1 / 6

ویژه‌نامۀ فرهنگی شمیم ـ فاطمیه 1391

ویژه‌نامۀ فرهنگی شمیم ـ فاطمیه 1391. مدیریت فرهنگی و دانشجویی. در این شماره می‌خوانیم :. ریحانة نبی در کلام معصومین علیهم السلام. اغیثینی یا مولای یا صاحب الزمان. شهید سید مرتضی آوینی از زبان خودش. سلام بر امیرسپهد شهیدعلی صیادشیرازی.

sean-fox
Download Presentation

ویژه‌نامۀ فرهنگی شمیم ـ فاطمیه 1391

An Image/Link below is provided (as is) to download presentation Download Policy: Content on the Website is provided to you AS IS for your information and personal use and may not be sold / licensed / shared on other websites without getting consent from its author. Content is provided to you AS IS for your information and personal use only. Download presentation by click this link. While downloading, if for some reason you are not able to download a presentation, the publisher may have deleted the file from their server. During download, if you can't get a presentation, the file might be deleted by the publisher.

E N D

Presentation Transcript


  1. ویژه‌نامۀ فرهنگی شمیم ـ فاطمیه 1391 مدیریت فرهنگی و دانشجویی در این شماره می‌خوانیم: ریحانة نبی در کلام معصومین علیهمالسلام اغیثینی یا مولای یا صاحب الزمان ... شهید سید مرتضی آوینی از زبان خودش سلام بر امیرسپهدشهیدعلیصیادشیرازی فاطمیه آمدوآن مونس و همدم کجاست؟ / شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟ در عزای مادرت یابنالحسنیکدمبیا/ تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست

  2. ویژه‌نامۀ فرهنگی شمیم ـ فاطمیه 1391 ریحانۀ نبی در کلام معصومین علیهم السلام مدیریت فرهنگی و دانشجویی رسول اکرم صل الله علیه وآله خطاب به جناب سلمان:ای سلمان محبت فاطمه سلام الله علیها در صد مورد پر مخاطره سود می‌بخشد، که آسانترین آنها: دم مرگ، قبر، محشر، صراط و به هنگام حساب و کتاب است.مقتل خوارزمی، ج 1/ص60 حضرت فاطمه سلام الله علیها: در روز قیامت آن گاه که برانگیخته شوم، از گناهکاران امت پیامبر اسلام شفاعت خواهم کرد. وسیله النجاه ص217 حضرت علی علیه السلام: وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می کردم تمام رنج و اندوهم بر طرف می شد. بحار الانوار/ ج43 / ص191 امام حسن مجتبی علیه السلام: شب جمعه ای مادرم فاطمه سلام الله علیها را دیدم که در محراب عبادتش تا صبح مشغول عبادت بود، در این مدت افراد بسیاری را یاد کرد و در حقشان دعا کرد ولی چیزی در مورد خوش نگفت. گفتم: مادرجان در حق همه دعا کردی جز خودت! فرمود: فرزندم اول همسایه سپس داخل خانه. دلائل الامامه ص 56و نیز مي فرمايند:زهرا سلام الله علیها در عبادت خداوند عابدترین مردم بود. آنقدر بر پا می‌ایستاد تا پاهایش ورم می کرد.بحار الانوار/ج 43/ ص 76 امام سجاد علیه السلام:هنگامی که فاطمه سلام الله علیها به سوی بهشت رهسپار می‌ شود،فرشته‌ای از جانب پروردگار می‌گوید: ای فاطمه حاجتت را بخواه. می‌فرماید:پرودگارا حاجت من این است که مرا و هرکسی که به فرزندانم یاری رساندند مورد مغفرت خود قراردهی. تفسیر فرات ص 153 امام هادی علیه السلام از رسوال اکرم صل الله علیه وآله روایت می‌کند:دخترم از این جهت فاطمه سلام الله علیها نامیده شد، که خداوند او و دوست‌دارانش را از آتش جهنم جدا کرد. امالی شیخ طوسی ج 1 / ص 300 امام حسن عسکری علیه السلام: ما امامان, حجت خدا بر مردمان هستیم و فاطمه سلام الله علیها حجت خدا بر ماست. تفسیر اطیب البیان ج13/ ص 235 پیامبر اکرم صل الله علیه وآله: فاطمة بضعة منّى من سرّها فقد سرّنى و من سأها فقد سأنى، فاطمه اعزّ البریّة علىّ. فاطمه پاره تن من است. هر که او را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که او را اندوهناک کند، مرا اندوهناک کرده است. فاطمه از همه مردم پیش من عزیزتر است.امالى مفید، ص 260 در زمانیکه زمان یاد ندارد چه زمان / و مکانیکه مکان یاد ندارد چه مکان دل من در پی یک واژه ی بی خاتمه بود / اولین واژه که آمد به نظر فاطمه(س)بود

  3. ویژه‌نامۀ فرهنگی شمیم ـ فاطمیه 1391 اغیثینی یا مولای یا صاحب الزمان ... مدیریت فرهنگی و دانشجویی امیرالمؤمنین علیه السلامخطالب به حضرت زهرا سلام الله علیها: نزد ابوبکر برو و بگو؛ ادعای مقام پدرم و خلافت او را کرده‌ایو جای او نشسته‌اید؟ اگر فدک ملک تو هم بود و من از تو می‌خواستم آن را به من ببخشی، بر تو واجب بو آن را به من بدهی. حضرت زهرا سلام الله علیهانیز رفت و چنین گفت. ابوبکر گفت: راست می‌گویی. سپس ورقه‌ایخواست و بر آن نوشته‌ایمبنی بر بازگرداندن فدک نوشت. خضرتنوشته را برداشت و از نزد ابوبکر بیرون آمد. عمر در راه حضرت را دید و گفت: ای دختر محمد! این نوشته چیست!؟ فرمود: نوشته‌ای است که ابوبکر بعنوان باز پس دادن فدک نوشته است. گفت: آن را به من بده! حضرت خودداری کرد و آن را نداد. عمر جسارتی کرد و با قساوت تمام در میان کوچه و رهگذر به دختر پیامبر صلی الله علیه وآله اهانتی عظیم کرد (با پا به فاطمه سلام الله علیها زد و به این اکتفا نکرد و سیلی به صورت مبارک آن حضرت زد, طوری که در اثر آن گوشواره حضرت شکست) سپس نوشته ابوبکر را به زور از دست ایشان گرفت و آب دهان بر آن انداخت و نوشته‌هایش را پاک و آن را پاره کرد و گفت: این سرزمینی است که پدر تو هم با اسب و لشکر آنجا را فتح نکرده است! امیرالمؤ منین علیه السلام در خانه منتظر بود. وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها پشت درآمد، حضرت به استقبال او رفت و فرمود: ای دختر پیامبر، چرا این گونه غضبناک هستی؟ حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت عمر را بازگوکرد. امیرالمؤ منین علیه السلام با یک دنیا تأسف و غصه از چنین جسارتی به ساحت مقدس بانوی دو جهان، بعنوان شریک غم و تسلای آن حضرت فرمود: آنچه نسبت به من و پدرت مرتکب شده‌اند از این بالاتر است. امیرالمومنین علیه السلام به مسجد آمد و در حضور مهاجرین و انصار که در اطراف ابوبکر نشسته بودند خطاب به ابوبکر فرمود: ای ابوبکر، چرا آنچه پیامبر صلی الله علیه وآله برای فاطمه قرار داده بود از او منع نمودی، در حالی که نماینده او از چند سال قبل‌ در آنجا بوده است!؟ابوبکر گفت: این غنیمت مسلمین است. اگر شاهدان عادلی بیاورد به او می‌دهیم و گرنه در آن حقی ندارد. حضرت فرمود: ای ابوبکر، درباره ما حکمی می‌نمایی برخلاف آنچه درباره مسلمانان حکم می‌نمایی؟ چرا از فاطمه شاهد می‌خواهی در حالی که فدک در دست راست اوست و در زمان حیات پیامبر و بعد از آن حضرت مالک آن بوده است؟ چرا از مسلمین شاهد نمی‌خواهید!؟ ابوبکر ساکت شد، ولی عمر گفت: این غنیمت مسلمین است و ما با کلام تو نمی‌توانیم مقابله کنیم! اگر شاهدان عادلی آوردی قبول می‌کنیم! امیرالمؤمنین علیه السلام آیه تطهیر را مطرح کرد و فرمود: آیا شهادت کسی را بر علیه فاطمه قبول می‌کنی؟ ابوبکر گفت آری؟حضرت فرمود: پس کافری! زیرا شهادت خداوند را بر طهارت او رد کرده‌ای و شهادت مردم را بر علیه او قبول کرده‌ای. همچنین حکم خدا و رسول را رد کرده‌ای که فدک را برای فاطمه قرار دادند. همانطور که فرمان دیگر پیامبر صلی الله علیه وآله را رد کرده‌ای که از مدعی‌علیه شاهد می‌خواهی! تو سخن خدا و رسول را رد کردی و گفته یک عرب بیابانی را پذیرفتی و فدک را از فاطمه گرفتی و گمان کردی غنیمت مسلمین است. مردم به خشم آمدند و متوجه ظلم ابوبکر و عمر شدند، به یکدیگر نگاه کردند و گفتند: به خدا قسم علی راست می‌گوید. امیرالمؤمنین علیه السلام به خانه بازگشت. ادامه مطلب ... (کلیک کنید) نمایان شد ز خط آتش و دود / که جرم فاطمه حب علی بود پس از زهرا علی بی همزبان شد / اسیر امتی نامهربان شد برای دریافت خطبۀفدک کلیک کنید

  4. ویژه‌نامۀ فرهنگی شمیم ـ فاطمیه 1391 مدیریت فرهنگی و دانشجویی برای دریافت مداحی کلیک کنید برای دریافت عکس کلیک کنید هرچه باشد من نمک پرورده ام / دل به عشق فاطمه خوش کرده ام حج من بی فاطمه بی حاصل است / فاطمه حلال صدها مشکل است

  5. ویژه‌نامۀ فرهنگی شمیم ـ فاطمیه 1391 شهید سید مرتضی آوینی از زبان خودش 20 فروردین‌ماهساگرد شهادت سیدشهیدان اهل قلم مدیریت فرهنگی و دانشجویی من بچه شاه‌عبدالعظیم هستم و درخانه‌ای به دنیا آمده و بزرگ شده‌امكهدرهرسوراخشكه سر می‌كردی به یک خانواده دیگر نیز برمی‌خوردی.تصور نكنیدكه من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفكری ناآشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم. من هم سالهای سال در یكی از دانشكده‌های هنری درس خوانده‌ام، به شبهای شعر و گالری های نقاشی رفته ام. موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعتها از وقتم را به مباحثاتبیهوده درباره چیزهایی كهنمی‌دانستمگذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام. ریش پروفسوریو سبیل نیچه‌ایگذاشته‌ام و كتاب «انسان تک ساختی» هربرتماركوز را بی‌آنكه آن زمان خوانده باشم‌اش، طوری دست گرفته‌امكه دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: «عجب فلانی چه كتابهاییمی‌خواند، معلوم است كه خیلی می‌فهمد...» اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی كشانده است كهناچارشده‌ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران كنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم كه «تظاهر به دانایی»، هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود. و حالا از یک راه طی شده با شما حرف می‌زنم. دارای فوق لیسانس معماری از دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستم. اما كاری را كهاكنون انجام می دهم نباید با تحصیلاتم مربوط دانست. حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است. بنده با یقین كاملمی‌گویمكه تخصص حقیقی درسایه تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر. با شروع انقلاب، حقیر تمام نوشته‌های خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌هایكوتاه، اشعار و ... در چندگونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم كه دیگر چیزی كه «حدیث نفس» باشد ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاوردم. هنر امروز متأسفانه حدیث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان هستند. به فرموده خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی«رحمه‌الله علیه»: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز سعی كردمكه خودم را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شكر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آنچه كه انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود او است- همه هنرها اینچنین‌اندكسی هم كه فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خوداوست اما اگر انسان  خود را در خدا فانی كند آنگاه این خداست كه در آثار ما جلوه‌گرمی‌شود. حقیر اینچنین ادعائی ندارم اما سعی‌ام بر این بوده است. سایت شهید آوینی دو کلیپاز شهید آوینی

  6. ویژه‌نامۀ فرهنگی شمیم ـ فاطمیه 1391 سلام بر امیرسپهدشهیدعلیصیادشیرازی 21 فروردین‌ماهساگرد شهادت شهید صیاد شیرازی مدیریت فرهنگی و دانشجویی همین که می‌خواهد از پرچین باغ بالا برود، یک مار از لابه‌لای پرچین بالا می‌آید و به سمت او حرکت می‌کند. علی پا به فرار می‌گذارد و از ترس، پشت سرش را نگاه نمی‌کند. بعد از مدتی در همان عالم نوجوانی با خودش فکر می‌کندکه خدا خواسته به او نشان بدهد که هرگز مال حرام نخورد. به نقل از مادر شهید درجه و مقام در روحیه و تلاش او تأثیری نداشت، چه آن وقتی که بنی صدر درجه افتخاری به او داد، چه زمانی که آن درجه را از اوگرفت، صیاد همان صیاد بود. می گفت مهم اجرای امر اسلام و تکلیفی است که امام (رحمه الله) از ما خواسته است. به نقل از همسر شهید یک بار ایشان به عیادت یکی از بیماران در حال مرگ می‌رود اکثر کسانی که آنجا بودند یا غصه می‌خوردند یا روحیه او را خراب می‌کردند. پدرم بر خلاف بقیه هر چه جوک و لطیفه داشت برای آن بیمار تعریف نمود، به حدی که خود بیمار می گفت یکی از روزهای خوب زندگی من همان روز بود. به نقل از مهدی؛ فرزند شهید آخرین خاطره ای که از ایشان دارم مربوط می شود به شب شهادتش آن شب حال عجیبی داشت چون از مسافرت آمده بود. زیارت حرم مطهر امام رضا (علیهالسلام)و عیادت مادر گرانقدرش در مشهد،زیارت مشهد شهیدان شلمچه همه و همه روحیه ای تازه به او بخشیده بود اصلا انگار آماده بود.فردا شبش که دیگر ایشان شهید شده بود برای من شب بسیار سخت و مصیبت باری بود.تازه به عظمت او فکر می کردم که در نبودش چه کنم. برای همین بود که در روز تشییع جنازه وقتی خودم را روی پای آقا انداختم می خواستم تمام عقده هایم را خالی کنم چون او را از پدرم بیشتر دوست داشتم و باور بفرمایید از آن لحظه به بعد آرامش وصف ناپذیری پیدا کردم.پدرم با شستن آشپزخانه یا حوض حیاط به ما یاد می داد که باید در خانه کار کرد و یا چگونه حوض را شست.حیاط منزلمان را به قدری پاکیزه می شست که ما از این همه حوصله و دقت او شگفت زده می شدیم.به نقل از مهدی؛ فرزند شهید وقتی كه در دانشگاه افسری تدریس می ‌كرد ، تصمیم گرفت عملیات‌ های بزرگ هشت سال دفاع مقدس را به دانشجویان تدریس كند. استقبال دانشجویان باعث شد برای نظام‌ مند شدن این كار ، سازمانی تشكیل دهد. طرح تشكیلاتی نوشت به نام هیأت معارف جنگ. پروردگارا! رفتن در دست توست، من نمي‌دانم چه موقع خواهم رفت، وليمي‌دانم که از تو بايد بخواهم مرا در رکاب امام زمان (علیه السلام) قرار دهي و آنقدر با دشمنان قسم خورده‌ات بجنگم تا به فيض شهادت برسم. به نقل از شهید صیادشیرازی

More Related