570 likes | 836 Views
واحد پژوهش مدرسه علميه پيروان حضرت زهرا « 3 » تابستان 1392 آدرس سایت: http://www.peyrovan-zahra.com/ پست الکترونیک: Peyrovan.Zahra@yahoo.com آدرس: مشهد مقدس، خیابان امام رضـا ( 7 )، امام رضـا ( 7 )60، چهار راه چهارم، پلاک84 تلفن: 3431485- 3435655 ـ دورنگار: 3411210- 0511. تفسير قرآن مهر
E N D
واحد پژوهش مدرسه علميه پيروان حضرت زهرا «3» • تابستان 1392 • آدرس سایت: http://www.peyrovan-zahra.com/ • پست الکترونیک: Peyrovan.Zahra@yahoo.com • آدرس: مشهد مقدس، خیابان امام رضـا (7)، • امام رضـا (7)60، چهار راه چهارم، پلاک84 • تلفن: 3431485- 3435655 ـ دورنگار: 3411210- 0511
تفسير قرآن مهر جزء اول (حمد و بقره تا آيه 141) مولف: محمد علي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران قرآني پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن ج1، ص219-242 قم 1387
آيه 30/ سوره بقره«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أتَجْعَلُفِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» ترجمه: (و ياد كن) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: «در حقيقت من در زمين، جانشينى [نمايندهاى] قرار مىدهم.» (فرشتگان) گفتند: «آيا درآن كسى را قرارمىدهى كه در آن فساد كند و خونها بريزد؟ در حالى كه ما به ستايش تو تنزيه مىگوييم، و تو را پاك مىشماريم.» (پروردگار) گفت: «در واقع من آنچه را كه [شما] نمىدانيد، مىدانم.»
نكته ها و اشاره ها
• 1. در آيهى فوق و آيات بعد، ماجراى گفتوگوى پروردگار با فرشتگان و آدم بيان شده است؛ خلاصهى داستان اين است كه: • خدا موجوداتى به نام فرشته آفريده بود كه به عبادت او مشغول بودند، سپس موجود ديگرى به نام انسان آفريد تا او را جانشين خود در زمين گرداند و جايگاه علمى او را به فرشتگان نشان داد و آنان در برابر او كرنش كردند. • 2. در مورد گفتوگوى خدا با فرشتگان چند نكتهى مهم وجود دارد: اول: آنكه اين ماجرا حقيقى است و به صورت خاص و متناسب با ظرف وجودى آنان اتفاق افتاده است و داستانى خيالى يا غير واقعى نيست. • دوم: آنكه شخص آدم (عليه السلام) در اين ماجرا نماينده و الگوى بشريت است، پس، مثلًا كرنش فرشتگان در برابر او به معناى كرنش همهى فرشتگان در برابر انسانيت است؛ از اين رو، اين ماجرا يك نمونه و الگوست. • 3. واژهى «خليفه» به معناى جانشين است و در اينجا مقصود جانشينى انسان براى خدا در زمين است، يعنى انسانهاى شايسته نماينده و جلوه و الگو و حجّت خدا در زمين هستند. • 1
4. انسان همواره در وجود خود اين حقيقت را احساس مىكند كه جانشين و خليفهى خدا در زمين است و اين مطلب عامل حركت و تلاش او در جهت كمال و مسير الهى مىشود. آرى، اعلام اين جانشينى به انسان، مىتواند تغييرات مثبتى را در زندگى و روحيات او ايجاد كند و احساس مسئوليت او را بيشتر سازد و توجه به اين مقام الهى و كرامت انسانى، در تربيت اخلاقى انسان بسيار مؤثر است. 5. فرشتگان از كجا متوجه شدند كه انسان خون ريز و فسادگر است؟ فرشتگان مىدانستند كه انسان در زمين مادى قرار داده مىشود و ماده به خاطر محدوديتى كه دارد محل نزاع و تزاحم است پس موجب فساد و خونريزى مىشود؛ يا از سوابق مخلوقات قبلى كه در زمين مىزيستند به اين مطلب پى بردند و يا اينكه خدا فرشتگان را از سرنوشت و آيندهى انسانها با خبر ساخت.
6. فرشتگان سه ويژگى براى خودشان برشمردند: • الف) اهل تسبيح هستند، يعنى خدا را از هرگونه نقص منزّه مىشمارند. • ب) اهل حمد و ستايش خدا هستند. • ج) اهل تقديس هستند، يعنى خدا را پاك و مقدّس مىشمارند، يا اينكه خود وجامعه و زمين را از فساد و فسادگران پاك مىسازند. • 7. فرشتگان دريافته بودند كه هدف آفرينش انسان عبادت است، از اين رو، گفتند ما اهل عبادت هستيم و اهل فساد و خونريزى هم نيستيم، در حالى كه برخى انسانها نه تنها عبادت نمىكنند، اهل فساد و خونريزى نيز هستند، پس ما فرشتگان براى جانشينى خدا سزاوارتريم.
8. خداى متعال دو پاسخ اجمالى و تفصيلى به فرشتگان داد كه پاسخ تفصيلى در آيات بعد مىآيد، اما پاسخ اجمالى آن بود كه «خدا چيزهايى مىداند كه شما نمىدانيد.» او مىداند كه از نسل اين انسان افرادى همچون نوح عليه السلام، ابراهيم عليه السلام، موسى عليه السلام، عيسى (عليه السلام) و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) اهل بيت (عليهم السلام) به وجود خواهند آمد كه گلهاى سرسبد آفرينشاند و افرادى در بين انسانها تربيت مىشوند كه عاشقانه خدا را مىپرستند و جان و مال خود را در راه او فدا مىكنند و يك ساعت تفكر آنان با سالها عبادت فرشتگان برابرى مىكند. • او مىدانست كه عبادت فرشتگان در برابر عبادت انسانها ارزش كمترى دارد؛ چرا كه فرشتگان شهوت و خشم ندارند و تحت تأثير وسوسههاى شيطانى قرار نمىگيرند و معصوم و فرمانبردار هستند، اما انسانها در محاصرهى شهوات و شيطان هستند، پس اگر در اين مبارزه پيروز شوند و به عبادت و بندگى خدا روى آورند ارزش بيشترى دارد. آرى، اطاعت اين موجودات طوفان زده كجا و عبادت آن ساحلنشينان سبكبار كجا؟!
9. خدا، خود، انسان را از ميان موجودات برگزيده و به مقام خليفة اللّهى نصب كرده است و اين افتخار بزرگى براى انسان است و بايد ارزش آن را درك نمايد و به نحوى زندگى كند و مسيرى را برود كه برتر از فرشتگان گردد تا سپاس اين نعمت و لطف الهى را به جاى آورده باشد. • 10. خدا مىدانسته كه برخى انسانها ممكن است به فساد و خونريزى بپردازند ولى با اين حال مجموع انسانها را بر مجموع فرشتگان ترجيح داد؛ چرا كه در ميان اين انسانها افرادى پرورش مىيابند كه شايستهى مقام خلافت اللهى هستند، پس ارزش آن همه خسارت را دارد. • آرى، باغبانى كه باغچهى گل پرورش مىدهد، مىداند كه علفهاى هرز و زيانآور نيز از آب و خاك و هواى باغچه استفاده و رشد مىكنند، ولى هدف او گلهاى زيبا و خوشبوست؛ از اين رو، وجود برخى علفهاى هرز را نيز تا مدّتى تحمّل مىكند.
آموزهها و پيامها • 1. شما به مقام جانشينى و نمايندگى خدا در زمين انتخاب شدهايد (پس ارزش و جايگاه خود را پاس بداريد). • 2. به ديگران فرصت آزادانديشى، اظهار نظر و گفتوگوى حقطلبانه بدهيد. • 3. خدا انسان را بر فرشتگان ترجيح داده و برگزيده است (پس مقام انسان از فرشته برتر است). • 4. خدا از فسادگرى و خونريزى برخى انسانها اطلاع دارد، ولى به خاطر امتيازات ارزشمندى كه در وجود انسانها مىبيند، آنها را برموجودات ديگر ترجيح مىدهد. • 5. عبادت تنها معيار برترى موجودات نيست، بلكه علم نيز از معيارهاى برترى است.
آيه 31 / سوره بقره • «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» • «و [خدا] همه نامها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و گفت: «اگر راست گوييد، نامهاى ايشان را به من خبر دهيد.»
آيه 32 / سوره بقره • « قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» • « (فرشتگان) گفتند: «منزّهى تو! ما هيچ دانشى جز آنچه به ما آموختهاى نداريم، [چرا] كه تنها تو دانا [و] فرزانهاى.»
آيه 33 / سوره بقره • « قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» • «[خدا] فرمود: «اى آدم! آنان را به نامهايشان خبر ده.» و هنگامى كه [آدم] آنان را به نامهايشان خبر داد، (خدا) گفت: «آيا به شما نگفتهام كه من نهان آسمانها و زمين را مىدانم؟! و (نيز) آنچه را آشكار مىكنيد و آنچه را همواره پنهان مىداشتيد، مىدانم.»
1. در اين آيات صحنهاى از امتحان آدم عليه السلام و فرشتگان به تصوير كشيده شده كه آدم عليه السلام در آن پيروز شد، ولى فرشتگان موفق نشدند و بار ديگر برترى انسان بر فرشتگان روشن شد. 2. آزمايش فرشتگان و آدم، يك ارزيابى علمى بود؛ يعنى آنان را در برابر نامها (و حقايق و اسرار و علوم هستى) قرار دادند و انسان به خاطر ظرف وجودى وسيع خود آنها را آموخت و بيان كرد، ولى فرشتگان به خاطر ظرف وجودى محدود خود نتوانستند پاسخ پرسشهاى علمى را تهيه كنند و در امتحان شكستخوردند.
3. مقصود از «نامها» در اين آيات چيست؟ در اين مورد چند احتمال دادهاند: الف) در احاديثى آمده است كه مقصود از اين نامها همان نامهاى رهبران الهى و حجتهاى اوست. ب) در احاديث ديگرى آمده كه مقصود از نامها، زمينها، كوهها، درهها و همهى موجودات است. ج) منظور از اين نامها، همان استعداد نامگذارى چيزهاست كه خدا به انسان عطا فرموده است و براساس همين نامگذارى است كه علوم بشر شكل مىگيرد و نسل به نسل منتقل مىشود. د) منظور اعطاى معانى و مفاهيم و مسمّاى اين نامها به آدم عليه السلام بوده است كه همان علوم و اسرار مربوط به آفرينش و موجودات است؛ پس مقصود، منابع و خزاين چيزهاست، نه صرف لغات. ه) آموزش نامها، كنايه از قدرت شناخت حقايق و آثار چيزهاست كه خدا در نهاد انسان قرار داده و تنها انسان چنين توانى دارد و با استفاده از اين توانايى در اسرار جهان مىانديشد و تمام اكتشافات و اختراعات علمى بشر نيز نتيجهى همين مطلب است. و) مقصود همان حقايق غيبى عالم است كه نشانهى خدا هستند؛ حقايقى كه باشعور و عاقل و خزاين چيزهاى جهان هستند و نزد خدا ذخيرهاند. البته اين معانى با همديگر منافاتى ندارند و جمع آنها مشكل نيست و همهى اين معانى مىتواند مقصود آيه باشد، هر چند احتمال پنجم جالبتر است.
4. برخى مفسران برآناند كه خداى متعال اين علوم را به صورت تكوينى به انسان آموخت؛ يعنى در نهاد و وجود او قرار داد و در مدت كوتاهى بارور ساخت؛ همانطور كه بيان را به صورت تكوينى به انسان تعليم داد؛ يعنى استعداد فهم اين نامها و اسرار و علوم را در فطرت و سرشت انسان قرار داد. 5. آيا اگر خدا آن علوم و نامها را به فرشتگان ياد مىداد آنها نيز نمىتوانستند مثل آدم بياموزند و در آزمايش موفق شوند؟ تفاوت فرشتگان با انسان در اين بود كه انسانها ظرفيت وجودى بيشترى داشتند؛ از اين رو اين نامها و علوم در ظرف وجودى آنان قرار گرفت و بارور شد، ولى فرشتگان چون براى اهداف ديگرى آفريده شده بودند، ظرفيت خاصى داشتند كه آمادهى پذيرش اين همه علوم و اسرار نبود؛ به عبارت ديگر علوم انسانها با تفكر و خلاقيت افزايش مىيابد، اما علوم فرشتگان مثل رايانه با حافظهى محدودى است كه هر چه به او مىدهند بازمىگويد و هنگامى كه در اين آزمايش معلوم شد كه آنان ظرفيت علوم و اسرار نامها را ندارند و از انسان برتر و شايستهتر به خلافت نيستند، بهخوبى اين حقيقت را پذيرفتند و تسليم شدند.
6. در اين آيات براى آموزش انسان تعبير «تعليم» به كار رفته، اما براى فرشتگان تعبير «عرضه» به كار رفته است كه بالاتر از آموزش است، همانطور كه نوار آموزشى با فيلم آموزشى تفاوت دارد؛ پس ممكن است گفته شود كه فرشتگان نتوانستند چيزى را كه به صورت صدا و تصوير به آندانيم» و لازمهى اين سخن آن نيست كه حتماً چيز مخفى وجود داشته باشد؛ البته مانعى ندارد كه هر سه مطلب مقصود آيان عرضه شد دريابند، در حالى كه انسان با آموزش نازلترى آنها را دريافت و اين برترى انسان را نشان مىداد. • 7. برخى مفسران برآناند كه مقصود از «چيزى كه فرشتگان مخفى مىكردند» آن است كه فرشتگان، در دل، خود را شايستهتر از انسان براى جانشينى خدا در زمين مىدانستند و اين مطلبى بود كه در آيهى قبل بدان اشاره شد، اما تصريح نكردند. • برخى ديگر برآناند كه آيه به ابليس اشاره دارد كه در صف فرشتگان قرار داشت و تصميم داشت در برابر انسان سجده نكند، ولى اين مطلب را در دل پنهان مىكرد. • اين احتمال نيز هست كه اين آيه به علم وسيع الهى و قلمرو بىكران آن در امور آشكار و پنهان اشاره داشته باشد، همانطور كه به مخاطب خود مىگوييم «ما همه چيز پنهان و آشكار شما را میدانیم».
آموزهها و پيامها 1. با ارزيابى علمى، شايستگى و برترى افراد را ثابت كنيد. 2. ظرفيت علمى و معلومات افراد، معيار برترى آنها درانتصاب به پست و مقام است. 3. دانشمندترين افراد را براى جانشينى خدا و رهبرى و خلافت در زمين برگزينيد. 4. ظرفيت علمى انسان از فرشتگان بيشتر است. 5. خدا نامها (و علوم و اسرارى) را در نهاد انسان به وديعت نهاده است. 6. در هنگام شكست علمى (تكبّر نورزيد) برترى علمى ديگران را بپذيريد و اعتراف كنيد (كه اين روش فرشتهخويان است). 7. پيام هشدارآميز آيهى سى و سوم آن است كه علم خدا بىكران است (پس شما نمىتوانيد چيزى را از او مخفى سازيد).
آيه 34 / سوره بقره « وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوْا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ» « و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان فرموديم: «براى آدم سجده كنيد و (همگى) سجده كردند، جز ابليس كه سر باز زد، و تكبّر ورزيد در حالى كه از كافران شد.»
1. در آيات متعدد قرآن جريان كرنش فرشتگان در برابر آدم بيان شده است. در يك نگاه ابتدايى به آيات سورهى بقره به نظر مىآيد كه سجدهى فرشتگان در برابرآدم، پس از آزمايش آنان و ظاهر شدن برترى علمى آدم بود، اما از آيات ديگر قرآن استفاده مىشود كه فرشتگان بلافاصله پس از آفرينش انسان دستور يافتند كه بر آدم سجده كنند. 2. در اينجا اين پرسش مطرح مىشود كه اگر سجده براى غير خدا جايز نيست، چرا فرشتگان بر آدم سجده كردند؟ بايد گفت كه سجده بر دو گونه است: اول سجدهى پرستش، يعنى به خاك افتادن به قصد تقرّب كه مخصوص خداست و براى ديگران حرام بلكه شرك است؛ و دوم، سجدهى خضوع كه همان كرنش در برابر ديگران، بدون قصد تقرّب است كه اگر در راستاى دستورهاى الهى باشد مانعى ندارد؛ و سجدهى فرشتگان از نوع دوم بود، يعنى تحيّت و تكريمى براى آدم و خضوع و عبادتى براى خداوند بود.
3. شيطان، اسم جنس و به معناى هر موجود شرير و سركش است و شامل همهى شيطانها و شيطانصفتان از جنس انسان و جن مىشود، اما واژهى «ابليس» اسم خاص است كه نام سر كردهى شيطانهاست كه از جنس جن بود ولى در صف فرشتگان قرار گرفته بود و در برابر آدم كرنش نكرد و او را فريب داد و موجب اخراج انسان از بهشت شد. • 4. اين آيه گواهى بر شرافت و مقام برتر انسان است، به طورى كه فرشتگان نيز در برابر او سجده كردند. آيات پيشين، علم را عامل برترى انسان نسبت به فرشتگان معرفى كرد ولى شيطان به خاطر حاكميتِ كبر و غرور و نژادپرستى، بر فكرش، مىپنداشت از انسان برتر است. او مىگفت: من از جنس آتشم و آدم از جنس خاك است؛ بنابراين من از او برتر هستم و نبايد در برابر او سجده و كرنش كنم.
5. تكبّر يكى از زمينههاى نافرمانى و كفر است. تفاوت فرشتگان و ابليس در اين جريان آن بود كه فرشتگان پرسش خود را در مورد برترى آدم مطرح كردند و پس از شنيدن پاسخ خدا، تسليم شدند لجاجت و تكبّر و سركشى نكردند، ولى ابليس به تكبّر و سركشى روى آورد و كافر شد. آرى، تكبّر در مقابل حق، انسان را به كفر مىكشاند. 6. شيطان قبل از صدور فرمان الهى در مورد سجده بر آدم، راه خود را از مسير فرشتگان جدا كرده بود و شايد در درون، تصميم به نافرمانى و كفر داشت. البته اين احتمال نيز هست كه از لحظهى صدور فرمان الهى كافر شده باشد؛ چون قبل از آن اهل عبادت بود و به همين سبب هم در صف فرشتگان قرار داشت. • برخى از مفسران نيز نوشتهاند كه كفر در اين آيه به معناى كفر عملى است نه كفر اعتقادى. ابليس روحيهى كفرآميز داشت؛ يعنى نتيجهى نافرمانى او در نهايت كفر مىشد.
7. در آيات پيشين بيان شد كه برترى انسان به خاطر علم اوست و در برخى احاديث اشاره شد كه سجدهى فرشتگان بر آدم به خاطر وجود رهبران الهى (همچون پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام) در نسل اوست. آرى، هم خود آدم علم به نامها (و حقايق و اسرار و علوم هستى) داشت و هم فرزندانى خاص از نسل او اينگونه بودند و همين انسانهاى كامل نتيجهى نيكو و هدف اصلى آفرينش انسان بودند. آرى فرشتگان مىدانستند كه از نسل انسان افرادى شرور و پستتر از حيوان بهوجود مىآيند كه شايستگى كرنش و سجده ندارند، پس سجدهى آنان به خاطر انسانهاى كامل (پيامبران و رهبران الهى عليهم السلام) در نسل آدم بود. 8. خودبينى، ارث شيطان و عامل فساد، و راهكار مبارزه با آن:ما از اينجا (داستان آدم و شيطان) مىفهميم كه قضيهى خودبينى، ارث شيطان است. از صدر عالم اين قضيه بوده است ... تمام فسادهايى كه در عالم واقع مىشود، چه فسادها از افراد و چه فسادها از حكومتها و چه در اجتماع، تمام فسادها زير سر همين ارث شيطان است ... دردها دوا نمىشود الّا با اينكه اين خصيصهى شيطانى از بين برود. كسى كه بخواهد درد خودش را شخصاً دوا كند، بايد اين خصيصه را از بين ببرد، بايد رياضت بكشد و خودش را بزرگ حساب نكند.
آموزهها و پيامها 1. شما انسانها مسجود فرشتگان هستيد، پس قدر خود را بشناسيد و اين مقام را حفظ كنيد. 2. مقام بلند انسان در ميان موجودات مخالفانى دارد، پس مواظب كارشكنىهاى شيطان باشيد. 3. تكبّر و نافرمانى در برابر حق، زمينهساز كفر است. 4. همچون فرشتگان فرمانپذير باشيد و در برابر آنچه خدا دستور داده كرنش كنيد. 5. مخالفت با دستورات الهى، راهى شيطانى است.
آيه 35 / سوره بقره « وَقُلْنَا يَاآدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتَما وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ». «و گفتيم: «اى آدم! تو و همسرت در باغ آرام گيريد؛ و از (نعمتهاى) آن، از هر جا خواستيد، فراوان و گوارا بخوريد؛ و [لى] نزديك اين درخت نشويد؛ كه از ستمكاران خواهيد شد.»
نكتههاو اشارهها
1. آدم (عليه السلام) كه براى زندگى معمولى بر روى زمين آفريده شده بود، در آغاز، در يكى از باغهاى سرسبز و پرنعمت ساكن شد تا كم كم با محيط آشنا شود و اطلاعاتى از آن زندگى به دست آورد و با مسئوليتها و تكاليف و محدوديتها و دشمنان خود آشنا شود و نيز در هنگام لغزشها راه توبه را بياموزد و با آمادگى كامل بر روى زمين حركت كند؛ به عبارت ديگر، سكونت آدم در اين باغ جنبهى تمرين و آموزش داشت. 2. در بوستان آدم (عليه السلام) ميوههاى گوارا و فراوان وجود داشت و او از نظر غذا كمبودى نداشت و در آنجا كاملًا آرام بود. و به هر كجاى باغ مىتوانست برود و از هر ميوهاى مىتوانست بخورد.
3. در اين باغ آزمايشى براى آدم در نظر گرفته شد و شرطى براى ماندن او در بوستان قرار داده شد؛ يعنى به او گفته شد كه نزديك آن درخت مخصوص نرود و از ميوهى آن نخورد وگرنه ستمكار مىشود و به زحمت مىافتد. • اين ممنوعيت نوعى ارشاد و آزمايش بود؛ مثل آنكه پزشك به بيمار خود مىگويد «به فلان غذا نزديك نشو وگرنه به خودت زيان مىرسانى و به زحمت مىافتى!» ولى در آيات بعد خواهيم ديد كه آدم در اثر وسوسههاى شيطان، از آن درخت خورد و به زحمت افتاد و از بوستان اخراج شد. • 4. مكان «باغ» يا بهشتِ مخصوصِ آدم كجاست؟ • برخى مفسران برآناند كه آن بوستان يكى از باغهاى سرسبز زمين بود، چون جاودانى نبود و شيطان بدانجا راه يافت، در حالى كه آلودگان نمىتوانند به بهشت موعود قدم بگذارند؛ و در احاديث اهل بيت (عليهم السلام) نيز بيان شده كه آن بوستان يكى از باغهاى دنيا بوده است. • و برخى مفسران نيز برآناند كه آن باغ، بهشتى برزخى بوده كه بين دنيا و آخرت است.
5. درخت ممنوع، چه نوع درختى بود؟ • مفسران قرآن و احاديث احتمالات متعددى مطرح كردهاند؛ برخى مفسران آن درخت را زندگى دنيا و زحمتهاى آن دانستهاند و برخى آن را حسد يا گياه گندم دانستهاند. • البته مانعى ندارد كه همهى اين معانى مقصود آيه باشد و جمع آنها نيز ممكن است؛ چون گندم مظهر غذاى دنيوى است و نزديكى به دنيا زحمتها و صفاتى را به دنبال دارد كه يكى از آنها حسد است. • ولى به نظر مىرسد كه اصل آزمايش آدم به وسيلهى يك درخت مهم بوده است؛ از اين رو قرآن نوع و نام آن را مشخص نساخته است تا از هدف اصلى دور نشود. • 6. در اين آيه به همسر آدم اشاره كرده كه از همان روز اول در كنار او بوده و آرامش زندگى او را تكميل مىكرده است. آرى، انسان در درجهى اول نياز به همدم و همسر دارد، سپس نياز به غذا مطرح مىشود.
7. در اين آيه به نيازهاى اساسى زندگى انسان اشاره شده است كه عبارتاند از: الف) محل سكونتى كه بتواند در آن با آرامش زندگى كند. ب) همسر و همدمى كه مونس و مايهى آرامش او باشد؛ ج) غذاى خوب و فراوان كه انرژى او را تأمين سازد. د) برنامهاى الهى كه قوانين زندگى او را بيان كند. آرى، زندگى عادى بشر، بدون اين چهار ركن، ناقص و پرزحمت است.
آموزهها و پيامها • 1. بهرهمندى از نعمتهاى الهى را با اطاعت از فرمانهاى الهى همراه سازيد. • 2. در برنامهريزى و قانونگذارى، نخست موارد جواز را بيان كنيد، سپس ممنوعيتها را برشماريد. • 3. مرد و زن از روز نخست در كنار هم بودهاند و آرامش مرد در كنار همسر تأمين مىشود. • 4. انسان در زندگى خود چهار نياز اساسى دارد: مسكن، همسر، غذا و برنامهاى الهى.
آيه 36 / سوره بقره « فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ» « و شيطان آن دو را از آن (باغ) بلغزانيد؛ و آن دو را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. و [به آنها] گفتيم: « (از مقام خويش) فرو آييد، در حالى كه برخى از شما دشمن برخى [ديگر] هستيد. و براى شما در زمين، تا زمانى [معين]، قرارگاه و وسيله بهرهبردارى است.»
نكتهها و اشارهها
1. آدم و همسرش در باغ سرسبز ساكن شدند، ولى در معرض آزمايش بودند و به آنها گفته شد كه به آن درخت ممنوع نزديك نشوند، اما شيطان كه در برابر آدم سجده نكرده بود و دشمن آنان بود به وسوسهگرى مشغول شد و به آدم و حوا گفت: اگر از اين درخت بخوريد از فرشتگان يا از افراد جاويدان مىشويد؛ از اين رو آدم و حوا گرفتار لغزش شدند و از ميوهى آن درخت ممنوع چشيدند و، در نتيجه، از مقام خود سقوط كردند و از باغ سرسبز اخراج شدند. • 2. لغزش آدم و حوا آن بود كه دستور ارشادى خدا را اطاعت نكردند و در نتيجه، گرفتار پيامدهاى آن، مثل اخراج از باغ سرسبز، شدند. آنان گناه مطلق نكردند، ولى ترك اولى، يعنى گناه نسبى نمودند و با توبه، لغزش آنان بخشوده شد اما پيامدهاى تكوينى آن (مثل اخراج از باغ) بر طرف نشد؛ همانطور كه ممكن است عذرخواهى از پزشك نيكو باشد، اما آثار غذاى نامناسب را از بدن انسان برطرف نمىكند.
3. پس از جريان لغزش، هر سه نفر سقوط كردند و از باغ سرسبز اخراج شدند؛ يعنى شيطان به خاطر فريبكارىاش و آدم و حوا به خاطر فريب خوردنشان. 4. در اين آيه به ويژگىهاى زندگى زمينى اشاره شده است كه عبارتاند از: الف) درگيرى و كشمكش دايمى انسان با شيطانصفتان كه نوعى آزمايش براى انسان است. ب) دنيا قرارگاه و مايهى بهرهمندى موقت انسان است، نه محل اسكان دايمى او؛ پس نبايد دل به آن ببندد كه بايد پس از مدتى به سراى ديگر كوچ كند.
5. «شيطان» از مادهى «شَطَن» به معناى دورى، يا از مادهى «شاط» به معناى آتش گرفتن از شدّت خشم است. به هر موجود شرورى از انسانها و جنّيان، شيطان گفته مىشود و در احاديث گاهى به معناى موجودات موذى ذرّه بينى نيز به كار رفته است؛ البته در آيهى فوق در معناى «ابليس» به كار رفته است، يعنى همان كه آدم (عليه السلام) را فريب داد. 6. «هبوط» به معناى پايين فرستادن با خوارى است كه در اينجا مقصود پايين آمدن از باغ سرسبز به زمين عادى و كنايه از سقوط از مراتب معنوى و مقامات عالى است. اين داستان، الگو و نمونه و تمثيلى است براى مقامات و قربى كه انسان مىتواند داشته باشد كه پس از لغزش و نزديكى به دنيا آن را از دست مىدهد. البته تمثيلى بودن اين داستان به معناى غيرواقعى بودن آن نيست.
آموزه ها و پيام ها 1. شيطان دشمنى لغزاننده است (پس مراقب فريبكارى او باشيد). 2. پيروى از شيطان موجب سقوط انسان مىشود. 3. زمين محل كشمكش و نزاع انسانها و شيطانصفتان است. • 4. زمين قرارگاهى با مواهب موقت براى شماست (پس آن را جاودانى نپنداريد و دل بدان نبنديد).
آيه 37 / سوره بقره « فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» « و آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود؛ و [خدا] توبه او را پذيرفت، [چرا] كه تنها او بسيار توبهپذير [و] مهرورز است.»
نكتهها • و • اشارهها:
1. «توبه» در اصل به معناى «بازگشت» است و در قرآن كريم در دو معنا به كار رفته است: الف) «توبهى مردم» كه در اين صورت به معناى بازگشت گناهكار و ترك گناه و طلب پوزش از خداست. ب) «توبهى خدا» كه در اين صورت به معناى بازگشت رحمت خدا به فرد گناهكار و پذيرش توبهى اوست. 2. آدم (عليه السلام) در اثر فريبكارى شيطان گرفتار لغزش و ترك اولى و مخالفت در برابر امر ارشادى شد. هر چند گناه آدم عليه السلام گناه مطلق نبود، اما از فردى همچون او چنين لغزش كوچكى، بزرگ شمرده مىشود؛ چرا كه او از مقرّبان درگاه الهى بود و مشمول نعمت حق شده بود؛ از اين رو، از گناه نسبى و لغزش خود پوزش خواست و توبه كرد.
3. خوردن از درخت ممنوع اولين لغزش بشر بود و به همين سبب تجربهاى در زمينهى توبه و بازگشت و كيفيت عذرخواهى نداشت؛ بنابراين پروردگار كلماتى را به او آموزش داد و راه توبه را به او آموخت و وى به سوى خدا بازگشت. به عبارت ديگر، توبهى آدم با دو توبهى خدا همراه بود: نخست خدا با رحمت به سوى آدم بازگشت و توفيق توبه به او داد و روش توبه را به او آموخت، سپس آدم توبه كرد و در پايان، خدا توبهى او را پذيرفت. آرى هر توبهى انسان با دو توبه و بازگشت رحمت الهى همراه است.
4. مفسران درمورد كلماتى كه به آدم آموزش داده شد احتمالاتى دادهاند و در احاديث نيز مطالبى آمده است كه مهمترين آنها عبارت است از: الف) اين كلمات همان سخنانى است كه در جاى ديگر از آدم و حوا نقل شده كه گفتند: اى پروردگار ما، ما به خودمان ستم كرديم، واگر ما را نيامرزى و بر ما ترحّم ننمايى حتماً از زيانكاران خواهيم بود. ب) اين كلمات، نامهاى بهترين انسانها، يعنى محمد صلى الله عليه و آله، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام بود كه با توسل آدم عليه السلام به آن بزرگواران توبهاش پذيرفته شد. ج) اين كلمات يك سلسله ادعيه و مناجات با خدا بود. البته مانعى ندارد كه همهى اين معانى مقصود آيه باشد.
5. اين آيه خدا را با دو صفت «توّاب» (/ بسيار توبهپذير) و «رحيم» (/ مهرورز و مهربان) ياد كرده است. خدا نسبت به بندگانش از مادر نسبت به فرزند مهربانتر است و اگر لغزشى از آنان سر زند ضمن بخشودن آنها به آنان لطف مىكند و مهر مىورزد. 6. توبه در جوانى نيكوست: پس اى عزيز! هر چه زودتر دامن به كمر بزن و عزم را محكم و اراده را قوى كن و از گناهان تا در سنّ جوانى هستى، يا در حيات دنيايى مىباشى، توبه كن و مگذار فرصت خداداد از دستت برود و به تسويلات (/ فريبكارى) شيطانى و مكايد (/ نيرنگهاى) نفس امّاره اعتنا مكن. پس بهار توبه، ايام جوانى است، كه بار گناهان كمتر و كدورت قلبى و ظلمت باطنى ناقصتر و شرايط توبه سهلتر و آسانتر است.
آموزهها و پيامها • 1. پس از لغزش توبه كنيد و به سوى خدا بازگرديد. 2. راه توبه و توسل را نيز از خدا بياموزيد. 3. خدا آن قدر مهربان و توبهپذير است كه حتى راه توبه را نيز به گناهكاران آموزش مىدهد. 4. هر توبهى انسان با دو توبه و بازگشت رحمت الهى همراه است.
آيه 38 / سوره بقره « قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» « گفتيم: «همگى از آن، فرو آييد! و اگر رهنمودى از طرف من براى شما آمد، پس كسانى كه از رهنمود من پيروى كنند، پس نه هيچ ترسى بر آنان است و نه آنان اندوهگين مىشوند.»
آيه 39 / سوره بقره • « وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» • « و كسانى كه كفر ورزيدند، و نشانههاى ما را دروغ انگاشتند آنان اهل آتشند؛ در حالى كه ايشان در آنجا ماندگارند.»