1.18k likes | 2.57k Views
Human Anatomy and Physiology I اناتومی وفزیولوژی انسان. Regional Anatomy اناتومی ساحوی. Skeletal System سیستم اسکلیتی. General عمومیات. Number of bones تعداد عظام. The adult human skeleton consists of 206 named bones. Most are paired—one on the right and one on the left.
E N D
Human Anatomy and Physiology Iاناتومی وفزیولوژی انسان Regional Anatomy اناتومی ساحوی
Skeletal Systemسیستم اسکلیتی General عمومیات
Number of bonesتعداد عظام • The adult human skeleton consists of 206 named bones. Most are paired—one on the right and one on the left. • Skeletons of infants and children have more than 206 bones because some bones fuse later in life: hip bones, some bones of the vertebral column • اسکلیت عظام یک انسان بالغ متشکل از 206 عظم میباشد.بسیاری از اینها بشکل جوره ئی در راست وچپ موقیعت میگیرند • اسکلیت اطفال وشیرخواران عظام بیشتر ار نسبت به کاهلان احتوا نمود هواین از سبب اتصال دیرتر عظام به همدیگر مانند: عظام حوصله،و بعضی از اعظام ستون فقرات میباشد
Divisions of the skeletal systemبخش ویا قسمت های سیستم اسکلیتی Bones of the adult skeleton are grouped into two principal divisions: • Axial skeleton • Appendicular skeleton اعظام افراد کاهل بدوبخش عمده تقسیم میشود: • اسکلیت محوری • اسکلیت اضافی
Basic types of bones (based primarily on shape): long short flat irregular sesamoid Sutural bones = in joint between skull bones انواع اساسی عظام (ابتدا به اساس شکل ) طویله کوتاه همورا غیر منظم Sesamoid عظام خیاطه = در مفاصل بین عظام راس Types of Bonesانواع عظام
Types of bones انواع عظام • Long bones • Greater length than width • Consist of shaft and extremities (ends) • Slightly curved for strength (curved bone absorbs stress of the body’s weight at several different points, distributing it more evenly) • Mostly compact bone in diaphyses • Commonly spongy bone in epiphyses • Examples: femur, tibia, humerus, ulna, radius • عظام طویله • طولانی تر نسبت به عرض • دربرگیرنده جسم و نهایات • بصورت خفیف منحنی جهت استحکام(عظام منحنی فشار را که از وزن بدن در نقاط مختلف بوجود میاید جذب نموده و بصورت درست وزن را تقسیمات میکند • در قسمت دیافیز بسار متراکم میباشد • معمولاً د راپی فیز اسفنجی میباشد • مثال: فخذ، قصبه، عضد، زند ، و کعبره
Types of bones انواع عظام • Short bones • Nearly equal in length and width • Consist of spongy bone tissue except at surface, which is thin layer of compact bone tissue • Examples: carpal bones of wrist (except pisiform, which is a sesamoid bone) • عظام کوتاه • از نطر طول و عرض تقریباً مساوی • متشکل از انساج عظام اسفنجی درسطح بوده که توسط یک قشر نازک ازعظام متراکم پوش شده است • مثلاً : عظام مچ دست (بدون عظم نخود مانند که از عظم sesamoid تشکیل شده است)
Types of bonesانواع عظام • Flat bones • Generally thin • Typically composed of two nearly parallel plates of compact bone enclosing a layer of spongy bone • Provide for protection • Extensive areas for muscle attachment • Examples: cranial bones, sternum, ribs, scapulae • عظام هموار • عموماً نازک • بصورت تیپیک متشکل از دوصفحه موازی از عظم متراکم که یک لایه از عظم افنجس را پوشانیده است • تهیه شده برای محافظه • ساحات وسیع برای ارتکاذ عضلات • مثال: عظام قحف ، عظم قص، اضلاع و عظم کتف
Types of bones انواع عظام • Irregular bones • Complex shapes that prevent grouping them into one of the previous categories • Vary in amount of spongy and compact bone • Examples: vertebrae, hip bones, calcaneus • عظام غیر منظم • یک شکل مغلق که آنهارااز گروپ بندی در کتگوری های ذکر شده مجزا میسازد • تنوع از مقدار عظم اسفنجی ومتراکم • مثال: فقرات، عظام حوصله، عظم calcaneus
Types of bones انواع عظام • Sesamoid bones • Develop in certain tendons that have considerable friction, tension, and physical stress • Functions • protect tendons from excessive wear and tear • may change the direction of pull of a tendon, thereby improving the mechanical advantage at a joint • Vary from person to person • Not always completely ossified • Examples: patellae • عظام Sesamoid • درانواع مختلف اوتار که دارای اصطحکاک قابل ملاحظه، کشش و فشار فزیکی باشد انکشاف میکند • وظایف • محافظه وتر از فرسوده شدن وپاره شدن زیاد • میتواند باعث تغیر موقیعت وتر شده و بدین منوال امکانات میخانیکی مفصل را تقویه میکند • متفاوت از یک فرد به فرد دیگر • همیشه بصورت مکمل عظمی نمیباشد • مثال: عظم کاسه زانو
Types of bones انواع عظام • Sutural bones • Also called Wormian bones • This type of bone is classified by location rather than shape • Small bones that are located in sutures between cranial bones • Number varies greatly from person to person • عظام سچورال (خیاطه) • بنام عظم Wormian نیز یاد میشود • این نوع عظام زیادتر نظر به موقیعت آن صنفبندی شده نسبت به شکل آن • عظام کوچک که در بین خیاطه های عظام قحفی موقیعت دارد • تعداد آن وسیعاً متفاوت از یک شخص به شخص دیگر است
BONE SURFACE MARKINGSعلامت گذاری سطح عظام • Depressions and openings • participate in joints, or • allow the passage of soft tissue • Processes are: • projections or outgrowths • either help form joints or serve as attachment points for connective tissue • فرورفتگی وسوراخ • اشتراک درمفصل یا • اجازه گذشتن انساج ملسا • بارزه ها: • برآمدگی یا نموی بیرونی • همچنان کمک برای مفصل شدن و وظیفه نقطه اتصال باری انساج ارتباطی
Selected Bone Surface Markingsعلامت گذاری سطح عظام انتخابی • Foramen = opening • Fossa = shallow depression • Sulcus = groove • Meatus = tubelike passageway or canal • Condyle = large, round protuberance • Facet = smooth flat articular surface • Trochanter = very large projection • Tuberosity = large, rounded, roughened projection • فورامن= سوراخ با مجرا • فوسا = فرورفتگی کم عمق • میزابه = شیار • میاتوس = کانال یا یک مجرای تیوب مانند • کاندیل = برآمدگی بزرگ و مدور • سطوح کوچک مفصلی = سطح لشم و هموار مفصلی • تروکانتیر= یک بارزه بسیار بزرگ • توبرزیتی = بارزه خشن بزرگ مدور
Muscular Systemسیستم عضلی General عمومیات
Muscle Attachment Sites:Origin and Insertionنواحی اتصال عضلات: منشا وارتکاذ • Skeletal muscles shorten & pull on the bones to which they are attached • Origin is the bone that does not move when muscle shortens (normally proximal) • Insertion is the movable bone (some 2 joint muscles) • The belly of a muscle is the fleshy portion of the muscle in between attachment sites • عضلات اسکلیتی کوتاه وکش شده در عظام که با آن دراتصال دارد میباشد • منشا عظم است که نمیتواند زمانیکه عضه کوتاه باشد حرکت کند (بصورت نارمل قریبه) • ارتکاز عظم قابل حرکت (بعضی دو عضلات مفصل) • شکم طبله عضلات بخش فربه عضلات در محل اتصال آن میباشد
Characteristics used to name musclesاستفاده مشخصات برای نامگذاری عضلات • The names of most of the nearly 700 skeletal muscles are based on several types of characteristics • These characteristics may be reflected in the name of the muscle • نام تقریباً بیش ا زهفتصد عضله به اساس انواع متعدد آن مشخص میشود • این شاخص ها میتواند منعکس کننده نام عضلات باشد
Characteristics used to name musclesاستفاده مشخصات برای نامگذاری عضلات • The most important characteristics include the direction in which the muscle fibers run, the size, shape, action, numbers of origins, and location of the muscle, and the sites of origin and insertion of the muscle • Pattern of the muscle’s fascicles • Size of the muscle • Shape of the muscle • Action of the muscle • Number of origins • Location of the muscle • Sites of both origin and insertion of the muscle • شاخص بسیار عمده آن بشمول جهت که فایبر عضلی درآنسیر میکند ،سایز، شکل، وظیفه و تعداد منشا، و موقیعت عضله و محل منشاوارتکاذ عضلات • طرح یا خصوصیات فسیکل عضلات • سایز عضله • شکل عضله • وظیفه عضله • تعداد مشا ها • موقیعت عضله • محل هر دو هم منشا و ارتکاذ عضله
Arrangement of Fasciclesترتیب Fascicles • Parallel: fascicles parallel to longitudinal axis of muscle; terminate at either end in flat tendons. Example: stylohyoid muscle, sartorius • موازی: فسیکل ها موازی با محورطولانی عضله بوده ودرآخر وتر مسطح خاتمه میابد مثلاً : عضله ستایلوئید، سیراتوس
Arrangement of Fasciclesترتیب Fascicles • Circular (sphincter (“squeezer”)): Fascicles in concentric circular arrangements form sphincter muscles that enclose an orifice. Example: orbicularis oculi • Triangular (convergent): Fascicles spread over a broad area, and converge at a thick central tendon, giving muscle a triangular appearance. Example: pectoralis major • دایروی (اسفنکتر) فسیکلها درترتیبات متمرکز دایروی سبب تولید عضلات اسفنکتر شده که سبب مسدود شدن سوراخ میشود مثلاً : عضله Orbicularis oculi • مثلثی (convergent) : فسیکلها زمانیکه بلای یک ساحه وسیع منتشر گردند و بشکل یک وترمرکزی متراکم ضخیم همگرا شود شکل مثلثی را بخود میگیرد. مثلاً : عضله پکتورال کبیر
Arrangement of Fasciclesترتیب Fascicles • Unipennate: Fascicles are short in relation to total muscle length, and are arranged on only one side of the tendon. Example: Extensor digitorum longus • Unipennate : فسیکل ها درطول تمام وتردارای وابستگی کوتاه بوده و فقط در یک وجه وتر ترتیب میشوند مثلاً :عضله باسطه طویل انگشتان • Bipennate: Fascicles are arranged on both sides of centrally positioned tendons which extend nearly the entire length of the muscle. Example: Rectus femoris • Bipennate :فسیکلها در هردو وجه مرکزی اوتار که نزدیکاً درتمام طول عضله ادامه پیدا میکند. مثلاً : عضله ریکتوز فخذی
Arrangement of Fasciclesترتیب Fascicles • Multipennate: Fascicles attach obliquely from many directions to several tendons, which in turn extend nearly the entire length of the muscle. Example: deltoid • Multipennate : فسیکلها بصورت مایل دربسیاری جهت چندین وتر اتصال داشته که در تمام طول عضله ادامه میابد مثلاً : عضله دلتوئید
The physiological cross-section of a muscle is a section that passes through practically all of the fibers Muscle force is proportional to the physiological cross-section مقطع فزیولوژیک یک عضله مقطع است که عملاً تمام فایبر های عضلی را میگذرد قوه عضلی متناسب به مقطع مخطط فزیولوژیک آن میباشد Muscle velocity is proportional to muscle fiber length شتاب عضلات متناسب به طول فایبر عضلی میباشد Physiological cross-sectionمقطع های مخطط فزیولوژیک
Pennate muscles have considerable power over a short range of movement عضلات Pennate دارای قدرت قابل ملاحظه بالای حدود کوتاه حرکی میباشد Physiological cross-sectionمقطع های مخطط فزیولوژیک
Parallel and fusiform muscles produce greater speed over a longer range of movement عضلات موازی وفوسی فارم باعث تولید سرعت بیشتر در سیر محدوده بزرگ حرکت میشود Physiological cross-sectionمقطع های مخطط فزیولوژیک
Coordination Within Muscle Groupsهماهنگی بین گروپ های عضلی • Most movement is the result of several muscle working at the same time • Most muscles are arranged in opposing pairs at joints • prime mover or agonist contracts to cause the desired action • antagonist stretches and yields to prime mover • synergists contract to stabilize nearby joints • fixators stabilize the origin of the prime mover • بسیاری از حرکات درنتیجه فعالیت انواع مختلف عضلات دریک زمان میشود • بسیاری از عضلات برخلاف یکدیگر در مفصل مرتب میشوند • آغاز حرکت یا منقبض شدن اگونست که سبب وظیفه مورد نظر میشود • بسط مخالف و واگذار نمودن آغاز حرکت • تقبض سنرجیک جهت استناد مفاصل نزدیک • قابضه ها باعث ایتناد منشا حرکت اولیه میشود
Nervous Systemسیستم عصبی General عمومیات
Entrapment neuropathyنیوروپتی های اغفال کننده • Entrapment neuropathy (AKA neuralgia, neuritis, pinched or trapped nerve) is caused by physical compression or irritation of major nerve trunks and peripheral nerves, producing distant nerve pain symptoms • Certain sites in the body are more likely to produce nerve entrapment because of anatomical vulnerability. Compression of blood vessels may also occur producing signs of poor peripheral circulation • نیوروپتی اغفال کننده (نیوریت نیورولوژیک ،عصب تنگشده یا گیر مانده)از سبب فشار یا تخریش تنه عصبی بزرگ و اعصاب محیطی ،باعث تولید اعراض دردهای عصبی نواحی بعیده میشود • نواحی مختلف بدن میتوانند بیشتر به نیوروپتی اغفال کننده ار لحاظ مساعد بودن اناتومیک دچار گردند. فشار بالای اوعیه خون نیز میتواند سبب تولید اعراض دوران ناکافی محیطی را سبب شود
Entrapment neuropathyنیوروپتی های اغفال کننده • Symptoms in the upper limbs can be caused by the nerve compression at the following sites: • Neck: Thoracic outlet syndrome • Costo-clavicular syndrome • Cervical rib syndrome • Scalenus anterior syndrome • Shoulder: Supraclavicular neuritis • Elbow: Ulnar neuritis, Median neuritis, Radial neuritis • Wrist: Carpal tunnel syndrome, Ulnar neuritis • اعراض در اطراف علوی میتواند در نتیجه تحت فشار قرارگرفتن عصب در نواحی ذیل بمیان آید. • عنق : سندروم مجراخارجی صدر • سندروم ضلعی ترقوی • سندروم عنقی ضلعی • سندروم قدامی Scalenus • شانه : نیوریت های ترقوی کتفی • آرنج : نیوریت زندی، نیوریت متوسط، نیوریت کعبری • مچ دست: سندورکارپل تونل، نیوریت زندی
Entrapment neuropathyنیوروپتی های اغفال کننده • Symptoms in the lower limbs can be caused by nerve compression at the following sites: • Hip: piriformis syndrome • Leg: compartment syndrome • Foot: • Tarsal tunnel syndrome • Medial plantar neuritis • Digital neuritis • Deep peroneal neuritis (deep fibular neuritis) • اعارض در اطراف سفلی میتواند ازسبب تحت فشار آمدن عصب درنواحی ذیل بمیان بیاید: • حوصله : سندروم Piriformis • پاه : سندروم کمپارتمنت • قدم • سندرو ترسل تونل • نیوریت متوسط که پاه • نیوریت انگشتان قدم • نیوریت عمیقه peroneal ( نیوریت عمیق قصبی)
Entrapment neuropathyنیوروپتی های اغفال کننده • Treatment consists of • joint and muscle mobilization (reducing muscle spasm and tissue swelling, increasing the amount of physical space for the trapped nerve), • injections (reducing nerve inflammation), • surgical decompression (enlarging the available space for the trapped nerve when conservative treatments have failed • تداوی در برگیرند مراحل ذیل میباشد: • تحرک وفاصل وعضلات (تنقیص سپزم عضلی وپندیده گی انساج،افزایش مقدار ساحه فزیکی برای عصب اغفال شونده • زرقیات(تنقیص التهاب عصبی) • تداوی جراحی دور نمودن فشار (درصورتیکه تداوی حمایوی نتیجه ندهد از تداوی جراحی برای وسیع ساختن ساحه برای عصب اغفال شده استفاده میشود
Circulatory Systemسیستم دورانی General عمومیات
Circulatory Routesمسیر دورانی • Circulatory routes carry blood to specific organs in the body • Two main circulatory routes: • Systemic • Pulmonary • Routes are generally parallel (as opposed to series): • Each organ receives its own supply of freshly oxygenated blood • Lower total resistance • جریان دورانی خون ار به اعضای مشخص بدن منتقل میسازد • دو جریان دورانی عمده بعارت است از: • سیستمیک • ریوی • جریان بصورت عموم موازی میباشد(بشکل سلسله مخالف) • هر اورگان جریان شخصی خون اوکسیجن دار خود را اخذ مینماید • مقاومت مجموعی پائین Circulatory routes (full size)
Arteries of the Systemic Circulationمسیر دوران سیستمیک • Comprises arteries and arterioles that carry oxygenated blood from the left ventricle to systemic capillaries • All systemic arteries branch from the aorta, which has four branches: • Ascending aorta • Arch of the aorta • Thoracic aorta • Abdominal aorta • دربرگیرنده شرائین و شریانچه ها بوده که خون اوکسیجن داررااز بطین چپ به کپیلری های سیستمیک منتقل میسازد • تمام شعبات شریانی مربوط ابحر بوده که بصورت عموم دارای چهار شعبه میباشد: • ابحر صاعده • قوس ابحر • ابحر صدری • ابحر بطنی Labeled illustration of major arteries
Major systemic arteriesشرائین بزرگ سیستمیک Labeled illustration of major arteries
Veins of the Systemic Circulationاورده های سیستم دورانی • Drain blood from entire body & return it to right side of heart • Deep veins parallel the arteries in the region • Superficial veins are found just beneath the skin • All venous blood drains to either superior or inferior vena cava or coronary sinus • اخذ خون از تمام بدن و انتقال دوباره آن به بطین راست قلب • اورده عمیق موازی با شرائین همان ناحیه سیر میکند • اورده سطحی د رتحت جلد قابل دریافت میباشد • تمام اورده ها خون ناپاک را به ورید اجواف علوی یا سفلی ویا هم به جیب اکلیلی میریزد Labeled illustration of major veins
Major Systemic Veinsسیستم اورده کبیر Labeled illustration of major veins • All empty into the right atrium of the heart • superior vena cava drains the head and upper extremities • inferior vena cava drains the abdomen, pelvis & lower limbs • coronary sinus is large vein draining the heart muscle back into the heart • تمام اورده دردهلیز راست قلب تخلیه میشود • ورید اجواف علوی خون راس و نهایات علوی را منتقل میسازد • ورید اجواف سفلی خون بطن، حوصله ونهایات سفلی را انتقال میدهد • جیب های اکلیلی یک ورید بزرگ بوده که خون عضله قلب را دوباره به قلب منتقل میسازد
Venae comitantesورید Comitantes • Frequently, and especially in the extremities, veins closely accompany arteries • The veins are often depicted • بصورت متناوب و مخصوص در نهایات اورده به تماس صمیمی شراین سیر میکند • اورده ها اغلباً قابل مشاهده میباشد as single vessels in illustrations, but in fact they tend to be double or multiple بشکل یه اوعیه در تصویر ولی در حقیقت آنها تمایل به دوگانه و چندین گانه داردند
Venae comitantes • These veins are termed venae comitantes • They accompany their homonymous artery, which means they have • این وریدها بنام اورده comitantes یادمیشود • اینها شرائین همنام خویش را تعقیب میکند ،بدین معنا که آنها the same basic name as the artery (example, brachial veins, of which there are a pair, are the venae comitantes of the brachial artery) دارای نام مشابه شرائین میباشد(مثلاً: ورید بازوئی، آنها یک جفت بوده و venae comitantes شریان بازوئی میباشد)
Venae comitantes • This arrangement has two beneficial results • Countercurrent heat exchanger in which warm arterial blood warms cooler venous blood returning to the heart • این ترتیبات دارای دو نتیجه سودمند میباشد • تبادله کننده خوب حرارتی که خون گرم شریانی را دوباره به قلب زریعه ورید ها سرد نموده ومنتقل میسازد • Arteriovenous pump wherein veins stretch and flatten as the artery expands during contraction of the heart • پمپ شریانی وریدی درجایکه ورید کش وهموارو شریان درجریان تقلص قلب توسعه میابد
Terminology اصطلاحات علمی • Myotome: all the muscles or parts of muscles receiving innervation from one spinal nerve • Recurrent: running in a reverse direction • Myotome : تما معضلات یا یک قسمت عضلات که تعصیب را از یک عصب نخاعی دریافت میکند • عود کننده Recurrent: جریان برعکس موقیعت
Regional Anatomyاناتومی ساحوی Head, Neck, Trunk راس، عنق، تنه
Regional Anatomy of the Head and Neckاناتومی ساحوی راس وعنق
Skull Face Scalp Blood vessels Lymphatic vessels Nerves قحف وجه جلد قحف اوعیه خون اوعیه لمفاوی اعصاب Upper respiratory tract Upper GI tract Brain Meninges Special sense organs طرق تنفسی علوی طرق معدی معائی علوی دماغ سحایا اورگان های مخصوص حسی Areas of the Headنواحی راس
Skeletonاسکلیت Cranium قحف
SKULLجمجمه • The skull, composed of 22 bones, consists of the cranial bones (cranium) and the facial bones (face) • General Features • The skull forms the large cranial cavity and smaller cavities, including the nasal cavity and orbits (eye sockets). • Certain skull bones contain mucous membrane lined cavities called paranasal sinuses. • The only moveable bone of the skull, other than the ear ossicles within the temporal bones, is the mandible. • Immovable joints called sutures hold the skull bones together • جمجمه از 22 عظم متشکل میباشد.که در برگیرنده عظام قحفی . عظام وجهی میباشد • منظره عمومی • جمجمه حفره بزرگ قحفی وحفرات کوچک دیگررا بشمول، جوف انف و جوف حجاج را تشکیل میدهد • انواع زیاد عظام قحف دارای اجواف که توسط غشای مخاطی سطر شده است بوده که بنام جیوب پارانزل یادمیشود • یگانه عظم قابل تحرک قحف بدون عظمچه گوش در بین عظم صدغی ، عظم فک سفلی میباشد • مفاصل بدون تحرک بنام خایطه های یادشده که عظام قحف را باهم وصل میسازد