4.23k likes | 5.38k Views
روشهاي نوين تدريس فرآيند ياددهي-يادگيري. اهداف درس. آشنایی با : نظریه های یادگیری. الگوهای یادگیری. ارتباط واثر آن در فرایند تدریس و یادگیری. نظریه های تدریس. شناخت و تدوین هدفهای آموزش. تحلیل آموزش. محتوا ، روش ، وسیله. تحلیل نظام ارزشیابی وکاربردطراحی آموزش. الگوهای تدریس.
E N D
روشهاي نوين تدريس فرآيند ياددهي-يادگيري
اهداف درس آشنایی با : • نظریه های یادگیری. • الگوهای یادگیری. • ارتباط واثر آن در فرایند تدریس و یادگیری. • نظریه های تدریس. • شناخت و تدوین هدفهای آموزش. • تحلیل آموزش. • محتوا ، روش ، وسیله.
تحلیل نظام ارزشیابیوکاربردطراحیآموزش. • الگوهای تدریس. • روشهای تدریس سنتی و متداول. • روشهای جدید تدریس. • مفاهیم کلی ارزشیابی. • روشهای مختلف ارزشیابی.
فصل اولنظریه های یادگیری پس ازمطالعه این فصل دانشجو باید بتواند مفاهیم زیر را تعریف ، توضیح ، تحلیل و مقایسه کند. • یادگیری. • عملکرد. • عوامل مؤثر در یادگیری. • نظریه های یادگیری.
تعریف یادگیری و تحلیل مفاهیم آن یادگیری تنها در محیط مدرسه صورت نمی گیرد. بلکه شامل تمام مهارتها،گرایشها،دانشها ومعلوماتی است که آنان در طول زندگی خود کسب می کنند. برای یادگیری تعاریف گوناگونی ارائه شده است:
کسب اطلاعات ، معلومات یا مهارتهای خاص • انتقال مفاهیم علمی از فردی به فرد دیگر رفتار گرایان : يادگيري عبارت است از تغییر در رفتار قابل مشاهده و اندازه گیری. گشتالت : یادگیری عبارتست از کسب بینشهای جدید یا تغییر در بینشهای گذشته.
جامع ترین تعریف هیلگارد و مارکوئیز: یادگیری عبارت است از: فرایند تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه فرد براثر تجربه. جهت درک بیشتر تعریف به تحلیل مختصری از مفاهیم موجود در یاد گیری می پردازیم.
1) مفهوم فرایند: فرایند ، بر وقایع و روابط پویا ، جاری ، مستمر و پیوسته در حال تغییر ، اطلاق می شود. یادگیری نیز یک فرایند است ؛ چون در اثر تعامل دائمی فرد با محیط ،همیشه و در همه جا به طور پیوسته مستمر صورت می گیرد.
2) مفهوم تغيير: منظور تغیيری است که در فرایند تجربه و بتدریج حاصل می شود و نه هرتغییری( رشد و بلوغ ، فیزیولوژیک).
3)مفهوم نسبتاً پایدار : یعنی تغيیرات موقتی ، لحظه ای و تصادفی رفتار ، یادگیری نیستند .
4)مفهوم رفتار بالقوه : کار برد این عبارت دلیل بر تفاوت مفهوم یادگیری و عملکرد است ، زیرا یادگیری تغیيراتی است که در ساخت ذهنی فرد ایجاد می شود و در حال حاضر قابل اندازه گیری نیست اگر شرایط مساعد باشد به بالفعل (عملکرد )تبدیل می شود .
5)مفهوم تجربه : یعنی یادگیری که در اثر تعامل فرد و محیط به وجود می آید .
روش تدریس معلم رابطه کل و جزء تمرین وتکرار آمادگی انگیزه و هدف تجارب گذشته موقعیت و محیط عوامل مؤثر در یادگیری :
1) آ مادگی : یعنی شاگرد باید از لحاظ جسمی ، عاطفی ، عقلی و ... به رشد کافی رسیده باشد تا یادگیری برایش ممکن شود .
2) انگیزه وهدف : یعنی شاگرد باید میل و رغبت و علاقه نسبت به یادگیری داشته باشد برای این کار مفاهیم درس باید بر اساس نیاز شاگردان تنظیم شود .
3)تجارب گذشته : تجارب گذشته ساخت شناختی فرد را تشکیل می دهد . یادگیری باید مرتبط با تجارب گذشته فرد باشد.
4) موقعیت و محیط یادگیری : یعنی شرایط محیط باید متناسب باشد که شامل: محیط فیزیکی ( نور ، هوا ، تجهیزات ، امکانات آموزشی) و محیط عاطفی (رابطه معلم وشاگرد ـ رابطه والدین با هم) می شود.
5) روش تدریس معلم: شامل مناسب بودن روش تدریس ـ تسلط بر روش تدریس ـ فعال یا منفعل کردن دانش آموز.
6) رابطة کل و جزء : یعنی مطالب باید از کل به جزء ارائه شود .
7) تمرین و تکرار : یعنی برای یادگیری بهتر باید شرایط ، کیفیت اجرا ، مقدار و زمان تمرین و تکرار رعایت شود.
نظریه های یادگیری: نظریه به معنای وسیع کلمه ، عبارت از تعبیر و تفسیر حوزه یا جنبه ای از شناخت است. نظریه های یادگیری ، شرایط انجام دادن یا ندادن یادگیری را تحلیل می کنند .
انواع نظریه های یادگیری نظریه های قدیمی که بیشترنظریه های معاصر جنبه فلسفی داشتند و به مکتب ساخت گرایی که متکی بر نظریه شرطی (رفتارگرایی) نظریه شناختي روش درون نگری است متعلق بودند نظریه ثرندایک(کوشش و خطا)نظریه برونر دیسيپلين روانی شکوفایی طبیعی اندر یافت
نظریه شرطی ( رفتار گرایی ) : این نظریه شامل ، نظریه های پاولوف ، واتسن ، ثرندایک و اسکینر است . این عده یادگیری را عبارت از « ایجاد تقویت رابطه و پیوند بین محرک و پاسخ در سیستم عصبی انسان » می دانند ؛ وبیشتر به شرطی شدن کلاسیک ، ابزاری ، فعال و مواردی از این قبیل میاندیشند.
از نظر صاحبان این نظریه ، در فرایند یادگیری ، ابتدا « وضع یا حالتی » در یادگیرنده اثر می کند ، سپس او را وادار به فعالیت می نماید ، و در بین آن وضع یا حالت و پاسخ ارائه شده ، ارتباط برقرار می شود و سرانجام عمل یادگیری فرد صورت می گیرد . در واقع یادگیری عبارت است از ارتباط بین محرک (S) و پاسخ (R) .
نظریه شناختی : این نظریه شامل نظریه گشتالت ، پیاژه ، برونر ، آزوبل ، بلوم و غیره است . صاحبان این نظریه معتقدند که : • یادگیری ناشی از شناخت ، ادراک و بصیرت است . • یادگیری های جدید فرد با ساخت های شناختی قبلی او تلفیق می شود . • یادگیری یک جریان درونی و دائمی است . • شاگردان موجوداتی فعال و کنجکاوند و محیط باید متناسب آنها سازماندهی شود .
تحلیل گران سه مشخصه را مبنای تمیز نظریه های پیوندی از نظریه های شناختی می دانند : • میانجیهای « پیرامونی» در برابر میانجیهای« مرکزی». • کسب عادت در مقابل کسب ساخت های شناختی. • کوشش و خطا در مقابل بصیرت در حل مسئله.
1) میانجیهای « پیرامونی» در برابر میانجیهای« مرکزی» هیلگارد و باور رفتار هایی را که از ترکیب اجزای کوچکتر یا جنبش های عضلانی ترکیب می شوند « میانجیهای پیرامونی » و واسطه های عقیدتی خاص شناختی را « میانجیهای مرکزی » می نامند . در نظریه شرطی میانجیهای بیرونی عامل رفتارند و در نظریه شناختی میانجیهای مرکزی.
2) کسب عادت در مقابل کسب ساخت های شناختی: پیروان نظریه شرطی ، یادگیری را نتیجه « عادت » می دانند در حالی که پیروان نظریه شناختی یادگیری را نتیجه کسب « ساختهای شناختی » می دانند .
3)کوشش و خطا در مقابل بصیرت در حل مسئله: پیروان نظریه شرطی ، معتقدند که یادگیرنده برای حل مسئله عادت های قبلی اش را که مناسب مسئله تازه هستند ، انتخاب می کند یا بر اساس جنبه هایی از موقعیت تازه که شباهت هایی با تجارب گذشته اش دارد ، پاسخ می دهد. اگر با چنین شیوه ای به راه حل نرسد به کوشش و خطا روی می آورد .
اما پیروان نظریه شناختی معتقدند که فرد برای حل مسئله ، نیازمند درک روابط اساسی نهفته میان اجزاء وکل است و تجربه های قبلی ، ضامن موفقیت او در حل مسئله نیست و همچنین « بصیرت یا بینش فرد » تأ ثیر عمده ای در حل مسئله دارد .
نظریه ثرندایک ( کوشش وخطا ): ثرندایک تحت تأثیر روان شناسی فیزیولوژیکی قرار داشت و معتقد بود که مشخصترین یادگیری در انسانها و حیوانهای دیگر ، یادگیری از راه کوشش و خطا است که وی بعدها آنرا یادگیری از طریق گزینش و پیوند نامید . به عبارتی پاسخ موجود زنده ناشی از بر قراری ارتباط در درون ارگانیسم است بطوری که در طول یاد گیری به تدریج پاسخ های درست جایگزین پاسخ های غلط می شودکه به آن یادگیری ماشینی نیز می گویند که نیازی به هوش و فراصت نیست .
قوانین یادگیری از نظرثرندایک :قانون اثر ـ قانون آمادگی ـ قانون تمرین قانون اثر : طبق این قانون هرگاه بین محرک و پاسخ رابطه خوشایند و لذتبخش پدید آید ، آن رابطه تقویت می شود و به عکس اگر رابطه ناخوشایندبوجود آید آن پاسخ خاموش می شود یا به عبارتی پاداشها و موفقیت ها یادگیری را قوت وتنبیه ها و عدم موفقیت ها یادگیری را خاموش می سازند.
قانون آمادگی : طبق این قانون شاگرد باید از لحاظ جسمی ، عاطفی ، ذهنی و غیره به اندازه کافی رشد کرده باشد در غیر اینصورت نه تنها موجب پیشرفت یادگیری نمی شود بلکه موجب ناکامی و نا امیدی او نیز خواهد شد .
قانون تمرین : طبق این قانون هر قدر محرکی را که پاسخ رضایت بخش بدنبال دارد بیشتر تکرار کنیم . رابطه بین محرک و پاسخ مستحکمتر و پایدار تر خواهد شد و به عکس . عامل شدت در قانون تمرین دو عامل قابل توجه است : عامل تازگی
عامل شدت :تمرین یک موضوع یا واقعه مهیج و جذاب بیشتر از موضوع یا واقعه کسل کننده موجب یادگیری می شود . عامل تازگی : موضوع یادگیری هر قدر تازه تر باشد ، آسانتر و زودتر آموخته می شود .
کاربرد نظریه ثرندایک در فرایند تدریس و یادگیری در امر تدریس باید : • میان موضوع تدریس با یادگیری های قبلی شاگردان رابطه منطقی برقرار شود . • از واقعیتهای شناخته شده و واقعیتهای محسوس کمک گرفته شود . • شاگرد حتی الامکان از اعمالش احساس رضایت کند.
شاگرد از جنبه های مختلف ، رشد و آمادگی کافی داشته باشد . • از مثالهای گوناگون و متفاوت استفاده شود . • از تشویق و تنبیه و امتیازهای تحصیلی برای پیشرفت تحصیلی و یاد گیری بیشتر استفاده شود .
نظریه برونر : (اكتشافي) برونر نظریه یادگیری اکتشافی را ارائه داد . او معتقد است یک نظریه آموزشی باید جوابگوی این سؤال باشد که چگونه می توان بهتر و بیشتر آموخت و شاگرد را نباید در برابر دانسته ها قرار داد بلکه باید او را با مسأله روبرو کرد تا خود به کشف روابط میان امور و راه آنها اقدام کند .
برونر بر چهار عامل زیاد تأکید می کند فرایند یادگیری اهمیت شهود ساخت یادگیری اهمیت انگیزش درون
فرایند یادگیری از نظر برونر: • فرایند کسب معرفت مهم است نه حفظ کردن حقایق. • کسب معرفت یک فرایند است نه یک محصول. • معلم نباید اصول و قواعد را به شاگرد بیاموزد بلکه باید سعی کند تا خودشان اصول و قواعد را کشف کنند. • چگونگی یادگیری مهم است نه خود یادگیری. • نگرش شاگرد بیش از معلومات او اهمیت دارد.
ساخت یادگیری :در این رابطه برونر چهار نکته را مطرح می سازد : الف: دانستن ساخت اساسی موضوع فهم را آسان میسازد. ب: وجود ساخت یادگیری به معلم در بر قراری رابطه میان دانش مقدماتی و عالی کمک می کند . ج:سازماندهی مطلب باعث می شود مطلب بهتر ، بیشتر وآسانتر در حافظه نگهداری شود . د: فهم اندیشه های اساسی یک ساخت یادگیری موجب سهولت انتقال مفاهیم می شود.
انگیزش درونی : به اعتقاد برونر پاداشهای درونی از پاداشهای بیرونی مؤثرترند. انواع انگیزه های درونی : الف: میل به یادگیری. ب: سائق ذاتی همکاری با دیگران . ج: کنجکاوی و میل به تحقیق برای رفع ابهام. د: انگیزه قابلیت و توانمند شدن.
کاربرد نظریه برونردرفرایند تدریس و یادگیری در نظریه برونر : • نگرش و بینش شاگرد بسیار مهم است. • معلم به جای کنترل رفتار دانش آموز به ایجاد وضعیت مطلوب یادگیری اقدام می کند. • هر شاگرد باید مطابق با استعداد و توانایی خود مسائل را کشف کند. • محیط آموزشی باید کاملاً آرام باشد.
شاگرد باید بتواند علاوه بر آزادی بیان با علاقه به گفتار دیگران گوش دهد در مورد مسائل مختلف بیندیشد و به سازماندهی مفاهیم ذهنی خود بپردازد. • معلم باید وسایل کافی در اختیار شاگرد قرار دهد. • به تفاوتهای فردی و میزان موارد درسی توجه شود. • یادگیری اکتشافی برای دوره های خرد سالی مفید نیست . • در یادگیری اکتشافی نیاز به معلم کار آزموده می باشد.
فصل دوم الگو های یادگیری پس از مطالعه این فصل دانشجو باید بتواند : 1- انواع الگوهای یادگیری را نام برده و مقایسه کند و مفاهیم مربوط به آنها را تحلیل و ارزیابی کند . 2 - فرایند یادگیری انسان و تفکر منطقی را توضیح دهد.
انواع الگوهای یادگیری : • یادگیری از طریق شرطی شدن کلاسیک. • یادگیری از طریق مجاورت. • یادگیری از طریق شرطی شدن فعال . • یادگیری از طریق مشاهده. • یادگیری از طریق شناخت.
یادگیری از طریق شرطی شدن کلاسیک: در این الگو یک محرک شرطی همراه یک محرک غیر شرطی ارائه می شود و منجر به یک پاسخ شرطی می گردد ، مثلاً: پودر غذا (محرک غیر شرطی ) ترشح بزاق (پاسخ غیر شرطی) صدای زنگ ( محرک شرطی )+ پودر غذا ترشح بزاق صدای زنگ ( محرک شرطی ) ترشح بزاق (پاسخ شرطی)
نکته: بین پاسخ شرطی و محرک شرطی هیچگونه ارتباط منطقی وجود ندارد . خاموشی = تکرار محرک شرطی بدون تقویت کردن. بازگشتخودبهخودی=پاسخگوییمحرکشرطیبدونتقویت. از روش های شرطی شدن کلاسیک ، می توان در کمک به رشد و گسترش واکنش های عاطفی در افراد استفاده کرد .
یادگیری از طریق مجاورت : در این الگو به ارتباط محرک و پاسخ نیازی نسیت ، بلکه تنها شرط آن همزمانی و با هم اتفاق افتادن حوادث است . از صاحبان اصلی این نظریه می توان گاتری را نام برد.