530 likes | 820 Views
تصمیم گیری عدم قطعیت نیاز اطلاعاتی رفتار اطلاع یابی. تصمیم گیری. تعریف.
E N D
تصمیم گیری عدم قطعیت نیاز اطلاعاتی رفتار اطلاع یابی
تعریف تصمیمگیری قضاوت و انتخاب بین دو یا چند چیز و یا راه حل است که هرکس در زندگی شخصی و محیط کار و اجتماع خود با هر مقام و مسوولیتی که باشد انجام میدهد و گاه میتواند بسیار مهم و حیاتی باشد. تصمیمگیری نشانهی رشد و بلوغ و مسئولیت پذیری افراد است. تصمیمگیری درست و سنجیده موجب شادی و احساس موفقیت در فرد شده و سازگاری و اعتماد به نفس او را افزایش میدهد و این حالت نه تنها در تصمیمگیرنده، بلکه در اطرافیانش اثر مثبت گذاشته و بهداشت روانی فرد و اعضای خانواده را تامین میکند.
راهبردهای عملی برای افزایش قدرت تصمیم گیری • اعتماد به نفس داشته باشید. • علائم و ناراحتیهای خود را که در قدرت تصمیم گیری شما دخالت میکنند، بشناسید و تلاش کنید آنها را رفع کنید. • تغذیه مناسب داشته باشید. • معلومات خود را افزایش دهید. • در حین تصمیم گیری ، تلاش کنید موضوع را از جنبههای مختلف بشناسید و به ابعاد مختلف آن پی ببرید. • از افراد آشنا به موضوع حتما کمک بگیرید. • از یک نظم منطقی برای تصمیم گیری استفاده کنید. • تصمیم گیری را بر اساس بیشترین امتیاز و کمترین احتمال شکست انجام دهید.
عوامل موثر در قدرت تصمیم گیری نوع مشکل آشنائی فرد با موضوع مورد تصمیم گیری آشنائی با روال منطقی تصمیم گیری
تصمیم گیری در مدیریت تصمیم گیری در مدیریت همواره از جهات مختلف مورد بررسی قرار می گیرد. این مفهوم ممکن است از دیدگاههای مختلف مطالعه شود ولی شاید مهمترین و قدیمی ترین پایة تقسیم بندی تصمیم گیری مربوط به میزان اثر فرد یا گروه در تصمیم گیری باشد.
تصمیم گیری فردی • افراد در سازمانها تصمیم گیرنده اند. آنهایند که یک راه را از بین دو یا چند راه انتخاب می کنند. بنابراین تصمیم گیری فردی یک قسمت از رفتار سازمانی است مثل اینکه افراد در سازمانها چگونه تصمیم می گیرند و کیفیت انتخاب بهینه تحت تأثیر ادراک فرد قرار می گیرد.
مدلهای تصمیم گیری فردی • مدل حداکثر بهره گیری در تصمیم گیری: این مدل به این موضوع می پردازد که یک فرد چگونه باید رفتار کند تا بتواند بازدة خود را به حداکثر برساند. مراحل این مدل: • حصول اطمینان از نیاز به تصمیم گیری. • تعیین ضوابط تصمیم گیری • تعیین ضرایب وزنی ضوابط • افزایش گزینه ها • ارزیابی گزینه ها • انتخاب بهترین گزینه
مدل راضی کننده: مفهوم این مدل این است که تصمیم گیرنده وقتی با یک مشکل پیچیده روبرو می شود، چون ظرفیت فکر انسان برای فرموله کردن و بررسی تمام اطلاعات مورد نیاز بیش از اندازه کوچک است، لذا نمی توان شرایط عقلانیت کامل را ایجاد کرد. بنابراین فرد یک مدل ساده شده می سازد تا اینکه مشکلات یک چهرة فارغ از پیچیدگیهایشان بدست آورند و برای فرد قابل فهم شوند. سپس چون فهرست ضوابط محدود است، فرد گزینه هایی را پیدا می کند که پیدا کردنشان آسان است و سپس به بررسی آنها می پردازد. ولی تمامی گزینه ها مورد ارزیابی قرار نمی گیرند. فرد با حرکت در مسیرهای آشنا و مناسب، به ارزیابی ادام می دهد تا گزینة راضی کننده را مشخص کند و سپس آنرا انتخاب می کند و به جستجوی خود خاتمه می دهد. یکی از جنبه های جالب این مدل این است که ترتیبی که در آن گزینه ها ارزیابی می شوند، در شناخت اینکه کدام گزینه انتخاب شود، مهم است.
مدل علاقه ضمنی در این مدل وقتی مشکل مشخص شد تصمیم گیرنده اولین گزینة مورد علاقه خود را انتخاب می کند ولی به تحقیق خود پایان نمی دهد. در واقع فرد غالباً از اینکه قبلاً علاقه ضمنی خود را مشخص کرده غافل است و از روی تعصب بقیة راه را طی کرده و گزینه های متعددی را تهیه می کند. این مدل می گوید که فرآیند تصمیم گیری، بیشتر تحت نفوذ احساس الهام گرایانه است تا واقعیت منطقی.
تصمیم گیری گروهی بسیاری از تصمیم گیریهای سازمانی منشأ گروهی دارند و تحت عناوین کمیته ها، تیم ها، گروههای کاری و ... در سازمانها فعالند. این نوع تصمیم گیری ها به این دلیل جنبه عمومیت دارند که مدیران غالباً با تصمیمات برنامه ریزی نشده مواجه می شوند و به ندرت فردی را می توان یافت که بتواند این تصمیمات را به تنهایی بگیرد. معمولاً مشکلات آن قدر پیچیده هستند که حل آنها به معلومات تخصصی در زمینه های مختلف نیاز دارد و معمولاً هیچ فردی نیست که این معلومات را به کمال داشته باشد. علاوه بر آن در سازمانهای بزرگ بیشتر تصمیمات نهایتاً باید مورد قبول سایر واحدها قرار گرفته و به مرحله اجرا درآیند.
دلایل روند گرایش به تصمیم گیری گروهی • اولاً بیشتر سازمانها انتظار دارند که تصمیمات گروهی بهتر از تصمیمات فردی باشد. همچنین با پیچیده شدن سیستمها و گسترده شدن تصمیمات، این احساس به وجود می آید که تصمیم گیری از محدوده فردی خارج می گردد. • ثانیاً این اعتقاد وجود دارد که گروه بیشتر از فرد خلاقیت دارد و خلاقیت زمانی بازدهی دارد که چندین نفر با تجارب و پیشنهادهای مختلف به حل مشکلات پیچیده بپردازند. • ثالثاً سازمانها بر این باورند که دخالت بیشتر اعضای گروه را برای اجرای تصمیماتی که شامل آنها هم می شود، زمانی می توان بدست آورد که اعضا در تصمیم گیری مشارکت داشته باشند. • رابعاً یکی از فشارهای وارده بر سازمانها اطمینان فزاینده اعضای گروه نسبت به اینست که حق خود می دانند که در تصمیم گیریهایی که مربوط به آنهاست، دخالت داشته باشند. سرانجام این باور وجود دارد که تصمیم های گروه کمتر از تصمیمهای فردی حالت انحرافی و تحریف شده دارد.
مدلهای تصمیم گیری گروهی • تکنیک دلفای: هنگامی که افراد روبروی هم می نشینند، رودربایستی هایی به وجود می آیدکه مانع از ابراز صریح و واقعی عقاید می گردد. در این تکنیک که توسط محققین سازمان رند برای پیش بینی اثرات ناشی از یک حمله اتمی به امریکا طراحی شد، سعی شده ضمن اینکه اعضای گروه از عقاید واقعی یکدیگر آگاه می شوند، هیچ گاه در یک جلسه و دور یک میز، گرد هم نیامده و رویارویی مستقیم رخ ندهد و اصولاً کارایی این تکنیک هنگامی بیشتر خواهد بودکه اعضا ندانند چه کسان دیگری در تصمیم گیری مشارکت دارند. این تکنیک روشی است که با توزیع یکسری پرسشنامه میان متخصصین، نظر و عقاید آنها را جمع آوری می کند و طی مراحلی، به نظر اکثریت می رسد. تکنیک دلفای، پر هزینه و وقت گیر است و بیشتر در پیش بینی های مهم استفاده داشته است.
گروه اسمی (ظاهری) : گروه اسمی روشی است که می خواهد ضمن تشویق افراد به نوع آوری و خلاقیت و فراهم آوردن شرایط مناسب برای آن، به فرآیند تصمیم گیریگروهی، نظم بیشتری بدهد. در گروه اسمی بر خلاف گروههای واقعی تبادل نظر میان اعضا صورت نمی گیرد و هر یک از اعضا جدا و مستقل از دیگران عمل می کنند و تصمیم می گیرند. یعنی گروه فقط ظاهراً و اسماً گروه است. اعضا ضمن اینکه می توانند در جلسات ملاقات رودررو داشته باشند ولی این امر مانع خلاقیت و نوآوری انفرادی اعضا نمی گردد.
تکنیک گروههای کوچک: «دلبک» و «فان دفن» در سال 1968 تکنیک گروههای کوچک را به وجود آوردند. این تکنیک بر بررسیهای جامعه شناختی ـ روانشناختی کنفرانسهای مربوط به تصمیم گیری استوار است. این تکنیک با تحمیل ساختار دقیق بر یک گروه متعامل بر آن است که زیانهای فرآیند را (مانند مسلط شدن یک نفر بر بحث، فشارهای اجتماعی و ...) کاهش دهد.
طوفان مغزی: یکی از فنون معروف و متداول که از آن برای ایجاد خلاقیت در تصمیم گیری گروهی استفاده می شود، فنی است که به آن طوفان مغزی یا جوشش فکری می گویند. این فن بر اساس این فرضیه بنا شده که اگر جلسه ای تشکیل شود که در آن هر کس بتواند آزادانه و بدون ترس از انتقاد دیگران، هر فکری را که به نظرش می رسد ابراز کند، باعث شکوفایی فکری افراد شده و به آفرینش افکار بدیع وتازه منجر می گردد.
نقاط قوت تصمیمات گروهی : • اطلاعات جامع تر و کاملتر • دیدگاههای بیشتر • پذیرش سریع راه حل • اطلاعات جامع تر وکامل تر • چندین نفر با عرضه اطلاعات خود منبع اطلاعاتی گروه را برای تصمیم گیری غنی میسازد.
نقاط ضعف تصمیمات گروهی : • وقت گیر بودن تشکیل گروه • فشار درجهت سازش • فرمان روایی اقلیت ها • مبهم بودن مسئولیتها
مقایسه تصمیم گیری گروهی با تصمیم گیری فردی • از بعد کیفیت و اثربخشی: دو دلیل عمده وجود دارد که بیان می کند تصمیم گیری گروهی از کیفیت بالاتری برخوردار است تا تصمیم گیری فردی: -اولاً، جمع کل دانش و اطلاعاتی که در گروه متمرکز است خیلی بیشتر از دانش و اطلاعاتی است که در یک فرد به تنهایی وجود دارد. -ثانیاً، در تصمیم گیری گروهی به دلیل تجارب و تخصصهای مختلف اعضا، راه حلهای بیشتر و متنوعتری ارائه می شود و جوانب مختلف یک موضوع، مورد بررسی قرار می گیرد که در تصمیم گیری فردی، تخصص فرد سبب می شود که مسأله فقط از یک بعد بررسی شود و سایر جوانب نادیده گرفته شود. از نظر کیفیت، امتیاز تصمیم گیری گروهی بر فردی، بستگی به ترکیب گروه تصمیم گیرنده خواهد داشت به طوریکه افراد گروه باید دارای زمینه های تخصصی و تجربی متفاوت بوده و یکدست نباشند. همچنین وجود اختلاف نظر در میان اعضای گروه در صورتیکه به طور سازنده از آن استفاده شود می تواند به راه حلهای ابتکاری منجر شده و کیفیت تصمیم را افزایش دهد. مشارکت افراد بر تصمیم گیری گروهی هنگامی مؤثر است که تخصص و تجربه آنها مناسب و مرتبط با موضوع تصمیم گیری باشد. همچنین کیفیت تصمیم گیری گروهی بستگی زیادی به توانایی و صلاحیت مدیر و میزان تعامل اعضا در گروه تصمیم گیری خواهد داشت.
از بعد کارایی و هزینه: با وجود اینکه زمان لازم برای اتخاذ یک تصمیم گروهی بیشتر از فردی است ولی ممکن است در تصمیم گیری فردی، زمان بیشتری صرف جمع آوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل مسأله شود. بنابراین تصمیم گیری گروهی کارایی بیشتری خواهد داشت. همچنین مذاکرات رودررو معمولاً سریعترین راه برای رفع اختلاف نظرها میان افراد است. زمان و انرژی زیادی برای تصمیم گیری گروهی صرف می شود که باید میان هزینه تصمیم گیری و مزایای آن، تعادلی ایجاد شود و سنجیده شود که آیا کیفیت بیشتر به هزینه های اضافی می ارزد یا نه. به طور کلی باید گفت که اگر تصمیم گیری گروهی بتواند احتمال پذیرش تصمیم و اجرای موفقیت آمیز آنرا افزایش دهد، تصمیم گیری گروهی توانسته است به کارایی کلی بیانجامد. اما در تصمیم گیری فردی بعد از اتخاذ تصمیم، فرد باید دو کار مهم را انجام دهد: هم باید دیگران را از موضوع و ماهیت تصمیم آگاه کند و هم باید آنها را متقاعد کند که تصمیم، خوب و مؤثر می باشد که این، کار بسیار دشواری است زیرا کسانی که خود در جریان تصمیم گیری قرار نداشته اند، به آسانی متقاعد نمی شوند.
از بعد نوآوری و خلاقیت: با توجه به وجود تخصصهای مختلف در گروه و با توجه به وسعت و گستردگی تجربیات متفاوت و متنوعی که در گروه وجود دارد، انتظار می رود که کیفیت قضاوت دسته جمعی در گروه از کیفیت قضاوت انفرادی افراد بالاتر باشد. همچنین مشاهده شده است که در حالی که افراد در ایجاد، آفرینش و یافتن عقاید جدید، بهتر از گروه عمل می کنند، گروه در قضاوت و ارزیابی این عقاید، موفقتر می باشد. بنابراین، شایسته است که از گروه فقط در ارزیابی راه ها و روشهای جدید و ابتکاری استفاده شود.
«اصل عدم قطعیت» از بحثانگیزترین اصول نظریه کوانتوم است که نخستین بار «ورنر هایزنبرگ» در دهههای آغازین قرن بیستم، آن را مدون ساخت. این اصل به دلیل مدلول فیزیکی آن، که نوعی نفی علیت و موجبیت در آن نهفته است، به اندازه فیزیکدانها بلکه بیشتر، توجه فیلسوفان را نیز به خود جلب کرده است. • ورنر هایزنبرگ اصل عدم قطعیت را هنگامی که بر روی مبانی ریاضی مکانیک کوانتومی در موسسهٔ نیلز بوهر در کپنهاگ مشغول بود، در سال 1926صورتبندی کرد. • در فیزیک کوانتومی، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ، اظهار میدارد که جفتهای مشخصی از خواص فیزیکی، مانند مکان و تکانه، نمیتواند با دقتی دلخواه معلوم گرددبنا بر دیدگاه هایزنبرگ معنای آن این است که غیر ممکن است که همزمان سرعت و مکان الکترون یا هر ذرهٔ دیگری با دقت یا قطعیت دلخواه معین گردد. • بنا بر دیدگاه گروه دوم، که افرادی چون بالنتین در آن قرار دارند، این عبارت راجع به محدودیت دانشمندان در اندازهگیری کمیتهای خاصی از سیستم نمیباشد، بلکه امری است راجع به طبیعت و ذات خود سیستم چنان که معادلات مکانیک کوانتومی شرح میدهد.
واژه نياز اطلاعاتي به نيازي اشاره ميكند كه بايد از خدمات اطلاعرساني يا از مواد و منابع اطلاعاتي تأمين شود. در اينجا فرض شده كه استفاده از اطلاعات، نتيجه برآوردهشدن نياز اطلاعاتي است. چون نياز اطلاعاتي در ذهن كاربر است، مستقيماً مشاهده نخواهد شد و فقط با مشاهده اقلام اطلاعاتي مصرفشده يا پاسخهاي سؤالات، قابل استنباط است. در بررسي نيازهاي اطلاعاتي، فرد محقق براي شناسايي موضوعات مورد نياز تلاش ميكند.
ويكري هر شهروندي در زندگي روزمره، هر لحظه نيازمند دانستن درباره نحوه دستيابي، كيفيت، و قيمت بسياري چيزها مثل خدمات بهداشتي، تأمين اجتماعي، تسهيلات آموزشي و امكانات تربيتي است. افراد حتي در انجام كارهاي خانه هم نيازمند اطلاعات عملي مثل آشپزي، باغباني، و… هستند. در انجام فعاليتها و كارهاي اداري نيز، نيازمند اطلاعات فني و گاه حرفهاي در مورد محيط كار، فرآيند انجام كار، مديريت و موارد مشابه هستند. به طور كلي هر فعاليت انساني داراي يك ورودي اطلاعاتي است و در اين راستا تمام فعاليتها در سازمانهاي خدماتي و توليدي داراي نياز اطلاعاتي هستند
لنكستر نياز اطلاعاتي، اطلاعات مورد نياز براي طيف گسترده كاربردها (از گرفتن بليط اتوبوس تا تفكر خلاق) است و خود تفكر خلاق شامل حوزه گستردهاي از حل مسئله تا مشكلات فردي، حسي، و عاطفي است كه به توليد دانش جديد ختم ميشود. هر مشكلي نيازمند راه حل است و اولين گام، جمعآوري منابع اطلاعاتي است كه همه يا اكثر آنها از طريق منابع و مواد كتابخانهاي قابل دسترسي است.
هورتون معتقد است افراد در هر سطح نياز كه باشند در مواردي به اطلاعات نياز دارند: -اطلاعات انطباقدهنده : اطلاعات در مورد تهيه غذا، خطر، بهداشت، و... براي نيازهاي پايه و اساسي روزمره ؛-اطلاعات ياريرسان : اطلاعاتي براي تأمين زندگي، تأمين اجتماعي و نيازهاي ايمني؛- اطلاعات روشنگرانه : نيازهاي اجتماعي مثل عضويت در مجامع، مشاركت در اجتماع، و شغل، و داشتن دوستان؛-اطلاعات اغناكننده : كسب احترام كه باعث اغناي فرد ميشود؛- اطلاعات تهذيب و اخلاق : خداشناسي و معرفت نفس.
تيلور تيلورنياز اطلاعاتي را تلاش براي بيان يك نياز، و يافتن اطلاعات براي برآوردن آن نياز ميداند. وي ميگويد نيازهاي اطلاعاتي يك سري سطوح سلسلهمراتبي هستند كه متأثر از توانايي جستجوگر اطلاعاتاند در اينكه بتواند نيازهايش را اظهار كند و بداند چگونه ميتواند نيازهايش را بيان كند. اين سطوح سلسلهمراتبي عبارتاند از: سطح اندروني : نيازهاي اظهارنشده يا غيرقابلاظهار؛سطح آگاهانه : فرد آن را بيان ميكند و قادر است آنها را به موضوعات عمومي ربط دهد؛سطح رسمي : ميتوان آن را به عنوان يك سؤال خاص يا بيان عقلاني بيان كرد؛سطح دربرگيرنده : بيان دوباره و فرمولهشده نياز خاص به صورت كليدواژههاي سودمند و مفيد
نتيجهگيري • تعريف مشخص و تعيينشدهاي براي نياز اطلاعاتي وجود ندارد. با توجه به تعاريف برخي مفاهيم و معاني ارائهشده توسط صاحبنظران علوم كتابداري و اطلاعرساني، از مجموع آنها ميتوان نتيجه گرفت كه: . افراد مرتباً به اطلاعات نياز دارند و تمام فعاليتها داراي نياز اطلاعاتي است؛. نياز اطلاعاتي نتيجه ظهور مشكل در يك موقعيت خاص است . نياز اطلاعاتي تحت تأثير عوامل اقتصادي، سياسي و محيطي است. نياز اطلاعاتي مرحله تبديل اطلاعات به دانش است. نياز اطلاعاتي براي حل مسئله در دوره خاص زماني است. نياز اطلاعاتي نتيجه ناهمگوني در وضعيت علمي افراد است و براي پركردن خلأهاي اطلاعاتي است. نياز اطلاعاتي چيزي است كه فرد براي انجام كار، تحقيقات يا تعالي فكر به آن نياز دارد. نياز اطلاعاتي براي انجام كار خاص، و موتور محرك اوليه براي فرآيند برنامهريزي و تصميمگيري است. نياز اطلاعاتي تلاش براي بيان نياز، و يافتن اطلاعات براي ارضاي آن است. نياز اطلاعاتي با خدمات اطلاعرساني بر آورده ميشود.
رفتار اطلاعاتی: رفتار اطلاعاتی عبارت است از کل رفتار انسان در ارتباط با منابع و مجراهای اطلاعاتی شامل اطلاعیابی فعال و غیرفعال و کاربرد اطلاعات. از این رو، رفتار اطلاعاتی شامل ارتباط رودررو با دیگران، و نیز دریافت منفعلانه اطلاعات مثل تماشای آگهیهای تلویزیونی بدون قصد انجام کاری با اطلاعات خاص است. رفتار اطلاع یابی: مجموعه فعالیتهایی است که یک فرد برای رفع نیاز اطلاعاتی خود انجام میدهد. رفتار اطلاع یابی شامل اهداف جستجوی اطلاعات، روش جستجو،مشکلات جستجو و عوامل مؤثر بر آن می شود.رکن اساسی در رفتار اطلاع یابی نیاز اطلاعاتی است. پرسش در درون ذهن که فرد را برای یافتن پاسخ به تکاپو وا میدارد و فرد در روند یافتن پاسخ به این نیاز درونی ، رفتاری را از خود بروز میدهد که به آن رفتار اطلاع یابی می گویند.
عوامل مؤثر بر رفتار اطلاع یابی: عوامل درونی و برونی در رفتار اطلاع یابی افراد تاثیرگذار هستند و این عوامل را میتوان در قالبهای زیر دسته بندی کرد: عوامل فردی:تجربه،دانش،سواد اطلاعاتی و رایانه ای،نیاز اطلاعاتی،سطح انتظار،جنس،هوش، ویژگیهای فردی،شخصیتی،شناختی و انگیزش. عوامل مربوط به قابلیت نظام:رابط کاربر،قابلیت و امکانات جستجو، روشهای نمایه سازی و چکیده نویسی،نحوه برجسته کردن اطلاعات،نمایش اطلاعات،وجود راهنماهاو... عوامل اجتماعی و محیطی: گروه های اجتماعی، عوامل فرهنگی و اقتصادی، قوانین و مقررات حاکم بر جریان اطلاعات، شغل، جو سازمانی. عوامل مرتبط با اطلاعات: نوع مدرک، نوع و اندازه فایل، ساختار فایل، چگونگی دسترسی به اطلاعات.
پژوهشهای رفتار اطلاع یابی پس از جنگ جهانی دوم و با افزایش اطلاعات علمی و فنی در زمینه های گوناگون، بحث رفتار اطلاع یابی برای اولین بار در کنفرانس اطلاعات علمی انجمن سلطنتی انگلستان در سال 1948 مطرح شد. دراین کنفرانس، مطالعاتی درباره نحوه استفاده کاربران از اطلاعات ارایه و آغازگر رویکردی جدید در مطالعه رفتار اطلاع یابی انسان شد .ده سال بعد؛ در سال 1958، کنفرانس بین المللی اطلاعات علمی در واشنگتن، مطالعات رفتار اطلاع یابی را پیگیری کرد. پیش از ظهور رایانه برای ذخیره و بازیابی اطلاعات و در فاصله ده? تا1960، محور اصلی بر استفاده از اطلاعات متمرکز شده بود. پس از این دوره به نیازهای اطلاعاتی نیز پرداخته شد. اولین پژوهش در این زمینه در سال 1972-1973 در بالتیمور آمریکا انجام گرفت که موضوعات آن درباره نیازهای اطلاعاتی جامعه شهری، چگونگی تأمین آنها، و امکان تأمین بهتر این نیازها از سوی سازمانها بود. به نظر می رسد برای اولین بار پالمر در اواخر دهة 1980 به رفتار اطلاعاتی گروهی از دانشمندان می پردازد. نتایج پژوهش وی نشان داد که رشته تخصصی، سازمان یا محیط شغلی و شخصیت، بر رفتار اطلاع یابی مؤثر است.
در اواسط دهة 1980، در پاسخ به ابراز نیاز به تمرکز بیشتر بر کاربران به جای نظام، حوزه رفتار اطلاع یابی تغییر عمده ای را هم در مفهوم آفرینی و هم در طراحی پژوهشها تجربه کرد. اکثر مطالعات حوزه استفاده و کاربران با به کارگیری رویکردهای کامل تر در مطالعه رفتار اطلاع یابی، به بررسی رفتار اطلاع یابی تغییر شکل داد. مشخصه این امر، تغییری در ماهیت جمع آوری داده ها از بررسی گروه های بزرگ از طریق پرسشنامه یا مصاحبه ساخت یافته به مطالعه گروه های کوچک از طریق مشاهده و مصاحبه های ساخت نیافته بود. همچنین، مشخصه مهم دیگر آن تحول در ماهیت رویکرد تحلیل، بویژه با تلاش آشکار برای تولید الگوهای اطلاع یابی افراد یا گروه ها بود. یکی از بهترین نمونه های این نوع رویکرد تحلیلی را می توان در آثار تأثیر گذار دیوید الیس یافت. پس از این زمان، بتدریج الگو های رفتار اطلاع یابی ظاهر می شود. صاحب نظران متعدد هر یک الگو های خود را در این زمینه بر مبنای رویکرد های مختلف ارایه می کنند.
ارائه کنندگان: • لیلا میرزاپور • آمنه داداشی