندهای التهابی و تبادل سلولهاو مولکولها بین بافت و خون
قلب: • دیواره قلب 3 لایه دارد: • لایه داخلی یا endocardium: لایه میانی یا میوکارد و لایه خارجی یا پریکارد. • fibrous skeleton: ناحیه مرکزی رشته ای قلب که پایه دریچه های قلب و جایگاه منشاء و اتصال سلولهای عضلانی قلب می باشد. • اندوکارد: مشابه انتیما از یک ردیف سلولهای سنگفرشی روی یک لایه نازک ساب اندوتلیال حاوی الاستیک ، کلاژن و عضله صاف میباشد. • Subendocardial layer: لایه زیر اندوکارد که حاوی وریدها، اعصاب و شاخه هایی از دستگاه هدایت تکانه قلب می باشد. • Myocardium:ضخیم ترین لایه قلب و شامل سلولهای عضلانی قلبی که به صورت مارپیچی درهم می باشند. • epicardium:: اپی تلیوم سنگفرشی که از خارج قلب را می پوشاند.زیر این لایه فضایی از بافت همبند است که حاوی وریدها، اعصاب و عقده های عصبی و بافت آدیپوز می باشد. (معادل لایه احشایی پری کارد می باشد).
اسکلت فیبری قلب: بافت همبند متراکم • دارای 3 جزء می باشد: دیواره غشایی(septum membranaceum)مثلث فیبری(trigonafibrosa)و حلقه های فیبری(anulifibrosa) • این ها دارای الیاف کلاژن در جهات مختلف و گاه حاوی ندولهای غضروف فیبری می باشد. • دریچه های قلبی: • یک قسمت مرکزی از بافت همبند متراکم و در دو طرف دارای سلولهای اندوتلیال می باشد. • قاعده دریچه ها به اسکلت فیبری متصل است. • قلب دستگاهی تخصص یافته برای تولید یک محرک ریتمیک که به کل میوکارد گسترده می باشد است. • دارای 2 گره مستقر در دهلیز می باشد:گره سینوسی – دهلیزی و دهلیزی – بطنی • سلولهای دستگاه هدایت تکانه دارای اتصالات شکافدار می باشند . • SA node: در واقع سلولهای تغییر یافته عضله قلبی است(دوکی ، کوچکتر،میوفیبریل کمتر) • AV node: شبیه قبلی است ولی برآمدگی های سیتوپلاسمی آنها در جهات مختلف است. و سلولها به سمت دیستال بزرگ می شوند.و به آنها سلولهای پورکنژ دو هسته ای گویند، که سیتوپلاسم آنها غنی از میتوکندری و گلیکوژن است..
سیستم رگهای لنفاوی: • عملکرد آن برگرداندن مایع خارج سلولی به جریان خون(لنف). • رگهایی با دیواره های نازک پوشیده از اندوتلیوم و یک لایه قاعده ای نا کامل. • لنف بر خلاف خون تنها در یک جهت حرکت دارد. • مویرگهای لنفاوی: رگهای نازکی که یک طرف آنها بن بست می باشد. • این مویرگها توسط سیستم رشته های الاستیک باز نگه داشته می شودو توسط آنها به بافت همبند اطراف محکم می شود.در نهایت تمام رگهای لنفی متقارب شده و به صورت 2 تنه بزرگ به نام مجرای توراسیک و مجرای لنفاوی راست خاتمه می یابد.(تخلیه در محل اتصال ورید های ژوگولر و سابکلاوین. • به جز BM و CNS سیستم لنفاوی در تمام اعضاء یافت می شود. • رگهای لنفاوی بزرگتر ساختمانی شبیه ورید دارند ولی با دیواره نازک تر. • 3 لایه دیواره دقیقا از هم جدا نشده. • نسبت به وریدها دارای دریچه های بیشتری می باشد. • ضخامت مدیا در رگهای بزرکتر بیشتر است.
Blood Artery White blood cells Platelets Red blood cells
Blood Plasma-55% Buffy coat-<1% Formed elements-45%
اریتروسیتها: • سلولهایی فاقد هستهو حاوی پروتئین حامل اکسیژن (هموگلوبین) • در شرایط طبیعی هیچ گاه گردش خون را ترک نمی کنند. • در اغلب پستانداران مقعرالطرفین( افزایش سطح به حجم) و بدون هسته • در محیط ایزوتون قطری حدود 7.5 میکرومتر و ضخامت در کناره2.6 و در مرکز 0.8 میکرومتر می باشد . • غلظت طبیعی :F: 3.9-5.5 و M: 4.1 – 6میلیون در هر میکرولیتر. کاربرد طبی: آنمی – اریتروسیتوزیز یا پلی سایتمی(فیزیولوژیک و پاتولوژیک)- اریتروسیت ماکروسیتیک و میکروسیتیک – هیپرکروم و میکروکروم - آنیزوسیتوزیز(سایز)- پوی کیلوسیتوزیز(شکل)
کاربرد طبی: • Sickle cell disease:از جمله تغییر ژنتیکی Hb می باشد. جهش نقطه ای در زنجیره بتا. Hb با از دست دادن اکسیژن خود پلیمریزه می شود و تجمعاتی می سازد که به اریتروسیت نمای داسی می دهد. • این اریتروسیت شکننده و انعطاف ناپذیرو عمر کوتاهی دارد.ویسکوزیته خون را بالا برده و می تواند به دیواره ها آسیب زده و روند انعقاد را راه بیندازد. • جریان خون از مویرگها كند و یا متوقف می شود و در بافتها آنوکسی رخ می دهد.
اریتروسیت اسفروسیتوز ارثی: حضور اریتروسیتهای کروی که به دریافت و تخریب توسط ماکروفاژ ها مستعدترند. بنابراین منجر به کم خونی وسایر علائم می شود. • گاه این بیماری با کمبود اسپکترین همراه است.(درمان : برداشت طحال)
لكوسيتها: • سلولهاي مهاجر – سايت عملكردي آنها در بافت است – مرگ به صورت آپوپتوز • تقسيم بندي بر اساس نوع گرانولها و شكل هسته: granulocytes(پلي مورفونوكلئر) – agranulocyte(تك هسته اي يا منو نوكلئر) • گرانولوسيتها: • 2نوع گرانول دارند: گرانولهاي اختصاصي كه به اجزاي اسيدي ، بازي و يا خنثي مخلوط رنگ آميزي متصل مي شوند و عملكرد اختصاصي دارند. • گرانول آزوروفيل:به رنگ ارغواني بوده و ليزوزوم مي باشد. • نوتروفيل – ائوزينوفيل و بازوفيل • منبع انرژي گرانولوسيتها(GLN)
اگرانولوسيتها: • فقط گرانول آزور دارند- هسته گرد يا دندانه دار • شامل لنفوسيتها و منوسيتها • عملكرد كلي لكوسيتها: دفاع هومورال و سلولي • دياپدز(diapedesis): مسؤل جريان يكطرفه لكوسيتها و منوسيتها از خون به بافتها • Chemotaxis: روند جذب سلولهاي خاص توسط واسطه هاي شيميايي
نوتروفيلها: • %60 : • -70% لوكوسيتهاي در گردش است • قطر: 12 تا 15 ميكرومتر • هسته اي 2 تا 5 لوبه • كاربرد باليني : • نوتروفيل هيپرسگمانته • حضور كروموزوم x غير فعال در روي يكي از لوبهاي هسته • دليل توانايي حضور در منطق بدون o2 • طول عمر كوتاه و نيمه عمر 6-7 ساعت در خون و در بافت همبند 1-2 روز
ائوزينوفيل ها: • 2-3%- • هم اندازه با نوتروفيل- • هسته دو لوبه- مشخصه آن: گرانولهاي اختصاصي بزرگ رنگ گيرنده با ائوزين • اجزاء گرانول اختصاصي: • هسته كريستالي (انتروم) اين پروتئين در نابودي كرمهاي انگلي مؤثر مي باشد. • اكسترنوم يا ماتريكس: ماده اي با تراكم كمتر كه انتروم را احاطه كرده. • ائوزينوفيلي در انگلها و آلرژي • تعديل كنندگي التهاب • فاگوسيته كردن Ag-Ab • كاهش سريع در ائوزينوفيل خون :كورتيكواستروئيد ها
بازوفيل ها: كمتر از 1% - قطر مشابه قبلي ها- هسته لوبوله- گرانولهاي فراوان اختصاصي خاصيت متاكروماتيك: واكنش به رنگ قليايي هپارين در بيماري افزايش حساسيت پوستي بازوفيلي
لنفوسيتها • بر اساس ماركرهايشان مشخص مي شوند. • دفاع هم سلولي و هم همورال. • طول عمرشان متفاوت است.
منوسيتها • قطر بين 12 تا 20 • هسته تخم مرغي ،نعل اسبي يا لوبيايي • تراكم كروماتين آن نسبت به لنفوسيت كمتر • سيتوپلاسم حاوي گرانول آزور • پس از عبور از ديواره هاي مويرگي و نفوذ به بافت همبندي به ... تمايز مي يابد.
پلاكتها(ترومبوسيتها): • بدون هسته و صفحه اي با قطر 2-3 ميكرومتر • مگاكاريوسيتها • عملكرد: ايجاد لخته و ترميم آسيبهاي كوچك وارده به رگ • 200 تا400 در هر ميكروليتر خون • عمر 10 روز • 2 بخش دارد: منطقه محيطي شفاف آبي رنگ به نام هيالومر • منطقه مركزي ارغواني به نام گرانولومر
اعمال پلاكت: • Primary aggregationتجمع اوليه: • از بين رفتن پيوستگي اندوتليوم – تجمع پلاكتها بر روي كلاژن و تشكيل توپ پلاكتيplatelet plug • تجمع ثانويه: • آزاد شدن يك پروتئين چسبنده و ADP كه محرك قوي براي تجمع پلاكت است. • Blood coagulation: آزاد شدن فاكتورهايي از پلاسماي خون، رگهاي آسيب ديده و پلاكتها براي آغاز آبشاري از 13 پروتئين و تشكيل پليمر فيبرين • فيبرين شبكه اي غني از رشته ها به طور 3 بعدي است كه RBC-لكوسيت و پلاكتها را به دام مي اندازد و ترومبوس يا لخته را مي سازد. • جمع شدگي لخته)clot retraction) جمع شدن لخته بدنبال تقابل بين اكتين وميزين مي باشد.
Clot removal: يا برداشت لخته:ديواره رگ كه توسط لخته محافظت مي شده سپس با تشكيل بافت جديد بر مي گردد. • عمدتا توسط آنزيم پروتووليتيك پلاسمين (كه خود توسط فعال كننده هاي پلاسمينوژن اندوتليوم از پلاسمينوژن حاصل شده) انجام مي شود. • ترومبوسيتوپني
خونسازی • لزوم خونسازي: محدود و كوتاه بودن عمر سلولهاي بالغ خوني • ارگانهاي هماتوپويتيك: در ابتدا در كيسه زرده- كبد و طحال- مغز استخوان • پس از تولد: در BM • تئوري هاي موجود : • تصور مي شود تمام سلولهاي خوني از يك سلول pluripotent stem cell ( چون قادر به ساخت تمام انواع است) مشتق مي شود. • با تكثير اين سلولها 2 رده سلولي حاصل مي شود: • سلولهاي لنفوئيدي( لنفوسيت) و ميلوييدي(ساخت گرانولوسيت- منوسيت-اريتروسيت و مگاكاريوسيت. • سلولهاي لنفوييدي در اوايل تكامل از BM به تيموس وعقده هاي لنفاوي و طحال مهاجرت ودر آنجا تكثير مي يابند.
سلول اجدادي: سلول پلوري پوتنت كه با تقسيمات خود سلولهاي اجدادي يك يا دوظرفيتي و سلول پيش ساز را مي سازد. • براي اولين بار در سلولهاي پيش ساز precursor )) است كه مشخصات مورفولوژيك، تمايز يافته و نوع سلولي كه در آينده به آن تبديل خواهند شد، نمايان مي شود. • CFC: colony-forming cells • ECFC سازنده اريتروسيت و MCFC توليد كننده منوسيت و گرانولوسيت • عوامل مؤثر در خونسازي: ريز محيط مطلوب و فاكتور هاي رشد، فاكتورهاي محرك كلوني – هماتوپويتينها.
مغز استخوان • بر حسب نيازهاي بدن:عملكرد خونسازي در مغز استخوان تنظيم ميشود. • مغز استخوان قرمز: خونساز و فعال است • مغز استخوان زرد: حاوي تعداد بالايي سلول چربي • در نوزاد تمام مغز استخوان از نوع قرمز است. • مغز قرمز حاوي داربست(استروما) ، طنابهاي خونسازو مويرگهاي سينوزوئيدي • استروما: شبكه 3 بعدي از سلولهاي رتيكولرو پرده اي ظريف از رشته هاي رتيكولر حاوي سلولهاي خونساز و ماكروفاژها اعمال BMقرمز: توليد سلولهاي خوني و تخريب سلولهاي خوني فرسوده و ذخيره آهن حاصل از تجزيه Hb در ماكروفاژ
عوامل ضروري براي براي توليد اريتروسيت: هورمون اريتروپويتين، موادي مثل آهن، اسيد فوليك،ويتامين B12 • تمايز و بلوغ اريتروسيتها: • پرواريتروبلاست: اولين سلول قابل شناسايي – بزرگ با كروماتيني مشبك و سست و هستكي واضح-سيتوپلاسم بازوفيل
اريتروبلاست بازوفيل: وجود پلي ريبوزومهاي متعدد كه در سنتز Hb نقش دارند.