1 / 14

تاریخ و جایگاه علم در اسلام گردآوری : علی طلوع

تاریخ و جایگاه علم در اسلام گردآوری : علی طلوع. تعريف علم

sema
Download Presentation

تاریخ و جایگاه علم در اسلام گردآوری : علی طلوع

An Image/Link below is provided (as is) to download presentation Download Policy: Content on the Website is provided to you AS IS for your information and personal use and may not be sold / licensed / shared on other websites without getting consent from its author. Content is provided to you AS IS for your information and personal use only. Download presentation by click this link. While downloading, if for some reason you are not able to download a presentation, the publisher may have deleted the file from their server. During download, if you can't get a presentation, the file might be deleted by the publisher.

E N D

Presentation Transcript


  1. تاریخ و جایگاه علم در اسلام گردآوری : علی طلوع

  2. تعريف علم • نكته اي كه نبايد از آن غفلت ورزيد اين است كه تعريف علم در مكاتب مختلف متفاوت است هر چند كه وجه مشتركي نيز بين همه آن ها وجود دارد؛ وجه مشترك آن ها اين است كه همه به دانستن چيزي كه انسان قبلا نمي دانست، علم مي گويند، اما اسلام تنها دانشي را علم مي نامد كه جهت توحيدي داشته و بر خوف و خشيت او بيافزايد. لذا قرآن كريم در آيه 28 سوره فاطر مي فرمايد: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ؛ از ميان بندگان خدا، تنها عالمان از او مى‏ترسند.»1 و در روايات متعددي از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود: «كَفَى بِخَشْيَةِ اللَّهِ عِلْما؛ علم براي خشيت و ترس از خدا كافي است.»2 بنابر اين تفاوت عمده اسلام با مكاتب بشري در تعريف علم اين است كه اسلام علم را به عنوان يك واژه مقدس در جهت رشد، تعالي و سعادت بشر به خدمت مي گيرد و لذا جهت گيري الهي را در آن شرط مي داند و مطلق دانستن را علم نمي شمارد. از اين رو اسلام علم را نوري مي داند كه خدا در قلب بندگانش قرار مي دهد؛ «العِلْمُ نورٌ يَقْذِفُهُ اللهُ في قَلْبِ مَنْ يَشاء»3 به همين دليل است كه خداوند متعال در قرآن كريم، تعليم سحر و جادو را شيطاني و باطل معرفي كرده است؛ «وَ لكِنَّ الشَّياطينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ»4 زيرا سحر انسان ها را در مسير توحيد پيش نمي برد و از نورانيت الهي برخوردار نيست و دانشي شيطاني است.

  3. نكته بسيار جالب توجهي كه در آموزه هاي ديني ما به چشم مي خورد اين است كه اسلام دو نوع جهل و ناداني معرفي كرده است: يكي جهلي كه در برابر علم است و ديگري جهلي كه در برابر عقل است؛ در روايت معروف و مفصلي كه امام صادق (ع) جنود عقل و جهل را بر شمرده و ضديت آن ها بيان فرمودند، علم را از جنود عقل شمرده و ضد آن را جهل دانستند و در عين حال ضد عقل را نيز جهل شمردند.5 بنابر اين اگر چه ندانستن جهل است، لكن مهم تر از آن اين كه خلاف عقل نيز جهل است. بنابر اين علم در صورتي جهل نيست كه مخالف عقل و شرع نباشد.در نهج‌البلاغه، اميرمؤمنان (ع) علم را به دو قسم مطبوع و مسموع تقسيم كرده است؛6 علم مطبوع يعني علمي كه در طبيعت، سرشت و فطرت انسان نهاده شده است و علم مسموع يعني علمي كه با شنيدن به دست مي آيد. علما و مفسران اسلامي نيز، علم را به دو قسم موهبتي يعني خدادادي و اكتسابي تقسيم مي كنند7 و علم موهبتي را مصون از خطا و اشتباه مي دانند و علوم انبيا را از اين قسم به حساب مي آورند، ولي علم اكتسابي را مصون از خطا نمي دانند. اين تقسيم نيز به جهاتي مشابه آن تقسيم است. لكن آن چه مهم است اين است كه از ديدگاه اهل بيت (عليهم السلام) هر علمي كه بتوان از نگاه اسلامي علم ناميد، نوري است جانب خداوند متعال كه به روشن‌گري مؤمن مي انجامد، حتي اگر اين القاي الهي به واسطه كسب و تلاش بنده مؤمن باشد و با هواس ظاهري به دست آمده باشد.تفصيل و توضيح اقسام علم و يژگي هاي هريك، بحث مستقل و مفصلي است كه مجالي ديگر مي طلبد لذا ما در اين نوشتار در صدد تطبيق تعريف مذكور و ويژگي هاي ياد شده با اقسام علوم و علوم روز نيستيم و تنها سعي بر آن است كه جايگاه علم و آموزش را از ديدگاه قرآن و روايات اهل بيت عصمت (عليهم السلام) بكاويم. لذا طبيعي است كه فضائل و مقاماتي كه براي علم و علما در اين نوشتار مورد بحث قرار مي گيرد، مربوط به علم با تعريف اسلامي آن است كه به برخي ويژگي هاي آن اشاره كرديم.

  4. برتري علما • قرآن كريم در آيه 11 سوره مجادله اين آيه شريفه بر اهميت علم، برتري علما و رفعت مقام آنان تصريح نموده و فرموده است: يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ‏؛8 خداوند كسانى را كه ايمان آورده‏اند و كسانى را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمى مى‏بخشد.9واژه «دَرَجاتٍ‏» كه مطلق و بدون تعيين حد خاص براي آن به كار رفته است، در ادبيات قرآن كريم حاكي از عظمت و بزرگي آن است. در تفسير اين آيه شريفه، ابوذر (رحمه الله) گويد پيامبر (صلّي الله عليه و آله) فرمود: ‏اي اباذر طالب علم را خدا و ملائکه و پيامبران دوست مي‏دارند. و علم را دوست نمي‏دارد مگر انسان با سعادت، پس خوشا به حال طالب علم، روز قيامت. و کسي که از خانه اش خارج شود تا دري از علم را به روي خود بگشايد، خداوند متعال به هر قدمش ثواب شهيدي از شهداي بدر را مي‏نويسد و طالب علم حبيب خدا است. و کسي که علم را دوست داشته باشد، بهشت بر او واجب مي‏شود و صبح و شام در رضاي خدا به سر مي‏برد و از دنيا خارج نمي‏شود مگر آن که از کوثر مي‏نوشد و از ميوه بهشت مي‏خورد و در جنت رفيق حضرت خضر (ع) خواهد بود. سپس حضرت فرمود: همه اين فضيلت ها، تحت اين آيه قرآن است که فرمود: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ‏».10ترديدي نيست كه مقام علما نزد خداوند، همچون ساير مردم نيست و هرچه انسان عالم‌تر باشد، مقام و منزلت او نزد او بيشتر است. قرآن كريم علاوه بر آيه فوق در سوره زمر نيز به اين مطلب مهم اشاره فرموده: « هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ؛11 آيا كسانى كه مى‏دانند با كسانى كه نمى‏دانند يكسانند؟!» و امام صادق عليه السلام نيز فرموده است: «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَيْلَةَ الْبَدْر؛12برتري عالم بر عابد مانند برتري ماه شب چهارده بر ديگر ستارگان است.علامه طباطبايي (ره) در تفسير آيه فوق مي‌نويسد: «در اين معنا هيچ ترديدى نيست كه لازمه ترفيع خدا درجه بنده‏اى از بندگانش را باعث زيادتر شدن قرب او به خداى تعالى است، و اين خود قرينه و شاهدى است عقلى بر اينكه مراد از اينهايى كه موهبت علمشان داده‏اند، علمايى از مؤمنين است. بنا بر اين، آيه شريفه دلالت مى‏كند بر اينكه مؤمنين دو طايفه هستند، يكى آنهايى كه تنها مؤمنند، دوم آنهايى كه هم مؤمنند و هم عالم، و طايفه دوم بر طايفه اول برترى دارند، هم چنان كه در جاى ديگر فرموده: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ»13

  5. علم و خلافت الهي • قرآن كريم در سوره بقره، آيات 31 تا 35 جريان خلقت حضرت آدم (ع) و مقام خليفة اللهي او را بيان كرده است كه در اين آيات، نكات بسيار مهمي در زمينه جايگاه علم و علم آموزي و مقام معلم و متعلم وجود دارد. ابتدا نگاهي به آيات و ترجمه آن مي‌كنيم و سپس به برخي نكات مهم آن اشاره مي‌كنيم: «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (30) وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (31) قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ (32) قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ (33) وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ (34) »14«( (به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمين، جانشينى [نماينده‏اى‏] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آيا كسى را در آن قرار مى‏دهى كه فساد و خونريزى كند؟! (زيرا موجودات زمينى ديگر، كه قبل از اين آدم وجود داشتند نيز، به فساد و خونريزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرينش اين انسان، عبادت است،) ما تسبيح و حمد تو را بجا مى‏آوريم، و تو را تقديس مى‏كنيم.» پروردگار فرمود: «من حقايقى را مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد.» (30) سپس علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات‏] را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى‏گوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد!» (31) فرشتگان عرض كردند: «منزهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم داده‏اى، نمى‏دانيم تو دانا و حكيمى.» (32) فرمود: «اى آدم! آنان را از اسامى (و اسرار) اين موجودات آگاه كن.» هنگامى كه آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من، غيب آسمانها و زمين را ميدانم؟! و نيز ميدانم آنچه را شما آشكار ميكنيد، و آنچه را پنهان ميداشتيد!» (33) و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!» همگى سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد، و تكبر ورزيد، (و به خاطر نافرمانى و تكبرش) از كافران شد. ‏...»15

  6. 1- علم لازمه خلافت و جانشيني خداوند • خلافت و جانشيني خدا در بين خلق، صرفا يك مقام تشريفاتي نيست، بلكه خليفه خدا كسيت اولاً از اوامر و نواهي الهي آگاه باشد و ثانياً توان اجراي آن در بين خلق را داشته باشد. لذا كسي كه نه عرفان كامل به خداوند و اسماي او دارد و نه شناخت كافي به مخلوقات و افعال خداوند دارد، نمي‌تواند جانشين خدا در بين خلق باشد. از اين رو مي‌بينيم خداوند متعال وقتي مي‌خواهد خليفه بيافريند، همه اسما يعني هر علمي كه لازمه خليفة اللهي است، به او مي‌آموزد: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»16.كسي كه مي‌خواهد جانشين خدا باشد، بايد از همه چيز آگاه باشد؛ مثلا رسولان خدا و مقامات و اهداف آن‌ها را بداند تا بر خلاف ساير انبيا حركت نكند و تضاد در بين آنان پيش نيايد و بايد مؤمنان را از كفار بازشناسد تا در ارشادات و تشويق‌ها و تهديد‌ها و بشارت و انذار، دچار خطا نشود، و نيز بايد همه موجودات و نياز‌هاي آنان را بشناسد تا بتواند، جانشين خدا و حكم او حكم خدا باشد. بدين رو در برخي17 احاديث اهل بيت عصمت (عليهم السلام) اسماء در آيه شريفه به اسماي انبيا، ائمه، شيعيان و دشمنان و در برخي ديگر18 به اسماي زمين ها، كوه ها، رود ها، نباتات، درختان و حيوانات تفسير شده است. و نيز در حديثي امام صادق عليه السلام كه در پاسخ به سؤال از آيه شريفه با دست خود به آن سو و اين سو اشاره كرده و همه چيز را مصداق تعليم خداوند به حضرت آدم (ع) دانستند.19 همه اين احاديث نشان‌گر جامعيت علم آدم (ع) است كه لازمه جانشني خدا است.

  7. 2- علم، سبب برتري جانشينان خدا • ترديدي نيست كه خليفه و جانشين خداوند در عالم خلقت بايد بر ساير مخلوقات شرافت و برتري داشته باشد، و اگر نه ترجيح بلا مرجح مي‌شود كه از ديد حكمت لغو است و لغو در افعال خداوند متعال راه ندارد. بنابر اين انبيا و ائمه (عليهم السلام) كه خلفا و جانشينان خدا بر خلق هستند، بايد بر ساير مخلوقات برتري داشته باشند. اكنون اين سؤال مطرح مي‌شود كه وجه برتري خلفاي خدا بر ديگر مخلوقات چيست؟ از ديدگاه قرآن كريم، اين «علم» است كه سبب برتري و بزرگي خلفا و جانشينان خدا است؛ هر مخلوقي كه نسبت به اسما و صفات و نيز افعال خداوند، عالم‌تر باشد، و از مخلوقات او آگاهي داشته باشد، برتر و در نتيجه جانشين خدا بر خلق است. لذا خداوند متعال كه در سوره بقره، طي آيات 31 تا 35 جريان خلقت حضرت آدم به عنوان خليفه خدا در زمين را گزارش نموده، علم حضرت آدم را دليل برتري او بر ملائكه دانسته و با آنان احتجاج نموده و فرموده است: «أَنْبِئُوني‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛20اگر راست مى‏گوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد!» و ملائكه نيز در پاسخ به عدم علم خود در برابر علم آدم (ع) كه همان علم الهي بود، اقرار كرده و راه تواضع را پيش گرفته و گفتند: «سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ؛21 منزهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم داده‏اى، نمى‏دانيم تو دانا و حكيمى.»

  8. 3- علم سبب وجوب اطاعت و تواضع ديگران • نكته ديگري كه در آيات فوق وجود دارد و حاكي از بلندي جايگاه علم و تعليم و تعلم است، سجده ملائكه بر آدم (ع) به سبب برتري او از حيث علم است. بعد از آن كه خداوند متعال علم اسما يعني تمام علوم لازم براي خليفة اللهي را به حضرت آدم (ع) آموخت و از ملائكه خواست كه از آن علوم و اسما خبر دهند و آنان گفتند: «ما چيزى جز آنچه به ما تعليم داده‏اى، نمى‏دانيم‏»22 خداوند به حضرت آدم (ع) دستور داد كه از آن علوم به ملائكه بياموزد: «قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ؛ 23 فرمود: «اى آدم! آنان را از اسامى (و اسرار) آگاه كن.»و حضرت آدم (ع) در مقام معلمي ملائكه از آن اسما به ملائكه آموخت و در نتيجه عالم‌تر بودن آدم (ع) از ملائكه به اثبات رسيد، لذا خداوند به ملائكه دستور داد بر آدم (ع) سجده كنند: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ؛24 و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!» همگى سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد، و تكبر ورزيد، (و به خاطر نافرمانى و تكبرش) از كافران شد. ‏...»سجده بالاترين مظهر تواضع و تسليم است. يعني ملائكه موظف شدند كه تسليم آدم (ع) باشند و طبق آيات قبل مكلف شدند علم را از حضرت آدم (ع) علم بياموزند. لذا خدا همه انبيا را معلم بشر دانسته25 و بر تمام بشر واجب كرده كه آنان علم و حكمت بياموزند و از دستورات آنان اطاعت كنند تا به سعادت دنيوي اخروي نايل شوند كه در بحث بعدي بدان مي پردازيم.

  9. علم آموزي، هدف بعثت انبيا • از جمله نكاتي كه اهميت فوق العاده علم و علم آموزي را از ديدگاه قرآن كريم اثبات مي‌كند، اين است كه تعليم بشر توسط پيامبران را هدف بعثت آنان ذكر كرده است:«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ»26«خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگى بخشيد] هنگامى كه در ميان آنها، پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد هر چند پيش از آن، در گمراهى آشكارى بودند.»27بشر بدون تعليم از سوي پروردگار متعال در جهالت است و تنها خالق هستي است كه به همه خير و شرها، صلاح و فسادها، سعادت و شقاوت ها، و ... عالم است. و بر او است كه دست آفريده‌هاي خود را از جهالت خارج كند و به سوي حق و سعادت رهنمود شود. بي ترديد خداوند متعال بدون كوچك‌ترين اهمال، هدايت و تعليم بشر را به بهترين وجه ممكن انجام داده است: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ؛28 خداوند رحمان، قرآن را تعليم فرمود، انسان را آفريد، و به او بيان را آموخت.»لكن خدواند متعال برخي را خود تربيت نموده و آنان را رسولان خود قرار داده و ديگر انسان‌ها را به دست انبياي خود تعليم داده است. لذا خداوند متعال در آيه فوق؛ «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» و آيات مشابه29 تعليم بشر توسط پيامبران را يكي از اهداف بعثت ذكر كرده است.

  10. وجوب علم آموزي • آيات كريمه اي كه در بحث قبل بدان اشاره شده و مانند آن ها، علاوه بر بلندي جايگاه علم و علم آموزي، گوياي آن است كه تعليم بر انبيا و آموختن علم بر امت هاي آنان واجب است. زيرا وقتي كه علم آموزي هدف بعثت باشد، اگر پيامبران از اين امر كوتاهي كنند، به وظيفه رسالتشان عمل نكرده‌اند و چنين تقصيري در باره انبيا محال است زيرا آنان معصوم بوده و ابداً از انجام رسالت الهي خود كوتاهي نمي‌كنند. علاوه اين كه چنين اهمالي، اگر ممكن باشد، _نستجير بالله_ نشانگر ضعف خدا در انتخاب رسولان مي‌باشد و اين نيز محال است. لذا بر پيامبران واجب است كه آن چه مورد نياز بشر و تأمين كننده سعادت آنان است، به آنان تعليم نمايند. بر انسان‌ها نيز واجب است كه از پيامبران (ع) علم بياموزند و به مقتضاي آن عمل كنند، زيرا اگر آموختن بر آنان واجب نباشد، وجوب تعليم بر انبيا لغو مي‌شود و خداوند حكيم كار لغو نمي‌كند. لذا خداوند انسان‌ها را نيز به آموختن علم از انبيا و حجت‌هاي او لازم شمرده و فرموده است: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي‏ إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏؛30 ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحى مى‏كرديم، نفرستاديم! پس اگر نمى‏دانيد، از آگاهان بپرسيد»31در احاديث اهل بيت (عليهم السلام) نيز بر وجوب طلب علم تأكيد بسيار شده است. پيامبر اعظم (صلّي الله عليه و آله) مي‌فرمايد: «علم آموزي بر هر مسلماني واجب است»32 چنين تأكيدي بر آموزش علم در حد فريضه‌اي ديني، نشانگر اهتمام ويژه اسلام به علم و دانش و زدودن جهل وناداني از مردم است. بدين مضمون روايات متعددي در منابع بسياري نقل شده است؛ در برخي از اين احاديث، اضافاتي آمده است كه نكات قابل توجهي در آن‌ها نهفته است؛ به سه نكته اشاره مي‌كنيم:

  11. 1- حد نداشتن علم • در ادامه حديث فوق، پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) فرمود: «أَلَا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْمِ؛33آگاه باشيد كه خداوند كساني كه بيش از حد طلب علم مي‌كنند را دوست دارد.» «بغاة» جمع بغي به معناي «طلب توأم با تجاوز از حد»34 است. بديهي است كه تجاوز از حد در هر چيزي مذموم است مگر در علم آموزي. منظور اين است كه علم حد بردار نيست و ايستايي در آن راه ندارد و هيچگاه نمي‌توان به نهايت و پايان علم دست يافت؛ ز گهواره تا گور دانش بجوي. بنابر اين اگر چه هر مقدار كه علم آموزي محبوب خداوند است ولي قطعا كساني كه تلاش بيشتري در اين مسير دارند، محبوب‌ترند. • 2- علم آموزي زنان • هر چند كه تعبير «كُلِّ مُسْلِمٍ» اعم از زن و مرد را شامل مي‌شود، با اين حال در برخي از روايات مذكور، به وجوب علم آموزي زنان نيز تصريح شده است: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة؛35 علم آموزي بر هر مرد و زن مسلمان، واجب است.»آري در مكتب همه انبيا، به خصوص اسلام، علم آموزي به جنس، گروه يا نژاد خاصي اختصاص ندارد. بلكه هر انساني در مسير علم و عمل به آن و دور شدن از جهل و ناداني، بايد گام بردارد. زيرا بديهي است كه عدم حركت در اين مسير افتادن به منجلاب جهل است و هدف بعثت پيامبران نيز نجات انسان‌ها از جهالت است. بنابر ترديدي نيست كه همه انسان‌ها اعم از زن، مرد، پير و جوان، كاسب، تاجر، كشاورز، همه و همه بايد در كسب علم و دانش كوشش كنند، چون پيامبران معلمان تمام بشريت‌اند و نجات بشر در گرو علم است.

  12. 3- تفسير علم واجب • در ادامه برخي از روايات ياد شده چنين آمده است: «أَيْ عِلْمِ التَّقْوَى وَ الْيَقِين‏»36«يعني علمِ تقوا و يقين است كه طلب آن بر زن و مرد واجب است نه هر چيزي كه علم ناميده شده باشد. و نيز در آياتي كه تعليم را هدف بعثت بر شمردند، قيد كتاب و حكمت آمده است: «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ». بنابر اين معناي وجوب طلب علم بر همگان اعم از زن و مرد و پير و جوان، آموختن هر آن چيزي كه بشر علم ناميده، نيست، بلكه مقصود علومي است كه سعادت بشر در گرو دانستن آن‌ها است. بدين رو است كه در آيات و روايات قيودي مانند علم تقوا و يقين و نيز قيد كتاب و حكمت آمده است. چنين علومي است كه كسب آن‌ها بر همگان واجب است و كسي از ترك آن ها، معذور نيست. امام صادق عليه السلام در پاسخ به سؤال كسي كه در باره آيه شريفه «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَة؛ دليل رسا (و قاطع) براى خدا است»37 سؤال كرد، فرمود: «خداوند متعال روز قيامت به بنده مي‌گويد: آيا عالم بودي؟ اگر بگويد: بله، مي‌فرمايد: پس چرا عمل نكردي به آن چه مي‌دانستي؟! و اگر بگويد جاهل بودم، مي‌فرمايد: چرا ياد نگرفتي تا عمل كني؟! پس اين گونه با او احتجاج مي‌كند و اين است حجت [تام ] و بالغه خدا»38 كه با استفاده بهينه از اين امكان ايجاد شده، بيش از پيش در تبليغ پيام قرآن كريم و رسولان خدا اقدام نمايند.

  13. اسلام هم به دنيا نظر دارد و هم به آخرت و خواهان حُسن هر دو است؛ «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً»39 لكن از اين دو آخرت را برتر و اصل مي‌داند و دنيا را زمينه آباداني آخرت معرفي مي‌كند: «وَ الَّذينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ 40؛ آنها كه پس از ستم ديدن در راه خدا، هجرت كردند، در اين دنيا جايگاه (و مقام) خوبى به آنها مى‏دهيم و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر مى‏دانستند!». در آيه ديگر مي فرمايد: «وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقينَ 41؛ و سراى آخرت بهتر است و چه خوب است سراى پرهيزگاران»، البته كسب علوم بشري و تجربي نيز ممكن است گاه به صورت كفايي واجب گردد؛ رفع نيازهاي روز مره و توسعه اجتماع انساني اسلامي و رسيدن به استقلال و بي نياز از كفار و سد كردن راه تسلط كفار بر مسلمانان، از جمله ادله اي هستند كه مي‌تواند، كسب برخي علوم را بر عده اي به اندازه رفع نياز واجب كند. لكن وجوب مطلق و بي قيد و شرط، تنها بر علوم الهي و كسب معرفت تعلق دارد و همگان موظف اند، براي دريافت پيام انبياي الهي، تمام تلاش خود را به كار بندند.البته اين بدين معنا نيست كه همه بايد، دست از كار و زندگي بكشند و براي كسب علم به محضر پيامبران و يا ائمه (عليهم السلام) و يا امروزه مثلا در حوزه‌هاي علميه در محضر علما خاضر شوند، بلكه هر كس به هر طريقي كه مي‌تواند، بايد اين وظيفه الهي را سامان بخشد. قرآن كريم در اين باره بهترين فرمول قابل اجرا و حكيمانه اي را ارائه كرده است. از منظر قرآن كريم لازم نيست عموم مردم کوچ کنند و براي کسب علم به نزد پيامبر (صلّي الله عليه و آله) يا جانشينان او بروند، لکن واجب است عده‏اي هجرت علمي کنند و از ايشان كسب علم نمايند و سپس باز گشته و به ديگران برسانند؛ «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون‏»42بنابر اين امروزه بر عده اي واجب است كه اولا علوم اسلامي را از راه تلمذ در پيشگاه علماي عصر بياموزند و در مرحله بعد براي تبليغ دين به اقصي نقاط جهان هجرت كنند، و بر مردم است كه از ارشادات اسلامي آنان بهره لازم را ببرند. همچنين امروزه با وجود سيستم‏هاي پيشرفته اطلاع رساني، كار تعليم و تعلم نيز آسان شده است و بر انديشمندان اسلامي است

  14. پی نوشت ها: • 1. (35)فاطر282. بحارالأنوار، ج2، ص273. مصباح‏الشريعة، ص164. (2)البقرة102 5. الكافي، ج1، ص20، ح146. نهج‏البلاغة، ص534، حكمت 3387. الميزان في تفسير القرآن، ج‏11، ص: 2208. المجادلة(58)/ آيه119. ترجمه مكارم، ص54310. بحارالأنوار، ج1، ص178, جامع‏الأخبار، ص37 11. الزمر(39)/ آيه912. الكافي، ج1، ص34، ح113. ترجمه الميزان، ج‏19، ص327، ر.ك الميزان في تفسير القرآن، ج‏19، ص18814. البقرة(2)/ آيه30- 3215. ترجمه مكارم، ص616. البقرة(2)/ آيه3117. تفسيرالإمام، ص216، بحارالأنوار، ج11، ص11718. تفسيرالعياشي، ج1، ص32 و 33، ح11-12، بحارالأنوار، ج11، ص146، ح16-1919. تفسيرالعياشي، ج1، ص32 و 33، ح13، بحارالأنوار، ج11، ص146، ح20 • 33. همان • 20. البقرة(2)/ آيه3121. همان3222. همان 3223. همان 3324. همان3425. (2)البقرة129 26. آل‏عمران‏(3)/ آيه 64 27. ترجمه مكارم، ص7228. الرحمن(55)/ آيه‏1-429. به آيات 2 از سوره جمعة و 129 سوره بقرة مراجعه شود.30. الأنبياء(21)/ آيه7، به آيه النحل(16)/آيه‏43 نيز رجوع شود.31. ترجمه مكارم، ص32232. الكافي، ج1، ص30، ح1، وسائل‏الشيعة، ج27، ص26، ح33115، بحارالأنوار، ج1، ص172، ح 2634. قاموس قرآن، ج‏1، ص20735. عوالي‏اللآلي 4 70، ح36، مصباح‏الشريعة، ج 13، بحارالأنوار 1 177، ح54، و ج2 31، ح2036. مصباح‏الشريعة، ص13، بحارالأنوار ج2، ص31، ح2037. الأنعام(6)/ آيه‏14938. الأمالي‏للمفيد، ص227، ح6، بحارالأنوار، ج1، ص177، ح5839. البقرة(2)/ آيه20140. النحل‏(16)/ آيه41 41. همان‏30 42. التوبة(9)/ آيه 122

More Related