310 likes | 563 Views
عقده هاي قاعده اي Basal Ganglia. از نظر فيزيولوژيك شامل caudate يا هسته دم دار ، putamen و Globus Palidus بوده و ارتباط بسيار نزديكي با آنها دارند يعني هسته subthalamic ( جسم لويس Luys ) قسمتهاي مهمي از تالاموس و Reticular F. ، جسم سياه يا substantia nigra.
E N D
ازنظرفيزيولوژيكشامل caudate يا هسته دم دار ، putamen و Globus Palidusبوده و ارتباط بسيار نزديكي با آنها دارند يعني هسته subthalamic ( جسم لويس Luys ) قسمتهاي مهمي از تالاموس و Reticular F. ، جسم سياه يا substantia nigra.
در بعضي تقسيم بندي ها ، كلستروم و آميگدال را هم جزء هسته هاي قاعده اي منظور مي كنند .
هسته هاي پوتامن و گلوبوس پاليدوس رويهم هسته عدسي شكل ( Lenticular ) ansa N. و هسته دم دار و پوتامن را رويهم جسم مخطط گويند ( Neo Striatum ) .
اين قسمتها ( عقده هاي قاعده اي ) از نظر فعاليتهاي حسي و حركتي در ارتباط نزديك با قشر مغز مي باشد . معتقدند كه اين هسته ها نقش اصلي را در آغاز كردن قسمت عمده فعاليتهاي حركتي بدن بازي مي كنند .
Corpus Striatum يك ناحيه خاكستري و سياه در جسم خاكستري تلانسفالون نزديك پايه هر نيمكره مغزي است كه شامل هستـه caudate و lentiform nuclei( ( globus palidus + putamen = lentiform nucleiمي باشد .
برخي از نورو آناتوميستها مجموعه هسته هاي Corpus Striatum ، claustrum و اجسام آميگدال را Basal Gangelia مي نامند .
Claustrum يك لايه نازك از جسم خاكستري كه يه صورت مشخصي در قسمت lateral هسته پوتامن قرار دارد و اجسامآميگدال در ناحيه لوب تمپورال كه بخشي از سيستمهاي بويائي و ليمبيك مي باشد .
از نقطه نظر كلينيكيbasal gangelia شامل corpus striatum ، subthalamic nuclei و substantia nigra مي باشد . زيرا اين گروه از هسته ها با ارتباطات داخلي با يكديگر تشكيل يك واحد عملي را مي دهند و تخريب در هر يك از اين بخشها سبب عوارضي در كنترل طرح ريزي اعمال حركتي مي گردد كه ايجاد Aknesia ، Nigidity يا Dyskinesia ( اختلال در اعمال حركتي ارادي و ايجاد اعمالا حركتي غير ارادي مي شود ) .
corpus striatum = lentiform and caudate nuclei • lentiform nuclei = putamen + globus pallidus • striatum = neostriatum = putamen + caudate nucleus • pallidum = paleostriatum = globus pallidus 5)basal gangelia ( anatomical usage ) = caudate and lentiform nuclei , amygdale and claustrum 6) basal ganglia ( clinical usage ) = corpus striatum + substantia nigra and subthalamic nucleus
BasalG. در ارتباط با ساير هسته هاي ديانسفال و midbrain مي باشد و در تنظيم اعمال حركتي نقش عمده دارد .
Basal ganglia مستقيما" فيبري به نخاع نمي فرستـد ( مانند آنچه مخچه انجام ميدهد ) و فيبري ورودي نيز از نخاع ندارد ولي مستقيما" ورودي از كورتكس مغز ورودي دريافت مي كند ( بر عكس مخچه ) .
از نظر فيزيولوژيكي نيز basal ganglia علاوه بر سه بخش بيان شده در تقسيم بندي كلينيكي برخي هسته هاي تالاموسي شاملventral anterior ( VA ) وventral lateral ( VL ) و تعدادي از اجزاء intralaminar complex كه شامل ( CM ) Centro Medium تالاموس مي باشد .
نورونهاي الترياتوم قبل از فعال شدن نورونهاي موجود در قشر حركتي بوسيله وروديهاي حسي يا حركات تخليه نمي شوند . همه نواحي قشر مغز به صورت Topographyبه استرياتوم( Putamen , Caudate ) فيبر ارسال مي نمايند . يك جزء مهم ورودي كورتيكال به استياتوم از كورتكس حركتي منشاء مي گيرند .
تشعشعات corticostriatal از نورونهاي موجود در لايه 5 كورتكس منشاء مي گيرند و نوروترانسفير ، گلوتامات تحريكي از انتهاي آنها آزاد مي شود .
استرياتوم از طريق دو مسير كه يكي مستقيم و ديگري غير مستقيم ، هسته هاي VL و VA تالاموس را تحت تاثير قرار ميدهد .
در مسير مستقيم استرياتوم به قسمت داخلي گلوبوس پاليدوس و به پارس رتيكولاتا در subdtantia nigra تشعشع دارد . اين تشعشع مهاري است و ترانسفيتر ؟؟ آن شامل GABA و Substance P مي باشد . اين دو ناحيه نيز به هسته هاي VA و VL تالاموس تشعشع مي نمايد . فيبرهاي وابران از گلوبوس پاليدوس از طريق Ansa Lenticularis و Lenticular Fasciculus عبور مي نمايد . اين ارتباطات هم مهاري و ؟؟ GABA ergic است .
هستههاي VA و VL ارتباطات تحريكي به نواحي prefrontal cortex ، premotor cortex و supplementary motor cortex مي فرستد .
اين وروديهاي به كورتكس نقش حركتي و تخليه نورونهايcorticobulbar وcorticospinal را انجام ميدهند .
Pars reticulate در S.N هم حركات چشمها را بوسيله يك تشعشع و ارتباط با superior colliculus تحت تاثير قرار ميدهد .
مسير مستقيمعمل خود را به شرح ذيل انجام ميدهد :
نورونهاي موجود در استرياتوم داراي زمينه فعاليتي كمي دارند و آنها فقط در زمان وجود حركت فعال مي شوند . كه به وسيله وروديهاي آنها از كورتكس و هسته intralaminarمي آيند . به عبارت ديگر نورونها در قسمت داخلي گلوبوس پاليدوس داراي سطح زيادي از فعاليتهاي زمينه اي مي باشد .
وقتي استرياتوم فعال مي شود تشعشعات مهاري آن به گلوبوس پاليدوس به آهستگي نورونهاي پاليدال را فعال مي كنند . pallidal neurons خودشان مهاري هستند و طبيعتا" به طور طبيعي ايجاد يكtonic inhibition در نورونهاي VAو VL تالاموس مي شوند .
بنابراين فعاليت استرياتوم جلوي مهار (disinhibits) نورونهاي VA و VL را مي گيرد و در نتيجه اين نورونها و نورونهاي هدف آنها در كورتكس حركتي تحريك مي شوند .
اين مسير شامل ارتباطاتي از استرياتوم به قطعه خارجي گلوبوس پاليدوس است كه به هسته هاي ساب تالاموس تشعشع مي كند كه تشعشعات برگشتي به قسمت داخلي گلوبوس پاليدوس دارد ( ارتباط دو طرفه ساب تالاموس با بخش خارجي و داخلي گلوبوس پاليدوس) .
در اين مسير نورونهاي Pallidal در قطعه خارجي بوسيله GABAو انكفالين آزاد شده از پايانه هاي استرياتال در گلوبوس پاليدوس مهار مي شود .
GABA و انكفالين جلوي مهار نورونهاي disinhibit )( هسته ساب تالاموس را مي گيرند .