E N D
تصمیم گیری فردی تصمیم گیری بدین گونه تعریف می شود : انتخاب یک راه یا گزینه با توجه به گزینه ها یا راه حلهای موجود . تصمیم گیری در کانون برنامه ریزی قرار می گیرد . نمی توان مدعی شد که یک برنامه وجود دارد ، مگر اینکه تصمیمی اتخاذ شود . ( مقصود از تصمیم متعهد شدن از نظر منابع ، طی مسیر یا حفظ آبروست . ) تا پیش از رسیدن به این نقطه ، آنچه انجام می شود چیزی جز تجزیه و تحلیل و مطالعه درباره برنامه ریزی نمی باشد . گاهی مدیران کار اصلی خود را تصمیم گیری می دانند ، زیرا آنها باید به صورت دائم در حال انتخاب کاری باشند که باید انجام شود ، کسی را تعیین کنند که باید آن را انجام دهد ، زمان ، مکان و گاهی شیوه انجام شدن آن را مشخص نمایند ( در این موارد تصمیم بگیرند .) ( وی ریچ / کونتز، ترجمه پارسائیان ،1386 ، ص 199-200)
روش های تصمیم گیری • 1. روش بخردانه • 2. روش عقلانی محدود
روش بخردانه • هنگامی که فرد به روش بخردانه تصمیم می گیرد مسئله را به صورت سیستماتیک تجزیه و تحلیل می کند ، راه حلی انتخاب می نماید و مراحل معقول را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد . • روش بخردانه بدان سبب ارائه شد که فرد را در تصمیم گیری هدایت کند ، زیرا بسیاری از مدیران به هنگام تصمیم گیری خود در سازمان به صورت نامنظم ( غیر سیستماتیک ) و دلبخواه عمل می کردند . در اجرای روش بخردانه می توان فرایند تصمیم گیری را به هشت مرحله زیر تقسیم بندی کرد :
نظارت یا کنترل بر محیط : در نخستین گام مدیر اطلاعات درونی و بیرونی سازمان را که مؤید انحراف از رفتار برنامه ریزی شده یا قابل قبول است کنترل می کند (تحت نظارت قرار می دهد)او با همکاران صحبت می کند ، صورتهای مالی ، ارزیابی عملکردها ،شاخص های صنعت ، فعالیتهای شرکت رقیب و از این قبیل چیزها را بررسی می کند .
2- تعریف مسئله • مدیربا شناسایی جزئیات مسئله متوجه کاستی ها و انحرافات می شود ، یعنی مشخص می کند که انحراف در کجا وجود دارد ، و در چه زمانی به وجود آمده و چه کسانی درگیر آن بوده اند و اینکه این انحراف بر فعالیتهای کنونی چه اثراتی می گذارد .از نظر مدیر عمومی این کار به معنی مشخص کردن میزانی است که سود شرکت کاهش یافته ، زیرا فروش از مقدار مورد انتظار کمتر شده یا برخی از اقلام با سرعت پیش بینی شده به فروش نمی روند.
3. تعریف هدفها : • مدیر این موضوع را مشخص می کند که تصمیم مزبور چه نتایجی به بار خواهد آورد .
4- شناسایی علت مسئله : • در این مرحله مدیر تلاش زیادی می کند تا به علت اصلی مسئله پی ببرد . برای شناسایی علت اصلی باید داده های زیادی را جمع آوری کرد . درک علت یا پی بردن به آن باعث خواهد شد که مدیر بتواند دست به اقدامات مناسب بزند .
5- ارائه راه حلها : • در این مرحله راه حلهای عملی که می توان بدان وسیله به هدفها نایل آمد ، شناسایی می شوند . امکان دارد مدیر در پی نظرات و عقایدی بر آید و از دیگران بخواهد پیشنهاد بدهند یا ابراز نظر کنند .
6- ارزیابی راه حلها : • این مرحله شامل کاربرد روش ها یآماری یا تجربه شخصی می شود تا بتوان میزان یا احتمال موفقیت را تخمین زد یا محاسبه نمود . امکان هر یک از راه حلها با درنظر گرفتن درجه احتمال آنها محاسبه می شود ، البته با توجه به هدفهای مورد نظر .
7- انتخاب بهترین راه حل : • این مرحله هسته اصلی فرایند تصمیم گیری را تشکیل می دهد . • مدیر ، مسئله , هدف ها و راه حلهای قابل قبول را تجزیه و تحلیل و بهترین راه حل را انتخاب می کند .
8- اجرای تصمیم : • سرانجام مدیر از توانایی های اداری و سازمانی خود استفاده کرده ، دستورالعمل هایی صادر می کند تا نسبت به اجرای تصمیم گرفته شده مطمئن گردد . به محض اینکه راه حل مورد نظر به مرحله اجرا درآید بلافاصله مرحله کنترل مجدداً شروع می شود . چرخه تصمیم گیری یک فرایند مستمر و دائمی است که با توجه به محیط و مسائل و موقعیت هایی که به وجود می آیند باید هر روز تصمیم جدیدی گرفته شود .(ریچارد ال. دفت ، ترجمه پارسائیان / اعرابی ،1383، ص 689 تا 691)
روش عقلانی محدود • مقصود از روش بخردانه یا عقلانی محدود این است که مدیران برای اتخاذ تصمیمات خوب یا مناسب باید از روشهای منظو یا سیستماتیک استفاده کنند ، هنگامی که مدیران با وضع آرام و بدون رقابت روبرو می شوند یا مسئله ای در دست دارند که به خوبی قابل درک است از روش بخردانه استفاده می کنند . محدودیت زمان ، وجو عوامل زیادی که بر یک تصمیم اثر می گذارند و ماهیت نامشخص و ناشناخته بسیاری از مسائل باعث می شود که نتوان از روش بخردانه استفاده کرد . مدیران از نظر زمانی یا توان و ظرفیت عقلانی محدود هستند از این رو نمی توانند همه هدفها مسائل و راه حلها را مورد ارزیابی قرار دهند . • روش عقلانی محدود غالباً مناسب فرایندهایی از تصمیم گیری است که به صورت شهودی می باشند . در تصمیم گیری شهودی تجربه و قضاوت شخصی ( نه رعایت اصول منطقی و استدلال ) مورد استفاده قرار می گیرد . روش شهودی یک روش دلبخواه یا غیر منطقی نیست ، زیرا مبتنی بر سالها تجربه و عملیاتی است که به صورت ناخوآگاه در وجود فرد انباشته شده است . تجربه های زیاد در مورد مسائل سازمانی باعث می شود که مدیران دارای نوعی احساس (حس ششم ) نسبت به سازمان گردند و ناخوداگاه راه حل مسئله را ارائه نمایند . • در وضع یا موقعیتی که بسیار پیچیده یا مبهم باشد برای القای عوامل نامحسوس مقدار زیادی تجربه و قضاوتهای شهودی لازم است .
رابطه بین ادراک و تصمیم گیری فردی • در سازمان افراد تصمیم هایی می گیرند ؛ یعنی آنها از بین دو یا چند حالت ، یکی را انتخاب می کنند . برای مثال ، مدیران رده بالای سازمان هدفهای سازمان را تعیین می کنند ، یا درباره محل تأسیس یک واحد تولیدی تصمیم می گیرند . مدیران رده میانی و رده پایین درباره جدول زمانی تولید ، استخدام کارکنان و افزایش حقوق آنان تصمیماتی می گیرند . بدیهی است که تصمیم گیری تنها به مدیران محدود نمی شود . • کارکنان غیرمدیر هم تصمیم هایی می گیرند که بر شغل یا سازمان محل کارشان اثر می گذارد . آشکارترین نوع تصمیمی که آنان می توانند بگیرند عبارت است از غیبت یا حضور در محل کار یا درباره انجام مقدار کار در یک روز ، یا اجرای دستورات رئیس مربوطه . • بنابراین تصمیم گیری فردی بخش مهمی از رفتار سازمانی است . ولی شیوه تصمیم گیری افراد و کیفیت تصمیم های نهایی که آنان می گیرند تا حد زیادی تحت تأثیر ادراکهای آنهاست . تصمیم گیری نوعی واکنش است که فرد در برابر یک مسئله از خود نشان می دهد . • بین وضع موجود و وضع مورد نظر فاصله یا تفاوت است و برای رسیدن به وضع مورد نظر باید اقداماتی صورت گیرد . بنابراین اگر اتومبیل دانشجویی خراب شود و او برای رفتن بهد دانشگاه به آن نیاز داشته باشد ، در آن صورت با مسئله ای روبه روست که برای حل آن باید تصمیم لازم را بگیرد .
متأسفانه بیشتر مسائل به صورتی آشکار و مشخص پدیدار نمی شوند . ممکن است مشکل یک نفر همان چیزی باشد که برای دیگری وضعی رضایت بخش است . بنا براین پی بردن به وجود یک مسئله و تصمیم گیری برای حل آن به پنداشت ، برداشت یا درک فرد بستگی دارد . • گذشته از این برای هر تصمیم گیری باید داده ها را تفسیر و آنها را ارزیابی کرد . معمولاً داده ها از منابع متعدد گرفته ، تفکیک و پردازش می شوند . • بحث در این است که برای نوع تصمیمی که باید گرفته شود چه داده هایی ذیربط است ؟ شخص تصمیم گیرنده با توجه به ادراکی که از موضوع دارد آن داده ها را مشخص ساخته ، راه حلهای مختلف را تعیین و هر یک از آنها را ارزیابی می کند . • باز هم از آنجا که این راه حلها به خودی خود مشخص نمی شوند ، شخص تصمیم گیرنده با توجه به نوع پنداشت یا برداشتی که از آنها دارد ، نقاط قوت و ضعف آنها را تعیین می کند و بدین گونه مشاهده می شود که فرایند ادراکی تصمیم گیرنده بر حاصل کار و نتیجه نهایی اثراتی جدی می گذارد . ( رابینز ، ترجمه پارسائیان / اعرابی ، 1385 ، ص220-221)