120 likes | 302 Views
شبه جسمي اختلالات (Somatoform Disorders). گروهي از اختلالات هستندكه با علائم جسمي مثل ) درد - تهوع ) كه توضيح طبي كافي براي آنها نمي توان يافت و علائم و شكايات جسمي به حدي است كه اختلال در عملكرد شخص ايجاد مي كند. انواع : 1- اختلال جسماني كردن ( Somatization disorder )
E N D
شبه جسمياختلالات(Somatoform Disorders) گروهيازاختلالاتهستندكهباعلائمجسميمثل ) درد- تهوع) كه توضيح طبي كافي براي آنها نمي توان يافت و علائم و شكايات جسمي به حدي است كه اختلال در عملكرد شخص ايجاد مي كند. انواع: 1- اختلال جسماني كردن ( Somatization disorder) 2- اختلال تبديلي ( Conversion disorder) 3- خود بيار انگاري ( Hypochondriasis) 4- اختلال بدريختي بدن ( body dysmorphic disorder) 5- اختلال درد ( Pain disorder) 6- اختلال جسمي نامتمايز ( Undiffrentiated somatoform disorder) 7- اختلالات شبه جسمي NOS
Somatization disorder • اختلالي است مزمن با شروع قبل از 30 سالگي • شيوع: ميزان شيوع در طول عمر در خانم ها 0.2درصد تا 2 درصد ودر آقايان 20 درصد است. • در خانمها 5 تا 20 برابر شايعتر است. • اتيولوژي: نامشخص است بعنوان نوعي ارتباط اجتماعي كه باعث اجتناب از تعهدات ( مثلا به كاري علاقه ندارد ) ابزار هيجانات (مثل خشم نسب به همه ) • عوامل زيست شناختي: معايب شناختي و توجهي دارند، حواس پرتي شديد، ناتواني در خو گرفتن به محركهاي تكراري، كاهش متابوليسم در لوب پيشاني و نيمكره مغلوب • در 10 تا 20 درصد بستگان درجه اول بيمار ديده ميشود و ميزان ابتلا همزمان در دوقلوهاي تك تخمكي 29 درصد و در دو تخمكي 10 درصد است .
ملاكهاي DSMIVtrبراي اختلال جسماني سازي • الف: سابقه شكايت جسمي متعدد كه قبل از 30 سالگي شروع ميشود و چند سال ادامه مي يابدو باعث اختلال در عملكرد مي شود • ب: تمام معيارهاي زير را دارا مي باشد كه هر كدام در زماني از سير بيماري رخ مي دهد: 1- چهار علامت درد 2- دو علامت گوارشي 3- يك علامت جنسي 4- 1 علامت نورولوژيك كاذب • ج: علائم مربوط به يك بيماري جسمي يا اثريك ماده نمي باشد • د: علائم به شكل ارادي ايجاد نمي شود • ويژگيهاي باليني : سابقه چنين بيماراني پر حاشيه و مبهم است و دردها را به گونه اي اغراق آميز و پر تب و تاب بيان مي كنند، لباس پوشيدن آنها نمايشي است و تشنه تمجيد و محبت هستند. • سير و پيش آگاهي: اختلال مزمن است اغلب آنها دوره هاي تشديد علائم( 6 تا 9 ماه ) همراه با دوره هاي كم علامت ( 9 تا 12 ماهه ) دارند .
اختلال تبديلي Converson disorder • اختلالي است مشخص با وجود يك يا دو علامت نورولوژيك ( مثل فلج، كوري ) كه با يك اختلال عصبي يا طبي شناخته شده قابل توجيه نيست و علائم روانشناختي با شروع يا تشديد علائم رابطه دارد. • شيوع: 3/1 جامعه علائم را در حدي كه از شدت كافي براي تشخيص اختلال تبديلي برخوردار نباشد زماني در طول عمر دارا هستند. ميزان بروز سالانه 22 درصد هزار مي باشد- 5 تا 15 درصد مشاوره هاي روانپزشكي را شامل مي شود- نسبت ابتلاي زن به مرد 2 به 1 است در جوامع روستايي، افراد بي سواد، افراد با بهره هوشي پايين، در گروههاي پايين اجتماعي و اقتصادي و افراد نظامي شايع است. • اتيولوژي : 1- علل روانكاري، 2- عوامل زيست شناختي به صورت كاهش متابوليسم نيمكره غالب و افزايش متابوليسم نيمكره مغلوب مغز و برانگيختگي قشري مفرط
علائم باليني: • فلج، كوري و لالي شايعترين علائم هستند. • علائم حسي: بي حسي و پارستزي در اندام ها شايعتر است كه با مسير سيستم عصبي هماهنگي ندارند. • علائم حركتي: به صورت حركات غير عادي، اختلال در راه رفتن- ضعف عضلاني و فلج- تيك هاي كره اي و فرم و حركات پرتابي • Astasia abasia: يك نوع اختلال در راه رفتن در اين افراد است كه به صورت تلو تلو خوردن مستانه همراه با حركات پرتابي خشن در تنه و اندامها مي باشد. • علائم تشنجي: تشنج هاي كاذب از علائمي است كه تشخيص آنها از تشنج واقعي مشكل مي باشد و با توجه به اينكه 3/1 افرادي كه تشنج كاذب دارند. به طور همزمان تشنج واقعي نيز دارند تشخيص مشكل تر مي گردد. • نفع اوليه: كنار زدن تعارض دروني ناخودآگاه و تبديل آنها به علائم جسمي كه ارزش سمبوليك دارد.
نفع ثانويه: مزايا و منافع آشكارا كه درنتيجه بيمار شدن به دست مي آيد. • Labell indiference : برخورد جسوانه و نامتناسب نسبت به علائم جدي كه در اختلال تبديلي ديده مي شود. • همانند سازيIdentification • سير و پيش آگهي: 90 تا 100 درصد بيماران ظرف چند روز بهبودي مي يابند در 75 درصد هرگز تكرار نمي شود- در 25 درصد علائم تازه به علت استرس ايجاد مي شود . • درمان: روان درماني حمايتي- بينش گرا- مشاوره خانواده.
خودبيمارانگاري Hypochondriasis • اشتغال ذهني يا ترس از ابتلا به يك بيماري جدي بر اساس سوء تعبير علائم جسمي توسط شخص • بيشتر شكايت مربوط به علائم گوارشي و قلبي است. • با وجود اطمينان بخشي و آزمايشات منفي فقط براي مدت كوتاهي بيمار قانع مي شود. • حداقل بايد 6 ماه طول بكشد. • ميزان شيوع: 10 درصد كل بيماران طبي مبتلا به اين اختلال هستند. • ميزان شيوع در زن و مرد مساوي است و در تمام سطوح اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي به يك نسبت ديده مي شود.
Body dysmorphic disorder • اشتغال ذهني با يك نقص خيالي در ظاهر و يا قسمتي از بدن • سن شايع بيماري 15 تا 30 سالگي است و در خانمها ي كه ازدواج نكرده اند شايعتر است. در يك مطالعه 90 درصد بيماران افسردگي و 30 درصد ساكيوز داشته اند • 3/1 بيماران خانه نشين مي شوند و 5/1 اقدام به خود كشي مي كنند. • اختلال درد Pain disorder )) • وجود درد در يك يا چند ناحيه تشريحي كه باعث اختلال در عملكرد اجتماعي، شغلي يا سطوح ديگر عملكرد مي گردد. و عوامل روانشناختي در شروع، شدت يا حفظ درد داراي نقش مهمي است. • در دهه چهارم و پنجم زندگي ديده مي شود- خانمها 2 برابر بيشتر مبتلا مي شوند.
( Factitious disorder)اختلال ساختگي • بيمار عمدأ اختلال طبي و رواني ايجاد كرده و شرح حال و علائم عوضي به معاينه كننده ارائه مي دهد و تنها هدف آشكار كردن اين رفتار قبول نقش بيمار است. • ميزان شيوع نامعلوم است در مردها وكاركنان بيمارستان بالاتر است،در يك مطالعه 9% پذيرفته شدگان بيمارستانها و 3%تب ها دچار اين بيماري بوده اند. • اغلب اين افراد دچار دچار محروميت دوران كودكي بوده اند و معمولاً مادري طرد كننده داشته و پدري داشته اند كه در خانه نبوده است. • اكثر اين افراد دچار شخصيت ماژوخيستي بوده و معمولاً دچارas if personalityمي باشند. • Gridiron abdomen: به اسكارهاي متعدد در شكم افراد مبتلا گفته مي شود كه به علت اعمال متعدد جراحي ايجاد شده است.
:Factitious disorder byproxy نوعي از اختلال ساختگي است كه بيمار علائم و نشانه هاي بيماري را عمداً براي فرد ديگري ارائه مي دهد مثلاً مادري كه عمداً نشانه هاي عفونت ادراري را براي فرزندش ايجاد مي كند و به پزشك اطفال عوضي در مورد فرزندش ارائه داده تا فرزند خود را بيمار جلوه دهد . .
(Dissociative disorders) اختلالات تجزيه اي : • در حلت عادي هر كسي احساس پيوسته اي از يك انسان واحد و يا شخصيت خاص دارد از دست دادن اين حالت پيوسته هوشياري باعث اين اختلالات ميشود انواع : 1-Dissociative Amnesiaشايعترين نوع اختلالات تجزيه اي 2- Dissociative Fugue 3- Dissociative Identity disorderبدخيم ترين نوع 4-Depersonalization 5- Dissociative disorder NOS